از سرنوشت پدر می‌ترسید، به همان دچار شد

امیر محبیان


امیر محبیان از سقوط محمدرضا پهلوی می‌گوید:

اشاره:
شرایط و علل متعددی را می‌توان در سقوط محمدرضا و پایان سلطنت پهلوی در ایران دخیل دانست. فساد خاندان پهلوی، بی‌توجهی به دین، سرکوب مردم و... از جمله مواردی هستند که از آن‌ها به عنوان دلایل سقوط شاه نامبرده می‌شود، اما یکی از مواردی که در به بن‌بست رسیدن پهلوی نقش مهمی ایفا کرد، وابستگی زیاد به خارجی‌ها مخصوصاً آمریکا و انگلیس و همچنین تزریق ثروت ملی به این دو کشور بود.

نفوذ خارجی‌ها در ایران به اندازه‌ای بود که حتی در نهایت به قانون «کاپیتولاسیون» منجر شد، قانونی که به ایران اجازه نمی‌داد به تخلفات مستشاران آمریکایی در داخل کشور رسیدگی کند و همین‌، بهانه‌ای شد تا امام خمینی در اولین روزهای نهضت درباره سرنوشت کشور تحت سلطه ایران، به مردم هشداری جدی بدهد. حال این سؤال مطرح است که «وابستگی به بیگانگان» چه سهمی در فرار شاه و برچیده‌ شدن سلطنت داشت و آیا می‌توان این نکته را دلیل اصلی سقوط دانست که تا آخرین ماه‌ها برای کاخ‌نشین‌ها و متحدان خارجی غیرقابل پیش‌بینی بود؟
برای بررسی این پرسش‌ها با امیر محبیان، تحلیل‌گر سیاسی، استاد دانشگاه و رئیس مرکز مطالعات استراتژیک آریا به بحث نشسته‌ایم. این فعال سیاسی اصولگرا تأکید می‌کند: «محمدرضا همیشه از تکرار سرنوشت رضاخان برای خودش هراس داشت.»
 
ـ دلیل اصلی امتیاز دادن شاه به خارجی‌ها، با وجودی که می‌دانست آنها ایران را محل مناسبی برای منفعت‌طلبی می‌دانند، چه مسأله‌ای بود؟
بحث وابستگی رژیم پهلوی و به ویژه محمدرضا پهلوی به خارج، از یک سو دارای روند پیچیده و از سوی دیگر، از منطقی ساده برخوردار بود. با نگاهی گذرا به تاریخ و بررسی شرایطی که پهلوی‌ها از زمان روی کار آمدن رضاخان تجربه کردند، می‌توان به راحتی دلایل وابستگی محمدرضا به خارجی‌ها بالاخص آمریکا را متوجه شد.

ـ هم پیچیده و هم ساده؟ توضیح می‌دهید؟
ببینید! سلطنت پهلوی بدون اتکاء به حمایت خارجی‌ها نمی‌توانست بقاء‌ داشته باشد و این نتوانستن، ویژگی مشترک همه رژیم‌هایی بوده و هست که قصد سرکوب مخالفان داخلی را دارند. همان‌طور که همه می‌دانند رضاخان با اراده و تلاش انگلیسی‌ها، سلطنت پهلوی را پایه‌ریزی کرد، اما در ادامه در قبال مردم و خواسته‌های منطقی آنها به جای این که به فکر برآورده ساختن مطالباتشان باشد، با سرنیزه به جنگ با آنها رفت و در نهایت به همان سرنوشتی دچار شد که سرانجام همه دیکتاتورهای تاریخ بوده و همچنان خواهد بود.

ـ پهلوی دوم اما این روش را اولویت سلطنت خود قرار نداد.
بله، محمدرضا شاه به دلایل روان‌شناختی، استحکام روحی لازم را برای اعمال خشونت نداشت و به همین دلیل، راه دیگری پیدا کرد تا جایگزین سرکوب داخلی‌ها باشد. راهی که البته هزینه‌هایش کمتر از اعمال خشونت علیه مردم نبود.

ـ منظورتان باج‌دادن به بیگانه‌ها و رفتن به زیر چتر حمایتی آن‌هاست؟
پهلوی دوم از همان سال‌های اول تاج‌گذاری‌اش، از طریق باج دادن به بیگانگان در بیرون و ایجاد سیستمی چاپلوس‌پرور در داخل دربار، فضای روانی مطمئنی برای خود ایجاد کند. او فکر می‌کرد با این روش می‌تواند عمر سلطنت خود را طولانی کند و اتفاقاً در کودتای 28 مرداد هم با حمایت حامیان خارجی‌اش، دوباره به کشور بازگشت و سلطمت کرد. البته شاه و همچنین خارجی‌ها هرگز تصور نمی‌کردند که  نهضت امام که در سال 42 شروع شد، روزی دوران طاغوت را به انتهای خود رسانده و ایران را برای همیشه از شر دیکتاتورهای پهلوی و همچنین تجاوزگران راحت خواهد کرد.

ـ نوع خروج رضاخان از ایران چقدر در این رفتارها و تصمیم‌های محمدرضا تأثیر داشت؟
صد در صد! به عبارتی شاه در اعماق ضمیر ناخودآگاه خود به دلیل دیدن طرد تحقیرآمیز پدر مقتدر از کشور توسط بیگانگان، همواره در حالت اضطراب بود و برای گریز از این اضطراب، خود را در آغوش بیگانگان می‌انداخت. دقیقاً به همین دلیل بود که در دوران 37 ساله سلطنت پهلوی دوم، خارجی‌ها که همیشه چشم به منافع ملی ما داشتند، تا آنجا که توانستند، ثروت ایران را به نفع نیازهای خود هزینه کردند. شاه به خوبی می‌دانست که خارجی‌ها دست به غارت ملی می‌زنند، اما از آن‌جا که اولویتش سلطنت بود و نه مردم و کشور، نه تنها در راستای کوتاه شدن دستشان اقدامی نمی‌کرد، بلکه هر حمایتی را از آمریکا و انگلیس به عمل می‌آورد تا به زعم خود، سلطنت پهلوی با وابستگی به بیگانه‌ها در آرامش به حیات خود ادامه دهد.

ـ این وابستگی چه هزینه‌هایی به اقتصاد کشور تحمیل کرد؟
کشور از لحاظ اقتصادی در هر گام، بیشتر در منجلاب وابستگی اقتصادی به غرب فرو می‌رفت. اقتصادی ایران در یک دوره طولانی بر بخش کشاورزی و تولید کالاهای سنتی، متکی بود و حتی در زمانی که در دوره‌هایی راه‌اندازی بعضی از کارخانه‌ها مورد توجه رژیم قرار گرفت، تولیدات، بومی نشدند و همچنین به طور پراکنده و در نقاط خاصی متمرکز بوده‌اند. شاید همان‌گونه که بیشتر پژوهشگران تأکید کرده‌اند، مشکل اصلی جامعه ایران و اقتصاد آن را در آن دوران، استبداد تشکیل می‌داد. این که خاندان پهلوی چه سوءاستفاده‌هایی از بیت‌المال کرده‌اند و این که فساد اطرافیان شاه چه فرصت‌هایی را به تهدید تبدیل کرده است، مسائلی از تاریخ ایران است که هیچ‌کس نمی‌توانند نسبت به صحت آن‌ها شبهه‌ای وارد کند. واقعیت تلخ، این است که شاه خزانه کشور را مایملک شخصی خود می‌دانست و به هر کس می‌خواست، می‌بخشید و از هر کس می‌خواست، سلب مالکیت می‌کرد.

ـ این شرایط، یعنی خلأ پررنگ «امنیت» اقتصادی و سرمایه‌گذاری؟
کاملاً همین‌طور بود. در سال‌های 41 تا 57، که شاه آن دوران را دوره اصلاحات اقتصادی می‌دانست، اوج دوره وابستگی رژیم به بیگانگان بود. اتفاقاتی که طی آن‌ سال‌ها افتاد، باعث شد تا اقتصاد ایران با وجود بهره‌جستن از نعمت بزرگی چون نفت، تبدیل به اقتصاد ضعیف شود که در آن مردم نمی‌توانند به فکر سرمایه‌گذاری باشند.

ـ چه شرایطی باعث شده بود تا اقتصاد ایران شکننده شود؟
ویژگی‌هایی چون استبداد، فساد سیاسی و اداری و دخیل بودن ملاحظات سیاسی و رؤیاهای بلندپروازانه‌ در برنامه‌های اقتصادی و عدم استقلال نهادهای اقتصادی و برنامه‌ریزی، کنترل کامل بخش خصوصی از یک طرف و شیوع فساد مالی و استفاده از اموال عمومی در جهت منافع شخصی، گسترش رانت اقتصادی در میان درباریان و اعطای مناصب اداری و پروژه‌ها و امتیازات اقتصادی، شاه را به سرعت به سوی نابودی برد و کشور را تا ریشه‌هایش به بیگانگان وابسته کرد. از همین‌رو بود که استقلال، اولین شعار مردم انقلابی در انقلابشان شد تا از ادامه چپاول خارجی‌ها جلوگیری کنند و بتوانند در اداره امور و همچنین هزینه کردن بیت‌المال و البته برنامه‌ریزی برای درآمدهای نفتی، استقلال عمل داشته باشند. به همین دلیل، می‌توان از کوتاه شدن دست بیگانه‌ها به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی یاد کرد.

ـ این شرایط تأکیدی بر این نتیجه‌گیری است که انقلاب ایران، شکستی بزرگ برای خارجی‌ها بود؟
کمترین تردیدی در این رابطه وجود ندارد. برخی از فیلسوفان و جامعغه‌شناسان بزرگ جهان برای تبیین انقلاب سال 1357، عباراتی خاص و ممیز به کار می‌برند، به عنوان مثال، میشل فوکو، فیلسوف مشهور فرانسوی، انقلاب ایران را پدیده‌ای نو و منحصربه‌فرد می‌داند. فوکو در اوج انقلاب اسلامی، یعنی در سال‌های 56 و 57 به ایران آمد. او انقلاب ایران را انقلابی دید که «نه یک طبقه خاص، نه یک حزب معین، نه یک ایدئولوژی سیاسی مشخص و نه یک دسته خاص از پیشگامان انقلابی» که با خود همه ملت را به داخل جریان بکشاند، در آن وجود ندارد. این انقلاب با انگیزه‌های مادی و اقتصادی هم صورت نگرفته است. یک دلیل آن، این است که همه قشرهای ملت در آن حضور دارند. او همچنین در انقلاب، اداره یک ملت را می‌بیند. او انقلاب را نتیجه ستم می‌داند، زیرا اوضاع افراد به گونه‌ای نبوده که ملتی خودشان را جلوی مسلسل و مقابل یک ارتش مجهز قرار دهند. او در این ملت، اراده جمعی می‌بیند و دلیل این اراده را ایجاد تحول در خویشتن خویش با تکیه بر اسلام شیعی می‌داند.

ـ چگونگی شکل‌گیری انقلاب اسلامی با شرایط آن روزهای جهان همخوانی داشت؟
یکی دیگر از نکات مهم درباره انقلاب اسلامی ایران، این است که در زمان وقوع انقلاب، جهان دوقطبی بود و انقلاب اسلامی، کاملاً مستقل از گفتمان‌های حاکم این دو ابرقدرت ظهور پیدا کرد. این مرزشکنی شاید اکنون چندان مهم ننماید، ولی وقتی با آن زمانی که تمامی روشنفکران جهان، درون این نظام دوقطبی گرفتار بودند، مقایسه شود، اهمیت و بزرگی حرکت روشن می‌شود و طبق پیش‌بینی اقبال لاهوری که در کتاب «فلسفه خودی» پیش‌بینی کرده بود «تهران در آینده، قرارگاه مسلمانان خواهد شد.» تهران به پایتخت اسلامی‌ترین حکومت تبدیل شد و هم‌اکنون هم با وجود گذشت بیش از سه دهه از آن اتفاق بزرگ و مهم، این وجهه برای پایتخت جمهوری اسلامی ایران باقی مانده است.

ـ علت ارتباط گرفتن سایر جنبش‌های اسلامی با انقلاب ایران در چه نکته‌ای بود؟
ایران با اتکاء به چند محور، مورد پیروی سایر جنبش‌های اسلامی قرار گرفت و در حال حاضر هم با وجود این که سی سال از انقلاب می‌گذرد، همچنان مورد وثوق جامعه اسلامی است و به عنوان مرکز دنیای اسلام، مطرح می‌شود. از جمله محورهایی که باعث برجسته‌ شدن انقلاب اسلامی در میان انقلاب‌‌های معاصر شد، می‌توان به ایده واحد که باور به وحدانیت (لا اله الاالله) است، اشاره کرد و همچنین به رسالت پیامبر اکرم (ص) (اشهد ان محمد رسول‌الله)، کعبه را قبله آمال و آرزوهای معنوی خود دانستن، قرآن را کلام خداوند سبحان و آن را منجی بشریت گمراه تلقی کردن، و به دنیای پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادری و برابری ایمان داشتن.

ـ این یعنی توحید کلمه که تأکید بنیانگذار جمهوری اسلامی بود؟
بله، امام خمینی (ره) فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحید کلمه کنید.» و یا دشمن مشترک؛ که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا (شیطان بزرگ) و اسرائیل (غده سرطانی) است.

ـ پس باید گفت امام خمینی از همان روزهای اول نهضت، آمریکا و اسرائیل را دشمن اصلی اسلام می‌دانستند؟
امام خمینی (ره) بارها در این باره تأکید کرد: «دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و آمریکا و امثال این‌هاست که می‌خواهند حیثیت ما را از بین ببرند، و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع کنید.» با نگاهی به عملکرد این دو کشور و کارهایی که در دهه‌های اخیر انجام داده‌اند، می‌توان فهمید که امام با تیزبینی خاصی متوجه «شو» آنها شده بود. همچنین آرمان مشترک که برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای قوانین اسلامی و استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان و به اهتزاز در آوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان از طریق نفی قدرت‌ها و تکیه بر قدرت لایزال الهی و توده‌های مردم بود. و نکته مهم دیگر، وحدت‌گرایی بود که لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‌های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی که امام خمینی و انقلاب اسلامی به آن تأکید داشت و بالاخره، مردم‌مداری که امام بر این باور بود که به جای دولت‌ها، باید به ملت‌ها بها داد که مجموعه این نکات زمینه‌ای را فراهم آورد که انقلاب اسلامی به منبعی الهام‌بخش برای جنبش‌های اسلامی تبدیل گردد و البته جنبش‌های غیراسلامی نیز از انقلاب اسلامی الگو گرفتند.

ـ یک جمله در مورد محمدرضا پهلوی؟
از سرنوشت پدر می‌ترسید، به سرنوشت پدر دچار شد.


ماهنامه نسیم بیداری، ش 13، بهمن 89، ص 95


 
تعداد بازدید: 4692


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»