سیصد و هفتادمین شب خاطره - 1

سیصدوهفتادمین برنامه شب خاطره، 2 مرداد 1404 با موضوع «محرم در جبهه» در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه رضا افشارنژاد، سیدصالح موسوی و رامین عسگری خاطرات خود را بازگو کردند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت. مجری در ابتدا گفت: بعد از جنگ 12 روزه عهد کردیم از این هفته، پیش از برنامه، یادی کنیم از آن‌هایی که خاطره گفتند و الان آسمانی شدند. این هفته خاطرات حاج عیسی [جعفری] پخش شد.

پاسیاد پسر خاک؛ تصویری روشن از صبوری و آزادگی

در این اثر تنها به ثبت وقایع اکتفا نشده و با وسواس لایه‌های پنهان رنج‌، صبر و کوشش شخصیتی بزرگ در آوردگاه سخت مبارزه و اردوگاه‌های اسارت به تصویر کشیده شده است. این کتاب، روایتی است از سیر یک شخصیت، از جوانی تا کمال. کتاب در فصل‌های نخست، ضمن بررسی اسناد و شواهد نشان می‌دهد که او تربیت‌شده در یک خانوادۀ روحانی و اصیل است.

خاطرات محمدمهدی عبدخدایی

محمدمهدی عبدخدایی، از مبارزان علیه حکومت پهلوی و دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام، مهمان دویست‌وچهل‌وششمین برنامه شب خاطره (خرداد 1393) بود. او درباره پیمان‌های نظامی و استعمار نو خاطره گفت.

خاطره‌ای از یک خلبان هوانیروز

در حال چرت زدن توی اتاق کارم بودم که در باز شد و سربازی پا به اتاق گذاشت. از روی صندلی بلند شدم و بعد از مرتب کردن لباسم آماده شنیدن خبر آن سرباز شدم. او، بعد از ادای احترام گفت: «جناب سروان، فرماندهی با شما کار دارند.» و با گفتن این سخن، احترام نظامی را به جا آورد و از اتاق بیرون رفت. با رفتن سرباز، دستی به موهایم کشیدم و سر و وضعم را مرتب کردم؛ آنگاه پرونده‌ای را زیر بغل زدم و از اتاق بیرون رفتم.

شانه‌های زخمی خاکریز - 11

اخلاص و ایمان بود که بچه‌ها را نگه می‌داشت. تمام بدن من جوش زده بود و می‌سوخت. در طی این مدت مانور بزرگی گذاشتند. هر شب دو گردان عمل می‌کرد. تمرین‌ها منظم و مرتب و با فشار انجام می‌شد. قرار بود عملیاتی صورت گیرد ولی بعداً متوجه شدند که دشمن پی برده، عملیات انجام نگرفت. همه گردانها را به مرخصی فرستادند. ما هم مجدداً آمدیم تهران! بعد از یک هفته مرخصی دوباره به طرف دوکوهه حرکت کردم. فرمانده‌مان عوض شده بود، «جعفر محتشم» به جای اکبری. این بار تمام گردانهای لشکر با هم بودند. از زمین ورزشی راه‌آهن حرکت کردیم.

گام بلند تا هزارمین شماره

هفته‌نامه تخصصی تاریخ شفاهی با انتشار هفتصدمین شماره خود، گام بلندی در مسیر ثبت و مستندسازی روایات زنده تاریخ معاصر ایران برداشته است. با ادامه این روند و افزایش دقت در انتخاب و بررسی منابع، هزارمین شماره تاریخ شفاهی نه‌تنها یک دستاورد عددی، که نمایشی از بلوغ این رسانه تخصصی خواهد بود.

هفته‌نامه تاریخ شفاهی؛ دریچه‌ای تازه

فراز و فرودهای زندگی روزمره گاهی سبب می‌شود برخی وظایف و رسالت‌هایم از جمله تاریخ‌ شفاهی را فراموش کنم. به‌ویژه نوع دفاع مقدسیِ آن را! اما با آمدنِ چهارشنبه و دریافت نسخه‌ای از هفته‌نامه تاریخ‌شفاهی، دریچه‌ای تازه به رویم گشوده می‌شود.

شفاف‌سازی وضع کنونی؛ چشم‌انداز «سایت تاریخ شفاهی»

تهیه و تدوین مطلب در «سایت تاریخ شفاهی»، گامی عمیق‌تر و حرفه‌ای‌تر برای من، در دنیای نشر بود. در آستانه هفتصدمین شماره هفته‌نامه تاریخ شفاهی، امیدوارم این تلاش‌ها با همراهی و همدلی همیشگی صاحب‌نظران، همچنان ادامه پیدا کند.

بن‌بستِ تاریخ شفاهی

امروزه تاریخ شفاهی به عنوان یکی از ابزار پژوهشی مورد توجه محققان تاریخ معاصر و حتی مطالعات بین رشته‌ای است. به همان نسبت که می‌توان به این منابع اعتماد کرد، خلافِ آن هم وجود دارد. پژوهشگران تاریخ شفاهی در مسیر تحقیق و پژوهش با چالش‌هایی مواجه هستند که گاهی در تحلیل وقایع به بن‌بست می‌رسند.

یک اشارۀ موجز

مبحثی که ما از آن به عنوان «تاریخ شفاهی» یاد می‌کنیم، به مثابه یک میراث هویتی، واجد ظرایف مهم و اجتناب‌ناپذیری است که توجه به جزئیات آن کاملاً ضروری می‌نماید. مثلاً اینکه تاریخ شفاهی وابستگی تام و تمام به زمان دارد.

موقعیت کم‌نظیر سایت تاریخ شفاهی ایران

سال‌های زیادی نیست که موضوع «تاریخ شفاهی» بین اهالی تاریخ در ایران بدل به دغدغه و مسأله شده و دربارۀ اهمیت و درکل جوانب مختلف آن قلم‌فرسایی‌ها شده است. ضرورت پرداختن به این موضوع شاید دیگر اظهر من‌الشمس باشد...
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 11

اخلاص و ایمان بود که بچه‌ها را نگه می‌داشت. تمام بدن من جوش زده بود و می‌سوخت. در طی این مدت مانور بزرگی گذاشتند. هر شب دو گردان عمل می‌کرد. تمرین‌ها منظم و مرتب و با فشار انجام می‌شد. قرار بود عملیاتی صورت گیرد ولی بعداً متوجه شدند که دشمن پی برده، عملیات انجام نگرفت. همه گردانها را به مرخصی فرستادند. ما هم مجدداً آمدیم تهران! بعد از یک هفته مرخصی دوباره به طرف دوکوهه حرکت کردم. فرمانده‌مان عوض شده بود، «جعفر محتشم» به جای اکبری. این بار تمام گردانهای لشکر با هم بودند. از زمین ورزشی راه‌آهن حرکت کردیم.