خاطراتی از «سالهای بیصدا گریه کردنم»
زهرا قاسمی
13 شهریور 1397
«سالهای بیصدا گریه کردنم» عنوان کتاب خاطرات مریم میرفخرایی است. او یکی از بانوان ایثارگر شهر بجنورد است.
مریم میرفخرایی متولد سال 1338 است. در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، در دوران تحصیل در دبیرستان با فعالیتهای سیاسی آشنا شد و به جریان مبارزات انقلابی پیوست و پس از پیروزی انقلاب، به عضویت بسیج درآمد. پس از طی دورههای آموزش نظامی در بسیج و دورههای امدادگری در جهاد سازندگی، همکاری با این نهاد انقلابی را در اوایل سال 1359 آغاز کرد. با شروع جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه جمهوری اسلامی ایران، همراه دیگران به کمکرسانی به جبههها و فعالیت در داروخانه جهاد مشغول شد. در سال 1360 با محمد صفری، یکی از اعضای سپاه پاسداران ازدواج کرد. با ادامه فعالیت در واحد فرهنگی جهاد و شرکت در کلاسهای آموزشی، برای کمکرسانی به مردم آسیبدیده کرمان در زلزله و پس از آن به مدت یک ماه به بخش راز و جرگلان برای رسیدگی به وضعیت بهداشتی ساکنان منطقه رفت. طی زمانی که در جهاد سازندگی مشغول به کار بود، غیر از کمک در امور مربوط به جبههها از جمله تفکیک دارو برای ارسال به جبهه، فعالیتهای فرهنگی مانند راهاندازی کتابخانه و برنامههای تبلیغی را پیگیری میکرد. در سال 1361 به مأموریتی یک ماهه در بیمارستان جندی شاپور اهواز که اکنون بیمارستان امام خمینی(ره) نام دارد، رفت. همسرش نیز از سال 1360 تا پایان جنگ در منطقه جنگی ماند. با یک وقفه سه ساله در فعالیتهای کاری به خاطر فرزندانش، از سال 1364 در سپاه پاسداران مشغول به کار شد.
خاطرات مریم میرفخرایی، توسط عفت نیستانی، طی سالهای 1395 – 1394 در بیش از 10 جلسه و در حدود 25 ساعت مصاحبه ضبط و ثبت شده است. متن به دست آمده از مصاحبهها به 5 فصل تقسیم شده است: 1. صحبت با دخترم زهرا؛ یک دل نه صد دل عاشقی: خاطرات سالهای 1357 تا اواخر 1360 2. دیدار با مهمان؛ خط خوب: خاطرات سالهای 1359 تا 1364 3. صحبت با دوست قدیمی؛ من زن صفریام: خاطرات سالهای 1360 تا 1365 4. گفتوگو با دوست زهرا در مورد گروهکها؛ انگشترهای ساواک: خاطرات سالهای 1355 تا 1361 5. گپی دوستانه با نوهام؛ تپل سیاه: خاطرات سالهای 1338 تا 1357.
فصل اول، شامل خاطرات مرتبط با اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت در بسیج و جهاد سازندگی و ازدواج راوی است. فصل دوم شامل خاطرات فعالیت در جهاد، آموزش امدادگری و امدادرسانی است. فصل سوم خاطرات بیمارستان اهواز، مجروحیت همسر، مسئولیت زندگی، سفر به اهواز، حضور اقوام راوی در جبهه و زندگی در تهران را در بر دارد. فصل چهارم شامل خاطرات آشنایی با گروهکهای فعال، وضعیت دبیرستان، فعالیتهای انقلابی و شرایط زندگی است. در فصل پنجم، راوی در مورد خانواده و وضعیت زندگی خود صحبت کرده است. در پینوشت صفحات کتاب، مطالبی که نیاز به گویاسازی دارند، توسط تدوینگر بر اساس منابع گویا شدهاند.
خاطرات کلی هستند و نویسنده در مقدمه نوشته که برای جذب خواننده به کتاب، هر بخش را با پرسشهای یکی از نزدیکان راوی پیش برده است. ولی مشخص نشده که تغییر در مصاحبهها برای اینکار چه میزان بوده و سؤالهایی که در متن وجود دارد، در زمان تدوین افزوده شده یا در مصاحبه پرسیده شدهاند. در متن کتاب، بخشهای مختلف از زبان راوی برای مخاطب او که سوالهایی میپرسد، بیان شدهاند.
در ابتدای کتاب، مقدمهای از طرف دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان خراسان شمالی قرار دارد. این کتاب یکی از آثار تولید شده در حوزه هنری استان است که توسط انتشارات سوره مهر در قطع رقعی، با حجم 287 صفحه در سال 1396 منتشر شده است.
هفده صفحه پایانی کتاب، به تصاویر اختصاص دارد. در این بخش، تصویرهای برگه دعوت به عروسی، تقدیرنامه شرکت در مناطق جنگی اهواز، نامه به همسر و نامه مردم برای رزمندگان و 22 قطعه عکس مرتبط با خاطرات راوی که گویا شدهاند، جای گرفته است.
تعداد بازدید: 5833
http://oral-history.ir/?page=post&id=8033