700 شماره، 15 سال روایت:

نگاهی آماری به گنجینه تاریخ شفاهی ایران

هفته‌نامه الکترونیکی تاریخ شفاهی، که انتشار منظم خود را از آبان 1389 آغاز کرده است، اکنون در آستانه انتشار هفتصدمین شماره قرار دارد. این گزارش، با استناد به داده‌های آماری از مطالب منتشر شده در بخش فارسی سایت، بین آبان 1389 تا مرداد 1404، به تحلیل عملکرد این مجموعه می‌پردازد.

شانه‌های زخمی خاکریز - 10

دوستانم یکی‌یکی می‌رفتند. باید من هم برمی‌گشتم. نمی‌شد در تهران ماند و خبر پرواز را شنید. هفتم تیر 1363 به طرف دوکوهه حرکت کردم. رفتم تخریب. نیرو نمی‌پذیرفتند. رفتم واحد بهداری «مولایی» آنجا بود. خیلی خوشحال شد دو ـ سه روز با آنها بودم که گردان «کمیل» در شلمچه احتیاج به یک امدادگر پیدا کرد. من انتخاب نشدم تا اینکه گردان «انصار رسول» امدادگر خواست، من رفتم. رفتم به جایی که گرما مغز را می‌جوشاند.

اما و اگرهای یک مصاحبه خوب

در یادداشت‌های پیشین درباره ویژگی‌های مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده به تفصیل صحبت شد، اما برای این‌که یک مصاحبه خوب داشته باشیم، علاوه بر موارد گفته شده، باید به مسائل دیگری نیز توجه کرد که در این یادداشت به برخی از آن‌ها پرداخته می‌شود.

سیصد و شصت و نهمین شب خاطره - 4

حاج جواد علی‌گلی سومین و آخرین راوی، در سیصد و شصت و نهمین برنامه شب خاطره بود. او خاطره خود را این‌گونه روایت کرد: من در طول دفاع مقدس، در واحد تبلیغات لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بودم. یکی از بخش‌های مغفول در دوران دفاع مقدس که بعداً به آن تقریباً پرداخته شده، بحث تبلیغات در جنگ است. جایی برای نوجوانان، درباره این قضیه صحبت می‌کردم، اما اصلاً نمی‌دانستند که در جنگ، چیزی به نام تبلیغات هم وجود داشت.

خاطرات محمدرضا زائری

حجت‌الاسلام محمدرضا زائری، پژوهشگر و مدیر اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، مهمان دویست‌وچهل‌وپنجمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1393) بود. او درباره سفر کاروان زائران صلح سوریه خاطره گفت. حجت‌الاسلام زائری گفت: «کاش منتظر اعلام مراکز برای این نوع کارهای مردمی نمانیم. تنوع اشخاص و ملیت‌ها در این سفر و بازخوردهای مثبت درباره اسلام بسیار دلنشین بود.

برشی از خاطرات رضا امیر سرداری

منافقین و نیرنگی تازه

مرداد 1368

به دنبال مطرح شدن موضوع پناهندگی اسرای عراقی در ایران طی مذاکرات صلح، عراقی‌ها برای این که از قافله عقب نمانند، تلاش خود را برای پذیرش پناهنده شروع کردند. در ابتدا برای انجام این کار سعی کردند با دادن وعده و وعیدهایی از قبیل آزادی، رهایی از اردوگاه و زندگی در شهرهای عراق به همراه تمامی امکانات رفاهی زندگی اعم از خانه و... عده‌ای را بفریبند.

شانه‌های زخمی خاکریز - 9

سمت چپ، کارگاهی بود که آن را آتش زده بودند. آن را رد کردیم و بعد از عبور از چند تپه بچه‌ها را دیدیم. مجروحین را سوار کرده و برگشتیم. در راه مجبور بودیم با حداکثر سرعت حرکت کنیم. سرعت آنقدر زیاد بود که نفهمیده جاده را اشتباهی رفتیم به طرف عراقیها. از روی تپه‌ها دوشکا بود که روی ماشین کار می‌کرد، ولی هنوز متوجه اشتباه خود نشده بودیم. شدت آتش باعث شد بفهمم جاده، جاده عراقیهاست. به راننده گفتم فوراً دور بزن.

به جای گریه، می‌خندید

راوی: مهین خمیس‌آبادی

وقتی جهاد اعلام می‌کرد که برای میوه‌چینی برویم، نمی‌توانستیم بچه‌هایمان را توی خانه تنها بگذاریم؛ خیلی کم‌سن‌وسال بودند. این‌جور وقت‌ها اکبرآقا بنده خدا ماشین بزرگ‌تری کرایه می‌کرد تا بچه‌ها هم جا شوند. ده ‌بیست تا زن جمع می‌شدیم و همت می‌کردیم میوه‌ها را از روی درخت می‌چیدیم و جعبه می‌زدیم. غروب که می‌شد، کامیون می‌آمد.

اخبار تاریخ شفاهی تیر 1404

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از تیر 1404 را می‌خوانید.

خاطرات فروز رجایی‌فر

دکتر فروز رجایی‌فر، یکی از دانشجویان فعال در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۱۳۵۸، مهمان دویست‌وچهل‌وپنجمین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1393) بود. او درباره سفر کاروان زائران صلح سوریه خاطره گفت. دکتر رجایی‌فر گفت: «ما در این سفر، شاهد صحنه‌های خوشحال و ناراحت‌کننده بودیم. همان‌طور که آقای افخمی گفتند، زندگی در دمشق و لاذقیه و حمص جریان داشت.
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 10

دوستانم یکی‌یکی می‌رفتند. باید من هم برمی‌گشتم. نمی‌شد در تهران ماند و خبر پرواز را شنید. هفتم تیر 1363 به طرف دوکوهه حرکت کردم. رفتم تخریب. نیرو نمی‌پذیرفتند. رفتم واحد بهداری «مولایی» آنجا بود. خیلی خوشحال شد دو ـ سه روز با آنها بودم که گردان «کمیل» در شلمچه احتیاج به یک امدادگر پیدا کرد. من انتخاب نشدم تا اینکه گردان «انصار رسول» امدادگر خواست، من رفتم. رفتم به جایی که گرما مغز را می‌جوشاند.