تلفن علیه تاریخ!

سیدقاسم یاحسینی


 

آیا تاکنون فکر کرده اید که فن آوری جدید چه تأثیرات شگرف و غریبی در روابط انسانی ما انسان ها ایجاد کرده و می کند و گاه چه ضربه های جبران ناپذیری بر تاریخ و هویت تمدن انسانی وارد می آورد؟

در این مجال نمی خواهم مثل مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، به سوال«پرسش از تکنولوژی» پاسخ بدهم. همچنین نمی خواهم شعار «حزب سبزها» را در باره زیان ها و خسارت هایی که فن آوری جدید بر محیط زیست و اکولوژی انسان ها پدیدآورده، به رخ بکشم، بلکه می خواهم در باره اثرات زیان بار، مخرب و ویرانگر یک پدیده مدرن تکنولوژیک یعنی «تلفن»(چه نوع دستی و چه ثابت آن) بر تاریخ و تاریخنگاری بنویسم و تأکید کنم.

می دانیم که کار اساسی یک مورخ، جست و جو، پژوهش، ژرفکاوی و تحلیل اسناد مادی و معنوی سوژه مورد نظرش است. مورخی که سند، مدرک و اسناد نداشته باشد، مثل آشپزی است که دیگ و فرگاز و ماهی تابه ندارد. یکی از مهم ترین اسناد لازم برای مورخ، مجموعه نامه ها و مکاتبات بازمانده از موضوعی است که وی در حال تحقیق در باره آن است.

در نامه، معمولاً انسان ها حرف های دل خود را راحت تر و آسان تر به قلم می کشند. بسیاری از حرف هایی که در مجامع عمومی یا مقالات و کتاب های عام خود نمی گویند و نمی نویسند، در نامه می آورند.

بنابر این نامه ها نقش اساسی در تاریخ نویسی داشته و دارند. بسیاری از پژوهش ها را سراغ داریم که اگر به نامه های مربوطه ارجاع نمی دادند، ناقص می ماندند.

چرا راه دوری برویم؟ کتاب نهج البلاغه امام علی(که سید رضی آن را گردآوری و تدوین کرده است) را در نظر بگیرید. این کتاب شریف از سه بخش خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار روایت شده از امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب(ع) تشکیل شده است. هر پژوهنده ای که بخواهد در باره زندگی، اندیشه ها و نظام سیاسی حضرت امیر(ع) و طریق ارتباط ایشان با والیان و فرماندهانش، اطلاعاتی به دست آورد، ناچار از رجوع به بخش نامه های نهج البلاغه است. مهمترین این نامه ها در تبیین اندیشه های سیاسی و اجتماعی امام علی(ع) همانا نامه آن امام همام به مالک اشتر نخعی است. نامه ای که می توان آن را به یک معنا قانون اساسی و مانیفست سیاسی شیعه در روش حکومت داری به شمار آورد.

نامه در دنیای قدیم و تا همین اواخر، تنها وسیله ارتباطی بین دو طرف بود که از یکدیگر دور بودند و فاصله مکانی داشتند. اما گراهام بل پس از سال ها تلاش، موفق به اختراع دستگاهی شد که امروزه جوامع پیشرفته و عقب مانده، ناچار به استفاده یک سان از آن هستند و آن «تلفن» است.

با تلفن چه می شود کرد؟

حتی پاسخ دادن به این سؤال نیز در پایان هزاره دوم و آغاز هزاره سوم میلادی و تمدن بشری، خنده دار است. تلفن برای دنیای امروز، حکم اکسیژن را دارد. از این روست که یکی از شاعران ایرانی در مصاحبه ای با نشریات اعلام کرد که«هوا را از من بگیرید، اما تلفن را نه!»

آیا تا امروز اندیشیده اید که رواج عام تلفن، به عنوان وسیله ای برای ارتباط، بر نقش و جایگاه و حتی فلسفه وجودی نامه و نامه نگاری، سایه افکنده و در بسیاری از موارد و مواقع، جانشین رسمی آن شده است؟

تا دیروز مردم برای ارتباط با یکدیگر به هم نامه می نوشتند، اما امروزه مردم برای ارتباط با هم، به هم تلفن می زنند. با آمدن تلفن همراه(موبایل) انسان ها هر لحظه از روز و شب و در هر کجا و وضعیتی که باشند، در تماس با هم هستند.

«دیگر هیچکس تنها نیست.»

 این شعار یکی از مراکز تولید تلفن همراه در مغرب زمین است.

در عصر پر شتاب و عجله امروز، مشخصه اصلی زندگی انسان معاصر از بین رفتن صبر و حوصله و روی آوری هر چه بیشتر به تکنولوژی است. در تمدن بشری، همواره حرف زدن برای آدمی راحت تر از نوشتن بوده است. فرهنگ  شفاهی هم قدمتش خیلی بیشتر از نوشتن است و هم راحت تر است. پس «خدا حافظ نامه، زنده باد تلفن همراه!»

فرض کنید(به قول فلاسفه فرض محال که محال نیست!) بشریت در دو هزار سال قبل موفق می شد تکنولوژی تلفن را به دست آورد. در آن صورت حکمرانان، پادشاهان، فرمانروایان، فیلسوفان، دانشمندان و فقهاء، در هر لحظه که اراده می کردند، مثل امروز، در هر نقطه از کره هستی که بودند، می توانستند با فشار دادن یک یا چند دکمه، با هر کس که می خواستند، تماس بگیرند. اگر چنین اتفاقی در دوهزار سال قبل تا امروز می افتاد، امروزه بشریت چه گنجینه غنی، ادبی، فلسفی، سیاسی و فرهنگی را از دست داده بود؟ اگر چنین می شد، امروزه ما تنها دو بخش از نهج البلاغه را در اختیار داشتیم:خطبه ها و قسمتی از کلمات قصار! دیگر خبری از نامه های امام علی نبود!

چند روز فبل داشتم نامه های زنده یاد فهیمه باباییان پور به همسر شهیدش غلامرضا صادق زاده را می خواندم. نامه هایی که با استقبال زیاد مردم رو به رو شده است. نامه های فهیمه از معدود کتاب های جنگ هشت ساله ایران و عراق است که بارها تجدید چاپ شده است. هم اکنون هم به چاپ ششم رسیده است.

با خودم فکر می کردم که اگر فهیمه و شوهرش تلفن همراه داشتند، و می توانستند در هر وقت از شبانه روز، با هم در تماس باشند، هرگز کتابی به نام «نامه های فهیمه»، که به اهتمام مورخ و پژوهنده جنگ علی رضا کمری تدوین و منتشر شده، نوشته و چاپ نمی شد. فهیمه با تلفن همراه می توانست هر چه دل تنگش می خواست به شوهرش بگوید!

اکنون که سخن از جنگ هشت ساله شد، این را هم بگویم که اگر در طول سال های جنگ، رزمندگان و نیروهای نظامی حاضر در جبهه ها، به تلفن و به خصوص موبایل، دسترسی داشتند، امروز ادبیات مقاومت ایران صاحب میلیون ها برگ نامه نبود. کما اینکه اسرای ایرانی اسیر در عراق در طول دوران اسارتشان در اردوگاه های دشمن، نزدیک به شش میلیون نامه، با خانواده و دوستانشان رد و بدل کردند.(با تشکر از آقای مرتضی سرهنگی که این آمار را در اختیار من قرار داد.)

نترسید!

من نه با تلفن مشکل خاصی دارم و نه صد البته با شرکت مخابرات.(هر ماه برای پرداخت هزینه تلفن منزلم، دچار ایست موقت قلبی می شوم.)

من در این مقاله کوتاه، صرفاً در صدد تحلیل تاریخی و جامعه شناختی یک پدیده جدید به نام «تلفن» و تأثیرش بر روابط اجتماعی و منابع تاریخ نویسی هستم. در باره ارزش و جایگاه تلفن و نقش ضروری و انکارناپذیر آن در زندگی امروز انسان ها، نیازی به قلمفرسایی نیست.

آن چیز که عیان است

 چه حاجت به بیان است.

اما ضروری است آن روی سکه و تبعات ناخواسته تکنولوژی ارتباطات را هم مورد توجه و تأمل فلسفی و جامعه شناختی قرار داد.

بنابر این اگر تلفن را تهدیدی جدی برای یکی از منابع اساسی تاریخ نگاری و تاریخ نویسی  بدانیم، بیراهه نرفته ایم.

تلفن تهدیدی است علیه تاریخ!

باید انتظار روزی را داشت که واژه «نامه» را نیز مثل پدیده منسوخ شده «چاپار»، فقط در کتاب های فرهنگ لغت دید و معنی آن را دانست.

 
هشدار!

تلفن تهدیدی است برای نامه. نامه یکی از منابع اصلی برای تاریخ نویسی است.

                                           
                                                               
بندر بوشهر ـ دهم شهریور ماه 1380

                                                    


دوهفته نامه کمان، سال ششم، شماره 129ص 9.


 
تعداد بازدید: 3593


نظر شما


فرامرزی
جالب بود.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 104

یکی از سربازها گفت «حرف ما حرف تمام ملت ایران است. ما با شما خواهیم جنگید تا آخرین قطره خونمان و با هر وسیله ممکن از اسلام و میهن خود دفاع خواهیم کرد.» سرباز مترجم چیزی نگفت ولی من دلم خنک شد و به شجاعت سربازان و رزمندگان اسلام ایمان آوردم. مطمئن بودم اگر از افراد ما اسیر شما بشوند هیچ‌گاه چنین حرفی را نخواهند زد، زیرا نه به جنگ اعتقاد دارند و نه به رهبری صدام حسین کافر که خودش را سردار قادسیه می‌داند.