طبیعت، تاریخ و روایت

ویلیام کرونن[1]ترجمه­ی دکتر نرجس بانو صبوری هلستانی


 

در سال 1979 دو کتاب درباره­ی خشکسالی بلند‌مدتی که در دهه­ی 1930 در دشت‌های بزرگ (Great Plains) اتفاق افتاد، نوشته شد. این دو کتاب عناوین یکسانی دارند. نویسنده­ی یکی از آن دو، پاول بانی‌فیلد (Paul Bonnifield) و نویسنده­ی دیگری دونالد ورستر (Donald worster) است. این دو کتاب «ناحیه­ی توفان» (Dust Bowl) خوانده شده‌اند.[2] نویسندگان این دو کتاب تقریباً به یک موضوع پرداخته‌اند، اسناد همسانی را بررسی کرده و درخصوص بیشتر حقایق، هم داستان‌ااند. با این‌همه، نتایجی که بدان دست یافته‌اند، بسیار متفاوت است.

مبحث پایانی بانی‌فیلد چنین بیان شده است: در تحلیل نهایی، ‌داستان «ناحیه­ی توفان» داستان مردم است؛ مردمی توانمند و با استعداد، مردمی با تدبّر، بردباری و شهامت. مردم «ناحیه­ی توفان» شکست را نمی‌پذیرند، اینان مردمی‌اند که بدون امید، از فقر عبور کرده‌اند. این مردم سازندگان فردا بوده‌اند. آنان در طی آن سال‌های سخت به ساختن کلیسا، مدرسه، دانشگاه و جامعه خویش همت گماردند. به‌خدا نزدیک‌تر شدند و نیز عاشق سرزمینشان. سال‌های سخت در گذشته­ی آن‌ها مشترک است، اما آینده به کسانی تعلق داشته است که زمان را غنیمت شمرده‌اند... چه، این مردم در طی آن سال‌های سخت ایستادگی کردند وزمین را كِشتند و از ذخایر طبیعی‌اش بهره بردند... این افراد مصمم در بحبوحه­ی بحران از این ناحیه­ی فاجعه­زده نگریختند و از این رو امروزه این ملت از حیات بهتری بهره‌مندند.[3]

از دیدگاه بانی‌فیلد، توفان‌های خاک در دهه­ی 1930 عمدتاً بلایای طبیعی بوده‌اند. در این دوران، مردم برای مزارع، خانه و حیات خویش به ستیزه پرداختند و موفقیت آن‌ها در آن ستیزه، پیروزی روح‌ شخص و اجتماع به‌شمار می‌رود.

تحریر ورستر متفاوت است. از نظر وی، شرایط اقلیمی در دهه­ی 1930 بیانگر آب و هوای ادواری محیط نیمه‌خشک است و داستان «ناحیه­ی توفان» درباره­ی شکست انسان‌هایی است که تلاش دارند خود را با طبیعت وفق دهند. هر یک از این تفاسیر تنگنایی برای محققانی که تغییرات محیطی گذشته را بررسی می‌کنند، مطرح می­نمایند. درواقع چنین تنگناهایی پیش رويِ همه­ی تاریخ‌نویسان نیز خواهد بود. چنین امری در تاریخ نیز اتفاق می‌افتد و شگفت این است که چگونه دو نویسنده­ی معتبر که به موضوعاتی یکسان با یک پیشینه می‌اندیشند، به نتایج متفاوتی دست می‌یابند. اما تنها نتایج، متفاوت نیستند. گرچه هر دو نویسنده مجموعه‌ای از وقایعی را روایت می‌کنند که ضرورتاً ویژگی‌های مشابهی دارند، در عین حال دو داستان کاملاً متفاوت را نقل می‌نمایند. در هر دو متن، داستان به طرزی تفکیک‌ناپذیر به نتیجه­ی خود محدود شده و تحلیل تاریخی، منتج از روند صعودی و یا نزولی طرح کلی داستان است. از این رو، در نهایت پرسش اساسی این است:

منشأ این داستان‌ها چیست؟ این پرسش بسیار پیچیده است. چه، ما را به یاد فضای میان دانش اجتماعی سنتی و نظریه­ی انتقادی پست مدرنیسم می‌اندازد. همانند تاریخ‌نویس محیط زیست که تلاش دارد سنن تاریخی تحلیلی را با سنن بوم‌شناسی، اقتصادی، انسان‌شناسی و دیگر زمینه‌ها درآمیزد، نمی‌توان درخصوص تغییر زمینه­ی نظری احساس خوشایندی داشت. از دیگر سو، می‌توان چنین پنداشت که اعمال انسان در چهارچوب ارتباطات، فرآیندها و روش‌هایی صورت می‌پذیرد که به میزان فرهنگی، بوم‌شناختی نیز هستند. تاریخ‌نویسان محیط زیست به مقوله‌های تاریخی عمده از قبیل جنس، طبقه و نژاد، واژه‌ای نظری نیز می‌افزایند که براساس آن، گیاهان، حیوانات، خاک، آب و هوا و دیگر پدیده‌های غیرانسانی نیز بازیگر و تعیین‌کننده­ی تاریخ می‌شوند. برای محققانی که با این بینش هم داستان‌اَند، اهمیت دنیای طبیعی، تأثیرات عینی آن بر مردم و نیز شیوه‌های ملموس گرایش مردم به طبیعت، عمق پروژه­ی عقلانی به‌شمار می‌روند.

هنگامی که فعالیت‌های انسان را در چهارچوب اکوسیستم توصیف می‌کنیم، همواره درباره­ی این فعالیت‌ها داستانی می‌گوییم[4] و همانند همه­ی تاریخ‌نویسان وقایع گذشته را به صورت توالی داستان‌های تصادفی طراحی می‌کنیم یعنی به آن‌ها نظم می‌بخشیم و آن‌ها را ساده می‌کنیم تا معانی جدیدی به آن‌ها بدهیم. این‌گونه می‌کنیم زیرا روایت، صورت ادبی عمده‌ای است که درصدد است معنی را در واقعیتی بیابد که از نظر زمانی بسیار نامنظم است.

با نوشتن داستان‌هایی درباره­ی تغییر محیط زیست، روابط تصادفی اکوسیستم را با تیغ بلاغی برش می‌دهیم به‌گونه‌ای که شامل و غیرشامل، مربوط و غیرمربوط و مجاز و غیرمجاز را تعریف می‌کند. در این صورت، در عمل جداسازی داستان از غیرداستان، نیرومند‌ترین ابزار صورت روایت را در اختیار گرفته‌ایم. روایت تا آن‌جا موفق خواهد بود که فاصله‌ها، حذف‌ها و تجربیات متناقضی را که معنای مطلوب داستان را تضعیف می‌کنند، بپوشاند. روایت قوی، مفهوم مشترک داستان را بازسازی می‌کند تا ممکن را قطعی و ساختگی را طبیعی جلوه دهد. در این صورت، روایت به‌طور مشخّص مشکلات بسیاری را پیشاروی تاریخ‌نویسان محیط زیست قرار می‌دهد. برای این افراد، مرز بین ساختگی و طبیعی بسیار پراهمیت است. تفاوت میان تحریر بانی فیلد و ورستر نیز مشخصاً مربوط به همین مرز است.

اگر به موضوع دشت‌ها (Plains) بپردازیم، با وقایع مشخصی در تاریخ کهن این ناحیه مواجه می‌شویم. پنج قرن پیش دسته‌های انسانی به‌سوی غرب اقیانوس اطلس مهاجرت کردند. مهاجران به دشت‌های این ناحیه نیز روی آوردند. اینان به تقابل با بومیان پرداختند. مهاجران برای خویش خانه ساختند و به پرورش ذرت، گندم و دیگر غلات روی آوردند و بدین‌ترتیب مراتع به مزارع تبدیل شد. گاه به دلیل کمبود بارندگی محصولات به‌بار نمی‌نشیند. در این حال، برخی مزارع خویش را رها کرده و به نقاط دیگر می‌رفتند. برخی نیز همچنان باقی می‌ماندند. در دهه­ی 1930 خشکسالی بسیار بدی همراه با توفان‌های گرد و خاک اتفاق افتاد. سپس این خشکسالی پایان یافت. بسیاری از مردم برای استفاده مزارع و سایر امور شروع به کشیدن آب از زمین کردند. امروزه کشاورزان دشت‌ها همچنان به پرورش محصولات کشاورزی و گله‌های حیوانات مشغولند.

چگونه می‌توان داستانی را دریافت که حقایق تاریخ دشت‌های بزرگ را قابل درک و فهم می‌نماید؟ مجموعه طرح‌های تاریخی که بتوان آن‌ها را به ترتیب زمانی در کنار یکدیگر قرار داد، بی‌شمارند و نه تنها از تاریخ، بلکه از ادبیات و اسطوره نیز منتج می‌شوند. برای ساده کردن دامنه­ی گزینش‌ها اجازه دهید با معرفی دو گروه از طرح‌های احتمالی بحث را ادامه دهیم. از یک سو، می‌توان تاریخ دشت‌ها را همانند داستانی روایت کرد که در آن، سیر داستان به تدریج به سوی پایانی پیش رود که مثبت‌تر، شاد‌تر، آزاد‌تر و بهتر از شروع آن باشد، و از دیگر سو، می‌توان داستان را به‌گونه‌ای نقل کرد که سیر آن به سمت پایانی پیش رود که منفی‌تر، غمگین‌تر و بدتر از شروع آن باشد. گروه اول را می‌توان «پیش‌رونده» و گروه دوم را می‌توان «تراژیک» یا «پس‌رونده» نامید.

اگر روشی که راوی صحنه را می‌سازد، مستقیماً به داستانی که می‌گوید مرتبط باشد، آن‌گاه این نکته برای تاریخ محیط زیست معنای عمیقی خواهد داشت، یعنی صحنه‌های طبیعت به‌عنوان موضوع اولیه بررسی درنظر گرفته می‌شوند. اگر تاریخ دشت‌های بزرگ، داستانی است که چگونگی تبدیل مراتع به مزارع، کشتزارها و باغ‌ها را روایت می‌کند، آن‌گاه پایان این داستان نیازمند صحنه‌ای خاص برای پیشروی طرح داستان خواهد بود. حال نکته­ی مهم این است که صحنه­ی پایانی از صحنه­ی آغازین متفاوت باشد.

باید به این حقیقت توجه داشت که داستان‌های خوش‌بینانه درباره­ی ساکنان دشت‌های بزرگ به هیچ روی نمونه­ی آثار تاریخی قرن بیستم به‌شمار نمی‌روند. حتی روایاتی که خطوط کلی پیش‌رونده را در داستان‌های تغییر محیط زیست و منطقه ترجیح می‌دهند، باید حکایت پیچیده‌تری از شکست، نبرد و انطباق در برابر پایداری را بازگو نمایند.

از مهم‌ترین نویسندگان این شیوه­ی روایت، می‌توان به والتر پرسکات وب (Walter Prescott Web) و جیمز مالین (James Malin) اشاره کرد. این دو بزرگ‌ترین تاریخ‌نویس تأثیرگذار در این زمینه در طی نیمه­ی نخست قرن بیستم بوده‌اند. اثر کلاسیک وب، «دشت‌های بزرگ» (The Great Plains) بیش از یک قرن پیش منتشر شد. از نظر وب، دشت‌ها از محیط‌های ایده‌آلی که آمریکاییان انگلیسی‌تبار در شرق با آن‌ها مواجه بوده‌اند، بسیار متفاوت است. این ناحیه که هیچ‌گونه درخت و آبی در آن وجود نداشته است، مانع دشواری برای پیشرفت بخش غربی تمدن فراهم می‌سازد. وب پس از توصیف صحنه، داستان را با متنی گویا چنین ادامه می‌دهد: «در این ناحیه­ی جدید، مسطح، بدون درخت و نیمه‌خشک، مادر نیاز ساکنان را به چنگال شرایط جدید انداخت.» شرق تمدن می‌سی‌سی‌پی بر سه پایه استوار بود: آب و جنگل، و تمدن بر پایه­ی زمین استوار بود. شگفت این که فروپاشی این تمدن موقتی بود.» به‌سادگی می‌توان روایت کرد که چگونه تمدن فرو می‌ریزد، سپس پایه‌های جدید خود را می‌سازد و جایگاه خود را باز یافته و صعود پیروزمندانه­ی خویش را ادامه می‌دهد. از نظر وی، عنصر بنیادینی که مشکلات را حل نموده و داستان را پیش می‌برد، خلاقیت انسان است. برخلاف روایت‌های پیش‌رو، تاریخ وب دیالکتیکی بین محیط سرسخت و نوآوری‌های فنی می‌یابد که سرانجام به موفقیت نایل می‌شود. اثروب در بردارنده­ی بحث‌های پیچیده و ظریفی است، اما خلاقیت‌های بزرگ و ویژه نقطه­ی عطف طرح کلی داستان وی به‌شمار می‌روند. وب در پایان تاریخش، دشت‌ها را سرزمین بقا می‌خواند، یعنی جایی که طبیعت با سرسختی در برابر تلاش‌های انسان پایداری می‌نماید. از دیدگاه وی، سرسختی طبیعت، انسان را به سوی خلاقیتی می‌راند که خود آن را به‌وجود آورده است. نبرد در برابر محیطی مقاوم و سرسخت که در داستان وب آمده است، هسته­ی اصی بیشتر تاریخ‌های محیط زیست بعدی دشت‌ها را شکل داده است، چنان که تحریری از این اثر را در «ناحیه­ی توفان» بانی‌فیلد و نیز مطالعات پیچیده‌تر مالین می‌توان مشاهده کرد.

زیبایی این‌گونه طرح‌ها این  است که خشونت محیط و منطقه را به‌گونه‌ای نشان می‌دهند که نبرد انسان را در برابر آن به صورت مثبت‌تر و قهرمانانه‌تر از روایت‌های پیش‌رو به تصویر می‌کشند. جالب آن که موضوع انسان در این داستان‌ها به نحو بارزی گسترده‌تر از روایت‌های پیشین و تاریخ‌های پیش‌روی بومی است. از نظر وب و مالین، محیط دشت‌ها مقاوم اما قابل تغییر بوده است. از این رو، ستیزه و مهارت سرانجام این محیط سرسخت را با اراده انسان وفق خواهد داد.

یافتن مفهوم سیاسی این داستان دشوار نیست. در حالی که قهرمانان روایت‌های پیشین دشت‌های بزرگ مردمانی با شهامت و خلاق بوده‌اند که در آن ناحیه ساکن شده بودند، طراحان جدید داستان‌های‌شان را به‌گونه‌ای طرح کرده‌اند که این افراد را در صحنه­ی اصلی جای دهند. مردمان ساکن در دشت‌ها به واسطه­ی انرژی، شهامت و عشق به سرزمین‌شان قادر بودند که مشکلاتشان را خود حل کنند. روایت «طرح جدید» (New Deal) به‌سوی پایانی شاد گرایش دارد. این دیدگاه در نهایت به همکاری منطقه‌ای و طراحی دولتی متمرکز می‌‌انجامد. طراحان فدرال باید به جوامع محلی در توسعه­ی مؤسسات جدید یاری رسانند. بر این اساس، تکنولوژی، آموزش، همکاری و قدرت دولتی جامعه­ی دشت‌ها را به‌سوی توازنی منسجم با دشت‌ها بازگردانده و بدین‌ترتیب فاجعه را دگرگون می‌سازد.

بانی فیلد اثر خویش با عنوان «ناحیه توفان» در دهه­ی 1970 هنگامی که انتقادات محافظه‌کارانه­ی رفاه اجتماعی وجهه­ی غالب گفتمان‌ سیاسی آمریکا را تشکیل می‌داد به نگارش درآورد. وی کمتر از مالین به مطالب بحث‌برانگیز می‌پردازد، اما اساساً‌ همان داستان را بازگو می‌نماید. به عقیده­ی وی، دشت‌های بزرگ مشکلات خاصی را برای ساکنان خود به‌وجود آوردند، اما این افراد با موفقیت با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده و با آن‌ها مواجه شدند. اگر بانی فیلد روایت خوش‌بینانه­ی «ناحیه­ی توفان» را براساس نقد محتاطانه «طرح جدید» شرح می‌دهد، دونالد ورستر به چهارچوب کلی روایت «طرح جدید» باز می‌گردد و احتمالات تراژیک آن را ژرف‌تر می‌نمایاند. ورستر چنین استدلال می‌کند که دشت‌ها در واقع نمونه‌‌ای ایده‌آل از داستانی گسترده‌تر بوده‌اند که می‌توان آن را «ظهور و سقوط کاپیتالیسم» نامید. از این رو ورستر روایتی را نقل می‌کند که در آن همان حقایقی که از نظر وب و مالین نشانه­ی پیشرفت به‌شمار می‌روند، تبدیل به نشانه‌های ضعف و تناقضات پیچیده­ی توسعه­ی کاپیتالیست می‌شوند.

صحنه‌های بسیار متفاوتی را که راویان به‌عنوان زمان و مکان تاریخ دشت‌های برمی‌گزینند، ما را به ملاحظه­ی مهم دیگری درخصوص روایت هدایت می‌کند. جایی که راوی انتخاب می‌کند تا داستانی را شروع کرده و به پایان رساند، عمیقاً شکل و معنای آن را تغییر می دهد. با این حال، طرح کلی ورستر تنها طرحی نیست که می‌تواند تاریخ دشت‌های بزرگ را به حکایت بحران و انحطاط تبدیل نماید. چه، روایت او با گذشته و آینده­ی کاپیتالیسم سر و کار دارد و چهارچوب زمانی‌اش همانند داستان‌گویان پیش‌رو، به سکونت سفید وابسته است.

و با این حال، همه داستان هستند. این داستان‌ها به گفتمان بلاغی و انسانی و نیز به اکولوژی و طبیعت تعلق دارند و به‌همین دلیل است که در تلاش برای درک طبیعت و گذشته­ی انسان، از مواجهه چالش میان روایت‌های متعدد گریزی نیست.

و اما روایت چیست؟ روایت صرفاً توالی وقایع نیست. برای گذر از وقایع‌نامه به روایت، حکایت تغییر محیطی باید سازمان یابد و همان‌گونه که ارسطو گفته است: «روایت، آغاز، وسط و پایان دارد.»[5] آن‌چه داستان را از انواع دیگر گفتمان متمایز می‌سازد این است که داستان عملی را توصیف می‌نماید که شروع شده، در طی دوره­ی زمانی مشخصی ادامه یافته و سرانجام با نتایجی که به دلیل جای‌گیری در روایت معنا می‌یابند به پایانی مشخص می‌رسد و باز چنان که ارسطو می‌گوید: «پایان در همه جا اصل است.»[6]

و سرانجام داستان خود من در این مقاله چیست؟ و چه نوع حکایتی درباره­ی تاریخ دشت‌های بزرگ بیان کرده‌ام؟ مشهورترین روایت من، داستانی درباره­ی داستان‌‌گویانی است که اوضاع زمانه و بینش‌های سیاسی خود را بیان می‌کنند. هر یک حکایت‌هایی را بازگو می‌نمایند که ارزش‌های خاص جامعه را به تصویر می‌کشد. هر یک تلاش می‌نمایند تا داستانشان حقیقی جلوه نماید. هر یک به داستان‌گویان پیشین نگاهی می‌اندازند؛ گاه با آن‌ها هم‌داستان می‌شوند و هرگاه که لازم باشد نقص‌های آنان را آشکار می‌سازند. نتیجه، یک سری داستان‌هایی است که رقیب و معارض یک‌دیگراند؛ از حکایت‌های پیش رو تا تراژدی‌های «طرح جدید»، تا داستان‌های وب و بانی فیلد، از مقاومت بومیان در برابر محیط، تا تراژدی ورستر.

شایان ذکر است که تفاوت اساسی وقایع‌نامه و روایت این است که داستان خوب ما را به اندیشه درباره­ی موضوعش وا می‌دارد و وقایع‌نامه چنین نمی‌کند. کارکرد خاص تاریخ محیط زیست تأکید بر این است که داستان‌هایی که درباره­ی گذشته هستند، اگر توجه­ی ما را به طبیعت و جایگاه افراد در طبیعت افزایش دهند بسیار مفیدند. اگر تاریخ محیط زیست در این پروژه موفق شود، آن‌گاه داستانِ این‌که افراد چگونه زیسته‌اند و از دنیای طبیعی بهره برده‌اند، یکی از اصلی‌ترین و مهم‌ترین روایت‌های تاریخ خواهد شد. در این داستان، تاریخ و آینده‌نگری را به نظاره می‌نشینیم و این بدین معناست که این راه، بهترین مسیر به سوی حیات اخلاقی خواهد بود:

«چگونه افراد به دنیا معنا می‌بخشند؟ چگونه زمین به کارها و آرزوهایشان پاسخ می‌دهد؟

افراد، گیاهان و حیوانات چه اجتماعی را با یکدیگر می‌سازند؟

چگونه افراد برای در اختیار گرفتن زمین و موجوداتش با یکدیگر می‌ستیزند؟

و در نهایت سرنوشت متقابل انسان و زمین چیست؟»  


[1] . William Cronon

[2] - Bonnifield, Paul, The Dust Bowl: Men, Dirt and Depression, Albuquerque, 1979; Worster, Donald, Dust Bowl: The Southern Plains in the 1930s, New York, 1979.

[3] - Bonnifield, Paul, 1979, P. 202.

[4] ـ در این مقاله، از واژه‌های «داستان» و «روایت» به‌جای یکدیگر استفاده می‌کنم، هر چند این دو با یکدیگر از نظر تکنیکی تفاوت دارند. از نظر برخی منتقدان ادبی و فلاسفه­ی تاریخ، «داستان» نوع محدودی است درحالی که روایت بخش فراگیر بلاغت کلاسیک است که نمودهای زمان را به‌صورت توالی کارهای انجام یافته سازمان می‌بخشد.

[5] - Aristotle, Poetics, the Complete Works of Aristotle, 2 vols, princeton 1984.

[6] - Ibid.


کتاب ماه تاریخ و جغرافیاشماره 135 مرداد 88


 
تعداد بازدید: 5420


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 116

به چهره تک‌تک آنها نگاه کردم. همه ریش داشتند و آرام و ساکت دور یک میز مشغول خوردن ناهار بودند. چند تکه کباب،‌ گوجه‌فرنگی، سبزی خوردن و نان روی میز آنها به چشم می‌خورد. میز و صندلیها از اموال صدا و سیمای آبادان بود که به غنیمت گرفته بودیم. وزیر نفت حالش خیلی عادی بود و من در سیمای جوان و دوست‌داشتنی او نگرانی یا اضطرابی ندیدم. او با خیال آسوده مشغول خوردن ناهار بود.