دوره اول ریاست جمهوری اوباما: یک تاریخ شفاهی رمانتیک



 اشاره: تاریخ شفاهی تغییرات بسیاری را در شیوه نگارش تاریخ و حتی تعاریف مربوط به آن به همراه آورده است. زمانی بود که تاریخ نگاران برای آنکه به یک موضوع تاریخی بپردازند، دوره زمانی چند ده ساله را ملاک قرار می دادند، اما امروزه تاریخ شفاهی به ثبت رویدادهایی می پردازد که همچنان در حال وقوع اند. دوره اول ریاست جمهوری فعلی آمریکا به تازگی به پایان رسیده است، ولی تاریخ شفاهی آن پیش از آنکه روزهای آخرش فرا برسند در دسترس قرار گرفت. آنچه در پی می آید بخشی از همین تاریخ است که از زبان کارکنان و همکاران نزدیک باراک اوباما بیان شده و در نشریه نیویورک تایمز منتشر شده است. در این گزیده عمده تحولات و چالش هایی که اوباما در دوره اول  با آنها روبرو بوده بیان شده اند، اما از نگاهی که شاید در کتاب های تاریخ دیده نشود.

چهار سال قبل زمانی که باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور جدید ایالات متحده سوگند یاد می‌کرد، این مجله [نیویورک تایمز] تقریباً تمام یک شماره خود را به گزارشی تصویری با عنوان «مردم اوباما» اختصاص داد. این گزارش در قالب 52 تصویر تیمی را نشان می‌داد که با وجود به ارث بردن اقتصادی بیمار، صنایع خودروسازی رو به فروپاشی، دو جنگ و تداوم تهدیدهای تروریستی با موجی از امید روی کار آمده بود.
چهار سال بعد، این تیم توانست به برخی از این مسائل سرو سامانی دهد در حالی که هنوز از پس خیلی دیگر برنیامده و مسبب بروز بسیاری مسائل دیگر بوده است. اقتصاد بهتر شده ولی هنوز از ضعف مفرط رنج می‌برد. اوسامه بن لادن مرده است و جنگ عراق نیز به پایان رسیده ولی هنوز افغانستان به صورت یک باتلاق باقی مانده و زندان گوانتانامو همچنان باز است. صنایع خودروسازی نجات پیدا کرده و خدمات بهداشتی  گسترش یافته ولی بدهی‌های ملی نیز به شدت افزایش پیدا کرده است. یک دیکتاتور در لیبی سقوط کرده ولی در سوریه هنوز مردم بی دفاع بی وقفه به قتل می‌رسند.

می شود گفت نیمی از افرادی که در این عکس به تصویر کشیده شده اند امروز دیگر رفته اند، بعضی‌ها وقتی با واقعیاتی روبرو شدندکه انتظارش را نداشتند سرخورده شدند یا توسط رئیس جمهور منتخب خود به خاطر کاهش هزینه‌ها کنار گذاشته شدند. امید شکننده 2009 رنگ باخته و جای خود را به واقع‏بینی 2013 داد. آن واشنگتونی که آنها قول تغییرات اساسی در آن را داده بودند بیشتر از هر زمان دیگری از یکپارچگی فاصله گرفته است. همانطور که رئیس جمهور خود را برای مراسم تحلیف دور دوم ریاست جمهوری آماده می‌کند، تیم او به چهار سال پشت سر خود نگاه میکنند که آنها را به وضعیت کنونی کشانده است. به گفته خود آنها، داستان این چهار سال، همان طور که انتظارش می رفت و شاید بی آنکه ناگزیر بوده باشد، داستانی رمانتیک است: 

ملودی بارنز Melody Barnes، مدیر شورای سیاستگذاری داخلی کاخ سفید (11-2009):‌ «به خاطر دارم  روز قبل از تحلیف وقتی از اتاق انتقال قدرت بیرون می‌آمدیم، مثل این بود که داشتیم در یک جشنواره خیابانی راه میرفتیم. یک روز آفتابی بود و مردم بسیار خوشحال بودند و هزاران نفر از مردم آنجا بودند و واقعاً فضا پر از شادی بود.»
 

 

 

دزیره راجرز Desirée Rogers ، دبیر اجتماعی کاخ سفید (10-2009): «ما زمان محدودی برای آمده کردن  کاخ برای خانواده رئیس جمهور داشتیم. یکی از من پرسید: «رئیس جمهور معمولاً در کدام سمت تخت خواب می‌خوابد؟» وای خدای من، من از کجا باید بدانم. می دانستم در آن موقع خیلی از کسانی که مثل من هستند، از نژاد من هستند، دوست داشتند در آنجا و شاهد باشند – دائماً در این فکر بودم اگر پدر بزرگ آن قدر زنده می ماند که این روز را ببیند، چه احساسی می‌توانست داشته باشد، چون بسیاری از کسانی که به این رئیس جمهور خدمت کردند [رای دادند]،  شبیه پدربزرگ من هستند.»

در طول مراسم تحلیف رئیس جمهور، رئیس دیوان عالى جان رابرتس John Roberts کلمات سوگندنامه را جابه جا گفت.
 

جورج کریگ Gregory Craig ، مشاور کاخ سفید (10-2009): نظر شورای حقوقی ریاست جمهوری این است که اگر رئیس جمهور همه کلمات سوگندنامه را به درستی ادا نکند او رئیس جمهور محسوب نمی‌شود. من گفتم: «‌آیا واقعا کسی هست که بگوید که این مرد رئیس جمهور نیست؟ دیوید (دیوید بارون David Barron کفیل شورای حقوقی ریاست جمهوری) گفت:‌ «نه، نه، نه، ما همه فکر می‌کنیم که این مرد رئیس جمهور است. ولی ممکن است که یک قاضی در جایی پیدا شود و ایرادی به این موضوع وارد کند و یا یک دادرسی برای رسیدگی به این امر تشکیل شود که می‌تواند عواقبی را در آینده در پی داشته باشد.» من با خودم فکر کردم که باید هر طوری شده این مشکل را حل کنیم. در اقامتگاه ریاست جمهوری یک صف طویل از افرادی که می‌خواستند با رئیس جمهور دست بدهند تشکیل شده بود. ما گفتیم:‌ «جناب رئیس جمهور آیا میتوانیم یک ثانیه با شما صحبت کنیم؟» در آن فضا این خواهش مثل یک شوخی بود. من گفتم:‌ «من می‌توانم به رئیس دیوان عالى زنگ بزنم و بپرسم که آیا می‌تواند پایین بیاید.» رئیس دیوان عالی ردای خود را آورد و رئیس جمهور رسید. رئیس دیوان عالی به گوشه ای رفت و گفت: «‌این یک مراسم رسمی است و باید ردای خود را بپوشم.» بعد او از حفظ این کار را انجام داد، و من با خودم فکر کردم که آیا اگر به جلو بروم و چیزی بگویم کارم غلط خواهد بود؟ در همین موقع رئیس جمهور گفت: «حالا بگذارید تا مراسم را با حوصله پیش ببریم.» آنها هم این کار را کردند، و درست هم انجام شد.

مدت کوتاهی پس از آغاز دوره ریاست جمهوری، اوباما تصمیم می‌گیرد تا یک لایحه عظیم مخارج را با ذکر هزاران مورد تخصیص برای پیش گیری از عدم حمایت کنگره آمریکا از  این بسته جنجالی 800 میلیارد دلاری مورد نظرخود امضا کند. با این کار او برای خود تصویری از یک دست و دل باز بزرگ را ترسیم کرد.
 
دیوید اکسلرود David Axelrod ، مشاور ارشد کاخ سفید (11-2009): ‌ او داشت جداً به وتو کردن لایحه فکر می‌کرد. ما در پی این بودیم که قانون بهبود Recovery Act را به تصویب برسانیم و بعضی از دوستان قانونگزارش می‌گفتند: «آقای رئیس جمهور شما می‌توانید لایحه رو وتو کنید ولی اگر این کار رو بکنید ما دیگه نمی‌توانیم قانون بهبود رو به تصویب برسانیم.» او خیلی حالش گرفته شده بود. اول کمی برآشفت ولی بعد سر تکان داد. من مطمئن نیستم که او اصلاً چیزی گفت. ولی می‌دانم که حالا که به گذشته نگاه  می‌کنم این یکی از تصمیماتی بود که اون بیش از همه تصمیماتش برایش تأسف می‌خورد.»

در مارس 2009، بعد از یک بحث پرحرارت میان مشاوران رئیس جمهور، اوباما  تصمیم می‌گیرد تا صنایع خودرو سازی را از مخمصه ای که در آن قرار داشت به قید صرف هزینه فراوان رهایی دهد. 

 

 

رام امانوئل Rahm Emanuel ، رئیس کارکنان کاخ سفید(10-2009): مشاوران چند دسته شده بودند، و عامه مردم هم مطلقاً با آن تصمیم مخالف بودند. هیچ کس موافق نبود. هیچ کس تا به حال کاری که ما می‌خواستیم انجام دهیم را انجام نداده بود. و او سختترین گزینه را انتخاب کرد.

در ماه ژوئن قاضی دیوید سوتر Justice David Souter از دیوان عالی استعفا داد. اوباما سونیا سوتومایر Sonia Sotomayor را به جای او به کارگرفت.

اکسلراد: نزدیک عصر بود و خیلی از کارکنان کاخ سفید را ترک کرده بودند و سنا تازه سونیا سوتومایر را تأیید کرده بود تا کار خود را در دیوان عالی کشور شروع کند. رئیس جمهور وارد سرسرا شد تا ببیند که چه کسی هست و چه کسی نیست. او مرا دید و مشتی به نشانه سلام به من زد و گفت: «ما همین الان اولین زن آمریکای لاتین را به ریاست دیوان عالی کشور منصوب کردیم. خیلی خوبه، نه؟» ولی او حالش گرفته شده بود چون عده خیلی کمی آنجا بودند که این خبر را بشنوند. او به دنبال کسانی می‌گشت تا این واقعه را با آنها جشن بگیرد.

تا تابستان، برنامه پیشنهادی اوباما در مورد بهداشت مخالفات بسیاری در میان رأی دهندگان پیدا کرده بود. بعد از یک انتخابات ویژه در ماساچوست که به قیمت از دست رفتن اکثریت طرفداران دموکرات‌ها در مجلس سنا تمام شد، رام امانوئل پیشنهاد داد تا از میزان بودجه پیشنهادی برای برنامه بهداشتی آمریکا به مرور کاسته شود و اهداف نیز متواضعانه تر ترسیم شوند.

امانوئل: مردم یادشان رفته که چقدر نزدیک بود که این برنامه به طورکلی از هم متلاشی شود. رئیس جمهور از من یک اندرز صادقانه طلب کرد و من به او گفتم: «ببینید، این برای شما زمان‏بر خواهد بود. و این یعنی اینکه بسیاری از برنامه‌های دیگر تحت شعاع قرار خواهد گرفت و به حاشیه رانده خواهند شد.»
 
دن فیفر  Dan Pfeiffer، مدیر ارتباطات کاخ سفید ( -2009): ما دیداری با مشاوران ارشد رئیس جمهور در طول آماده سازی برای سخنرانی وضعیت کشورState of the Union داشتیم. این دیدار جایی بود که ما درباره این موضوع با هم بحث کردیم که آیا بودجه برنامه بهداشتی دولت باید زیاد باشد یا کم. رئیس جمهور گفت که در نظر گرفتن بودجه کلان برای این برنامه امری بود که ارزش خطر کردن را داشت و او به هیچ عنوان قصد عقب نشینی از مواضعش را نداشت. این تصمیمی بود که خطرات سیاسی بسیاری را می‌توانست در پی داشته باشد. برخی معتقدند (البته من مطمئن نیستم که درست است با غلط) که نفس ریاست جمهوری او در خطر بود.
 
والری جارت Valerie Jarrett، مشاور ارشد کاخ سفید  ( -2009): ما در دفتر رئیس جمهور  Oval Office نشسته بودیم و رئیس جمهور از[مدیر امور قوه مقننه] فیل اسکیلیرو Phil Schiliro که همیشه یک راه سومی سراغ داشت پرسید: «فیل، راه سوم چیه؟» فیل گفت: «آقای رئیس جمهور غیر اینکه احساس خوش شانسی کنید، راه سومی سراغ ندارم.» در این موقع رئیس جمهور از صندلی خود بلند شد و شروع کرد به راه رفتن و به بیرون پنجره نگاهی کرد و گفت: «فیل، هیچ فکر کردی که کجایی؟» فیل گفت: «من در دفتر رئیس جمهور هستم.» بعد رئیس جمهور ادامه داد: «اسم من چیه؟» و فیل گفت: «رئیس جمهور اوباما.» و بعد رئیس جمهور گفت: «پس البته که احساس خوش شانسی می‌کنم.» 

بارنز: وقتی رأی گیری تمام شد، ما در اتاق روزولت دور هم جمع شدیم. یادم هست که فیل اسکیلیرو و نانسی آن دی پارلو Nancy-Ann DeParle (مشاور برنامه بهداشت) وارد شدند و مردم برای آنها دست می‌زدند. این دو، آدم های فوق العاده ای هستند. و بعد ما به اقامتگاه رفتیم تا جشن بگیریم. شب زیبایی بود و برای ماه مارس خیلی گرم بود. ما بیرون توی بالکن ترومن بودیم، و در اونجا نتیجه پیروزی خود را در انتخابات می‌دیدیم و احساس رئیس جمهور این بود که این جشن بهتر از روز پیروزی انتخابات بود چون ما اینجا آمده بودیم تا کاری مهم انجام دهیم.

در مواجهه با مخالفان در کنگره، اوباما نتوانست به تعهدات خود مبنی بر بستن زندان گوانتانامو در کوبا عمل کند.

کریگ: حدودا تا ماه سپتامبر ما فکر می‌کردیم که این کار هنوز ممکن بود، ولی رئیس جمهور و کارمندان ارشد کاملاً توجه خود را معطوف به مسائل اقتصادی کرده بودند. همه توجه و انرژی و منابع سیاسی روی مشکلاتی که دارای اولویت بودند متمرکز شده بود و هر چیز دیگری در جایگاه کمتری از لحاظ اهمیت قرار داشت. و این مسئله ممکن بود از طرف ما خیلی ساده لوحانه باشد ولی فکر می‌کردیم که جمهوری خواهان از بسته شدن گوانتانامه حمایت می‌کردند. [سناتور جان] مک کین طرفدار بسته شدن گوانتانامو بود و پرزیدنت بوش هم در دو سال آخر ریاست جمهوری خود از این پیشنهاد حمایت کرده بود.

تا پایان سال اول، بسیاری از طرفداران احساس ناکامی می‌کردند. اعتراض آنها بر سر این بود که اوباما نتوانسته بود به اندازه کافی شغل ایجاد کند، سیاست‌های مربوط به مبارزه با تروریسم بوش را تغییر دهد، مشکل تغییرات آب و هوا را مورد نظر قرار دهد، در سیاست‌های مربوط به مهاجران تجدید نظر کند، وال استریت را سرکوب کند و یا یک اکثریت دو حزبی در واشنگتون ایجاد کند.

بارنز: این احساس وجود داشت که او دیگر نمی تواند زندان را ببندد و نا امید شده بود چون مردم این طور تعبیر‌کردند که «انگار نمی‌خواهی، و اهمیت نمی‌دهی.» ولی ازخواسته مردم چیزی کاسته نشده بود. 
 
پیت روز Pete Rouse، مشاور کاخ سفید و مشاور ارشد پیشین( -2009): ما درگیر قضیه تلاش برای انجام وعده خود  برای تغییر رویه واشنگتن در روبرویی با واقعیت کار با نهادهای مستقر در یک موقعیت بحرانی بودیم، و من فکر می‌کنم که تاریخ در مورد اینکه ما چقدر موفق بودیم قضاوت خواهد کرد. معتقدم کارکرد ما قوی بوده ولی واضح است که درک عمومی آن چیزی نیست که ما انتظارش را داشتیم.

یک هفته بعد از اعلام افزایش تعداد سربازان اعزامی به افغانستان، اوباما به نروژ سفر می‌کند تا جایزه صلح نوبل را دریافت کند که بسیاری معتقد بودند کار ناپخته ای بود. او در سخنرانی خود در مورد جنگ های درست می‌کند.

جان فاوریو Jon Favreau، نطق نویس کاخ سفید ( -2009): صبح روزی که ما به اوسلو پرواز داشتیم، رئیس جمهور با یک پیش نویس کاملاً جدید و ناتمام از نطق خود پیش ما آمد و برای نوشتن آن تا ساعت 3 صبح بیدار مانده بود. او آن را به ما می‌دهد و می‌گوید: «این یک چک نویس است، ولی ایده کلی از چیزی است که می‌خواهم.» در طول پرواز همه خوابیده بودند به جز من، بن (بن رودزBen Rhodes، معاون مشاور امنیت ملی)، سامانتا پاور (Samantha Power، یک آجودان امنیت ملی) و خود رئیس جمهور و ما همچنان در حال کار کردن روی این سخنرانی بودیم. همه چیز تا آخرین دقیقه طول کشید تا آنجا که وقتی رئیس جمهور داشت وارد آسانسور می‌شد تا وارد سالن سخنرانی شود آخرین ویرایش‌های خود را بر روی صفحه آخر سخنرانی به من داد و دقیقا وقتی که او داشت وارد جایگاه سخنرانی می‌شد ما آنها را اعمال کردیم.

جورج کریگ، یکی از مشاوران اولیه مبارزه انتخاباتی، در ژانویه سال 2010 بعد عدم توافق با رام امانوئل بر سر برخی از مسائل صحنه مبارزاتی را ترک می‌کند. راجرز بعد از این که یک عده به ناگاه وارد مجلس ضیافت شام دولت شدند از مقام خود کناره گیری کرد.

کریگ: مشاور کاخ سفید اولین انتخاب من برای کار در دولت جدید نبود.

راجرز: «این سیاسته. همیته که هست. من اصلاً از چیزی متأسف نیستم. البته این تأسف بار است که وقتی ما بایستی راجع به بسیاری مسائل دیگر صحبت می‌کردیم، روی این موضوع تمرکز کرده بودیم.  برای بقیه عمرم من مثل همان دختر خواهم بود. مردم هر قضاوتی را که باید می کنند. دیگر تمام شده.

در سال دوم ریاست جمهوری، اوباما با چند بحران مواجه شده است، از جمله بزرگترین نشط نفت در تاریخ آمریکا. کاخ سفید قول داد که در طول تابستان اقتصاد را دوباره به روزهای عالی خود برگرداند.

روز Rouse: هیچ کدام از ما برای اتفاقاتی که افتاد مثل قضیه دکل نفتی دیپواترهورایزن Deepwater Horizon و بهار عربی آمادگی نداشتیم. همه این اتفاقات یکی پس از دیگری می‌افتادند.

امانوئل: من اسم فصل بهار سال 2010 رو نیروی جی G-force گذاشتم. در آن فصل بود که همه این اتفاقات افتاد: چاه در خلیج Gulf منفجر شد، یونان Greece از هم پاشید، درگیری غزه Gaza به وجود آمد، و آلمان Germany هم تصمیم گرفت که به یونان کمک نکند. بعد از همه اینها بازار دچار مشکل شد و ارزش سهام در یک  روز هفتصد هشتصد واحد کاهش پیدا کرد.  واقعا این احساس را داشت که انگار همه چیز در حال حرکت است و بعد... بوووم.

در نوامبر سال 2010، رأی دهندگان ناراضی از اوضاع اقتصادی و گسترش دولت، در انتخابات میان دوره ای مجلس، جمهوری خواهان را به قدرت رساندند.

روز: ما نمی‌توانستیم تصور کنیم که عمق این شکست تا چه اندازه بود. رئیس جمهور بیشتر نگران نمایندگان دموکراتی‌ بود که در این انتخابات شکست خورده بودند. چون آنها در چند رأی گیری مهم در کنگره با جدیت درکنار او مانده بودند. او به این فکر بود که تعدادی از آنها اگر در کنگره به نفع دیدگاه اوباما رأی نداده بودند هنوز هم بر سرکار باقی مانده بودند. این واقعاً فشار زیادی را به اوباما تحمیل می‌کرد.

اکسلرود: روز بعد از انتخابات رئیس جمهور وارد دفتر شد و گفت: با لگد انداختنمون بیرون، ولی هنوز یک شانس نیم بند در پیش داریم. خیلی کارا هست که می‌خوام انجام بشن.» بعد او یک لیست بلند بالا از کارهای مختلف را خواند. و همه به همدیگر نگاه می‌کردند و فکر می کردند، انگار نمیدونه چه بلایی به سرمون آمده؟

در طول این نشست، اوباما موفق می‌شود تا کاهش مالیات بر حقوق، تصویب معاهده تازه با روسیه و قانون نپرس و نگو درباره محدودیت های هم جنسگرایان  در ارتش را  به تصویب برساند. ولی او در به تصویب رساندن قانون رویایی Dream Act و اجازه اقامت مهاجران غیر قانونی در صورتی که در کودکی وارد ایالات متحده شده باشند و دبیرستان را در آنجا گذرانده باشند ناکام ماند.
 
سیسیلیا مونوز Cecilia Muñoz ، مدیر شورای سیاستگذاری داخلی، مدیر اسبق امور دولتی کاخ سفید ( -2009): وقتی که قانون دریم (بهبود، امداد، و آموزش اقلیت های بیگانه:
 Dream Act: Development, Relief, and Education for Alien Minors) یک ساعت بعد از تصویب قانون نپرس و نگو نتوانست نظر نمایندگان را جلب کند من از همه دعوت کردم تا به دفتر من بیایند و شاهد رأی گیری در دفتر من باشند. در آن هنگام یک ساعت شادی بود و یک ساعت تمام اشک. رئیس جمهور بالای پله‌ها آمد و معلوم بود که احساسات زیادی در آن اتاق جریان داشت، او به همه ما یادآوری کرد که تصویب حقوق نپرس و نگو 17 سال بود که در جریان بود و اینکه چقدر مهم است که از اینکه تغییر ممکن است لذت ببریم و یادمان باشد که در این راه ممکن است شکست‌های زیادی هم وجود داشته باشد.
جارت: من گفتم: «وای خدای من، باورت می‌شه که ما تونستیم همه ی پیشنهاداتمون رو به جز قانون دریم رو به تصویب برسونیم؟» که البته همان هم خیلی براش نا امید کننده بود و گفت: «من نگران سقف بدهی هستم.» در آن لحظه 6 ماه به پایان موعد بدهی‌های دولت مانده بود و من گفتم: «بابا بیخیال، نمی‌تونیم حد اقل الان یه کمی شاد کنیم.» و او گفت: «سقف بدهی‌ها برامون دردسر خواهد شد.»

دقیقاً قبل از انتخابات میان دوره ای، رام امانوئل برای اینکه شهردار شیکاگو شود از پست خود کناره گیری کرد. اوباما که حالا متقاعد شده بود که کاخ سفید نیاز به یک خانه تکانی دارد، پیت روز را به عنوان رئیس ستاد موقت معرفی می‌کند.

روز: بعد از دو سال اول و اتفاقاتی که در انتخابات میان دوره ای افتاد، رئیس جمهور احساس می‌کرد که ما باید توجه خود را بیشتر به روند اتفاقات معطوف کنیم و سعی کنیم که در داخل کشور کارها بهتر انجام شود.
قبل از قضیه سقف بدهی ها، اوباما و جمهوری خواهانی که به تازگی بر سرقدرت آمده بودند در مواقع متعددی سعی کردند تا هر چه درباره هزینه ها دارند رو کنند.
 
جوزف آر بایدن Joseph R. Biden ، معاون اول رئیس جمهور( -2009): «من معتقد بودم که باید می گذاشتیم تا آنها دولت رو به نابود کنند و اجازه می دادیم که بفهمند که این چه معنایی خواهد داشت. من فکر می‌کند ما می توانستیم در جایگاه قویتری قرار داشته باشیم. در آن زمان من طرفداران زیادی نداشتم. اگر ما می‌توانستیم تا موفقیت خودمان رو قوی تر کنیم، نمی‌دانم، شاید رئیس جمهور با من موافق بود. من می‌دانم که او هم نمی دانست. من فکر می کنم که می‌توانست بهتر باده اگر نشانشان می‌دادیم که نتیجه کارهای آنها چه معنایی میتوانست داشته باشد.»

بایدن با حمله به خانه ای  در پاکستان در ماه می‌2011 که احتمال می‌رفت محل اختفای اسامه بن لادن باشد مخالف است.

بایدن: یادم هست که به همین دفتر وارد شدم و گفتم: «ببینید، از غریزه خود تبعیت کنید، از غریزه خود تبعیت کنید.» و صبح روز بعد اوباما آمد و گفت: «حمله کنید.»

فیفر Pfeiffer: «من رفته بودم تا فیلم سریع و خشن 5 Fast and Furious 5 رو ببینم. در اواسط فیلم، گوشی بلک بری BlackBerry خود را چک کردم و دیدم که ایمیلی از طرف یکی از کارکنان امنیت ملی دارم که مرا به یک دیدار دعوت کرده. پس من هم فیلم را نیمه کاره رها کردم تا به کاخ سفید بروم. وقتی وارد شدم، بازیگران فیلم «خون حقیقی True Blood» را بیرون از دروازه دیدم که می‌خواستند بفهمند که چرا تور آنها کنسل شده بود. ما تصمیم گرفتیم که در اتاق شرقی کاخ  اعلامیه را آماده کنیم و دیوید پلوف Plouffe (مشاور ارشد) و من رفتیم تا نگاهی به صحنه اجرا بیاندازیم. اونجا فقط دو نفر بودند که داشتند صندلی‌ها رو به آرامی جابجا می‌کردند. پلوف و من بهم گفتیم که بهتر اینه که بریم و افراد رو بیاریم و کارها رو خودمون انجام بدیم. ما ممکنه که تا حالا بن لادن را کشته باشیم ولی آن اتاق مناسب برای حرف زدن نبود.»

بایدن: وقتی من در محل اقامت خودم از ماشین پیاده شدم، همسرم با لباس بعد از حمام روی پله‌ها نشسته بود. بغلم کرد و ما می شنیدیم که مردمی در کنار در عمارت فریاد می‌زدند که «زنده باد آمریکا»

تابستان 2011، رئیس جمهور و مجلس جمهوری خواه در مورد افزایش سقف بدهی‌ها با هم درگیری دارند و همه تلاش‌ها برای ایجاد یک چانه زنی بزرگ با رئیس کنگره جان بونر John Boehner شرکت می‌خورد.

روز: شاید این کار ساده لوحانه ای بود، ولی من واقعا فکر می‌کنم که با توجه به ماهیت موضوعی که ما پیش رو داشتیم، رئیس جمهور از اینکه صدای او تا آن طرف اتاق رسیده بود متعجب بود.

فیفر: «این اولین باری بود که ما تنها 40% از آرا را بدست آورده بودیم. ما در یک چهارراه قرار گرفته بودیم. آیا ما هم دوباره مثل بیل کلینتون و جورج بوش دوباره در انتخابات پیروز خواهیم شد و یا اینکه سرنوشت ما هم مثل جیمی کارتر و بوش پدر خواهد شد؟"

اوباما آخرین سرباز اعزامی به عراق را پس از حدود 9 سال جنگ از این کشور باز می‌گرداند. بایدن به بغداد می‌رود.

بایدن: این کار خیلی بزرگی نیست ولی من صدایش کردم و گفتم: «من هر چه را که راجع به این تصمیم گفته بودم پس می‌گیرم. ازت ممنونم که به من این فرصت رو دادی که این جنگ لعنتی رو تموم کنم. البته من کسی نبودم که این جنگ رو تموم کردم ولی تونستم برم اونجا وایسم و بگم که «تمام شد.»


در یک مصاحبه تلوزیونی در ماه می‌2012، بایدن از ازدواج همجنس گرایان طرفداری می‌کند و اوباما را مجبور می‌کند تا حمایت خود را نیز در این مورد اعلام کند. همراهان اوباما عصبانی هستند که معاون اول رئیس جمهور این پیام را داده است.

بایدن: «مثل یک سکته کوچک مغزی بود. من جوابم را در نهایت بیطرفیم ممکن دادم. ولی من کسی نبودم که دست روی دست بگذارم و چیزی رو که عقیده ی من بود نگویم. اونها می‌تونن این کار لعنتی رو بکنند. وقتی رئیس جمهور وارد دفتر من شد شروع به خندیدن کرد. او گفت: «خوب جو، چیزی که من همیشه در تو دوست داشتم این بود که همیشه همون چیزی رو که بهش اعتقاد داری رو می‌گی.» جدی میگم. حاضرم قسم بخورم. بعد مرا بغل کرد و دوباره خندید.

افزایش تعداد سربازان اعزامی به افغانستان نتایج مختلفی دارد. تعداد سربازانی که در طول چهار سال ریاست جمهوری اوباما در این کشور کشته شدند بیش از تمام سربازانی بود که در 7 سال قبل از آن در زمان ریاست جمهوری بوش کشته شده بودند. اوباما تصمیم می‌گیرد تا بیشتر نیروها را تا پایان سال 2014 به میهن بازگرداند. در سفری به افغانستان برای امضای یک موافقت نامه استراتژیک، او از یکی از واحدها دیدن می‌کند.

دنیس مکدونا Denis McDonough، معاون مشاور امنیت ملی ( -2009): «در آن روز به آنها حمله شده بود و رئیس جمهور جمهور قرار بود با یکی از زخمیان حادثه ملاقاتی داشته باشد. شما نمی‌توانستید بفهمید که آنها چه می‌گویند چون خیلی از نزدیک با هم صحبت می‌کردند. در پایان این مکالمه، سرباز بعد از اینکه رئیس جمهور نشان نظامى مخصوص مجروحین جنگ را به او داد دستش را بلند کرد. او می‌خواست با رئیس جمهور دست بدهد. حالت بسیار تأثیر گذاری بود. شما نمی‌توانید به راحتی از کنار چنین اتفاقی بگذرید و هیچ تأثیری بر شما نگذارد. اینها سربازان ما هستند و همگی آنجا هستند فقط به خاطر تصمیماتی که رئیس جمهور گرفته است.«

رئیس جمهور شب انتخابات را در شیکاگو گذراند.

 

فیفر: هر چند ساعت یک بار به ما گزارشات کاملی از نتایج انتخابات ارسال می‌شد. اولین گزارش حاکی از آن بود که در برخی از ایالات تعداد آرای جمهوری خواهان افزایش بیشتری نسبت به آن چه انتظارش را داشتیم نشان می‌داد، و جوانان، سیاه پوستان و آمریکای لاتینی‌ها از چیزی که انتظارش را داشتیم کمتر رای داده بودند. واقعاً لحظات بدی بود.

جارت: او داشت از تلوزیون ماجرا را دنبال می‌کرد و من فکر می‌کردم که شبکه MSNBC یکی از پیشرانان دادن اطلاعات بود و همه خیلی هیجان زده بودند. 

کشتار کودکان در ماه دسامبر در مدرسه ابتدایی سندی هوک Sandy Hook در نیوتاون Newtown کانکتیکات Connecticut حال  اوباما را  دگرگون کرده بود.


فاورو Favreau: «در تمام مدتی که می‌شناختمش هرگز او را اینطور ندیده بودم. او پشت میزش نشسته بود و به متن سخنرانی نگاه می‌کرد و گاهی بعضی جاها را ویرایش می‌کرد. به ندرت به ما نگاه می‌کرد. صدایش بیشتر از هر زمان دیگری دلگیر بود که تا آن لحظه هیچ وقت آن طور ندیده بودمش.»

اوباما یک بار دیگر وارد نزاعی با جمهوری خواهان بر سر مسئله مخارج و مالیات می‌شود و دوباره در بردن یک چانه زنی بزرگ شکست می‌خورد. آنها از این به اصطلاح پرتگاه مالی اجتناب می کنند که مقررات محدودتری را بر برنامه کاهش مالیات قرار می‌دهد که از زمان بوش پابرجا بوده وهمه به جز ثروتمندترین آمریکایی‌ها را شامل می‌شود.

روز: «قبلاً هم از او انتقاد شده بود و در واقع من احساس می‌کنم که در این مورد ما کمی زیاده روی کردیم. این موضوع را بیش از حد دنبال کردیم. دید او نسبت به چند سال قبل نسبت به اینکه با چه کسی مذاکره می‌کند باز تر شده است و واقعیت را بهتر می‌بیند.»

فیفر: «او یقینا بوسیله نبردهایی که مجبور بوده در آنها شرکت کند آب‏دیده شده است.»

موناز: «همه ما روی بدنمان بیشمار جای زخم داریم.»

نسخه ای از این مقاله در 20ام ژانویه در مجله ساندی با عنوان «روزگار سخت» منتشر شده است.

 

نوشته پیتر بیکر Peter Baker
تاریخ انتشار 16 ‍ژانویه 2013

ترجمه: عباس حاجی هاشمی



 
تعداد بازدید: 5584


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»