سیصد و بیست و پنجمین شب خاطره - 2
خاطراتی درباره مراسم عزاداری در هنگِ مرزی میرجاوه
سال 1375 در هنگ مرزی میرجاوه گردان 123 سیدالشهدا خدمت میکردیم. هنگ مرزی میرجاوه، آن زمان با نیروی انتظامی یکی بود و هنوز مرزبانی جدا نشده بود. در این هنگ مرزی، یک مسجد مختص شیعیان بود و مساجد دیگر اکثراً مخصوص اهل سنت بودند. ما طبق برنامهای که داشتیم در دهه اول محرم، همراه با دوستان گردان 123 سیدالشهدا و هنگ مرزی میرجاوه برنامه عزاداری برگزار میکردیم. هیئت داشتیم. اهل سنتی که در میرجاوه ساکن بودند، به ما میگفتند شما مراسم حسینیتان کی هست؟ آنها به مراسم عزاداری ما «حسینی» میگفتند.سیصد و بیست و پنجمین شب خاطره - 1
مرزبانان نیروی انتظامی
خاطره دیگر من برمیگردد به عملیات والفجر 8؛ حالا از بسیجی عبور کرده بودیم، پاسدار شده بودیم در تیپ قوامین. به جبهه رفتیم. این که چطور ما آمدیم و از رودخانه اروند گذشتیم برای من خیلی مهم بود چون من اولین باری که از اروند گذشتم با قایق بود و رفتیم آن طرف و برگشتیم. مرحله اول که فاو رفتیم اینطور بود. مرحله دوم که میخواستیم برویم فاو، حقیقتش من در ماشین خوابم برد.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -4
خاطراتی درباره سیدِ آزادگان
در همان آغاز زندگی در نیمه دوم دهه چهل که بنده در نجف اشرف خدمت ایشان بودم، بعد از جنگ ششروزه اعراب و رژیم صهیونیستی، امام بزرگوار در محکومیت رژیم صهیونیستی و فراخوان جهان اسلام برای حمایت از فلسطین در تجاوز شش روزه سال 1947 پیامی صادر کردند. آن سال، حقیر در خدمت اخوی بزرگوار و همسر مکرمه ایشان عازم مکه مکرمه شدیم. در مرز عربستان، شبانگاه مأمورین سعودی برای جستوجوی اتوبوس بالای اتوبوس رفتند و وسایل را بررسی و تفتیش کردند.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -3
رونمایی از کتاب «سلام آقا سید»
در سومین بخش از برنامه شب خاطره، از کتاب «سلام آقا سید» که خاطرات خودنوشت آزاده سرافراز «علیرضا محمودی مظفر» است رونمایی شد. پیش از رونمایی از کتاب، محمودی مظفر به بیان خاطراتی از دوران اسارت پرداخت: دوران اسارت هر روزش پر بود از خاطره؛ خاطراتی از دلتنگیها برای خانواده، نگرانی به خاطر عزیزان و انتظار برای دیدار مجدد آنها.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -2
خاطراتی درباره اردوگاه موصل
وقتی ما در اردوگاه موصل 1 در خدمت مرحوم ابوترابی بودیم، میدیدیم که ایشان از زمان بیدارباش در صبح تا زمان پایانی شب، همواره مشغول پیگیری امور مربوط به اسرای ایرانی بودند و جز زمان نماز و صرف غذا فرصت دیگری برای امور شخصی نداشتند. فردی در اردوگاه بود که مرحوم ابوترابی هر موقع او را میدید، به وی سلام میکرد اما جوابی نمیشنید؛ تا اینکه بالاخره بعد از 6 ماه آن فرد پاسخ میدهد و عرض میکند شما بالاخره من را از رو بردید. مرحوم ابوترابی هم قسم میخورند که من فقط برای اینکه وظیفه خود را انجام داده باشم به شما سلام میکردم و هیچ قصد دیگری نداشتم.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -1
سوگنامه شهید چمران برای سید آزادگان
سیصد و بیست و چهارمین برنامه شب خاطره، روز پنجشنبه ششم خرداد 1400 به صورت حضوری در محوطه باز حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه مهندس مهدی چمران، حجتالاسلام محمدحسن ابوترابیفرد و آقای سعید اوحدی خاطرات خود را بیان کردند. اجرای این شب خاطره را که در آن از کتاب «سلام آقا سید» هم رونمایی شد، داوود صالحی بر عهده داشت.سیصد و بیست و سومین شب خاطره -2
راهکار اشک شهید چیتسازیان
دومین میهمان این برنامه شب خاطره، سرکار خانم زهرا پناهیروا، همسر شهید علی چیتسازیان بودند. او گفت: شهید چیتسازیان هفت سال در جبهه حضور داشتند و همرزمان ایشان خاطرات فراوانی از رشادتهای او دارند؛ اما روی دیگر سکه زندگی این بزرگوار زندگی شخصی ایشان است. من در اواخر سال 1364 بود که نام ایشان را به عنوان خواستگار شنیدم که منجر شد به یک خاطره بهاری.سیصد و بیست و سومین شب خاطره -1
هر افسر ایرانی میتواند یک کتاب مستقل باشد
سیصد و بیست و سومین برنامه شب خاطره، در روز پنجشنبه دوم اردیبهشت 1400 به صورت برخط در اینستاگرام شب خاطره حوزه هنری برگزار شد. اجرای این برنامه را که در آن سرهنگ آزاده «احمد حیدری» و خانم «زهرا پناهی» خاطرات خود را بیان کردند، حسین بهزادی بر عهده داشت. نخستین میهمان این برنامه شب خاطره، سرهنگ آزاده احمد حیدری بود. او سخنانش را با تبریک روز 29 فروردین، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.سیصد و بیست و دومین شب خاطره -2
خاطراتی از سالن تطهیر
دومین میهمان این برنامه شب خاطره خانم رحمانینژاد بود. او ابتدا بیان کرد که در اسفند 1398 خودم به بیماری کرونا مبتلا شدم. در فروردین 1399 از بخش خادمیاری حوزه علمیه با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که در امر نظارت در سالن تطهیر بهشت زهرا مشارکت داشته باشم. پس از کسب اجازه از همسرم این کار را قبول کردم.سیصد و بیست و دومین شب خاطره -1
جشن تولد بعد از تیمم میّت کرونایی
نخستین میهمان این برنامه شب خاطره، سیدحسین نقیبپور، یکی از طلاب جهادگر بود. او سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که: در هفته دوم اسفند 1398 با من تماس گرفتند که آشپزخانه بیمارستان مسیح دانشوری نیاز به نیرو دارد. من و چهار نفر دیگر به آنجا رفتیم و پس از تکمیل فرم و گرفتن دمای بدنمان و آموزش شستن دستها به سمت آشپزخانه حرکت کردیم....
12
...