کارگاه «کاربرد تاریخ شفاهی در مستندنگاری‌های تصویری»

تاریخ شفاهی سند تولید نمی‌کند، مستند تولید می‌کند

مریم اسدی جعفری

08 اسفند 1397


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، کارگاه یک روزه «کاربرد تاریخ شفاهی در مستندنگاری‌های تصویری» روز چهارشنبه، بیست‌وچهارم بهمن 1397 با سخنرانی «دکتر مرتضی نورایی» استاد دانشگاه اصفهان و به همت موزه عصارخانه شاهی (مرکز مطالعات فرهنگ عامه اصفهان) برای علاقه‌مندان برگزار شد. فشرده‌ای از مطالب مطرح شده در این کارگاه، پیشِ روی شماست.

مکتوبات؛ پایه مستندسازی

دکتر نورایی در بخش نخستِ این نشست، بحث مستندسازی و تاریخ شفاهی را دو مقوله میان‌رشته‌ای معرفی کرد و افزود: «صحبت‌های امروز من درباره موضوع مستندسازی، رنگ و لعاب تاریخی خواهد داشت. همچنین گمان من در مورد پدیده‌های میان رشته‌ای، کارآفرینی است و فکر می‌کنم که امروز، باید به مباحثی ورود کنیم که بر اساس آن، تولید کار شود. وقتی کلمه «مستندسازی» را برای عموم استفاده می‌کنیم، ممکن است که چشم‌اندازهای مختلفی مطرح و برداشت‌های متفاوتی از آن شود. ولی از نظر فنی، وقتی کلمه «مستند» یا «استناد» به میان بیاید، یعنی پدیده‌ای که متکی به سندی باشد. «سند» هم ذاتاً به پدیده مکتوب گفته می‌شود؛ یعنی چیزی که نوشته و منقطع از منشاء تولید – یعنی کسی توان دخالت و تغییر در آن را ندارد- باشد. آن‌چه که پیوسته تغییر یابد، سند نیست. در مباحث تاریخی می‌گوییم که «کلمه» نزد مستندسازان تاریخ، ارجح است. ولی سکه، قالی، خطوط معماری و ... جزو مستنداتی هستند که در اصطلاح به آنها «relic» یا آثار گفته می‌شود. ولی ترجیح نخست و پایه کار با سند «نوشته» است؛ حتی اگر نادرست یا غلط باشد، باز ترجیح به آن است. بنابراین پایه مستندسازی بر مکتوبات است. علاوه بر این که پدیده مورخ شفاهی بر پایه ذهنیات خاطره، مرور و بازخوانی آن توسط مصاحبه است، تاریخ شفاهی، پدیده‌ای است که ذاتاً متکی به اسناد است. یعنی تا موردِ تاییدِ و غربالگری اسناد نباشد، نمی‌تواند حیات مستقلی داشته باشد. بنابراین اگر بخواهید درباره هر پدیده‌ای مستندسازی کنید، کم و بیش درگیر کتابخانه‌ها وآرشیوها خواهید بود.»

کارکردهای مستندسازی: آگاهی دادن و مهارت‌زایی

وی افزود: «پروسه مستندسازی، مانند باز کردنِ یک فنرِ فشرده است. مستندسازی یک اتفاق متقاطع خاص و کوچک نیست. در گام اول باید تصورمان از مستندسازی، یافتن موضوعات و محتوای مهم، بااستعداد و پُرکشش باشد. پس بنابر استعداد موضوع، باید یک مسیر ترسیم کنیم (چشم‌انداز) و خط سیر آن را باید در مستندسازی ببینیم. پیش‌زمینه ساخت مستند، نیاز به مطالعه دارد. بنابراین مستندساز فنی باید مطالعات لازم در باب موضوع را داشته باشد. این محتواست که مسیر تحقیق را مشخص می‌کند. مستندساز، یک محقق است. قویاً توصیه می‌شود که به موضوعات مورد علاقه‌تان بپردازید. کلمه پروسه یا روند، یعنی شروع، خط سیر و خاتمه. این روند در مستندسازی گام به گام بوده و باید چشم‌انداز آن مشخص طراحی شده باشد. آگاهی دادن، مهارت‌زایی، آموزش دادن به شکل غیر مستقیم و تمرین، از کارکردهای مستندسازی است. ممکن است مستندی برای کودکان ساخته شود تا برای مسئله‌ای در آینده، مورد استفاده قرار گیرد و مهارت یابند. همچنین ممکن است ناخودآگاه – خواسته یا ناخواسته- چندین خط اساسی برای سیر مستندسازی وجود داشته باشد. برای مثال جهت از بین بردن معایب و کاستی‌های فرهنگی ترافیک، دست به ساخت مستندی بزنیم. در این صورت چنین موضوعی خواه ناخواه دارای چندوجه بوده و نیاز به ترسیم نقشه راه هندسی دارد. در این حال، مستندسازی کاری مرکب بوده و نیاز به توجه به جوانب متفاوتی مانند: رانندگی، مسافران، اتومبیل خصوصی و عمومی، خیابان‌ها و غیره دارد.

بی‌شک لازمه‌ مستندسازی، کار تیمی است. یکی از پایه‌های روند مستندسازی، همکاری دو یا سه نفره است. از کارهای فنی مثل: پیدا کردن منابع و مستندات گرفته تا مطالعات کتابخانه‌ای و دنبال کردنِ اقداماتِ میدانی. ممکن است فردی هم تصویرگری را بر عهده داشته باشد. باید توجه داشت که برای مستندسازی، یک تیم درونی و یک تیم بیرونی داریم؛ تیم درونی، افرادی هستند که برنامه‌ریزی می‌کنند و موقعیت، جغرافیا، منطقه، مستندات و آرشیوها را در نظر می‌گیرند. در واقع این گروه، امور فکری و عملیاتی را بر عهده دارند و قسمت دیگری از آن، بیرونی است. آن‌ها باید افرادی را برای مصاحبه پیدا کنند. پس افراد درونی، برنامه‌ریزی می‌کنند و بر اساس سناریو، در ثبت و ضبط موثرند و پروژه را طراحی می‌کنند. افراد بیرونی، افرادی هستند که غیرمستقیم درگیر می‌شوند و اطلاعات و محتوای روایت از آن‌ها حاصل می‌شود.

تاریخ‌نگاری بدون پاورقی

«تاریخ‌نگاری بدون پاورقی» در واقع ورود محتوای تاریخی در حوزه مستندسازی و تلفیقی از تاریخ و روند مستندسازی است. منظور این است که وقتی مستندی می‌سازیم، چگونه بینندگان باید برای آن اعتبار قائل شوند و آن را باور کنند؟ یا این مستند چگونه و چرا مورد پذیرش واقع می‌شود؟ اعتبارمندی مستند در چیست؟

در واقع وقتی متنی را می‌خوانیم، برای راستی‌آزمایی، از جمله به ارجاعات آن توجه می‌کنیم که آیا از منابع اصلی، مناسب و مفید استفاده شده یا خیر. اما در بحث یک مستند تصویری، چگونه باید مخاطب آن را باور کند؟ و راستی‌آزمایی آن چگونه است؟ بدین منظور چندین مورد ذکر می‌شود که بر اساس آن می‌توان، دایره مخاطبان را به اعتماد رساند. خودِ این اعتمادسازی جاذبیت‌افزا هم هست. یکی از نکات مهم، این است که فکت‌هایی وجود دارند که باور عمومی بر آن‌ها استوار است. مثل: شخص مطلع و معتبری که خود، روایت‌گری می‌کند و سهم عمده در مصاحبه دارد و یا همزمان، محیطی به تصویر کشیده می‌شود که ظرف واقعه است. این اولین «پانویس» است که شخصی کار می‌کند تا مورد اعتماد بینندگان و یا حتی جامعه علمی باشد.

اگر مستندسازی می‌کنید، باید به طیف بیرونی که درگیر تولید اطلاعات هستند، توجه داشته باشید. این طیف اعم از افراد و منابع هستند. نقش افرادی که قرار است در این مستند دخیل باشند، باید معلوم باشد - اعم از افراد درونی و بیرونی و افرادِ مصاحبه‌شونده - و همچنین طیفِ مخاطبان؛ گروه سنی، سطح فرهنگی - علمی تولید و فراگیری آن چقدر است؟ این که مخاطب درک شود و مستند را برای او تولید کنید، حائز اهمیت است. گروه مخاطبان، یکی از اساسی‌ترین موضوعاتِ اثرگذار در مستندسازی است.

یکی دیگر از نکات مهم، بحث زمانی است. می‌دانیم که برای جمع‌آوری محتوا حتماً چندین برابر زمان لازم است. یعنی اگر قرار است یک دقیقه مستند بسازیم، شاید ساعت‌ها کار متمرکز – به غیر از مطالعات حاشیه‌ای- نیاز باشد. ذائقه عمومی، خیلی سریع عوض می‌شود. یعنی ممکن است وقتی ساختِ یک مستند را شروع کنید، موضوعیت داشته باشد اما وقتی تمام می‌شود، «از دهان بیفتد». سرعت زمانی خیلی مهم است. امروز بازار تاریخ شفاهی در دنیا قوی است. به اضافه این که راه جذب ذائقه عمومی را یافته است. علم تاریخ، مستندسازی می‌کند و این مستندسازی، فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی است. به هر نوع مستندی که نگاه کنید، تاریخی است. حتی مستندهای طبیعت، به سابقه‌ای از یک منطقه می‌پردازند.

در مستندسازی، ذائقه‌سنجی می‌کنیم. نه اینکه صرفاً بر اساس خواسته مخاطبان کاری کنیم. اگر موضوعات مختلف را مطرح می‌کنیم، به خاطر این است که در کجای کار امکان دارد فعالیت کنیم.

علم تاریخ، دچار تغییر و تحولات بسیار وسیعی شده است و مکاتب متعددی دارد؛ اهل تردید و احتمال درباره تولیدات تاریخی و یا گروهی که داشته‌های خود در باب تاریخ را بی‌تردید بیان می‌کنند. اما در همه حال، یک تعریف اساسی از تاریخ را مطرح می‌کنم. چون با تاریخ شفاهی و مستندسازی ارتباط دارد، اثرگذارترین تعریف در فهم تاریخ بوده و در نتیجه، تحولات تاریخ، تحت تاثیر این تعریف است: «گفت‌وگوی بی‌انتهای گذشته و حال.»

تاریخ شفاهی، سند تولید نمی‌کند!

دکتر مرتضی نورایی در بخش دومِ کارگاه یک روزه «کاربرد تاریخ شفاهی در مستندنگاری‌های تصویری» اظهار داشت: «نفس تاریخ شفاهی، گفت‌وگوست. این تعریف نشان می‌دهد که می‌خواهیم با کدام قسمت گذشته گفت‌وگو کنیم؟ چرا گفت‌وگو می‌کنیم؟ آیا این گفت‌وگو دوجانبه است؟ یعنی گذشته هم مایل است حرف بزند؟ یعنی گذشته ما را ناگزیر می‌کند که ما حرف بزنیم؟

پس اگر جایی اثری باشد، سخن هم هست؛ حتی اگر در آن گفته تواتُری نباشد. چنان که در صحبت قبلی گفتم: ترجیح ما مورخین با کلمه است؛ حتی اگر ناراست باشد. در مورد دروغ، می‌توان تحقیق کرد و خطا بودنِ آن را اثبات کرد. وقتی چیزی نیست، نمی‌توان درباره آن صحبت کرد. کار مورخان بر اساس این تعریف و تعبیر، تسهیل گفت‌وگو با گذشته است. علم تاریخ، علم ارتباطات است؛ پس مورخ این گفت‌وگو را تسهیل می‌کند. شرایط را فراهم می‌کند تا با آن قسمت از گذشته که نیاز روز است، صحبت شود. مورخان معمولاً جایی ایستاده‌اند که این گفت‌وگو را متعادل و متعامل کنند. یعنی کاری کنند که گفت‌وگو منتج به حل یک مسئله شود. هر مطلب علمی باید گره‌گشایی و گره‌نمایی کند. یعنی پدیده‌ای را روشن کند. از سوی دیگر، تاریخ علمِ تجربه جمعی است؛ نه تجربه فردی. بنابراین ممکن است ناقض غرضِ تاریخ شفاهی باشد. تاریخ شفاهی، تاریخی است که بر اساس مذاکراتِ دوجانبه‌ و مصاحبه فعال شکل می‌گیرد و باعث می‌شود که ذهنِ مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده در داد و ستدی منطقی بازخوانی شوند. این مبنای تاریخ شفاهی است. وقتی در مورد گذشته‌ای خاص مصاحبه می‌کنیم، ممکن است که آن شخص، تجربه فردی‌اش را بگوید. این با علمِ تاریخ – که معتقد به تجربه جمعی است - منافات دارد. تلاشِ مصاحبه‌کننده، معمولاً بر این مدار است که تجربه فردی را تبدیل به تجربه جمعی کند. وقتی درباره موضوعی با شخصی مصاحبه می‌کنید و به دنبال آن، به سراغِ آدم‌های شاهد و حاضر درباره آن موضوع می‌روید، روندِ تحقیق «گلوله برفی» می‌شود. یعنی از دو یا سه نفر شروع می‌کنید و این افراد، اسم دیگر اشخاصِ مطلع را می‌گویند. معمولا گفته می‌شود در تاریخ شفاهی، 70 نفر که درباره موضوعی بحث کنند، به کفایت و تواتُر می‌رسیم؛ نه تواتُر موضوع، بلکه تواتر محتوا.

بنابراین در تاریخ شفاهی، اول، مستندسازی مصاحبه در حینِ انجام آن با اسناد مکتوب یا عکس و دوم، جمعی کردنِ تجربه اهمیت دارند. چرا که تاریخ، تجربه جمعی است. پس نمی‌توان به حرف یک نفر بسنده کرد.

از یک منظر، دو مرحله مهم در تاریخ شفاهی وجود دارد: پیش مصاحبه؛ که در این مرحله باید مطالعه کتابخانه‌ای از اسناد، آرشیوها و کتاب‌های متعدد در آن زمینه داشته باشید و سپس به سمت مرحله دوم که همانا مصاحبه است، رفت. یعنی بدون مطالعه نمی‌توان به مصاحبه وارد شد. یعنی اگر پیش‌مطالعه غنی نباشد، موضوع از بین می‌رود.

اگر درباره تفاوت خاطره شفاهی و تاریخ شفاهی بپرسید، می‌توان گفت که بی‌شک، هر دو حرکت ذهن است. تاریخ شفاهی از خاطره شروع می‌شود ولی در بخشی چالش می‌کنید و سوالاتی در بین مصاحبه می‌پرسید که شخص مجبور است دریچه‌ای به اطلاعاتِ گذشته‌اش بزند و محور خطی نقل خاطره، «شبکه‌ای» شود. تاریخ شفاهی، بازخوانی محتوای ذهنی مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده است. به همین دلیل گفته می‌شود تولیداتی که از مصاحبه عاید می‌شود، بالذات تاریخ است؛ نه سند.

خیلی وقت‌ها پشتِ کلمات پنهان می‌شویم. خیلی وقت‌ها در یک دوره‌ای صحبتی می‌کنیم و در دوره‌ای دیگر، آن را نقض می‌کنیم. این در مصاحبه طبیعی است. برای همین می‌گوییم که در تاریخ شفاهی، سند تولید نمی‌شود، مستند تولید می‌شود و هر مستندی سند نیست. چون ممکن است حرفی که یک شخص می‌زند، در زمانی دیگر تغییرکند.

بعد از اتمام مصاحبه، «تدوین» مهم‌‌ترین مرحله است. البته برخی معتقدند که تدوین، از تهیه بسته پرسشی، یعنی از همان ابتدای کار آغاز شده است. بعضی بر آنند که ممکن است مصاحبه‌ها انجام شود، بعد فکر کنیم که با آن‌ها چه کنیم. گمان می‌کنم که در بحث مستندسازی، به سمت تدوین‌گری پیش بروید و یکی از مهم‌ترین محورهای تدوین‌گری، رسیدن به روایت مبنایی است. ممکن است این روایت، «تصویری» یا «نوشتاری» باشد. شاید مصاحبه‌ای کنید و بخواهید از آن در یک مستند استفاده کنید. در روایت تصویری، ممکن است یک بخش از مصاحبه را در مستند نشان دهند و سپس قسمتی از مکانِ مورد نظر، صحنه‌پردازی شود. مهم است که چه چیزهایی تصویرپردازی می‌شود. این روایت مبنایی است. روایت مبنایی، روایت یا قرائت آخر نیست. صحبت این است که هرچه مصاحبه‌تان عمیق‌تر و جامع‌تر باشد، این روایت مستحکم‌تر است. گو این که برداشت‌ها از روایت، اعم از تصویری یا متنی، متکثر است.

گاهی مصاحبه‌ها با فیلم‌برداری همراه است. شخصاً معتقد نیستم که در تاریخ شفاهی، مصاحبه همراه با فیلم‌برداری باشد. چون محدودیت‌هایی پیش می‌آورد و شخصیت افراد قدری در نمایش مستحیل می‌شود. شخص فکر می‌کند که بعضی حرکات یا صحبت‌ها را نباید انجام دهد. این تاثیر بدیهی دوربین است. در عین حال اگر مصاحبه فعال همراه فیلم باشد، می‌تواند به طور متقاطع در جای جای پروسه مستندسازی، قسمت‌هایی را پوشش دهد.

در جمع‌بندی کلی، نقطه تلاقی تاریخ شفاهی و مستندسازی، جنس کار است که هر دو در مسیر خود یکی از سازوکار و دیگری از روند بهره‌گیری می‌کند و در این ترکیب، انتظار تولد مستندی غنی بعید نیست. شفاهی‌کاران با مصاحبه فعال در تدوین روایت مستند تلاش دارند و مستندسازان افزون بر راه‌های متفاوت در دایره تاریخ شفاهی دست به تولید محصولاتی می‌زنند که در عرصه تاریخ‌مندی، آموزش و ارتقای فرهنگ عمومی جایگاه منحصر خواهند یافت. بسیاری از مصاحبه‌ها نه فرصت نشر می‌یابند و نه مخاطبی به دنبال آنهاست، اما مستندسازی می‌تواند زمینه مساعدی برای تصویرگری و عرضه آن‌ها باشد.



 
تعداد بازدید: 6185


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.