اخبار تاریخ شفاهی اسفند 1403

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از اسفند 1403 را می‌خوانید.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 142

روزی در منطقه شلمچه عده‌ای از اهالی خرمشهر را با کامیون ایفا به مقر فرمانده آوردند. در میان این عده که بیشترشان پیرزن‌ها و پیرمردها و بچه‌ها بودند دو پسر جوان هم دیده می‌شدند. همه اسرا را از کامیون پیاده کردند و تنها آن دو جوان را به مقر فرمانده ضداطلاعات بردند. من در مقر تیپ نگهبان بودم.

خاطرات مصطفی احمدپور

مصطفی احمدپور، بسیجی رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌وچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره آموزش‌های عملیات والفجر 8 خاطره گفت. او گفت: «قبل از عملیات والفجر 8، گردان ما نیرو نداشت. ما کادر گردان بودیم و برای آموزش آبی- خاکی به رودخانه دز رفتیم.

برشی از خاطرات سردار محمدجعفر اسدی

عملیات فتح‌المبین که تمام شد، فرماندهان جمع شدند توی پایگاه منتظران شهادت و سرخوش از فتحی بزرگ و کمی هم باورنکردنی، که در زمانی اندک به دست آمده بود، خود را مهیای ادامة نبرد نشان دادند. پربیراه نگفته‌ام اگر از اوج گرفتن رفاقت و نزدیکی فرماندهان ارتش و سپاه پس از این عملیات بگویم. انگار از تعارفات معمول پاسدارها و آداب‌دانی‌های نظامی ارتشی‌ها خبری نبود.

روایت دکتر محمدباقر کتابی درباره حادثۀ مدرسه فیضیه

صبح دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ هجری قمری و وفات حضرت صادق علیه السلام بود، بخوبی دیده می‌شد که ماشین‌های شرکت واحد پیوسته وارد قم می‌شوند و مسافرین خود را در لباس‌های مختلف مثل کارگر و دهقان و امثال آن پیاده می‌کنند. عصر همان روز یعنی دوم فروردین ۱۳۴۲ از طرف حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در مدرسه فیضیه، اعلام عزاداری شده بود...

بهار در بهار

پیچیدن عطر رمضان در نوروز، تلاقی بهار طبیعت و بهار قرآن، یادآور آن است که در آستانه این دگرگونی و زندگی دوباره و نوشدگی که اجزای جهان در جوشش و کوشش برآمده تا بروید و برویاند و تازه شود، اگر در تحول و زنده‌کردن جسم و جان خویش نکوشم از این قافله به راه افتاده در این نیمه گیتی، عقب مانده‌ام.

سیصد و شصت و ‌ششمین شب خاطره -2

راوی دوم برنامه نبی‌الله احمدلو در ابتدای سخنانش گفت: آذر سال 1365 وقتی فرماندهی گردان المهدی(عج) را تحویل من دادند، شهید کاشی‌ها جانشین گردان شد. سه گروهان داشتیم. گردان ما در پدافند شلمچه بود. گردان تکمیل نبود. به ما نیرو دادند و تکمیل شدیم. وقتی نیروی جدید به ما دادند، اسلحه نداشتیم تا به آنها بدهیم. آرپی‌جی و تیربار کم بود.

خاطرات مجتبی رحماندوست

مجتبی رحماندوست، نویسنده، نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی، مهمان دویست‌وسی‌ونهمین برنامه شب خاطره (مهر 1392) بود. او درباره ورود خود به جبهه صحبت کرد. او گفت: «متولد دوم اردیبهشت 1333 در همدان هستم. تا سال 1351 کلاس 11 در همدان زندگی می‌کردم.

رمزگشایی از ارتباط درونی فرد با پدیده؛ وظیفه تاریخ شفاهی است

به گزارش سایت تاریخ شفاهی «دوره آموزش ثبت و ضبط تاریخ شفاهی در صنعت نفت؛ آموزش مصاحبه‌گر»، یکشنبه 8 اسفند 1403 در مرکز اسناد و موزه‌های صنعت نفت، به صورت حضوری و برخط برگزار شد. در ادامه، گزیده‌ای از این دوره آموزشی آمده است.

برشی از خاطرات حاج حسین یکتا

سوز و سرمای نیمه‌شب خودش را زیر لباس‌های خیسم جا می‌داد و می‌لرزیدم. شلیک توپ‌ها قطع نمی‌شد. با علی دنیادیده و حسن مقیمی جلو افتاده بودیم. بقیه هم پشتمان. آن‌قدر بی‌محابا که انگار در خاک خودمانیم. هنوز در سه‌راهی جاده فاو ـ بصره ـ‌ ام‌القصر جاگیر نشده، یک جیپ عراقی جلویمان سبز شد.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 142

روزی در منطقه شلمچه عده‌ای از اهالی خرمشهر را با کامیون ایفا به مقر فرمانده آوردند. در میان این عده که بیشترشان پیرزن‌ها و پیرمردها و بچه‌ها بودند دو پسر جوان هم دیده می‌شدند. همه اسرا را از کامیون پیاده کردند و تنها آن دو جوان را به مقر فرمانده ضداطلاعات بردند. من در مقر تیپ نگهبان بودم.