نقد را جدی بگیریم و نقدپذیر باشیم
مریم رجبی
27 فروردین 1398
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، جلسه اول نشست «پژواک در تاریخ شفاهی» عصر چهارشنبه هشتم اسفند 1397 در سالن دکتر پرهام در مرکز اسناد و آرشیو کتابخانه ملی ایران برگزار شد. در بخش نخست گزارش این نشست گفتههای محسن کاظمی، پژوهشگر تاریخ شفاهی و خاطرات انقلاب اسلامی، محمود سادات، عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و غلامرضا عزیزی، رئیس پژوهشکده اسناد و کتابخانه ملی ایران و در بخش دوم گفتههای ابوالفضل حسنآبادی، مدیر مرکز اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی و داوود ضامنی، معاون فرهنگی و هنری اداره کل اموراستانها و مجلس حوزه هنری را خواندید.
نیاز به آشنایی با شیوههای تاریخ شفاهی
در ادامه جلسه اول نشست «پژواک در تاریخ شفاهی» محمدرضا روزبهانی، استاد دانشگاه فرهنگیان گفت: «من تاریخ خواندهام و از طرفی به تئاتر هم علاقهمندم. در زمینه نوشتن نمایشنامه و پژوهش در زمینه نمایشنامهنویسی کارهایی انجام میدهم. زمانی که خبر نشست پژوهشی تاریخ شفاهی تئاتر ایران در پس از انقلاب اسلامی به من رسید، خوشحال شدم که علایق من را پوشش میدهد. این نشست در چهار جلسه برگزار شد. بسیاری از بزرگان تئاتر حضور داشتند. من در یک یا دو جلسه از این نشستها شرکت کردم و بقیه را از طریق اخبار دنبال کردم، اما تنها چیزی که احساس کردم در این نشستها وجود ندارد، تاریخ شفاهی بود. واقعاً تأسف خوردم و پیگیری کردم و مطلبی هم نوشتم و برای مجله نمایش فرستادم تا چاپ شود.
تصور اولیه من این بود که با توجه به عنوان نشست، وقتی وارد میشوم باید بعضی از اساتید را ببینم که در زمینه تاریخ شفاهی تئاتر کار کرده و کتاب و مقاله نوشتهاند و قرار است که حاصل پژوهشهای آنها به نقد گذاشته و گزارش داده شود، یا اگر دوستانی هستند که اهل پژوهش نیستند، آمدهاند تا پژوهشهای دیگران در زمینه تاریخ شفاهی تئاتر را عرضه کنند. چون من میدانستم که بعضی از عوامل مانند آقای تاجبخش فنائیان در مورد تاریخ شفاهی تئاتر ایران کار کرده است. آقای داوود فتحعلیبیگی هم در مورد هنرهای نمایشی ایران و تعزیه کار کرده است و اطلاعات بسیار خوبی دارد. منتهی اصلاً اینگونه نبود.
در آن مطلبی که برای مجله نمایش فرستادم، نوشتم که هفت هدف برای این نشست متصور بود. یکی این که به کارهای پژوهشی پرداخته شود، اما قصد کارگزاران این همایش این بوده است که مصاحبه فعال راه بیندازند. برای من بسیار عجیب بود که در حضور 50 تا 60 مهمان بخواهید مصاحبه فعال راه بیندازید، نقض غرض و بسیار خندهدار است و با شیوه فنی و مهارت کار تاریخ شفاهی اصلاً نمیخواند. من در حد بضاعت خودم حدود دو تا سه صفحه در مورد شیوه کار تاریخ شفاهی نوشتم. آن نشستها در واقع میزگردهایی بود که بعضی از اساتید و بزرگان آمدند و راجع به مسائل کلی تئاتر در سالهای بعد از انقلاب صحبت کردند. لابهلای صحبتهایشان هم چند خاطره گفتند و شاید گمان میکردند که آن خاطرات همان تاریخ شفاهی است و با همینها دستشان پر است. گفتند که حاصل این نشستها را به صورت کتاب بیرون خواهیم داد. من در تعجبم که چه چیزی را میخواهند بیرون بدهند؟ بیرون دادن چند خاطره خام و فیالبداهه که اصلاً روی آنها فکر نشده، صحیح نیست. حامیان این نشست چه کسانی بودند؟ اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انستیتو بینالمللی تئاتر، مرکز هنرهای نمایشی، انجمن هنرهای نمایشی ایران؛ در واقع تمام مراکز اصلی که در این مملکت با تئاتر کار میکنند، جزو حامیان این نشست بودند. چه کسانی که نشست را برگزار کرده بودند و چه کسانی که در جلسات حضور داشتند، چیزی به اسم تاریخ شفاهی را نمیشناختند.
نمیگویم انجمن تاریخ شفاهی و دوستانی که در این حوزه کار میکنند، هیئتی تشکیل بدهند و بر این کارها نظارت کنند؛ نه، از این دست کارها در مملکت ما بسیار اتفاق افتاده است و هیچ کدام هم به نتیجهای نمیرسد، منتهی وقتی که خبر این نشستها میآید، دوستانی که علاقهمند هستند، در حد امکان بروند، شرکت کنند و ببینند و حداقل به دوستان سرخط بدهند. آقای داوود فتحعلیبیگی در زمینه نمایشهای سنتی ایران آدم بسیار بزرگی است. مثلاً با سیاهبازهای قدیمی یا با سعدی افشار صحبت کرده و خاطرات آنها را نوشته است. مثلاً در روستای بسیار دورافتادهای فلان گروه نمایش سنتی وجود داشته که رفته و با آنها صحبت کرده و خاطراتشان را ضبط کرده است. اگر او اندکی علمیتر با شیوههای تاریخ شفاهی آشنا شود، میتواند کارهای بسیار ارزشمندی در زمینه تاریخ شفاهی نمایشهای ایران انجام دهد. من بعد از جلسه صحبت کردم و گفتم تنها کسی که قابلیت سخن گفتن در این عرصه را دارد و البته به طور علمی میتواند راهنمایی شود، شما هستید.»
فقدان نظامنامه حقوقی و اخلاقی
سپس محمد قاسمیپور، مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری امور استانهای حوزه هنری با اشاره به تعدد و کثرت متولیان امور در ارتباط با پشتیبانی و حمایت از فعالیت تاریخ شفاهی گفت: «تاریخ شفاهی، صرف نظر از مباحث آکادمیک و ریشههای تولید علم آن، کاری هزینهبر و نیازمند متولی و کارفرما و پیمانکار است تا مجری را جذب و حمایت کند. تنوع و تعدد و عدم همگونی و همدمایی اینها با همدیگر و تقریباً در برخی موارد بیارتباط بودن اکثرشان با بحث تاریخ و علم تاریخ، نکته پنهان و پیچیدهای نیست. اصولاً هر تشکیلات و هر صنفی که یکبار آمد و سفارش کار داد، بعد ترجیح داد بیاید و خودش، کننده و پیمانکار شود. من در رهگذر بیست سال گذشته دیدهام که حتی کارخانهای که کارش تولید خودرو است، یکبار بخشی از تاریخ خود را برای نگارش سفارش داده و بعد از آن آمده و واحد تاریخ شفاهی تأسیس کرده است و بهظن خود دارد کار تاریخ شفاهی انجام میدهد. این تنوع و چیدمان عملاً مشهود است و در گفتار دوستان مشخص بود که دانشگاه ورود تعیینکننده و جدی نداشته است. نقش دانشگاه غیر قابل تردید است.
من عمدتاً در حوزه آموزشی و معلمی، در ده سال گذشته در مراکز استانی، در آموزش فن مصاحبه و گفتوگوگری برای تاریخ شفاهی وقت گذاشتهام و تأمل داشتهام و ورود کردهام. طبیعتاً آسیبهای این کار را در شهرهای مختلف و مراکز استانی دیدهام و حرفهای زیادی در مورد آنها دارم. ترجیح دادم در پایتخت به دلیل وجود پیشکسوتان و اساتید کمتر حضور اجتماعی و آموزشی داشته باشم، اما بهجد به مراکز استانی رفتم و وقت گذاشتهام و آَشنایی و ارتباط نزدیک با آنها دارم. الان احساسم این است که ما به شدت از فقدان نظامنامهای حقوقی برای کارگاه تاریخ شفاهی در رنج هستیم. هر روز هم داریم کمرنگی مباحث اخلاقی را میبینیم. مقطعی بود که قولوقرارها و پیمانها و عقدها و عقدنامهها تعیینکننده بود و امروز ما در حالتی که اخلاق دارد عقبنشینی میکند و نقش آن کمرنگ است، هیچگونه نظامنامه حقوقی برای پروژهها و کارهای تاریخ شفاهی نداریم. چون فرهنگ نقد هم نیست، پشت خیلی از کارها سستی و ضعف اخلاقی وجود دارد. اگر در مباحثمان بخواهیم مثالی بزنیم که به تاریخ شفاهی مربوط شود، یکی برشها و قطعات و تکههایی هستند که در دو ماه گذشته شبکههای تلویزیونی بهکرات پخش کردند. تردیدی نیست که تقطیع مصاحبهها و پخش آنها در لابهلای مستندهایی که گفتار روی آنها سوار شده است، تاریخ شفاهی نیست. ما مصاحبهای را از جایی تقطیع کردهایم و داریم پخش میکنیم، یعنی جاهای مختلف هر کاری که دلشان میخواهد با مصاحبهها و پروژههای تاریخ شفاهی انجام میدهند.
البته در جاهایی مراقبتها و مواظبتهایی میشود، مثلاً مقاومتهایی که آقای حجتالاسلام سعید فخرزاده در دو دهه اخیر برای حفظ نظامنامه حقوقی و اخلاقی در کارهای حوزه هنری انجام داد، نه در جایی بازتاب داشته و نه در جایی دیده شده و نه در جایی قابل الگوست و حتی در جاهایی ممکن است مورد قدرشناسی هم نباشد. کارها حداقل باید با استانداردهای اخلاقی و حقوقی پیش بروند. در جاهایی این جنبه زیر پا گذاشته شده و من در مشاهدات میدانیام احساس میکنم که وجود ندارد. شنیدهها و دیدههایم اندکی دردناک است و ناگزیر مطرح میکنم. ما در بحث تاریخ شفاهی و در بخش آموزش مصاحبه، روی ارتباطات تأکید زیادی میکنیم. یعنی بخش قابل توجهی از هنر مصاحبهگری را به امر ارتباطات اختصاص میدهیم. من میگویم در جامعه ما، برخی از صاحبان خاطرات، صاحب اخلاق حرفهای نیستند. سه تا چهار مورد از این ادله در پرسشهایی که محمود سادات در ابتدای جلسه مطرح کرد هست. من دارم در آموزش اضافه میکنم که به خانمها بگویم در انتخاب سوژه مرد دقت کنید. چون آنچه که میگویم، به شدت در روحیهشان تأثیرگذار بوده است. آدمهایی هستند که ظرفیت تعاملات اجتماعی صحیح و دقیق را ندارند. در مجموع من معتقدم که باید نقد را خیلی جدی بگیریم. ما بسیاری از رویدادها را نقد نمیکنیم.
فرمایشاتی که آقای دکتر در مورد بحث تاریخ شفاهی تئاتر داشت، توسط دو تا سه رسانه محدودی که ما برای انعکاس کارهای تاریخ شفاهی داریم، انعکاس داده شد. از فحوای خبر کاملاً مشخص بود که میزگردی است و آمده و نشستهاند. حتی بحث انحلال انجمنشان مطرح بود، یعنی مسائل صنفی که در آنها حتی ذرهای هم نمیتوانند به عقب بروند. دارند حال را نقد و بررسی میکنند. خُب برای چه اسم تاریخ شفاهی در اینجا مطرح شود؟ واقعاً خبرنامه تاریخ شفاهی میتواند و حق دارد که کامنت بگذارد که اینگونه بود و با آنچه که صحیح و اصیل است، فاصله کهکشانی دارد.
من اعتراض و شنیدهای در ارتباط با افرادی که در مراکز استانی در حال کار کردن هستند، میگویم. چون اخبار در فضای مجازی به همه جای کشور میرود. آنها میگویند چرا بزرگوارانی که پای تریبون مینشینند، میگویند که مهمترین مشکل ما این است که تحصیلکردهها به این بحث ورود نکردهاند؟ من اطلاع دارم که در بسیاری از شهرستانها افرادی با اطلاعات و تحصیلات بسیار خوب دارند جلو میروند و کار میکنند. یک یا دو نفر در این جمع و اصحاب رسانهای که در جمع هستند شاهد بودند که در ایام دهه فجر پرسشی را از بزرگواری که در مورد تاریخ شفاهی و مؤلفههای مؤثر آن صحبت میکرد، پرسیدم. پرسشی طرح کردم که اندکی عریض و طویل بود. در پاسخ پرسش من اولین جملهای که با استهزاء و تمسخر گفته شد، این بود که: «خُب شما نمیخوانید و این کتاب نخواندنهای شما ما را به دردسر میاندازد!» من چگونه در آنجا کتابهایی که تو نخواندی و من آنها را خواندهام، بگویم؟! ما هر جا که میرویم، ناشناس در گوشهای مینشینیم و میبینیم که سؤالهای دندانگیر و جدی مطرح میشود، اما پاسخی که داده میشود این است که یا تحصیلات کافی ندارید یا کتاب نخواندهاید؛ یعنی تخریب شخصیتی سؤالکننده است. ما باید ظرفیت نقدپذیری را داشته باشیم. مواجهه با پرسش سخت خیلی خوب است.»
ارزشی برای مطالعات تاریخی
در ادامه جلسه اول نشست «پژواک در تاریخ شفاهی» مجید تفرشی، سند پژوه و پژوهشگر با این توضیح که دانشگاه هلند و دانشگاه فلوریدا هم مدرک ارشد تاریخ شفاهی میدهند، گفت: «خاطره من از تاریخ شفاهی، به غلط، کتاب دائیجان ناپلئون است که فردی خاطرات جنگ را تعریف میکرد و هربار که خاطره میگفت، آن را افزایش میداد و دستیارش به عنوان کسی که در حوادث بود، کار را ادامه میداد. این یکی از مشکلاتی است که همین امروز ما در تاریخ شفاهی با آن مواجهیم. ما وقتی که تاریخ شفاهی را به عنوان علمی در ایران شروع کردیم، گرفتار این بودیم که دانشگاهیان ما، آدمهای جدی تاریخ ما، تاریخ شفاهی را تاریخ نمیدانند. آنها میگفتند که این به درد نمیخورد و باید پژوهش و سند باشد. الان سالها از آن مرحله گذر کردهایم و رسیدهایم به مرحلهای که آدمهایی را داریم که به بهانه و با ابزار تاریخ شفاهی و بر اثر تنبلی و سهلالوصول بودن با چهار مصاحبه میگویند که ما مورخ هستیم. اگر ما مواظب باشیم که دچار این دو معضل نشویم، میتوانیم مشکلاتمان را کم کنیم. البته در دنیا هم این مسائل بوده است و این اتفاقی که برای ما افتاده، چیز عجیب و غریبی نبوده است، ولی بهتر بود که راه پیموده دیگران را دوباره نمیرفتیم.
در زمینه رویکرد به تاریخ شفاهی دو تا سه مشکل در ایران داریم که بسیار جدی است. من احساس میکنم که تاریخ شفاهی به بیزینس و مارکت تبدیل شده است. برای عدهای دکانی برای پول گرفتن شده است. محتوای آن هم اهمیت ندارد که چه بگویند و چه نگویند، در چه رویکردی با چه دایرکشنی باشد و حرف خوب و کاربردی و به درد بخوری زده شود یا نه، یعنی تاریخ شفاهی یک ابزاری برای پیدا کردن منابع مهم و دستنیافتنی پژوهشهای تاریخی نیست، خود هدف شده و هدف هم بازار شده است. آن کسانی که تاریخ شفاهی انجام میدهند، به دستگاه ضبط صوتی تبدیل شدهاند که آن را جلوی کسی که به خیال خودش اندکی خاطره دارد، بگذارند و او هرچه دل تنگش میخواهد، بگوید. بعضیها ممکن است که خاطرات مهمی نداشته باشند و بعضیها از این وضعیت هدفمند استفاده میکنند. نمونه بارز این هدفمندی را در مصاحبه آقای حسین نصر با آقای دهباشی میبینید که مصاحبهشونده کاملاً مصاحبهکننده را اداره کرده است. وقتی شما بینش و روش نداشته باشید، در دام مصاحبهشونده میافتید و او میتواند شما را اداره کند. اگر مصاحبهشونده سواد و امکانات نداشته باشد حاصل کار به هرز میرود و اگرنه به نام او در تاریخ ثبت میشود. اگر تاریخ شفاهی بدون بینش و روش پیش برود، میتواند به فاجعه ختم شود.
مشکل دیگری که من را در بحث تاریخ شفاهی نگران میکند، مانند دیگر امور تاریخنویسی ما، این است که الان تاریخ شفاهی ما به وسیلهای برای آبروبری از عدهای و آبروخری برای عدهای دیگر تبدیل شده است. ابزاری شده است برای توجیه یکسری اعتقاد و زدن دیدگاههای دیگر. دوستان به تقطیع تاریخ شفاهی که در ایران صورت گرفته است، اشاره کردند و من میخواهم بگویم که تقطیع تاریخ شفاهی از ایران شروع نشده است. این تقطیع را سی سال پیش در تاریخ شفاهی بیبیسی شروع کردند و خوب هم انجام دادند. این اغراق و دروغنمایی را رادیو فردا و منوتو هم ادامه دادهاند. ما در ابتدا خواستیم با این تباهی مقابله کنیم و چون ابزار و روش و جذابیت مقابله را نداشتیم، به جای مقابله با تباهی به رقابت با تباهی افتادهایم. این چیزی است که ما شروع نکردهایم اما به بدترین وجه داریم آن را ادامه میدهیم. الان چندین گروه تاریخ شفاهی در خارج از کشور وجود دارد که سه تا از آنها خیلی معروفاند؛ تاریخ شفاهی هاروارد، تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران (آقا و خانم افخمی) و تاریخ شفاهی چپ (امیراحمدی). ما آقایی به نام آقای امیر طاهری در اروپا داریم که به دربار و ساواک متصل بود و در جوانی سردبیر کیهان شد. در خارج از ایران در روزنامههای ایرانی و غربی روزنامهنگار بود. او همیشه دعواهایی با ایران داشت، سلطنتطلب بود و دوره کوتاهی نسبت به ایران نرم شد. پروژههای فرهنگی زیادی هم در دست ایشان بوده است. او در رسانههایی مانند بیبیسی و ایران اینترنشنال صحبت کرد و الان رئیس ایرانستیزترین، شرقستیزترین و اسلامستیزترین مؤسسه دنیا شده است که آقای بولتن، رئیس سابق آن بود. وقتی عقبه او را پنهان میکنید، میشود روزنامهنگاری فرهیخته و مصاحبهکننده چون شاگردش و همکارش بوده، یا این عقبه را نمیداند و یا آن را پنهان میکند. این گمراه کردن مخاطب است و در داخل هم این مسئله را داریم. گاهی اوقات میبینید که بعضی از اشخاص پستهای خاصی دارند که اگر بگویند، کل مطالبشان زیر سؤال میرود و در راستگویی صرفهجویی میشود و بعضی چیزها گفته نمیشود؛ بنابراین بحث فیلتر کردن خاطرات افراد در تاریخ شفاهی باعث میشود که مصاحبهکننده کارش را خوب انجام ندهد و مخاطب یا گمراه میشود یا اگر متوجه شود، به تاریخ شفاهی بیاعتماد میشود و تلاشهای دیگران زیر سؤال میرود و ارزش آنها برای مطالعات تاریخی از دست میرود. محققانی که میگفتند تاریخ شفاهی قابل اعتماد نیست و منبع خوبی برای استفاده در پژوهشهای تاریخی نیست، با این اوضاع خودشان را محق میدانند. با این شرط و شروط که تاریخ شفاهی خبر واحد باشد و با ابزارهای دیگر راستیآزمایی شود، آن وقت تاریخ شفاهی ابزاری است که خودش فینفسه ارزشمند است و میتواند برای استفاده در پژوهشهای تاریخی ارزش داشته باشد و نادیده گرفتن، انکار و یا دست کم گرفتن آن، به نظر من کار ابلهانهای است؛ البته به شرطی که مناسک و پروتکلها رعایت شوند.»
تعداد بازدید: 4842
http://oral-history.ir/?page=post&id=8492