چرا تاریخ شفاهی جنگ اهمیت دارد؟
مریم رجبی
18 اردیبهشت 1398
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس دوازدهم اسفند 1397 در سالن اهل قلم سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. در بخش نخست گزارش این همایش سخنان سرتیپ دوم پاسدار غلامرضا علاماتی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و دبیر همایش، سردار سرتیپ بسیجی، بهمن کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، در بخش دوم سخنان امیر دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و در بخش سوم سخنان دکتر مرتضی نورایی، استاد تمام دانشگاه اصفهان و متخصص در حوزه تاریخ شفاهی را خواندید.
چهار مرحله مهم
در ادامه ابوالفضل حسنآبادی، مدیر مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی گفت: «با توجه به سابقه 10 سالهای که در حوزه تاریخ شفاهی جنگ و دفاع مقدس دارم، میبینم که بعضیها به تاریخ شفاهی میگویند چگونگی و چرایی و بحث واقعیت یا حقیقت دارند. خیلی دوست دارم روی این مسئله تأکید کنم، چون یکی از مباحث مغفول در حوزه تاریخ شفاهی است. توصیف، تشریح، تبیین و فهم، مراحل چهارگانهای در تاریخ شفاهی هستند که ما کمتر به آنها پرداختهایم و زمان آن رسیده که به مراحل بالاتری که فهم و تئوریپردازی در تاریخ شفاهی است، برسیم.
بحث تاریخ شفاهی به عنوان ابزار مهمی برای مستندات جنگ، بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. بسیاری از جنگهای مهمی که در دنیا صورت گرفتهاند، توسط تاریخ شفاهی مستند شدهاند. شاید اگر الان اسناد مکتوب و عکسهای آرشیوهای جنگ را بررسی کنید، میتوان گفت که سومین منبع در حوزه بررسی تاریخ جنگ، تاریخ شفاهی بوده است و منابع آن هم در دسترس قرار گرفتهاند. بحث دیگر در تاریخ شفاهی این است که چرا تاریخ شفاهی جنگ اهمیت دارد؟ مبحث هویتدهی و هویتیابی و درک گذشته است و این که ما با استفاده از تاریخ شفاهی میتوانیم بسیاری از مباحثی که معمولاً در اسناد مکتوب نمیآید را بگوییم. بسیاری از مباحثی که در تاریخ شفاهی مطرح میشوند، دیدگاهها و نگرشها یا حوزههای هستند که کمتر دیده شدهاند و در زمینه اسناد مکتوب نخواهند آمد. خصوصاً در زمانی که به دلایلی حوزه تاریخنگاری رسمی جامعه دوست ندارد بعضی از حوزهها را ببیند یا دوست ندارد مطرح شوند. تاریخ شفاهی ابزار بسیار مهمی برای بحث مستندسازی است. اگر ما بخواهیم مبحثی دیگر در تاریخ شفاهی جنگ را در یک جمعبندی ارائه دهیم این است که تاریخ شفاهی اهتمامی نظاممند و پیوسته برای شناسایی موضوعات، گردآوری، شناخت و نحوه تحقیق است. این چهار مرحله از اهمیت زیادی برخوردارند. این که الان تاریخ شفاهی که ما در ایران انجام میدهیم در چه مرحلهای است بحثی است که من در ادامه دوست دارم بیشتر توضیح دهم. بحث دیگری که در حوزه تاریخ شفاهی اهمیت دارد، بحث واقعیت یا حقیقت در تاریخ شفاهی است. ما یکی از موضوعاتی که کمتر به آن در حوزه تاریخ شفاهی پرداختهایم این است که تفاوت واقعیت یا حقیقت در تاریخ شفاهی چه است؟ در بحثی که الان در حوزه تاریخ شفاهی جمعی مطرح شد، گفته شد که قطعاً تمام کسانی که در تاریخ شفاهی به روایتگری میپرازند، آن چیزی که دیدهاند را بیان میکنند. آن چیزی که دیده شده، تا چه حدی از حقیقت را دربرمیگیرد؛ اصلاً دربرمیگیرد یا نه؟ آن چیزی که ما الان در حوزه تاریخ شفاهی جنگ با آن روبهرو هستیم، مجموعهای از واقعیتهایی است که ما درباره حقیقت جنگ ضبط میکنیم. این که اینها چه مقدار درستاند و چه مقدار پوشاننده مطلباند، بحث دیگری است. این واقعیت وجود دارد که ما در تاریخ شفاهی جنگ، هنوز زیاد وارد این مطلب نشدهایم. انبوه مصاحبههای تاریخ شفاهی که الان در ایران انجام میشود و همه روایتهایی که از جنگ گفته شده است، مشخص نیست تا چه اندازه پوشاننده است و تا چه اندازه میتوانیم از طریق آنها وارد بحث فهم یا تحلیل در حوزه تاریخ شفاهی شویم.
مرحله اولی که در تاریخ شفاهی مطرح است، بحث توصیف و تشریح است. بسیاری از پروژههای تاریخ شفاهی بر این مبنا انجام شدهاند. یعنی شما در موضوعی سؤالات زیادی از افراد در ردههای مختلف میپرسید و با توجه به جوابهایی که تبیین شده است، مجموعه اطلاعات را جمعآوری میکنید. آن سؤالات را یا به صورت انفرادی از یک فرد یا به صورت پروژهای در مقابل تاریخ یک لشکر یا تاریخ عملیات به صورت موضوعی میپرسید. آن چیزی که الان هست، در بهترین حالت بر مبنای توصیف و تشریح در تاریخ شفاهی جنگ است. ما باید دقت داشته باشیم که تمام زوایای موضوع مورد بررسی قرار گیرد و افراد از ردههای مختلف انتخاب شوند و حوزه تاریخ و جغرافیای مسئله مدنظر قرار گیرد. همه اینها را که کنار هم قرار دهیم، توصیف و تشریح را مطرح کردهایم. یک مرحله بالاتر از این بحث، تبیین و شناخت در تاریخ شفاهی است. الان احساس نیاز شده است که ما باید در مسئله تاریخ شفاهی جنگ به بحث تبیین و شناخت برسیم. این سؤال مطرح است که قرار است از انبوه مصاحبههایی که در حوزه تاریخ شفاهی جنگ انجام میدهیم، به کجا برسیم؟ قرار است چه چیزی به دست بیاید؟ الان اگر ما آمار بگیریم، حداقل شاید بیش از 200 هزار ساعت در حوزه تاریخ جنگ مصاحبه داشتهایم، قرار است چه چیزی دستمان را بگیرد؟ و هدف نهایی از انجام آنها چه چیزی بوده است؟ تا چه میزانی بر مبنای شناخت موضوع حرکت کردهایم؟ آیا پرسشهایی که انجام دادهایم ما را به شناخت از آن موضوع میرساند یا نه؟ ما در زمینه پروژههای تاریخ شفاهی بسیار کم به بحث نظارت و ارزیابی که زیرساخت و زیربنای شناخت را فراهم میکند پرداختهایم. الان یکی از حلقههای مفقود تاریخ شفاهی جنگ در ایران بحث ارزیابی و نظارت ثانویه است که معمولاً صورت نمیگیرد. ما در بهترین حالت به دنبال جمعآوری، توصیف و تشریح هستیم. مبحث دیگری که در اینجا میخواهم بر آن تأکید کنم، بحث فهم و تفسیر است. یک مرحله بالاتر از تبیین و شناخت، فهم و بعد تفسیر است. سؤالی که در 10 سال اخیر در زمینه تاریخ شفاهی در دنیا بسیار مطرح شده است، این است که آیا ما در تاریخ شفاهی میتوانیم به دنبال تفسیر باشیم یا نه؟ این موضوع یکی از مباحث اصلی است و بسیاری معتقد هستند که در تاریخ شفاهی باید صرفاً به دنبال جمعآوری بود و در تاریخ شفاهی نباید به دنبال بحث فهم و تفسیر بود. به خاطر این که باعث میشود نگاه فردی امروز شما در زمان حال بر مبنای 30 سال پیش که جنگ رخ داده تأثیر بگذارد و نگاه امروز با واقعیت 30 سال پیش در هم شود. تا دورهای بسیاری مخالف این مسئله بودند که اصلاً درست نیست این مبنا در تاریخ شفاهی صورت بگیرد، منتهی 10 سالی است که این مسئله، بسیار جدی در دنیا مطرح شده است؛ این که نگاه فرد را با توجه به جایگاه و علمی که اکنون دارد هم بگیریم. به عنوان فردی که امروز دیدگاه و نگرش دارد، ضرورت دارد که نگاهش ضبط شود. ممکن است این مسئله در فهم و تفسیر هم به خواننده کمک کند، هر چند که فقط مربوط به قسمتی از موضوع باشد.
در 10 سال گذشته بحث فهم و تفسیر در تاریخ شفاهی خیلی مطرح شده است. خیلیها اعتقاد دارند که تاریخ شفاهی اگر وارد بحث فهم و تفسیر شود، میتواند در زمینه شناخت موضوعات و یک نوع جهتدهی کمک کند. شاید آن بحث نظریه در تاریخ شفاهی که الان مطرح است، بر مبنای همین فهم و تفسیر صورت بگیرد. بین توصیف و تبیین و فهم حلقه گمشدهای وجود دارد و آن آرشیو است. آن برداشتی که ما از تاریخ شفاهی جنگ در ایران داریم، بر مبنای تدوین کتابهای چاپشده است. اما این کتابها تا چه اندازهای بر مبنای مصاحبههای اولیه انجام شده، تدوین شدهاند؟ تا چه اندازه تدوین نقش داشته؟ تا چه اندازه دست برده شده است؟ به نظر میرسد در وضعیت فعلی، تا حد زیادی در بسیاری از کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی جنگ تدوین میشود، دست برده میشود. متن اولیه چندان استوار نیست و به دلایل متفاوتی ممکن است در آن دست برده شود. ما شفاهیکاران معتقد هستیم گفتار بر نوشتار ترجیح بیشتری دارد، پس اگر بر گفتار است، باید بدانیم که ما الان داریم بر نوشتار تأکید میکنیم. ما الان نمیدانیم آن سه مرحلهای که من گفتم، در تدوین دارد صورت میگیرد، یا نه در مرحله مصاحبه. متنهای تاریخ شفاهی که الان ما میخواهیم، در دسترس نیستند و زمانی که در دسترس نیستند، قابلیت این که ما ببینیم این مراحل تا چه اندازه رعایت شده وجود ندارد. سیاستهایی در ارتباط با مصاحبهکننده و تدوینگر هم در این سه مرحلهای که گفته شد، تأثیر دارد. واقعیت این است که ما باید نگاه جدی به بحث مصاحبههای اولیه تاریخ شفاهی و تدوین آنها داشته باشیم. بسیاری از مصاحبههای تاریخ شفاهی هیچگاه چاپ نمیشوند و یا اگر صدهزار ساعت مصاحبه داشته باشی، دههزار ساعت از آن چاپ میشود. ثانیاً قرار است که بحث شناخت در تدوین صورت گیرد یا ما با چرخش در مصاحبههای تاریخ شفاهی، مبتنی بر نگرشهای جدیدی که بر انجام مصاحبهها داریم، میتوانیم این سه مرحله را در مصاحبهها هم رعایت کنیم. البته بسته به پایگاه اجتماعی و شخصیت و جایگاه افراد است. من توصیه جدی دارم که مصاحبه تاریخ شفاهی خیلی جدیتر گرفته شود. بحث نظریه تاریخ شفاهی عموماً بر مبنای کتابها است و مصاحبهها جدی گرفته نمیشود. اگر اینگونه در وضعیت چاپ و انتشارات پیش برویم، شاید 80 درصد مصاحبههای تاریخ شفاهی هیچگاه برای استفاده در اختیار افراد قرار نگیرد. چرخه گمشده ما در این زمینه آرشیو است. در مصاحبههای تاریخ شفاهی باید در زمینه گرفتن اطلاعات حتماً دقت داشته باشی تا اطلاعات کاملی برای استفاده و نه برای چاپ به دست بیاید. در وضعیت فعلی ما روی تدوین متمرکز هستیم. تدوینگران تغییراتی در متن برای گویاسازی وارد میکنند که در مرحله مصاحبه به آنها دقت نشده است. انشاءالله این مبحث در آینده خیلی جدیتر در نظر گرفته شود.»
رویکرد اولیه
در ادامه همایش، سرتیپ دوم پاسدار غلامرضا علاماتی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و دبیر همایش و دارای تحصیلات دکترای مدیریت راهبردی دفاعی، مقالهاش با عنوان «مقایسه تطبیقی رویکردهای رایج در تاریخ شفاهی» را ارائه داد. وی گفت: «تاریخ شفاهی دفاع مقدس چیزی جدا از تاریخ شفاهی ایران نیست. تاریخ شفاهی دفاع مقدس یک دوره اسلامی و برگ زرینی است که همه ما باید آن را خوب تبیین کنیم و به خوبی جزئیات آن را مطابق با فرمایشات مقام معظم رهبری بشکافیم تا بهره معنوی آن را به مردم ارائه دهیم. این چیزی است که در این حوزه باید اتفاق بیفتد. همانطور که حضرت آقا فرمودند، عزت و امنیت ما در گرو هشت سال دفاع مقدسی است که ما باید با شکافتن ذره ذره سلولهای آن، بتوانیم حاصل را به جامعهمان ارائه دهیم و نسلهای بعدی از آن استفاده کنند. آن چیزی که من میخواهم در این مقاله ارائه دهم، در اصل مقایسهای تطبیقی از رویکردهای رایج تاریخ شفاهی است. ما اگر بخواهیم نگاهی گذرا به آن چیزی که اتفاق افتاده است داشته باشیم، شما میبینید آن چیزی که در وضعیت فعلی ما مورد توجه است، این است که ما بالاخره باید برویم تاریخ شفاهی کسانی که در طول دفاع مقدس به نحوی در جبهه و پشت جبهه بودند، چه رزمندگان و چه نیروی مردمی را نگه داریم و به عنوان سند ماندگار از آنها بهرهبرداری کنیم. این یکی از بحثهایی است که امروز خیلی از دوستان به آن توجه دارند. بسیاری از ما به دنبال این هستیم که خاطرات شفاهی گرفته شوند تا آن چیزی که ممکن است دچار فراموشی شود یا منابع دست اولی که ممکن است از دست برود، حفظ شود و موضوع از دست نرود. یعنی آن چیزی که امروز باید به آن توجه شود، گرفتن و حفظ کردن تاریخ شفاهی است و در اصل کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی دارند حرکت میکنند، باید به این قضیه دقت کنند.»
علاماتی در ادامه گفت: «لُب کلام من در این مقاله، دنبال کردن دو محور است، یکی رویکرد فردمحور و دیگری رویکرد موضوعمحور. در صحبتهای آقای دکتر نورایی توجه به همین رویکرد موضوعمحور بود. ما چیزی حدود 3 تا 4 میلیون رزمنده داشتیم که هر کدام از اینها خانوادههایی داشتند و اگر بخواهیم آن عدد را ضرب در عدد پشتیبانیاش بکنیم، چیزی حدود 20 میلیون از جامعه ایران 36 میلیونی آن زمان ما را هشت سال دفاع مقدس دربرگرفته است. با توجه به این تنوع و گستردگی، از خط مقدم تا در درون خانهها و پشت جبههها، طبیعی است که بخواهیم تمام حوادث و زوایای جنگ را نگه داریم. ما باید به سمتی برویم که با فضایی که از فردمحورها دریافت شده، راستیآزمایی را روی موضوعمحورها انجام دهیم. در همین سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس، یکی از اطلاعاتی که در اختیار داریم 50 هزار ساعت مصاحبه ثبت و ضبط شده است. اگر بخواهیم این را با موضوعمحورها مقایسه کنیم، کل موضوعمحورهای ما چیزی در حدود پنج هزار ساعت است. در رویکرد فردمحور میبینیم که منابع ما در حال از دسترس خارج شدن و در حال نسیان و فراموشی و در مرحله خروج از این دنیا هستند. طبیعی است که اگر ما متوجه این مطلب نبودیم، ممکن بود خیلی از این منابع در اختیار ما نباشند. با توجه به گستردگی فضایی که بوده، من در این مقاله توجهم به این بود که ما حتماً رویکرد فردمحور را رویکرد اولیه تاریخ شفاهی خودمان قرار دهیم و بعداً از دل آن به موضوعمحورها برسیم. پایه و اساس و بستر این که ما بتوانیم تاریخ شفاهی موضوعمحور را پیگیری و دنبال کنیم، موضوعاتی هستند که افراد باید آنها را بگویند. پس ما اگر بخواهیم چنین کاری را انجام دهیم، اولاً پیشنهاد من این است که باید این گستره را به بستری مانند جغرافیای دفاع مقدس و جغرافیای ایران توسعه دهیم. راه آن چه است؟ بستری که ما در سازمانهای خودمان در اختیار داریم و بسترهای مردمی. سازمان بسیج مستضعفین را به عنوان یک نیروی مردمی داریم که در دفاع مقدس حلّال تمام مشکلات ما در درون جنگ بود. پیروزیهای ما مدیون حضور این مردم است. اگر سال دوم جنگ را با سال اول آن مقایسه کنید، حضور مردم و لبیک گفتن به ندای امام خمینی را متوجه میشوید. در یک دوره 9 ماهه از 15 هزار کیلومتر، 10 هزار کیلومتر را آمدیم و شروع به آزادسازی کردیم. در صورتیکه در دوره 9 ماه قبلی نتوانسته بودیم چنین کاری کنیم و این حضور مردمی را میرساند. توجه و اشارهام به این نکته برای این است که بتوانیم بگوییم تاریخ شفاهی باید بین مردم برود. ظرفیت و پتانسیل زیادی را در بسیج داریم. حلقههای صالحین و پایگاههای بسیج یکی از بسترهایی هستند که میتوانند با آموزشهای بسیار کوتاه و ابزار بسیار اندکی که در اختیارشان است، بدون این که هزینهای صرف کنیم، قادر باشند تاریخ شفاهی دفاع مقدس را از کسانی که کنارشان، همسایهشان یا فرماندهشان هستند بگیرند و آن را حفظ کنند. اگر این کار را نکنیم، تحریف، فراموشی یا نابودی رخ میدهد. جنگ را باید کسانی روایت کنند که خودشان سرمایه جنگ بودهاند. جنگ را باید آنهایی بگویند که بچههایشان را بدرقه کردهاند و همه چیز خودشان را برای جنگ دادند. امروز کسی باید حرف بزند که طبیعتاً در بطن این موضوع بوده است. طبیعی است که اینها را به عنوان ذخیره خواهیم داشت. اگر شما این کار را نکنید، تحریف صورت خواهد گرفت و دشمنان روایت خواهند کرد. جمعبندی نهایی این خواهد شد که در دو رویکرد رایج تاریخ شفاهی با توجه به گستره جغرافیایی و تودههای ملی ما، توجه اولیه باید به رویکرد فردمحور باشد تا برای تاریخ شفاهی موضوعمحور و تاریخنگاری آینده ما بسترسازی کند.»
متن معیار
سپس مقاله یدالله ایزدی، مدیر گروه تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و یعقوب پناهی، نویسنده و فعال در حوزه تاریخ شفاهی، تحت عنوان «چهارچوب روششناختی پروژههای تاریخ شفاهی جنگ در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» ارائه شد. ایزدی گفت: «در بخش اول میخواهم تاریخچهای از چگونگی شکلگیری تاریخ شفاهی در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس عرض کنم. مطمئن هستم بخش اعظم حاضرین در این جلسه بهرغم همه تلاشهای مؤثری که مرکزی که من از آنجا آمدم در حوزه تاریخنگاری جنگ ایران و عراق و تاریخ شفاهی انجام داده است، نسبت به آن مطلع نیستند. از باب آگاهی عرض میکنم و سپس به بحث اصلی ورود میکنم.
با وقوع جنگ، در درون سپاه برخاسته از انقلاب، در دفتر سیاسی اتفاقاتی افتاد که مبنای حضور در عرصه جنگ و جمعآوری اسناد مربوط به جنگ شد. در آن مجموعه بحثی درگرفت که برای جلوگیری از تحریف تاریخ لازم است در این عرصه نمایندگانی از این دفتر حضور داشته باشند، وقایع و رخدادها را از نزدیک ببینند و اطلاعات مربوط به آنها را جمعآوری کنند. تقریباً دو تا سه ماه پس از جنگ این اتفاق افتاد و تا عملیات طریقالقدس سامان بیشتری پیدا کرد، به این معنا که افرادی در کنار فرماندهان در اتاق جنگ حاضر شدند، مکالمات بیسیمی و تصمیمات فرماندهان را دیدند و یادداشت برداشتند. از طریقالقدس به بعد این کار تکمیل شد؛ به این معنا که فرماندهان معتقد بودند افرادی که از تهران میآیند، چه صلاحیتی برای حضور در اتاق فرماندهی جنگ دارند؟ نهایتاً جلسهای برگزار و تصمیم بر این شد که افرادی از این مجموعه در اتاق جنگ و هدایت و فرماندهی حاضر باشند و بعد از عملیات اسناد مربوطه جمعآوری شود؛ مانند طرحهای عملیاتی، یادداشتهای لحظهای، کارتها، اسناد و ... اطلاعات به این افراد داده شود، برای این که محلی برای جمعآوری اسناد ایجاد شود. با پیشنهاد شهید حسن باقری کار به نحو دیگری شکل گرفت. او گفت که اگر این افراد قابل اعتماد هستند، به جای این که حین عملیات بیایند، میتوانند قبل از عملیات بیایند. بنابراین برای عملیات فتحالمبین، افرادی در کنار فرماندهان سپاه از مدتها قبل حاضر شدند و در جریان تصمیمسازیها، تصمیمگیریها و مباحث در حین عملیات و قبل از عملیات قرار گرفتند و اسناد را جمع کردند. مجموعه این اسناد در مرکز جمعآوری شد و یکی از مراکز اسنادی بیبدیل در جغرافیای ایران، با موضوع جنگ تحمیلی عراق علیه یاران تشکیل شد. بخشی از این اسناد، تا عملیات بدر مربوط به ارتش و سپاه و سایر دستگاهها مانند جهادسازندگی است. این را از این جهت عرض کردم که در وقوع تاریخنگاری جنگ ایران و عراق، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یک مرکز بیبدیل از باب دسترسی به اسناد است. نزدیک به 36 هزار ساعت نوار جلسات، مذاکرات، مباحث هدایت عملیات، فرماندهی و مصاحبههای تکمیلی با فرماندهان ارتش و سپاه، در آرشیو مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس جمعآوری شده است. آثاری هم در مرکز تدوین شده است؛ مثل اطلسهای جنگ، روزشمار جنگ و کتابهای تحلیلی جنگ که برخاسته از همین اسناد هستند. مرکز رسالت خودش را در سه مفهوم اصلی تعریف کرده است که دستمایه پژوهشهای تاریخی جنگ ایران و عراق است. آن سه سؤال اصلی این است که چرا و چگونه جنگ آغاز شد؟ چرا و چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟ چرا و چگونه جنگ پایان یافت؟ چرایی بیشتر به جنبه تحلیلی موضوع برمیگردد و چگونگی همان رخدادها و حوادثی است که از ابتدا تا انتها در طول جنگ ایران و عراق اتفاق افتادهاند.
حدود 10 تا 12 سال قبل، این مرکز که یک مرکز اسنادی است، در بررسیهای اسنادی و تاریخنگاری به یک ابهام و ایراد اساسی برخورد؛ این که این اسناد همه جنبهها و عوامل داخلی جنگ را بیان نمیکنند. بخشهایی از این حادثه یا لایههای درونی این حادثه در اسناد به خوبی روایت نشدهاند، برای همین به حوزه تاریخ شفاهی جنگ ایران و عراق ورود پیدا کرد. آنچه که در مرکز محور کار قرار گرفت، تاریخ شفاهی فرماندهان است؛ با این فرض که سازمانها و دستگاههای دیگری هستند که دامنه بزرگ و قاعده این هرم، یعنی تاریخ شفاهی به مفهوم درستِ روایت تودهها را دریابند. در داخل مرکز، توجه به رأس هرم است؛ به دلیل دسترسی، به دلیل نوع مأموریت، به دلیل نوع اسناد، به دلیل نوع کارکرد آن. بنابراین با مجموعهای از فرماندهان وارد گفتوگوی تاریخ شفاهی شدند. چون این کار در رده سپاه شکل گرفت، توقع ما بیشتر از فرماندهان سپاه بود، ولی در خروجیها، تا آنجا که مقدور بود و به فرماندهان ارتش هم دسترسی داشتند، با آن فرماندهان هم گفتوگو کردند.»
ایزدی ادامه داد: «به دلیل نوع روایتهای شفاهی یا تاریخ شفاهی که مربوط به فرماندهان است، در باب مجریان، مرکز تعریف خاصی برای خود دارد. دو دسته صلاحیت تعریف کردهاند که یکی صلاحیتهای عمومی است. کسانی که تاریخ شفاهی را برای موضوعی برگزار میکنند، طبیعتاً باید صلاحیتهای عمومی حداقلی را داشته باشند؛ چیزهایی که در حوزه دانشگاهی تعریف میشوند، مانند تعریف مصاحبه، جنبههای و ویژگیهای آن، تبدیل، پذیرش اسنادی و امثال اینها. معمولاً مجریان تاریخ شفاهی در مرکز، یا راویان جنگ هستند (همان کسانی که در صحنه جنگ حضور داشتند) یا افرادی که خودشان فرمانده هستند. یعنی در بعضی از یگانهایی که در آنها تاریخ شفاهی برگزار میکنیم، مجریان، ردههایی از فرماندهی همان یگان هستند. بنابراین باید برای تأیید مجریان دقت و حساسیت به خرج داده شود. یکی از ویژگیهای تاریخ شفاهی در مرکز، سندپایه بودن موضوع است. شاید یکی از اصلیترین بخشهایی که به آن توجه میشود این است که پژوهشهای اسنادی قبل از ورود و اجرای تاریخ شفاهی که اصلیترین، سنگینترین و کیفیترین بخش کار است، انجام گیرد. به خاطر این که مواد یا متنی که تهیه میشود، مبتنی بر آن روایت است، یعنی در وثاقت، اصالت و مستند بودن آن بسیار دقت میشود؛ نمونههای آنها دو تا سه کاری است که امروز در اینجا به عنوان کارهای مرکز ارائه شدند. نوع طراحی موضوع و سؤالات اصلی، برگرفته از متونِ در صحنه واقعه است یا حتی از برخی از روایتها به صورت ترکیبی یا انضمامی و ضمیمه مانند مشروح مذاکرات در زمان واقعه، یا با عنوان ضمایم روایتها استفاده شده است. ما هنگام مصاحبهها از لوازم و ابزار مورد نیاز به اندازه کافی استفاده میکنیم. یعنی هیچ روایتی بدون نقشه عملیاتی بیان نمیشود. معمولاً بدون مراجعه به سندها، روایتها به شکل خاطره بیان میشوند و در آنجا اینگونه روایت نمیشوند. یعنی حتماً اسناد و طرحهای عملیاتی کارها، نقشهها، مکاتبات و حتی دستنویسهای ساده بررسی میشوندد. ما در تدوین با دو تا سه موضوع بسیار جدی مواجه هستیم. چون راویهای ما افراد خاصی هستند، مهارتهای شفاهی آنها در نوع تدوین بسیار مهم است. فرماندهی هست که لهجه بسیار غلیظ اصفهانی دارد و از اصطلاحات خاص آن منطقه استفاده میکند. بخشی از میزان دست خوردن و تصحیح متن، روانسازی، گویا کردن و رفع ابهام متن، به نوع گویشی که فرمانده دارد، برمیگردد. فرماندهی به زبان آذری صحبت میکند و برخی اصطلاحاتی که برای عامه مردم قابل فهم نیست را به ما دیکته میکند؛ در نوع تدوینی که در متن میخواهیم انجام دهیم، باید این ملاحظات را حتماً رعایت کنیم که متن به یک متن معیار نزدیک شود. در مرکز ما پیشنهاد شد کنار متن تاریخ شفاهی که به صورت کتاب چاپ میشود، حتماً گزیدههای صوتی و تصویری قرار گیرد تا خوانندهای که دارد متن را میخواند، با نوع روایتهای فردی مانند آقای مرتضی قربانی هم آشنا شود و بفهمد که او لهجه غلیظ اصفهانی دارد یا این که فرماندهی لهجه غلیظ آذری دارد؛ یعنی تیپ روایت شفاهی او را تا حدودی بشناسد تا بتواند ارتباط بهتری با او برقرار کند.»
غلامرضا عزیزی، رئیس پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در پایان سخنرانیهای این بخش همایش گفت: «در صحبتهای هر چهار سخنران (مرتضی نورایی، ابوالفضل حسنآبادی، غلامرضا علاماتی، یدالله ایزدی) این کلیدواژهها به کار رفتند: واقعیت، فهم، تحلیل، وثاقت، حقیقت. اینها نکاتی بودند که تقریباً هر چهار سخنران از چهار دید مختلف و چهار موضوع مختلف به آنها پرداختند. ظاهراً همانطور که دکتر نورایی هم گفت، بحث همروایی و خاطره جمعی یکی از راههایی است که میتواند ما را به حقیقت نزدیکتر کند.»
تعداد بازدید: 6367
http://oral-history.ir/?page=post&id=8531