شکست محاصره در 9 ساعت
الهام صالح
03 مهر 1397
یک سال در محاصره بود. جاندار نبود، اما مانند جانداران اسارت را تاب نمیآورد. نفس آبادان گرفته بود از آمدن نیروهای ارتش صدام. از اینکه قدمهایشان را روی زمینش میگذاشتند ناخشنود بود؛ این ناخشنودی از نوزدهم مهر 1359 آغاز شد، از همان روزی که آبادان در آستانه اسارت بود. منابع مکتوبی برای اطلاع از آن زمان هست که خبرگزاری پارس (اکنون ایرنا) یکی از آنهاست. درباره آبادان نوشته بود: «قوای متجاوز عراقی که پنجم مهر 1360 در آبادان به دست نیروهای ایران نابود شدند، متجاوزانی بودند که در نوزدهم مهر 1359 با محاصره کمربندی خرمشهر، با نصب پلی بر روی رودخانه کارون در فاصله حفار شرقی و مارد، به طرف روستای مارد در 17 کیلومتری شمال آبادان پیشروی کردند. آنها در روستای مارد عدهای از هموطنان عرب را به شهادت رساندند و تعداد دیگری را به اسارت خود درآوردند.»
اینگونه بود که ارتش صدام پایشان به آبادان باز شد، اما نمیتوانستند تا همیشه در این شهر بمانند، باید میرفتند. امام خمینی بر شکست حصر آبادان تأکید داشت و این موضوع را به مسئولان کشور و فرماندهان جنگ تأکید میکرد. سپهبد علی صیاد شیرازی در این زمینه، نقل قولی دارد: «آقای داوود کریمی، از بچههای ستاد مرکزی سپاه گفته بود: خدمت حضرت امام رسیده بودند تا از ایشان بپرسند ما در جبهه آبادان روزانه این قدر تلفات میدهیم و امیدی هم نداریم که موفق شویم و آن را نگه داریم، چه برسد به اینکه محاصره را بشکنیم. جنابعالی نظرتان چیست؟ حضرت امام در یک جمله کوتاه فرموده بودند: حصر آبادان باید شکسته شود.»
امام خمینی به عنوان فرمانده کل قوا بر این موضوع پافشاری کرد تا نیروهایی که درگیر جنگ بودند، مهمترین دغدغهشان آزادی آبادان باشد. مقدمات کار فراهم شد و نیروهای سپاه و ارتش برای عملیات آزادسازی آبادان با یکدیگر هماهنگ شدند. این موضوع هم یکی از خاطرات سپهبد علی صیاد شیرازی است: «در شورای عالی سپاه گزارش داده شد که ما میتوانیم از سه محور حمله کنیم. منتهی امکانات مورد لزوم حدود پنج هزار نفر بسیجی است که باید آماده شود. از ارتش هم توپخانه به کار گرفته شود، از خمپارهانداز 120 میلیمتری حداکثر استفاده شود و... این طرح را شورا تقریباً یکپارچه تصویب کرد... بچههای سپاه و ارتش به راحتی در قرارگاه لشکر 77 خراسان که در محور ماهشهر بود، جمع شدند، هماهنگی کردند و گفتند که از دارخوین و فیاضیه چنین کارهایی میکنیم.»
نام عملیات را هم «ثامنالائمه(ع)» گذاشتند. عملیاتی که رمز «نصر منالله و فتح قریب» را داشت, از پنجم مهر 1360 تا یک روز پس از آن به طول انجامید. هدف، شکستن محاصره آبادان و آزادسازی زمینهای شرق کارون بود. نیروهای ایرانی خیلی زود به این هدف دست یافتند، آن قدر که در خاطرات سپهبد صیاد شیرازی هم پیداست: «در منطقه شمال غرب بودیم که شنیدیم حمله آغاز شد؛ عملیات ثامنالائمه(ع). فکر کنم بیشتر از 9 ساعت طول نکشید. از شب که شروع کردند، حدود ساعت ده یا یازده صبح کار تمام شد.»
نتیجه عملیات فوقالعاده بود؛ بیش از 10 کیلومتر از خاک ایران به وسیله نیروهای رزمنده بازپس گرفته شد. عراقیها در قسمت شمالی شهر شادگان و شرق کارون به طور کامل به عقب رانده شدند. پل قصبه که بر روی رودخانه کارون قرار گرفته بود، منهدم شد و پل حفار، پل دوم عراقیها هم به تصرف نیروهای ایران درآمد. نیروهای ارتش صدام از جاده آبادان- ماهشهر پاکسازی شدند و خاکریز آنها بین ایستگاه 7 و ایستگاه 12 آبادان نیز به تصرف نیروهای ایرانی درآمد.
در روز پنجم مهر 1359، آبادانیها میدیدند که آسمان شهرشان را ابری غلیظ از دود پوشانده است. آیتالله غلامحسین جمی، امام جمعه آبادان در آن ایام هم در شهر حضور داشت و این دود را مشاهده کرد: «در این اثنا نمیدانم یک یا دو هنگ جنگنده عراقی، قسمتی از احمدآباد را بمباران کرده که موجش اطراف ما را هم لرزاند. ولی وضع طوری است که دیگر کسی به این فکرها نیست که کجا بمباران میشود و از این حرفها... همه خوشحال و مسرور از پیروزی [هستند] و غرش توپها، تانکها، هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی خودی، آبادان را چنان صحنه رعد و برق کرده که مجال ترس از بمباران هم نمیدهد. خودروهای ارتشی و سپاهی و سایر وسایل نقلیه ارگانها، همه با چراغهای روشن به علامت پیروزی در شهر آمد و رفت دارند.»
آبادان آزاد شده بود، اما جنگندههای ارتش صدام ناامیدانه به تلاش خود ادامه میدادند. آیتالله جمی، خود شاهد این ماجرا بود: «هواپیماهای جنگنده عراقی مذبوحانه تلاش میکنند در برابر شکست رسوای بعث عراق، عکسالعمل نشان دهند. جرأت ظهور در جبههها را ندارند، به طرف شهر آبادان هجوم میآورند، اما با مقابله شدید ضدهوایی نیروهای جمهوری اسلامی مواجه شده و رو به فرار میگذارند.»
دشمن مجهز، بیش از یک سال به آبادان نفوذ داشت و شهر نشانههای آنها را داشت؛ زمین زیر و رو و تیرهای برق قطع شده بودند، لولههای بین آبادان و ماهشهر قطعه قطعه شده و حتی آسفالت معابر را کنده بودند و... آیتالله جمی، شاهد مستقیم اتفاقات بعد از شکست عراقیها در خاطراتش چنین گفته: «با همه این امکانات، در شب حمله همه چیز را گذاشتهاند و فرار کردهاند. حتی کفش پا را هم جا گذاشتهاند. این بیابان و این سنگرها فعلاً پر از مهمات جنگی است. صندوقها[ی] دست نخورده از گلولههای تفنگ و خمپاره، تفنگهای فراوان کلاشینکف و از همه نوع اسلحه که برادران پاسدار و نظامی مشغول جمعآوری هستند.»
ارتش صدام شکست خورد و عملیات ثامنالائمه(ع) به پیروزی رسید. این پیروزی هم بخشی از ایران را آزاد کرد، هم باعث تقویت روحیه نیروهای رزمنده شد. بنا به گفتههای سپهبد صیاد شیرازی، عراقیها ناباورانه سعی کردند هر طور شده این شکست را توجیه کنند: «دشمن هنوز باور نمیکرد که بتوانیم دوباره حمله کنیم. عملیات ثامنالائمه(ع) را توجیه کرده بود که عملیاتی در شرق کارون بوده، در پشت دشمن آب بود و آن را استثنایی میدانست. برای بقیه جاها خودش را محکم میدانست و باورش نمیشد حمله کنیم.»
روز پنجم مهر 1360 موجی از شادی در آبادان جاری شد و آیتالله جمی نوشت: «جز فکر پیروزی بزرگ و شکست تاریخی ارتش عراق در جبهه آبادان، چیز دیگری در ذهن نیست و همه به این فکرند که حدود این پیروزی چقدر بوده کشتههای عراقی چقدر است. و [شمار] اسیران تا چه اندازه [است]. خبرهای رادیو از دیشب تاکنون این است که اسرا حدود هزار نفر و کشتههای عراقی پانصد [نفر] و شرق کارون از وجود عراقیها پاک شده [است].»
آبادان، پس از یک سال به خشنودی رسید.
_____________________________________________________
منابع:
- نوشتم تا بماند: یادداشتهای روزانه جنگ آیتالله جمی/ به اهتمام محسن کاظمی/ سوره مهر
- ناگفتههای جنگ/ خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی/ تدوین احمد دهقان/ سوره مهر
- پایان محاصره؛ روایت آبادان/ جعفر شیرعلی نیا/ نشر فاتحان
- تقویم تاریخ دفاع مقدس؛ جلد چهاردهم: شکست حصر (حوادث مهر 1360)/ تألیف فرهاد بهروزی/ مرکز پژوهشهای دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
با خاطرات امیر سرتیپ علی صدیقزاده از نخستین عملیات گسترده
خاطراتی از روزهای محاصره آبادان و فدائیان اسلام
زندگی در آبادان و امدادگری در بیمارستان طالقانی
تعداد بازدید: 6204
http://oral-history.ir/?page=post&id=8072