میرزا محمد علی خان مبشر الدیوان و برخی آگاهی‌های انتقادی تاریخی از عصر قاجار

دکتر عباس قدیمی قیداری، استادیار گروه تاریخ، دانشگاه تبریز


■ کلیات دیوان اشعار
■ محمدعلی مبشرالدیوان (غبار کاشانی)
■ مقدمه و تعلیقات و فهارس از خسرو طغرل
■ زنجان، انتشارات دانش، 1388

 


ای شهنشاه جهان تا کی شکار جاجرود/ باید از حال رعیت هم دمی آگاه بود
توبه کوه و دشت در فکر شکار جرگه‌ای/ از شکار خانگی رندان برآوردند دود
باالله از این چاکرانت آن چه بر مردم رسید/ نارسیده هیچ‌گه از صرصر عاد و ثمود
هرکه را شغلی سپردی همچو «قارن» کشت/ خلق هرکه را ملکی بدادی، خویش را «قارون» نمود
خلق گویند «امین‌الدوله» ز آن‌ها بهتر است/ نیست بهتر هیچ بالله این کهر از آن کبود

منابع و مآخذ تاریخ ایران طیف وسیعی از آثار مکتوب و نوشتاری را شامل می‌شوند که از میان آن‌ها می‌توان به آثار وقایع‌نگاری و تاریخ‌نویسی، تذکره‌ها، کتب جغرافیایی، سفرنامه‌ها، رسائل سیاسی، متون عرفانی، مکاتبات رسمی، وقف نامه‌ها، کتیبه‌ها و خاطرات اشاره نمود که هر کدام ارزش و اعتبار خاص خود را در رجوع محقق به آن‌ها در یک موضوع تاریخی دارند. از میان منابع تاریخ ایران، علاوه بر آنچه که گفته شد می‌توان به متون ادبی و دیوان‌های شعر نیز اشاره کرد. دواوین شعر علاوه بر اهمیت ادبی که دارند، از حیث اشتمال بر پاره‌ای آگاهی‌های تاریخی نیز بایستی مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. به ویژه که برخی دیوان‌های شعری از محدودیت‌ها و موانعی که آثار وقایع‌نگاری و تاریخ‌نویسی با آن مواجه می‌شدند، برکنار بوده‌اند. علاوه بر این از دیوان‌های شعر می‌توان به آگاهی‌های اجتماعی و فرهنگی فراوانی از یک دوره تاریخی دست یافت که شاید کمتر در دیگر منابع تاریخی بتوان آن‌ها را مشاهده کرد. دیوان غبار کاشانی که اخیراً منتشر گردید(1) ، در زمره دیوان‌های شعری است که آگاهی‌هایی از اوضاع اداری، اقتصادی و سیاسی از اواخر دوره ناصری و دوره مظفری به دست می دهد که برخی از آن‌ها تازه و قابل توجه و برای یک محقق محل رجوع می‌تواند باشد.
میرزا محمدعلی خان مبشر الدیوان (1251ق. کاشان/1321ق. قیدار) متخلص به «غبار»  از اهالی کاشان بود و دانش آموخته طب در مدرسه دارالفنون. او سال‌ها در فارس و کرمان وگیلان و مازندران و یزد و کاشان و اصفهان و زنجان مصدر خدمات دولتی و دیوانی بوده و عمده سال‌های خدمت دیوانی او در وزارت پست یا «پست خانه ممالک محروسه» سپری شده است. میرزا محمدعلی خان علاوه بر مشاغل دولتی، طبیب نیز بود و در کنار کار دولتی طبابت نیز می‌کرده است. اعتماد السلطنه در «المآثر و الآثار» (تألیف 1306 ق) میرزا محمدعلی خان را یک جا جزو اجزای «وزارت وظایف و اوقاف و پست ممالک محروسه» به عنوان مأمور ولایت زنجان و جای دیگر او را در عهد وزارت امین‌الدوله به عنوان رئیس پست خانه زنجان ثبت کرده است .(2) او در سال 1321 ق. سه سال قبل از صدور فرمان مشروطیت در قیدار زنجان درگذشت.
میرزا محمدعلی خان مبشرالدیوان با این که «از آخرین دانه‌های زنجیر شعر کهن و سنتی  است» با جریان‌های نوگرا و تجددخواه همدلی و همراهی داشت. اشعار او که نمایشگر اندیشه‌های این رجل دیوانی و دولتی است، علاوه بر وجه انتقادی، در روشن ساختن برخی مسائل اداری و اجتماعی و موارد مربوط به روزنامه‌ها و نیز عملکرد پاره‌ای حاکمان  فارس و خمسه (زنجان) اهمیت دارد.
مبشرالدیوان به اقتضای کار دولتی خویش در پست با روزنامه‌ها و مطبوعات آشنایی تمام داشت. او هنگامی که «سرتیپ» و  «رئیس پست خانه‌های فارس» بود، با روزنامه‌های عصر همکاری می‌کرد و مقالاتی در آن‌ها می نگاشت. او و پسرش فضل الله خان طغرل «مزین السلطان» در هنگام اقامت در فارس وکالت روزنامه ثریا را در فارس بر عهده داشتند. مبشرالدیوان در نامه‌ای به مدیر روزنامه ثریا ـ علی محمد خان کاشانی ـ علاوه بر تمجید از روزنامه در غزلی شیوا، بر اهمیت مطبوعات در بیداری فکری مردم ایران تأکید دارد و ایجاد جراید فارسی را، «علت غایی تمدن و تربیت اس اساس ترقی و انسانیت» می داند و اظهار امیدواری می‌کند که از این روزنامه «ابنای وطن» را نفع و سودی عاید آید .(3) غبار با اعتقاد به همین اندیشه و این که روزنامه‌ها در ترقی و تربیت مدنی جامعه ایران مؤثر هستند، در ترویج روزنامه‌ها و ترغیب و تشویق عوامل این روزنامه‌ها کوشش می‌کرد. از برخی اشعار او برمی آید که در روزنامه‌هایی چون تربیت، حبل المتین و ثریا مطالب و مقالاتی نگاشته است. (دیوان، ص 139)
ذکاءالملک فروغی مدیر روزنامه تربیت در شماره 24 مورخه 24 ذی حجه1314 ق. مراتب سپاس خود را از او به خاطر توجه و عنایت به روزنامه و ارسال مقاله تمجیدآمیز، اعلام داشت. (دیوان، مقدمه، ص بیست) علاوه بر این، غبار قطعه‌ای در تمجید از مطبوعات سرود. (دیوان، صص 162 – 163)
برخی اشعار غبار درباره کسانی چون مشیرالدوله میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا علی خان امین‌الدوله و میرزا محمود خان احتشام السلطنه نشان از همدلی او با تجددگرایان و اصلاح طلبان عصر قاجار دارد و هم پاره‌ای از نکات مبهم تاریخی را روشن می سازد. قصیده او درباره میرزا حسین خان سپهسالار و اهتمام او به سرکوب شورش عبیدالله كُرد(4)  از جمله این اشعار است. غبار در این قصیده از ایران مداری سپهسالار تمجید می‌کند و یک نکته بسیار مهم را در این فقره روشن می سازد و آن این که ظاهراً برخی رجال دولتی عصر حاضر نشده بودند به مقابله با شورش عبیدالله کرد بروند و هر کدام بهانه‌ای آورده بودند و  در نهایت ناصرالدین شاه دست به دامن سپهسالار می‌شود که در این زمان در قزوین به سر می برد و سپهسالار درخواست شاه را اجابت می‌کند.

فتنه ی اکراد را چون شاه دین پرور شنید   
چاکران را امتحاناً داد نزد خویش بار

گفت چندین سالتان پروردم از خوان کرم  
بهر امروز مگر یک تن فراآید به کار

لشکر آماده، خزانه پرزر(5) ، و اسباب جمع      
هان دفع اشقیا شخصی نمایید اختیار

تا شود سردار و رو آرد به سوی دشت جنگ   
برکشد شمشیر و از دشمن برآرد او دمار

رنگ‌ها از رخ پرید آوازها یک سر گرفت     
پاسخ شه را ندادند همی از ننگ و عار

این به کف جارو گرفت، آن یک قلمدان برکشید
هر تنی درخدمت شه جهت نوعی اعتذار
(دیوان، صص 86 – 88)

مبشرالدیوان علاوه بر سپهسالار با یحیی خان معتمدالملک برادر سپهسالار نیز دوستی داشته و قصیده‌ای نیز برای او ساخته است (6). ( دیوان، ص 80) از دیگر کسانی که غبار از آن‌ها تمجید کرده می‌توان به میرزاعلی خان امین‌الدوله اشاره کرد. هنگامی که غبار رئیس پست خانه‌های زنجان بود، امین‌الدوله وزارت پست را بر عهده داشت. او در چند سروده از امین‌الدوله به نیکی یاد می‌کند و البته بعد به دلیل دلخوری که از او پیدا می‌کند، در قطعه‌ای درخشان هم او و هم ناصر الدین شاه و هم دستگاه دولتی را به باد انتقاد شدید می گیرد. (دیوان، صص 64، 68، 133 – 134، 157 – 158، 169) غبار از حکومت و اقدامات احتشام السلطنه در زنجان نیز به نیکی یاد کرده است. (دیوان ص 148). محمودخان احتشام السلطنه از رجال خوشنام و ترقی خواه عصر ناصری و دوره ی مشروطیت، از سال 1306 تا 1309 ق حکومت زنجان را بر عهده داشت و در عمران و آبادانی زنجان «ویران» کوشید .(7) در سال 1309 ق. عبدالعلی میرزا احتشامالملک (احتشام الدوله) با دادن پیشکشی به شاه و صدراعظم حکومت خمسه را تصاحب نمود.
گفته شد که غبار با وجود این که در شعر و ادب سنت گرا بود، اما با مظاهر تمدن جدید از جمله روزنامه‌ها همدلی داشت و آن‌ها را برای تربیت مدنی جامعه ضروری می‌شمرد. در همین راستا، او با اندیشه گران و متفکران عصر قاجار نیز همدلی خود را عیان می سازد. ازجمله در قصیده‌ای افکار و اندیشه‌ها و آثار میرزا ملکم خان ناظم الدوله را می ستاید و از «الف و بای» اختراعی او تمجید می‌کند. (دیوان، صص 142 – 143)
در دیوان غبار، انتقاد از برخی رجال و دولتیان نیز دیده می‌شود. جهت عمده ی انتقاد او خیلی ساده و قابل فهم است. رجال و دولتیان را به خاطر بی-توجهی به عمران و آبادانی و وضع عمومی رعیت به انتقاد گرفته است. هرچند در پاره‌ای موارد برخی ملاحظات را نیز باید منظور داشت. اما نکته مهم این است که انتقاد او از برخی افراد با قضاوت جامعه و تاریخ ایران درباره آن‌ها همخوانی دارد، چنانکه در تمجیدها و ستایش‌های او نیز چنین است. حکومت رکن الدوله در شیراز و به ویژه حکومت احتشام الدوله عبدالعلی میرزا در خمسه (زنجان) بارزترین انتقاد‌های او را موجب شده است. احتشام الدوله را به وبا تشبیه کرده که وجود او مانند وبا زنجان و خمسه را گرفتار مصیبت و بدبختی ساخته است. (همان،ص، 165) اما این قطعه انتقادی غبار از احتشام الدوله حاوی دو اشارت مهم تاریخی نیز هست که خواننده می بایست به آن توجه نماید. اول اینکه، غبار اشاره دارد به شیوع و گسترش بیماری وبا در ایران؛ می دانیم که در دوره ی قاجار به دلیل فقدان بهداشت عمومی، جامعه ی ایران چندین بار گرفتار وبا و طاعون گردید که بسیاری را در شهرهای مختلف به ورطه ی مرگ کشانید. وبای مورد اشاره میرزامحمدعلی خان مبشرالدیوان، وبای معروفی است که در سال 1309 ق. از بادکوبه به رشت رسید و از آنجا به تهران و بسیاری را به کام مرگ فرستاد .(8) در همین سال عبدالعلی میرزا احتشام الدوله پسر فرهادمیرزا معتمدالدوله با پیش کشی و رشوه حکومت زنجان را تصاحب نمود. احتشام الدوله با وجود بهره‌ای که از ادب و شعر داشت، در ملکداری بی کفایت و نالایق بود(9) . غبار در قطعه انتقادی خود، انتصاب احتشام الدوله به حکومت زنجان را عین «وبا» می داند که اتفاقاً زنجان در این تاریخ از وبا در امان مانده بود، اما قضا «احتشام الدوله را جای وبا بر خمسه داد» ( دیوان، ص 165)
دیگر اشارت تاریخی او به جنگ جهانشاه خان امیر افشار با احتشام الدوله برمی گردد. جهانشاه خان امیر افشار از خوانین مقتدر و متنفد اواخر عصر ناصری تا آستانه ی تشکیل دولت پهلوی در خمسه بود و نقش مؤثری در تحولات ایران و منطقه در عصر مشروطیت و جنگ اول جهانی ایفا نمود .(10) امیر افشار در این جنگ که در نزدیکی‌های قیدار صورت گرفت، احتشام الدوله را شکست داد و دستگیر ساخت و خفت و تحقیری خارج از اندازه متوجه او کرد. چیزی که احتشام الدوله را برای همیشه از چشم دولت قاجار انداخت .(11)
غبار در چند قصیده امیرافشار و و مراتب کرم و وجود و بخشش او را مورد تمجید قرار داده و نیز اقدامات او به ویژه ساخت مدرسه و مسجد در جوار مقبره قیدار نبی را بازگو کرده است .(12) (دیوان، صص 68، 115)
اما اوج انتقاد غبار از وضع عمومی کشور و ظلم و ستم دولتیان و ناصرالدین شاه و امین‌الدوله که روزگاری غبار مدح او را گفته بود، همین قطعه‌ای است که در آغاز مقاله آورده شد. این قطعه آئینه ی تمام نمای اشتغال شاه به تفریح و شکار و بی خبری او از حال رعیتی است که ظلم و ستم دولتیان دمار از روزگارشان درآورده و یک دم عوامل حکومتی از تاراج جان و مال آن‌ها بازنمی ایستند.(دیوان، ص169)
علاوه بر آنچه که گفته شد، از برخی اشعار «غبار» آگاهی‌هایی از وضع عمومی ایران و به ویژه وضع پست خانه‌های ایران، که خود شاعر خدمات دیوانی خود را در آن دستگاه سپری می‌کرد، به دست می آید. خرابی اوضاع پست، وضع نابسامان حمل بارهای پستی و نیز درآمد ناچیز در این اشعار بازتاب یافته است. (دیوان، صص 118 – 119، 137 – 138، 177) غبار در انتقاد از وضع نابسامان جامعه ی ایران و خرابی اوضاع آرزوی مهاجرت نیز می‌کند. (همان، ص 119)
دیوان غبار کاشانی به عنوان یک متن ادبی سنتی، حاوی آگاهی‌های تاریخی نیز هست. در برخی متون ادبی نظم و نثر می‌توان آگاهی‌هایی یافت که در سایر منابع تاریخی شاید یافت نشود. چنانکه گفته شد دیوان غبار کاشانی را از چند بعد می‌توان نگریست، شاعری سنت گرا که با وجود مدایحی که درباره ی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و رجالی نه چندان موجه و خوشنام مانند امین السطان دارد، با تجددگرایان و اصلاح طلبان همراه است و در ضمن ستایش از آن‌ها، به برخی اقدامات و اندیشه‌های آنان، ولو به صورت یک اشارت، پرداخته است. با مطبوعات و روزنامه‌ها که از دید او از عوامل ترقی و تربیت مدنی جامعه ی ایران هستند، همدلی و همراهی دارد و از مروجین و مشوقین روزنامه در فارس و زنجان است. انتقادهایی نیز از وضع اجتماعی و اقتصادی جامعه، وضع دستگاه اداری مخصوصاً وضع پست و رجال و دولتیان دارد و در ضمن آن‌ها به پاره‌ای نکات تاریخی ارزنده نیز اشاره        می‌کند و بر محقق است که آن‌ها را به دقت دیده و بررسی کند. بعد دیگر اشعار غبار، اشعاری است که درباره زنجان و خمسه و جهانشاه خان امیر افشار و احتشام السلطنه و احتشام الدوله به عنوان حاکمان زنجان دارد. در ضمن این اشعار، با وجود اشارات کوتاه و گذرا، آگاهی‌های تاریخی ارزنده‌ای نهفته است که خواننده ی دقیق به آن‌ها پی خواهد برد. درنهایت این که دیوان غبار نه فقط یک متن ادبی، بلکه یک منبع تاریخی نیز می‌تواند تلقی  گردد.
نکته پایانی، تعلیقات و توضیحات مصصح دانشمند و سخن دان و سخن سنج دیوان است که در حدود 150 صفحه یادداشت و توضیح درباره ی زندگی غبار و پاره‌ای آگاهی‌ها در خصوص افراد و رجال دستگاه ناصری و مظفری را دربرمی گیرد  و نیز فهارس و اسناد و عکس‌ها و نامه‌ها که به دیوان ضمیمه شده است بر ارزش و غنای کتاب افزوده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدعلی مبشرالدیوان (غبار کاشانی)، کلیات دیوان اشعار، مقدمه و تعلیقات و فهارس از خسرو طغرل، زنجان، انتشارات دانش، 1388، ارجاع‌های داخل متن در پرانتز () همه به این کتاب است.
  2. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ج اول، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1363، صص 398، 400.
  3. نامه مبشرالدیوان به مدیر روزنامه ثریا، در: روزنامه ثریا، «مکتوب از شیراز»، ش 12، 6 ژانویه 1899؛ به نقل از مقدمه مصصح دیوان غبار کاشانی، صص نوزده ـ بیست.
  4. برای آگاهی از شورش عبیدالله كُرد بنگرید به: نادر میرزا، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، مقدمه و تصحیح و تحشیه از غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز، ستوده، 1373، صص 419 – 478؛ و برای تحلیلی از چگونگی دست به دامن سپهسالار شدن ناصرالدین شاه در قضیه عبیدالله کرد بنگرید به: فریدون آدمیت،، اندیشه ترقی و حکومت قانون، عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، 1351، صص 466 – 473.
  5. خزانه سلطنتی چندان هم در این زمان «پرزر»! نبود.
  6. مصصح دانشمند کتاب در تعلیقات خود اشاره کرده‌اند که غبار «این قصیده را برای یحیی نامی ساخته است که نمی دانم مراد از آن کیست؟» (دیوان، ص 233) به نظر می‌رسد مراد از یحیی، یحیی خان معتمدالملک برادر سپهسالار است که در چند جا از او سخن رفته  است.
  7. رک: خاطرات احتشام السلطنه به کوشش سیدمحمدمهدی موسوی، تهران، زوار، 1367، صص 78 – 164.
  8. بنگرید به: هماناطق، مصیبت وبا و بلای حکومت، تهران، گستره، 1358، صص 11 – 45.
  9. درباره ی احتشام الدوله بنگرید به: مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12، 13 و 14 هجری، ج دوم،تهران، زوار، 1371، صص 270 – 271.
  10. نگارنده بررسی همه جانبه‌ای از زنجان عصر مشروطه و احوال امیر افشار را در دست دارد برای روشن ساختن برگ‌هایی از تاریخ این مملکت که مهجورو پنهان مانده است.
  11. داستان نبرد احتشام الدوله و امیر افشار و حوادث بعد از آن را « باس خان پریشان افشار» از شاعران خمسه در اواخر عهد قاجار، به نظم کشیده است با عنوان «جهانشاه نامه» که تصحیح انتقادی آن گوشه‌ای از وقایع تاریخی زنجان را روشن خواهد ساخت. و نیز رک: عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری ایران در عصر قاجار، ج اول، تهران، زوار، 1371، صص 436 – 438؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14، ج اول، تهران، زوار، 1371، ص 281 – 282 و محمد حسن خان اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیر کبیر، 1379، ص 820.
  12. به دستور امیر افشار در پیرامون مقبره قیدار نبی مدرسه و مسجدی ساخته شد که در سال 1319 ق. به اتمام رسید. این مسجد، مدت‌ها مسجد امیر نامیده می‌شد و اکنون به مسجد جامع معروف است.


کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 149 مهر1389


 
تعداد بازدید: 5114


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»