پناهگاه خاطرات
آن هرتزوگ[1]
برگردان: مجتبی رحمانی
24 اردیبهشت 1397
موزه جنگ بزرگ در پرون
از دهه 1980، در فرانسه موزههای زیادی همچون نهادهای فرهنگیای که به «جنگ بزرگ» سالهای 1914-1918 اختصاص یافته، ساخته شد. این موزهها علاقه رو به رشد نقشآفرینان محلی در تاریخ این جنگ را بازتاب میدهد، پدیدهای که از سوی برخی مورخان به نام «بازگشت جنگ بزرگ» در جامعه فرانسه نامیده میشود. این توجه مجدد با تاریخنگاری فرانسه راجع به جنگی که اواخر دهه 70 در حال تجدید حیات بود، آغاز شد، اما بعدتر به سوی فضاهای علمی حرکت کرد و در سال 2004 وارد حوزههای فیلم، موسیقی و هنرهای بصری شد. بعضی از جنبههای جنگ نیز با وضع قوانین یادبود در عرصه سیاسی وضوح بیشتری پیدا کرد.[2]
از دهه 1980 و 1990، تاریخ و فضاهای جنگ به سیاستهای فرهنگی در سطوح مختلف اضافه شد؛ از سیاستهای خاطرهنگاری که از سوی دولت طراحی شد تا اعمال سیاستهای محلی، ترویج میراث ملموس و اتفاقاتی که در دراز مدت کمرنگ شده بود. طی چند دهه گذشته شاهد نهادینه و حرفهای شدن دانش و ارتقای این میراث بودهایم. چهرههای حرفهای جدید برای شرکت در مکانیزمهای مختلف اجرا و انتقال میراث (کلکسیونها، تورهای فرهنگی، موزهها، مراکز تفسیر و غیره) به تدریج سیاستهای عمومیشان را تحت نظر مقامات محلی رسمیت بخشیدند [3]
از پایان جنگ تاکنون، نقشآفرینان زیادی راجع به جنگ و خاطرات آن سرمایهگذاری کرده و آنچه را که مورخی همچون نیکلا اوفنستاد (2010) «انجمن 1914 - 1918» مینامد، توضیح میدهند. نقشآفرینان متعددی که کمک میکنند خاطرات جنگ از طریق گفتوگوی آنها و حرکتهایشان در فضاهای مختلف جامعه حفظ و نگهداری شود، چنیناند: معلولان و بازماندگان جنگ، افرادی که اقدام به جمعآوری خاطرات میکنند، اعضای اجتماعات فرهنگی محلی،[4] معلمها و انجمنهایی که در زمینه حفظ و نگهداری آثار باستانی فعالیت میکنند. البته استفاده از مفهومی همچون «انجمن» در اینجا کمی مسئلهساز است و مانند طرح «انجمن 1914 – 1918» کمی مبهم بوده و دائما در حال تغییر است. اتحاد این مراکز واضح نیست و مشکلات زیادی بین نقشآفرینان اجتماعی «انجمن» وجود دارد، چرا که اهداف، اقدامات و نگاه به گذشته انجمن اخیر با بقیه همراستا نیست. به هر حال، باید این نکته را در حوزه ارتباطات اجتماعی راجع به روشهای معاصر تخصیص بودجه، بسیج امکانات و بومی شدن این میراث در مفهومی که از سوی تعداد معدود معلولان و بازماندگان جنگ مطرح شده و همچنین سازماندهی دوباره «اجتماعات فرهنگی محلی» و حرفهای شدن بخش اجرایی محلی طرح کرد.
این مشارکت، همکاریهای پیشین که بدون مطالعه بین متخصصان فرهنگ، سیاستگذاران و آماتورها از دوره «انجمن 1914 – 1918» وجود داشت و به توسعه و بومی شدن سیاستهای فرهنگی یکپارچهسازی میراث جنگ وابسته بود را تحلیل خواهد کرد. این همکاریها، مبارزات و درگیریهایی میان نقشآفرینانی ایجاد میکند که به طور جدی مفهوم یکسانی از میراث ندارند. با این حال، این همکاریها، تعاملات و ارتباطاتی را ایجاد میکنند که اقدامات افراد ذینفع را تغییر داده است. بنابراین این همکاری نباید صرفا از منظر تنشی که بین آماتورها و متخصصان ایجاد کرده مورد تحلیل قرار گیرد، بلکه باید به عنوان ترکیبی از گفتمانها و شیوهها مد نظر باشد و منجر به ظهور هویتهای جدید و ذهنیتهای حرفهای در زمینه میراث فرانسه شود.
سیاست خاطرهنگاری و بازشناسی نقشآفرینان جدید
وقتی سوسیالیستها در سال 1982 به قدرت رسیدند، دولت فرانسه سیاست جدید خاطرهنگاری را با ایجاد دپارتمان خاطرهنگاری در دبیرخانه ستاد کهنهسربازان (دبیرخانه دولت برای معلولان و بازماندگان جنگ) به تصویب رساند. سیاست خاطرهنگاری به بخشی از ماموریت کهنهسربازان تبدیل شد و به طور قابل توجهی ادامه پیدا کرد. وزیر امور معلولان و بازماندگان جنگ، جان لورن، استاد فلسفه و فعال اجتماعی و همکار نزدیک او، سرژ بارسلینی، استاد تاریخ و جغرافیا و حامی سوسیالیست، روشهای سنتی انتقال میراث (حفظ قبر و یادبود) و بزرگداشت جنگها را با ابتکارات آموزشی و راهکارهای جدید تکمیل کردند. هویت حرفهای این دو از موزل[5] به تغییری که در اوایل دهه 1980 میلادی به سمت «فرهنگ» در سیاست خاطرهنگاری دولت آغاز شد، کمک کرد. دپارتمان خاطرهنگاری که در سال 1992 به دپارتمان خاطرهنگاری و اطلاعات تاریخی تبدیل شد، به برگزاری مراسم یادبود هدایت شد، اما در حال حاضر فعالیتهای فرهنگی و آموزشی را پشتیبانی میکند. بسیاری از تلاشهای این دپارتمان نیز در زمینه انتشار و توزیع اطلاعات به منظور ایجاد روابط با نقشآفرینانی انجام شده بود که خصوصیات مناسب برای انتقال خاطرات جنگها را داشتند. این نقشآفرینان عبارت بودند از: انجمنهای معلولان و بازماندگان جنگ، اما به طور فزایندهای افراد ذینفع در آموزش و پرورش ملی، دانشگاهیان، نهادهای فرهنگی (مثل کتابخانهها، موزهها) و تمام نقشآفرینان خاطرهگویی.[6] از همان ابتدا، سیاست خاطرهنگاری اهداف دوگانهای داشت؛ گاهی اوقات در تلاش برای تقویت وحدت ملی تحت پرچم دولت، مفهوم گولیستی (ژنرال دوگل) هویت ملی را تایید میکرد. در برخی موارد نیز در جستوجوی اهداف انسانی بیشتر و حمایت از صلح و حقوق بشر در راستای اهداف اواخر قرن بیستم بود. چنانچه بخواهیم پیام این سیاست را اعلام کنیم، باید گفت که این سیاست تلاشی برای ایجاد «خاطرهنگاری رسمی» در برابر رقبا و خاطرات پراکنده[7] و ایجاد علاقه به خاطرهنگاری در نقشآفرینانی بود که به نظر خیلیها فعال نبودند، مثل انجمنهای معلولان و بازماندگان جنگ. هدف این سیاست، گسترش دیدگاه انجمن خاطرهنگاری در «محدوده ملی وسیع» بود.[8] خاطره جنگ جهانی دوم بسیار وسیع بود[9] و برای همین دپارتمان تلاش کرد تعادلی در خاطرات ایجاد کند و جایی برای جنگهای معاصر ایجاد کند. همچنین برای توسعه خاطرات جنگ جهانی اول اقداماتی از طریق احیای خاطرات طی سالگرد آن در بزرگداشت روز ملی (11 نوامبر) و تمرکز بر زندگی در جبهه و احترام به سربازانی که به خاطر فرانسه از جان خود گذشتند، انجام شد.
انبار خانه جنگلی ویلفرد اوون
در زمانی که تعداد معلولان و بازماندگان جنگ کاهش یافته و خاطره جنگ در حال از بین رفتن بود، این سیاست فرهنگی به عنوان حلقه واسطی برای فعالیتهای یادبودی که افزایش نقشآفرینان متنوع را ایجاد میکرد، به کار گرفته شد. این کار به طور آشکارا و هدفمند، انجمنهای تاریخی و یادبودی، جمعآوری کنندگان خاطرات، نسلشناسان و معلمان را به عنوان نقشآفرینان خاطرهنگاری جنگها[10] شبیه بازماندگان و نمایندگان نیروهای مسلح تصویر میکرد. این رویکرد – که به سختی به دبیرخانه دولتی برای معلولان و بازماندگان جنگ تحمیل شد- گروه جدیدی از حافظان خاطرات را تحت عنوان آماتورهای حفظ میراث جنگ جهانی اول به رسمیت شناخت. تعداد این افراد در فرانسه، جایی که «میل به گذشته»، «علاقه به میراث» و «برگزاری یادبودها» رو به رشد بود، افزایش یافت.[11] طی دهه 1990، تعداد زیادی انجمنهای پراکندهای با حضور مورخان محلی، علاقهمندان به جمعآوری خاطرات و آثار باستانی جنگ تاسیس شد که در اوقات فراغت و دوران بازنشستگیشان، روایتهای جنگ را مطالعه و حال و هوای جنگ را حفظ میکردند و در مناطقی که بیشتر تحت تاثیر جنگ بوده، موزههای کوچک راه میانداختند و بازسازیهای تاریخی انجام میدادند.[12] سیاست خاطرهنگاری که توسط دولت راهاندازی شد و بر اساس مدلهای انجمنهای یادبود بود، گروههای خاطرهنگاری جدیدی را در کنار روایت خاطرات جنگ که در دراز مدت وجه غالب شده بود، ترویج کرد.[13] این رویکرد جدیدِ تلاش برای تنظیم و نظارت بر خاطرات از طریق ایجاد شبکهها و انتشار مباحث عادی آنها، جنبش رو به رشد فعالیتهای محلی را افزایش میداد.
ادغام میراث جنگ با سیاستهای فرهنگی محلی
میراث متاثر از فعالیت انجمنها و گروهها در دهههای 1980 و 1990 حرکتهای بیشتری را مورد تشویق قرار داد، اما مقامات محلی نیز بیش از پیش این میراث را به سیاستهای فرهنگی جدید تبدیل کردند. در دهه 1990، بسیاری از مقامات محلی، با شروع از دپارتمانها که به مرور نظم خود را به دست میآوردند، توسعه یا ترویج چشمانداز میراث ملموس را که بعضی اوقات نادیده گرفته شده بود (یا اغلب مبهم بود)، در دستور کار قرار دادند؛ البته اغلب توسط نقشآفرینان دیگر مثل انجمنهای محلی داوطلب و نهادهای مربوط به بازماندگان جنگ شناسایی شده و مورد توجه آنها بودند. علیرغم تاثیر ماندگار خاطرات این جنگ در بعضی از جبههها مثل جبهه وردون[14] برخی از انجمنهای داوطلب در دهه 1980 رو به افول گذاشتند. مثلا مسئول دپارتمان اِن[15] در استان پیکاردی[16] در پاسخ به یک درخواست رسمی از سوی انجمن «یادبود فرانسوی»[17] که میخواست مدیریت عمومی مجموعه تاریخی معروف «غار اژدها»[18] واقع در جاده دامز[19] را به عهده بگیرد، پا در میانی کرد. این مجموعه که از 1960 توسط یک انجمن مدیریت میشد، اگر به مقامات دولتی واگذار شود یک نمونه از نهادینه شدن امری است که حفظ و ارتقای میراث جنگ طی دهه 1980 را مشخص میکند. در حال حاضر، با وجود مقامات محلی که مسئولیت میراث جنگی را بر عهده میگیرند، مجموعههای تاریخی به موضوع بیسابقهای در توسعه فرهنگی (مثلا از طریق معرفی آثار هنری) تبدیل شدهاند. در این دوره همچنین نهادهای فرهنگی و به خصوص موزههای تاریخی ایجاد شده که بعضی وقتها از سوی دفتر نمایندگی خاطرات و اطلاعات تاریخی در وزارت دفاع و به ندرت در وزارت فرهنگ و ارتباطات پایهگذاری شدهاند. این علاوه بر سیاست ایجاد بناهای یادبود میراث موجود است که تحت نظارت خدمات دولتی غیرمتمرکز و دولتی قرار دارد.
سوم[20] در پیکاردی، یکی از اولین دپارتمانهایی بود که برای حفظ این میراث بسیج شد و نمونه آن برای ارایه با بسیاری از مسائل در زمینه این نوع از سیاست فرهنگی مورد استفاده قرار گرفت.[21] در اواخر دهه 1970، رئیس دبیرخانه معلولان و بازماندگان جنگ (افرادی که خانوادهشان درگیر جنگ بودند)، بررسی مجدد ارزشهای فرهنگی و توریستی جبهه سوم که در شرق دپارتمان بود را شروع کرد. این جبههها در خارج از مراکز وسیع اقتصادی و فرهنگی سوم قرار داشتند، اما مورد توجه بازدیدکنندگانی خارج از کشورهای مشترکالمنافع بودند. شورای عمومی مسیر فرهنگیای ایجاد کرد که به مجموعههای مختلف تاریخی که مهمتر از همه «موزه جنگ بزرگ» در پرون[22] بود، وصل میشد. البته به نظر نمیرسید با انجام چنین کاری بتوان آن اندازه از خاطرات را جمعآوری کرد که بتوان سیاست فرهنگی و توریستی محلی ایجاد کرد، هر چند تمایل به احیای خاطراتی که به حافظه جمعی ملی وابسته بود، خیلی زیاد بر جنگ وردون[23] تمرکز داشت. همچنین در فهرست اولویتها، تأیید هویت محلی قرار داشت؛ مخصوصا در مناطق بازسازی شده بعد از جنگ 14/18، جاهایی که در بازشناسی برای ملت، هرگز ابعاد دقیق آنها توضیح داده نشده بود.[24] بنابراین، این کار این دپارتمان در موضوعات اصلی سیاست فرهنگی در اوایل دهه 1980 قرار گرفت؛ غرامت منطقهای به سمت ایجاد موسسات فرهنگی حرفهای در مناطق توسعه نیافته هدایت شد و دمکراتیزاسیون فرهنگی به این معنی بود که فرهنگ تاریخی علمی در دسترس مخاطبان قرار داشت. موزه تاریخی در یک شهر کوچک - نه در یک میدان جنگ - قرار داشت و در آن به روی عموم مردم باز بود و مراجعات خوبی هم به آن میشد و به خوبی احساسات مردم را تحریک میکرد و به عنوان یک برنامه میانرشتهای و مرکز تحقیقاتی در نظر گرفته میشد. این یک وسیله توسعه محلی بود و حس زندگی جدید و تنفس در یک شهر مبارز را ایجاد میکرد.
مورد سوم نشان میدهد که میراث جنگی به یک منبع فرهنگی محلی تبدیل شده است[25] که از طریق اعمال سیاست در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد، فرهنگ، سیاست و هویت ترویج شده است. این سیاستها بخشی از مدل سیاست عمومی محلی معاصر است که به نظر فیلیپ شودوآر جامعهشناس از سه اصل تشکیل شده است: حفظ انسجام درونی توام با شناخت نقشآفرینان و فضاهای متنوع، حمایت از توسعه منطقهای با استفاده از منابع فرهنگی محلی و توسعه مناطق به منظور ایجاد تمایز و افزایش رقابت بین آنها.[26] این اصول از سیاستها در سطح مقدماتی و حتی الهامبخشی آنها متفاوت هستند. (مثل ترویج خاطرات گردشگری که از سال 2005 از سوی وزارت دفاع اعمال میشود.)
بومیسازی سیاستهای فرهنگی و ظهور مشارکتهای جدید
اتفاقات مربوط به سوم و اِن مشارکت زودهنگام دپارتمانها در ارتقای نهادینهسازی میراث جنگ به عنوان پاسخ به مسائل متعدد را نشان میدهد. از دهه 1990 این روند همچنان ادامه داشته است و باعث ایجاد نهادهای بومی در شهرستانها و ظهور مناطق مرزی شده است. ایده تجدید ساختار منطقهای ناشی از تمرکززدایی[27] و باز شدن به روی اروپا، در بومیسازی سیاستهای فرهنگی نقش دارد. این سیاست به ظهور انواع جدیدی از نقشآفرینان موسسات که در جستوجوی بسیج میراث جنگی و مشارکتهای جدید بودند، هدایت شد. از اوایل دهه 2000، شهرستانهای زیادی در دپارتمان پیکاردی، مارن[28] و نزدیک کلانشهر پاریس بسیج میراث جنگی را به استراتژیهای توسعه منطقهای خود اضافه کردند. در سال 2011، یک موزه تاریخ جنگ در پیدومو[29] به ابتکار رئیس آن که یک مقام بلندپایه دولتی بود و مدتهای طولانی این مسئولیت را بر عهده داشت، ساخته شد. هزینه 15 میلیون یورویی این موزه آن را به یکی از پرهزینهترین نوع موزههای ساخته شده در فرانسه تبدیل کرد. چندین شورای منطقهای که در انتهای جدول قرار داشتند، جنگ را به عنوان بخش جداییناپذیر هویت منطقهای و جزء ضروری سیاستهای فرهنگی و گردشگری خود اعلام کردند. در نهایت، میراث جنگ در چارچوب «مناطق طرح» (سرزمینهای پروژه) از سوی دولت به عنوان «قطب روستاهای عالی»[30] که در سال 2005 تاسیس شد انتخاب گردید و نقشآفرینان زیادی را از فضاهای مختلف برای همکاری در توسعه استراتژیهای محلی گرد هم آورد.
این مکانیزمهای برنامهریزی در شبکهای از نقشآفرینان، از حوزههای بسیار متفاوت نظیر کسانی که عضو «انجمن 1914 - 1918» بودند و اغلب به صورت جداگانه و به صورت غیر هماهنگ عمل میکردند، شکل گرفت، هر چند حضور آنها در «خاک» خودشان آنها را تشویق به همکاری میکرد. این شبکه متشکل از متخصصان گردشگری و نقشآفرینان فرهنگی، آماتورهای حفظ میراث و موزههای حرفهای، مسئولان محلی و داوطلبان است. بنابراین، این فرایند بومیسازی مجدد، وجوه مختلف میراث جنگی را که متاثر از هویتهای حرفهای، مفاهیم جنگ، رویکرد در برنامهریزی و سرگذشتهای شخصی افراد است، افزایش میدهد.
این مورد در سطوح بالاتر دولت نیز وجود دارد. برای مثال، از سال 2007، حفظ میراث جنگ در سیاستهای منطقهای اتحادیه اروپا به عنوان نشانه هویت یک گذشته مشترک مطرح شده است. مثال دیگر میتواند در برنامه مشارکت ارضی اروپا در مرز فرانسه - بلژیک[31] باشد که اولویت آن «توسعه و ارتقای هویت مناطق مرزی از طریق توسعه فرهنگ و گردشگری» است. کشورهای ذینفع در این مناطق نوظهور در میراث جنگ بزرگ، انگیزه لازم برای ایجاد موسسات دولتی و خصوصی (موزهها) را با هدف همکاری در سازماندهی رویدادهای فرهنگی مشترک و ایجاد نقشههای مرزی از مکانهای تاریخی و توسعه سیاستهای خاطرهنگاری فراملیتی متمرکز بر دفاع از صلح ترویج میکنند. این اتفاق به دلیل تنوع افراد ذینفع و گرایش به حفظ میراث جنگی که آشکارا مرزهای ملی را گستردهتر میکرد، به سادگی محقق نشد.
توسعه سیاستهای حفظ میراث و حرفهای کردن آن
در حالی که این سیاستهای فرهنگی توسعه مییافت، شاهد حضور انواع جدیدی از افراد حرفهای که با نقشآفرینان معمول (معلولان و بازماندگان جنگ، داوطلبان، جمعآوری کنندگان خاطرات) تفاوت داشتند و گاهی اوقات جایگزین قبلیها میشدند، هستیم. این حضور منجر به حرکت گستردهای در راستای حرفهای شدن حفظ خاطرات شد که بر تمامی بخشهای فرهنگی و حکومتهای محلی در دهه 1980 تأثیر گذاشت.[32]
ایجاد یک حرفه جدید: مدیر ماموریت «جنگ بزرگ»
فرایند حرفهایسازی از سطح محلی بویژه در شهرستانها، با ایجاد مشاغلی در خدمت ارتقای میراث جنگی محلی (به نشانه اهمیت اقتصادی و سیاسی آن) آغاز شد. این امر توسط رهبران سیاسی مطرح شد. از نظر آنها میراث جنگ بخش مهمی از استراتژیهای منطقهای بود که البته به انجمنهای محلی 1914 - 1918 وابسته بود و اغلب در مقابل هر نوع مشارکت یا نظارت مقاومت میکردند. با این حال، برخی از مورخان محلی و اعضای اجتماعات فرهنگی محلی که گاهی اوقات موقعیتهای نزدیک به مدیران رده بالای محلی داشتند، حلقههای واسطه موثری شدند.
شهرستان اِن مثال جالبی از این جنبه حرفهای شدن را نشان میدهد. در سال 2002، ماموریت «جاده دامز» تصویب شد. این ماموریت، مسئولیت توسعه و ارتقای مجموعههای تاریخی را بر عهده داشت و مستقیما تحت نظر شورای ریاست شهرستان بود. این ماموریت، تحت نظارت یک مورخ محلی، یک معلم تاریخ و جغرافیا که بسیار در شهرستانهای مختلف و بخشهای اجرایی شهرستان حضور داشت، همچون مکانیزمی برای اجرای سیاستهای میراث و ارتباطات شهرستان عمل میکرد. این ماموریت بعد مدلی برای دفتر نمایندگی «خاطرات و اطلاعات تاریخی» که اهداف و ساختار مشابه داشت، شد. این ماموریت «خبرنامه جاده دامز» و وبسایتی راهاندازی کرد که اطلاعات تاریخی و یادبودی و لینکهای ارتباطی مختلف بین شبکه نقشآفرینان محلی خاطرات را ارایه میداد. این ماموریت مسئول بسیاری از فعالیتها شامل تحقیقات تاریخی، نشانههای گردشگری، مراسم یادبود و فعالیتهای فرهنگی مرتبط با موزهای که در سال 1999 افتتاح شد، بود. این ماموریت تنها سازماندهی از این نوع نیست، از سال 2008، دپارتمان موز[33] «ماموریت تاریخی» را به ریاست سرژ بارسلینی (2009) که «سرویس خاطرات» را با همکاری دبیرخانه «کهنهسربازان» در سال 1982 تاسیس کرده بود، راهاندازی کرد. وی همچنین ناظر سابق نیروهای مسلح و رئیس سابق اداره خدمات عمومی منطقه لورن[34] بود که مسئولیت تمرکززدایی را بر عهده داشت. ماموریت بارسلینی این بود که «سیاست فرهنگی خاطرات» شهرستان را با توجه به فرارسیدن یک صد سالگی جنگ [جهانی اول] بازنویسی کند. این نمونهها جنبهای از روند حرفهای شدن در این فعالیت را نشان میدهد و باعث نهادینه شدن توسعه میراث فرهنگی در سطح محلی میشود؛ بعضی وقتها یک گروه اجرایی رسمی جدید، پس از الگوهای ارائه شده توسط دولت ظهور میکند. این پروفایل دوگانه یک بخش متخصص و یک بخش پژوهشگر دارد که هر دو سیاستمدار و محقق هم هستند. این مقامات که کارشناسان تاریخ و خاطرات جنگ هستند، دانش دقیقی از مناطق محلی دارند و قادر به ایجاد شبکههای اجتماعی قوی هستند. نهادهای هوشمند، همکاری میان مقامات منتخب، کارشناسان علمی، دولت و انجمنهای محلی را تسهیل میکنند. این کار ظرافتهای خود را دارد و نزدیکی این افراد به مقامات حکومتی آنها را مجبور میکند تا در فعالیتهای حزبی محلی شرکت کنند.
حرفهایسازی به شدت با نهادینهسازی میراث جنگ مرتبط است؛ اضافه کردن این میراث به ساز و کارهای محلی یا اروپایی به دلیل فرایندهای پیچیده برنامهریزی (مناقصههای دولتی، پروندههای اعطای وام و غیره) نیاز به مجموعه خاصی از مهارتهای حرفهای (مثل مدیریت پروژه، تخصص و ارزیابی فایلها و غیره) دارد. همچنین نیازمند همکاری قوی بین نقشآفرینان دولتی و خصوصی است. روز به روز کارشناسان بیشتری برای ارزیابی و نظارت بر پروژههای فرهنگی (ارائه خلاصه طرحهای مربوط به موزه) وارد شده و ابزار خود را برای مطالعه «تأثیر» سیاستهای فرهنگی (مطالعات امکانسنجی) به کار میبندند. مشاوران، سازمانهای مدیریت فرهنگی و شرکتهای طراحی برای مدیریت و هماهنگی پروژهها فراخوانده شدند. این پیمانکاران فرهنگی که اغلب دانش کمی از تاریخ جنگ دارند و در بیشتر موارد به فضای منطقه هم آشنا نیستند، به صورت نمادین و خاص در راستای تبدیل مجموعههای «خاطره» که با وجه غمانگیز جنگ ارتباط دارند به سمت جاذبههای توریستی (یعنی تجاری) حرکت میکنند. این کاری است که بعضی وقتها برای نقشآفرینان محلی کمی سخت است و اغلب میخواهند آن را واگذار کنند. اما کارشناسان تجرییات وسیعی از طریق کار در جوامع مختلف به دست آورده و با این تجربیات چشمانداز بیرونی به تاریخ محلی دارند و به عنوان چهرههای اصلی در حرفهایسازی سیاستهای فرهنگی و میراثی عمل میکنند. تخصص حرفهای، شناخت فنی و اغلب شهرت این کارشناسان به آنها اجازه میدهد تا توجه و علاقه به مجموعههای خاطره که از سوی نقشآفرینان محلی به عنوان «هدف» و ابزار توسعه محلی در نظر گرفته شده را ایجاد و حفظ کنند.
مشارکت دانشگاهیان: ایجاد گفتمانی درباره گذشته و توزیع مجدد نقشها و قدرت در نهادهای بازسازی موزه
جنبه دیگری از حرفهایسازی، نقش برجستهای است که اکنون دانشگاهیان در سیاستهای فرهنگی متمرکز بر انتقال دانش ایفا میکنند. این دانشگاهیان شامل مورخان و در سالهای اخیر باستانشناسان و جغرافیدانان هستند که روشهای جدید تحقیقات در میدان جنگ را با استفاده از رویکردهای باستانشناسانه، طبیعتگرایانه و نقشهبرداری انجام میدهند. نسل جدیدی از تاریخ موزهها ظهور کرده است که در آن مورخ حرفهای به شخصیت مهمی در سیاستهای حفظ میراث تبدیل شده است. تا پایان دهه 1970، موزههای جنگ تحت نظارت اجتماعات فرهنگی محلی یا انجمنهای بازماندگان جنگ (به عنوان مثال یادبود نبرد میدان وردون که در سال 1960 ساخته شد) ساخته میشد.[35] این نقشآفرینان تأثیر پایداری بر گفتمان و شیوههای ارجاع به جنگ (بازدید از مناطق، خاطرات، سوگواریها، موزههای آثار باستانی و غیره) داشتند. تاریخنگاری جنگ به شدت تحت تأثیر این دیدگاه از جنگ قرار داشت و «تاریخ میدان جنگ» تا سال 1960 متاثر از اندیشههای ملی بود.[36]
اولین تغییر با ساختن «هیستوریا»[37] بین سالهای 1986 تا 1992 آغاز شد که نشاندهنده نسل جدیدی از موزههای تاریخ جنگ بود؛ توسط مورخانی ساخته شد که نقش اجتماعی آنها در مقابل چالش جدید (تجدیدنظر، قوانین خاطرهنگاری و تاریخ عمومی) بازتعریف میشد. هیستوریا از همان ابتدا به طور قابل توجهی از موزههای جنگی دیگر متفاوت بود و تحت نظارت و کنترل اداره موزههای فرانسه (وابسته به وزارت فرهنگ) قرار داشت. طراحی این موزه شهری که از مفهوم میدان جنگ جدا بود، به کمیته علمی بینالمللی متشکل از مورخان جنگ جهانی اول، از جمله ژان ژاک بکر، سپرده شد. دانشگاهیانی از آمین[38]، پاریس و خارج از کشور تلاش کردند گفتمان تاریخی را با قرار دادن جنگ در یک بستر اجتماعی و فرهنگی[39] و با استفاده از رویکرد تطبیقی (دیدگاههای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی) دوباره مطرح کنند. آنها یک مرکز تحقیقاتی برای تاریخنگاری «جنگ بزرگ» را با تمرکز بر تاریخ فرهنگی و با همکاری محققان، دانشجویان دکترا و معلمانی که عنوان بینالمللی داشتند، ایجاد کردند. یک تیم میانرشتهای از معماران، طراحان، مستندسازان، مربیان و متخصصان روابط مخاطبان، هماهنگی لازم برای نمایش کلکسیونها (خصوصا آنها که به همان دلیل جمع شده بود) در گفتمان تاریخی و معماری ساختمان (با امضای جی اچ سیریانی) را انجام داد و هیستوریا را تبدیل به موزه مرجعی در این خصوص کرد. این موزه که رویکرد جدیدی (از جمله نمایش آثار باستانی و افراد با رویکرد حذف خشونت از چهره جنگ) داشت به سرعت به شهرت رسید و در میان متخصصان فرهنگ از سطح بالایی برخوردار شد.[40] مورخان «دانشگاه پرون» (مرکز تحقیقات هیستوریا که تئوریهای جدیدی را درباره جنگ بزرگ تدوین میکرد) به عنوان محققان رتبه اول شناخته شدند و در فضای دانشگاهی فرانسه مورد تحسین قرار گرفتند. رویکرد آنها، نگاه امروز به جنگ به عنوان فضاهای فرهنگی محلی و ملی را تغییر داد و تاثیر آنها بر توسعه میراث به مجموعههای تاریخی به خوبی لمس شد. علاوه بر این، ژان ژاک بکر از سوی وزارت دفاع برای انجام تحقیقی درباره مراسم یادبود مامور شد. اما هیستوریا از سوی همنسلان و نقشآفرینان خاطرهنگاری محلی که از آنها درخواست مشارکت نشده بود، مورد سوال قرار گرفت؛ از جمله در مواردی مثل عدم واقعگرایی در نمایشگاههای موزه مورد انتقاد بود. طی دهه 1990، در تاریخنگاری جنگ بزرگ بین «دانشگاه پرون» و «مجموعه تحقیقات بینالمللی و گفتوگو راجع به جنگ 1914 - 1918» مشکلاتی وجود داشت. مجموعه تحقیقات بینالمللی در سال 2005 توسط مورخانی ایجاد شد که به کار دانشگاه پرون اعتراض داشتند و به دنبال راههایی برای بیان دیدگاه خود راجع به جنگ از طریق پروژههای مختلف میراث بودند؛ مانند «موزه سویپ» که در سال 2005 در مرن تاسیس شد و «گسترش موزه جاده دامز» در سال 2011. این مجموعه نه تنها خود را در رویکرد علمی از دانشگاه پرون متمایز میکرد، بلکه بیشتر به دنبال تولیدکنندگان دانش تاریخی (مانند مورخان محلی و معلمان سطح متوسطه) و نقشآفرینان خاطرهنگاری محلی بود.
نسل جدید موزههای تاریخ، مورخان را در خط مقدم جنبش مدرنیزاسیون و حرفهایسازی در میان موزههای فرانسه قرار دادند[41] و برای کمک به اجرای سیاستهای فرهنگی و اجرایی آن هماهنگ شدند. در دهههای 1980 و 1990، پروژههایی که توسط مقامات محلی شروع شده بودند تمایل داشتند که مورخان دانشگاهی را جذب کنند. این را میتوان با بررسی مجدد کمیتههای علمی هیستوریا و «غار اژدها» که مورخانی از دانشگاه پرون داشتند و مرکز صلح جهانی در وردون (1986) مشاهده کرد. در مقابل، مؤسساتی که با حمایت شهرستانها ایجاد شده بودند بر تخصص معلمان مدارس سطح متوسطه و اعضای اجتماعات فرهنگی محلی متمرکز بودند. به عنوان مثال، در سال 2005 موزه سویپ در مرن، از سوی مورخان مجموعه تحقیقات بینالمللی و گفتوگو راجع به جنگ 1914 – 1918 طراحی شد و بازخوردهایی از سوی نقشآفرینان اجتماعات محلی دریافت کرد.[42] گروه اخیر، اغلب اطلاعات مفصلی درباره تاریخ محلی داشتند که وجه ارزشمندی برای پروژههایی بود که به دنبال رویکرد بومی به جنگ بودند. محبوبیت این پروژهها به عنوان مقصدی برای گردشهای علمی مدارس عمومی، اکثر این موسسات را به عنوان سمبل خدمات آموزشی مطرح کرد و معلمان را به واسطه روشهای تدریسشان به پیوستن به موزهها هدایت کرد.
مشارکت رو به رشد حرفهایهای فرهنگی غیر دانشگاهی
از آنجا که میراث جنگ به طور فزایندهای با سیاستهای فرهنگی بومی مرتبط شده است، نقشآفرینانی خارج از دانشگاه و متخصصان تاریخ و خاطرات نیز نقش برجستهای ایفا کردند و این امر یکی دیگر از جنبههای حرفهای شدن را نشان میدهد. حرکت به سمت احیا و تمایز سرزمینهای محلی، برخی نقشآفرینان را به سوی ایجاد مجموعههای جدید هدایت کرد. آنها نیز تمایل داشتند روشهای جدید انتقال گذشته را با بهره گرفتن از گفتمان خاطره و تاریخ برای مخاطبان معاصر پیدا کنند. (بحث در مورد طراحی مجدد و «مدرنیزه شدن» خاطره از دهه 1990 به شدت افزایش یافته بود.) این مجموعهها درصدد حفاظت میراث فرهنگی و تفسیر میدان جنگ نیستند؛ حتی کتابخانه و بایگانی هم نیستند. مثلا خانه جنگلی[43] در اور[44] در شمال فرانسه و پناهگاه خاطرات[45] در اوفولز[46] در اوت – راین[47] در جغرافیای جنگ و خاطراتش هستند که به مراکز فرهنگی ترکیبی تبدیل شدهاند و نمونههایی از نوع موسسات فرهنگی محلی هستند که در طول این دوره ظهور کردند. این مراکز که به تاریخ و روایت خاطره اختصاص یافتهاند، همزمان به عنوان مرکز توریستی، گالری هنر معاصر و مرکز تاریخی و فرهنگی هم کاربرد دارند. خانه جنگلی، خانهای قدیمی است که ویلفرد اوون، شاعر انگلیسی که در جنگ در جبهه غربی و در این منطقه میجنگید، در آن دفن شده است. از اوایل دهه 2000، این مکان خاطره توسط هزاران گردشگر بریتانیایی هر ساله مورد بازدید قرار میگیرد و توسط انجمنی اداره میشود. تغییرات در معماری و فضای آن تحت نظارت هنرمند معاصر، سیمون پترسون انجام شد. انباری که شاعر، شب قبل از مرگش به همراه سربازان دیگر در آن خوابیده بودند، دست نخورده به عنوان بنای یادبود باقی مانده و کل خانه به عنوان اثر هنری به نام این شاعر ثبت شده است. این خانه توسط وزیر فرهنگ در سال 2011 افتتاح شد و به عنوان محل هنری و ادبی ثبت شد و به ساکنان محلی که به انتخاب هنرمند از طریق برنامه حامیان بنیاد فرانسه کمک کرده بودند، اهدا شد. این مجموعه با مشارکت یک مرکز هنری محلی، مترجمهای حرفهای در زمینه هنر دارد.
پناهگاه خاطره در اوفلوز نیز به بخش وسیعی از یک مجموعه یادبودی تبدیل شده است که شامل میدان جنگی وژان[48] از هارتمانویلکوف[49] است و با بودجهای از سوی دولت و نقشآفرینان عرصه خاطره از شهر آلزاس[50] در حال نوسازی برای صد سالگی جنگ است. این پناهگاه سابق جنگ، اخیرا توسط یک انجمن محلی شهرستان به «قلب روستا» تبدیل شده است. این مبلغ تحت این عنوان توجیه شد: «ساخت مراکز فرهنگی چند ظرفیتی و در عین حال تاسیس مرکز منابع پیشرو که فعالیتهای هنری، آموزشی و فرهنگی دارد و تاریخ میدانهای جنگ را روایت میکند و همچنین فضایی برای مواجهه با جنگها و درگیریهای معاصر، سخنرانیها و مسائل مبتلابه جامعه ما دارد.»[51] این مجموعه نقش جدید متخصصان فرهنگی را ارایه میکند که متخصص تاریخ نیستند و فقط پیوندهای اندکی با خاطرات جنگ دارند. ولی مدیر جوان آن مناسب این نوع مجموعه است. این خانم اهل نانت است. تحصیلات دانشگاهی خود را در تاریخ هنر آغاز کرد و سپس در دانشگاه پو[52] رشته واسطه فرهنگی خواند. او نقش خود به عنوان مجری فرهنگی و هنری در یک منطقه روستایی را درست انجام میدهد و جلسات عمومی مطالعه و کارگاه برگزار میکند و از هنرمندان دعوت به عمل میآورد تا مدتی را در آن منطقه اقامت کنند و به خلق آثاری راجع به جنگ و صلح بپردازند.
این دو نمونه همچنین نقش جدید هنرمندان در اجرای سیاستهای فرهنگی با تمرکز بر میراث جنگ را نشان میدهند. هنرمندان اغلب برای این نوع جدید از مجموعههای فرهنگی فراخوانده میشوند، البته کارهایشان نیز به موزههای هنری راه پیدا میکند که روند رایجی در فرانسه است. هیستوریا حتی فرصتی برای طراحی سیاستی در خصوص نمایش هنر معاصر در چارچوب سیاستهای شهرستان است که از گسترش هنر در سراسر منطقه حمایت میکند. از سوی دیگر، هنرمندان نیز از طریق کمیسیونهای عمومی استخدام میشوند. شورای عمومی در اِن، در سال 2005، یک پروژه هنری را در جاده دامز تأسیس کرد. این امر منجر به تصمیمی از سوی وزارت فرهنگ مبنی بر سفارش چهار اثر به هنرمندان بزرگ معاصر شد؛ در حالی که از آنها میخواست در محلی که برای مراسم یادبود 80 سالگی جنگ به راه انداخته بود، مستقر شوند. این پروژه رویکرد نوآورانهای برای تفسیر میراث جنگی ارائه داد و همچنین هنر را به مناطق دورافتاده برد. در این مورد، گفتوگویی بین هنرمندان دعوت شده و مورخ فرهنگی جنگ، آنت بکر (از دانشگاه پرون) انجام شد. این مثال اراده نقشآفرینان عمومی برای ترویج میراث جنگ از طریق فعالیت هنرمندان را نشان میدهد؛ همچنین نشان میدهد که چگونه نقشآفرینان با چشماندازهای مختلف به گذشته و درگیر شدن در فعالیتهای مختلف حرفهای برای تعاملات جدید، با یکدیگر همکاری میکنند.
شکلهای جدید همکاری: مناقشات، مبادلات و ارتقای فعالیتها
در سالهای اخیر، دولت فرانسه به طور فزایندهای در ارتقای مجموعههای میراث جهانی جنگ جهانی اول، اقدامات و برنامههای وسیعی انجام داده که هدف آنها تقویت احساس هویت ملی (به عنوان نکتهای خیلی مهم) است، چرا که جنگهای جهانی در زمانها و مکانهای متعدد باعث تولید هویت جمعی بودند. فرانسه در مقایسه با بسیاری از کشورهای انگلوساکسون یا آنگلوسلتیک، تنها کشوری است که اخیرا در توسعه برنامههای تفسیری در موزههای یادبود جنگ و مجموعههای میراث فرهنگی فعال بوده است. همانطور که در بالا ذکر شد، مراسم اخیری که در خصوص این میراث برگزار شده شامل اقدامات نقشآفرینان محلی میراث جنگ، انجمنها و مهمتر از همه، ادغام این بُعد در سیاست فرهنگی محلی بوده است. چنین تغییراتی فضاهای جدیدی از اقدامات، چالشهای جدید و ترکیبی از شیوههای حرفهای را به وجود آورده است، به طوری که موجب بیان فرمهای جدید مجموعهای و ذهنیتهای جدید در بخش میراث جنگ جهانی اول در فرانسه شده است.
فضاهای جدید برای مواجه نقشآفرینان، نمونهای از کمیته علمی پروژه فرهنگی
کمیتههای علمی جزء ضروری پروژههای فرهنگی شدهاند. این کمیتهها در دهه 1980 با نسل جدید موزههای تاریخ به شدت برجسته شدند و نقش علمی چنین نهادهایی تأیید شد. این کمیتهها برای تأمین بودجه پروژه ضروری هستند و بنابراین تهیه لیست افراد کمیته بسیار استراتژیک است. این کمیتهها به عنوان مراحلی برای قدرت علمی و «ایجاد» کارشناسان عمل میکنند، چرا که انتخابات در کمیته به عنوان ابزاری برای شناخت تخصص آنهاست. با این حال، این «تخصص» معیار اصلی تأیید یا رد نیست. ارتباطات حرفهای و شخصی و وابستگیهای سیاسی نیز نقش مهمی در این روند دارند. در حالی که مشکلات بین دانشگاه پرون و مجموعه تحقیقات بینالمللی و گفتوگو راجع به جنگ 1914 - 1918 محتاطانه در نظر گرفته میشد، کمیتههایی برای پروژههای موزهگرافی در دهههای 1990 و 2000 انتخاب شدند و فرصتهایی را برای بیان دیدگاههای متفاوت و منحصربهفرد فراهم آوردند.
اگر چه مورخان همکاران مهمتر این فعالیت هستند، این کمیتهها فرصتی برای حضور نقشآفرینان مختلف از حوزههای میانرشتهای یا فضاهای حرفهای به منظور تعامل و تبادل ایدهها هستند. فهرست این کمیتهها نشاندهنده عمق ارتباط پروژه با جامعه محلی است و مسائل مربوط به نقشآفرینان محلی را نشان میدهد. این کمیتهها از گرایش میانرشتهای حمایت میکنند و تعامل بین افراد ذینفع محلی و خارجی و حتی بینالمللی (به عنوان مثال گسترش یادبود وردون) را تشویق میکنند. به عنوان مثال، کمیته علمی موزه دامز متشکل از یک مورخ دانشگاهی جنگ جهانی اول و عضو مجموعه تحقیقات بینالمللی و گفتوگو راجع به جنگ 1914 - 1918 از پاریس، دو محقق معلم منطقهای که عضو مجموعه تحقیقاتی هم هستند، دو مورخ بسیار فعال محلی، یک جغرافیدان دانشگاهی، نقشآفرینان فرهنگی شهرستان (شامل موزهداران، مدیران جاده دامز) و نمایندگانی از انجمنهای ملی یادبود و دولت (اداره خاطرهنگاری، میراث فرهنگی و بایگانیها) است. این کمیتهها فضایی برای همکاری نمایندگان انجمنهای محلی (داوطلبان یا مورخان آماتور) و حرفهایهای فرهنگی یا میراثی مختلف و همچنین سیاستمداران و دانشگاهیها هستند. بنابراین، مورخان از طریق توسعه پروژههای فرهنگی که در گذشته باید برخی ارزشهای آنها معرفی و به منبع مستحکمی برای هیجانات راجع به صلح تبدیل میشدند، با «شناسایی تاریخ» مواجه هستند.[53]
این کمیتهها همچنین سلسله مراتب ضمنی میان نقشآفرینان در خاطرهنگاری را تقویت میکنند؛ از آنجا که کمتر به افرادی که خاطرات را جمعآوری میکنند اشاره میشود، این گروه (در نگاه اکثر مورخان) مشروعیت کمتری دارند، در حالی که مورخان آماتور کاملا به رسمیت شناخته میشوند. در نتیجه، این کمیتهها فرصتی برای رویارویی بین نقشآفرینان هستند که در آن نقشها و روابط قدرت تایید میشود. نقل قولی از یک مورخ آماتور، عضو جامعه تاریخی و متخصص در جنگ، در اِن را مثال میزنم. این واکنش وی هنگام حضور در یک نمایشگاه طراحی بود که یکی از مشاوران یک شرکت طراحی مدیریت پروژه آن را بر عهده داشت: «... دومین دلیل من خلاصه متن نمایشگاه است؛ به نظرم نگاه پتنی (رئیسجمهور فرانسه در جنگ جهانی دوم) نسبت به موضوعات، در طرح بعد از جنگ وجود دارد. ولی شما جانب احتیاط را با گفتن اینکه مورخ نیستید رعایت کردید. در ادامه این فرصت خوبی برای نظر من هست... نکتهای از این دست در پایان سال 1918 در سومین جنگ اِن نقطه عطف مهمی را ایجاد کرد، چون این حمله پایان جنگ را رقم زد.»
این نقل قول همچنین نشان میدهد بعضی اوقات تنشهایی وجود دارد که بین نقشآفرینانی که انتظار میرود باید با هم در اجرای یک سیاست فرهنگی جدید همکاری کنند، شکاف ایجاد میکند. این مورد در نمونه کمیتههای علمی که برای پروژههای موزه یا فرهنگی برپا میشود هم دیده میشود و حرفهایها به راحتی به آماتورها فرصت نمیدهند. نسل جدید حرفهایسازی موزههای تاریخی، متضمن پایان اجتماع موزههای یادبود نبوده است. سیاستهای معاصر بومیسازی میراث، نقشآفرینانی را به صحنه آورد که چشماندازهای بسیار متفاوتی نسبت به گذشته یا سرزمین دارند و آنها مجبور میشوند با رویدادهای متنوع و «فرهنگ خاطرهنگاری» مواجه شوند؛ نتیجه تفاوت نسلها، تفاوت در پسزمینههای حرفهای و رقابتشان در دیدگاه نسبت به جنگ است. علیرغم تعداد کم معلولان و بازماندگان جنگ، گفتوگوها و برنامههای مرتبط با «خاطرات جنگ» (مقدسسازی، مراسم یادبود، بازدید از مناطق) همچنان ادامه دارد، هر چند بعضی اوقات با وجود نقشآفرینانی که در تلاش برای مدرنیزه کردن رویکرد به توسعه میراث جنگ (از طریق هنر معاصر، تجدید سیاستهای خاطرهنگاری و غیره) هستند، کمی این فعالیتها نازل است.[54] فرایند حرفهایسازی باعث میشود در برخی موارد اقدامات آماتورها از سوی متخصصانی که در حال توسعه استانداردهای خود هستند، پذیرفته نشود. با این همه، برخی از این متخصصان، بر اساس گفتمان مشروعیت که در دهه 1990 در «نمایندگی خاطرهنگاری» وابسته به وزارت دفاع طرح شده بود عمل نمیکنند.
درگیریها، فقدان مشروعیت، رد صلاحیت
یک نمونه معاصر از این تنشها را میتوان در باستانشناسی پیدا کرد. برای چندین دهه، دانشمندان، نوعی باستانشناسی جنگ بزرگ را در فرانسه توسعه داده و با استفاده از روشهای دقیق در بعضی مجموعهها، به دنبال عمیقتر کردن درکشان از میدانهای جنگ بودند.[55] با این حال، باستانشناسان دارای تکنیکهای مدرن، اغلب از سوی حفاران و داوطلبان محلی همچون «افراد نفوذی» خطاب میشدند. تنش بویژه در منطقه وژان که اخیرا توسط افراد ذینفع عمومی کشف شده، وجود دارد. این اتفاق به شدت از سوی باستانشناسان که میخواهند حفاریهای غیرقانونی این مناطق وسیع کشف نشده را محدود کنند، مورد حمله قرار گرفته است. دو نقل قول از مطبوعات محلی، مناقشات مربوط به تعلق عرصه یادبود را نشان میدهد و این، نمونه روابط این روزها بین افراد ذینفع است. مدیر بخش خدمات باستانشناسی منطقهای استراسبورگ میخواست که «اقدامات یادبودی از نقطه نظر علمی خیلی قابل مطالعه باشد» و در صورت نیاز برای ناظر کاملا مشخص شود. ژنرال مولر، رئیس انجمن دوستان یادبود لنژ[56] که انجمن یادبودی در جبهه وژان است، پاسخ داد: «ما نیازی به مشخص کردن مطلبی در اقدامات باستانشناسی نداریم. داوطلبان آماتور ما شناخت زیادی به دست آوردهاند و به نظرم باستانشناسی نتیجه بهتری برای ما نخواهد داشت. برعکس، این کار با ایجاد موانعی همچون بیانگیزه کردن داوطلبان خطرساز خواهد شد.»
اگر آماتورها و روشهای آنها گاهی اوقات از سوی متخصصان نقض شده باشند، عکس این مسئله نیز وجود دارد. به عنوان مثال، برخی از موزهها و طرحهای صحنهپردازی از سوی مدافعان دیگر مدلهای موزه متهم هستند که در طرح مجموعهها تغییر یا تحریف ایجاد کردهاند یا به دلیل عدم واقعگرایی مورد انتقاد قرار گرفتهاند. مردم نیز در مواردی مخالفت خود را ابزار کردهاند. یک مورد مشخص در مرکز صلح جهانی در وردون است. یک مرکز فرهنگی که نتیجه انتخابات محلی است و به صلح اختصاص داده شده است، در نزدیکی میدان جنگی قرار دارد که بیشترین ارتباط را با خاطرات رسمی جنگ در جبهه فرانسه دارد.[57] این مرکز فرهنگی که در سال 1985 ساخته شده، قرار بود بازسازی شده و با فراتر رفتن از خاطرات، چشمانداز وسیعتری برای تفسیر جنگ ایجاد کند؛ وردون، نماد صلح. در یک منطقه محلی پر از مجموعه، آثار تاریخی و موزههای آثار جنگ، فشار برای توسعه و ترویج گردشگری در ابتدا بر خلاف نگرشهای محافظهکارانه یا رفتارهای ناسازگار مدیران سنتی بود. با وجود همه اینها، «مرکز جهانی» برای جذب بازدیدکنندگان تلاش کرد. این مرکز به عنوان مکانی برای بازتاب جنگ، صلح و همکاری میان مردم و تحسین طرحی نوآورانه با تأکید بر وجوه بصری، به طور وسیعی از ایدههای یک مورخ، که متخصص رسانهای هم بود، الهام گرفت. این مرکز خیلی معروف نبود و بعد از چند سال از افتتاح آن، طراحان آن نمایشگاهی با موضوع «جنگ بزرگ» برگزار کردند. علاوه بر این، برنامههای سرژ بارسلینی برای بهروزرسانی سیاست خاطرهنگاری موز[58] شک و تردیدی را درباره مجموعه ایجاد و شهردار را عصبانی کرد.
همکاری، دوگانهسازی و تغییرات در اقدامات حرفهای
بومیسازی سیاستهای فرهنگی باعث روابط و تعاملاتی میشود که شیوههای هر دو طرف قضیه را تغییر میدهد. در نتیجه، این شکلهای جدید همکاری را نمیتوان به راحتی به عنوان منابع تنش بین آماتورها و متخصصان تحلیل کرد، بلکه باید به عنوان ترکیبی از گفتمانها و اقدامات مورد بررسی قرار گیرد.
حرفهایها، چه در کمیتههای علمی و چه در زمینه خدمات اداری مانند مأموریتها، اغلب به آماتورها وابسته هستند. در ابتدای دهه 1980، جمعآوری مجموعه موجود در هیستوریا به یک نقشآفرین خاطرهنگاری از سوم، خاطرهنگاری با دانش شبکههای محلی و کسی که به دنبال غنیتر کردن خاطراتش بود، سپرده شد. به زودی، مورخان در این پروژه شروع به همکاری کردند و در نتیجه، آنچه به دست آمد، گفتمان تاریخی موثری ایجاد کرد. بنابراین کار مورخ میتواند کار جمعآوری کننده و مراقب را تکمیل کند. استافان اودوآن - رووزو (2009)، استاد تاریخ و کارشناس جنگ، در کتابی با تمرکز بر سه اثر تاریخی، از شگفتی خود درباره آثار هنری مینویسد و توضیح میدهد که چگونه بازدید از ذخایر موزهها میتواند تاثیرات اثر باستانی را در کار او به عنوان یک مورخ جنگ، ساده یا دستکاری (قلب واقعیت) کند. از نظر اعضای کمیتههای علمی، اطلاع دقیق از قلمرو محلی در توسعه پروژههای فرهنگی که به دنبال توصیف دقیق جنگ از یک منطقه خاص بر اساس یک دیدگاه مبتنی بر هویت و یا گردشگری هستند، بسیار ارزشمند است.
در نهایت، ظهور سیاستهای بومیسازی فرهنگی مانند PER، شبکههای جدید ایجاد میکند و روابط جدیدی میسازد که منجر به اعمال ترکیبی از شیوهها میشود. ایجاد میدان جنگی در سوم که بخشی از PER است، توسعه استراتژیهای محلی است که بر میراث جنگ متمرکز شده است. این ساز و کار منجر به تعاملات جدید بین نقشآفرینان گردشگری و فرهنگ میشود. طی چند سال، صاحبان هتل، تخت، صبحانه و رستورانها در این تعاملات آموزشهایی در مورد تاریخ نبرد سوم دیدند. چنین شناختی از مجموعههای تاریخی، به آنها درک فرهنگ تاریخی، افزایش سطح فعالیتهای حرفهای و هدایت به سمت شکلی از شیوههای ترکیبی را داده است. نمونههای دیگری از این ترکیب شدن حرفهها خارج از حوزه فرهنگی هم وجود دارد که البته به سمت حرکتهای فرهنگی هدایت شده است. به عنوان مثال، برای چندین سال در شرق فرانسه و بویژه در وژ، جنگلداران اداره ملی جنگلها که نسبت به حفظ مجموعههای تاریخی حساس بودند، شیوههای زراعت - فرهنگی را توسعه دادند. این را میتوان به عنوان یکی دیگر از نمونههای ترکیب شدن شیوههای حرفهای در نظر گرفت.
نتیجهگیری
به طور کلی، امروزه توسعه میراث و سیاستهای فرهنگی، به اصول مشارکت مدنی که شامل ساکنان محلی میشود، اضافه شده است و به آنها اجازه میدهد مالکیت میراث خود را به دست آورند. انتخاب سیمون پترسون برای تبدیل یک مکان محلی از خاطرات به انجمن اور، نشاندهنده این رویکرد مشارکتی جدید است. مجموعه تحقیقات بینالمللی و گفتوگو راجع به جنگ 1914 - 1918 که به صورت جمعی عمل میکند، فرصتهای فراوانی برای انواع مختلف نقشآفرینان (با برگزاری جلسات، سمینارها، نمایشگاههای کتاب) فراهم آورد و به مورخان دنیای آکادمیک این فرصت را داد تا دستی به شانههای افراد ذینفع با پروفایلهای آماتوریشان بزنند. در سطح دیگر، مجموعههای تاریخی بزرگ و چشماندازهای خاطره جنگ بزرگ در حال حاضر در فهرست میراث فرهنگی یونسکو ثبت شدهاند و فرصتی برای مشارکت بیشتر آماتورها و دیگر داوطلبان محلی به ارمغان میآورند. در حالی که مورخان دانشگاه قطعا به واسطه تخصص خود دعوت میشوند، ثبتنام در این فهرست، مستلزم آن است که میراث یک مجموعه توسط جامعه محلی پذیرفته شود؛ حضور نقشآفرینان خاطرات در سازمانهای اجتماعی این را اثبات میکند. بنابراین یونسکو این نقشآفرینان را به عنوان نگهبانان میراث به رسمیت شناخته است، همانطور که دولت آنها را در دهه 1990 به عنوان نقشآفرینان خاطرهنگاری به رسمیت شناخت. واضح است که این اشکال جدید از میراث و حکومت فرهنگی بر روابط بین آماتورها و متخصصان اثر میگذارد. اگر علاقهمندان و داوطلبان به مرور از سوی حرفهایها مشروعیت پیدا میکنند، به دلیل وضعیت آنهاست، چرا که بعضی از حرفهایها و نگهبانان خاطرات، در طولانی مدت از سوی مردم یا مقامات علمی نادیده گرفته شدهاند. در نهایت، برخی از نقشآفرینان خاطرهنگاری جنگ بزرگ از موقعیتهای سنتی قدرت در جامعه (نمایندگان ارتش مردانه و چهرههای مقامات محلی) برخوردار میشوند که منبع درگیری برای بسیاری از آنهاست.
از آغاز دهه 1980، دولت به وضوح شروع به تنظیم میراث جنگ جهانی اول کرد که به شناسایی اقدامات نقشآفرینان خاطرهنگاری و رسمیت دادن به انجمن 1914 - 1918 کمک کرد. با این حال، این انجمن به طور چشمگیری تغییر کرد؛ زمانی که میراث جنگ بزرگ توسط نقشآفرینان محلی طی چند سال گذشته بازتعریف شد و اجرای سیاستهای متعدد میراث فرهنگی به عنوان بخشی از فرایندی که مالکیت محلی سیاستهای عمومی را رسمیت میداد، آغاز شد. در طول این فرآیند، نهادینهسازی و حرفهای شدن در واکنش به مسائل جدید تکامل یافته و به توزیع مجدد نقش نقشآفرینان سرمایهگذار در گذشته کمک کرد. هنوز هم بین متخصصان و آماتورها درگیری وجود دارد، چرا که گروه اخیر حس سلب مالکیت یا اعمال مقررات دارد. اگر چه همراهی این دو گروه منجر به مبارزات و اختلافات قدرت میشود، همچنین باعث ایجاد تعاملات و مبادلاتی میشود که به نظر میرسد ترکیبی از شیوهها و هویتهای حرفهای را به وجود میآورد. بدون شک سیاستهای فرانسه در خصوص حفظ میراث و سرمایهگذاری مجدد در مجموعههای میراث باعث تغییر هویتهای حرفهای در عرصههای فرهنگی شده و منجر به ظهور اشکال جدیدی از ذهنیتهای حرفهای میشود.
منابع:
Anglaret, A. 2011. Verdun 196 6-2011 : la mémoire de la guerre. Acteurs, idéologies, pratiques, Thésis. Paris : Université Paris 1-Sorbonne.
Audoin-Rouzeau, S. 2009. Les armes et la chair. Paris : Armand Colin.
Barcellini, S. 2009. Introduction au dossier. Historial, musées et mémoriaux de la Grande guerre. Guerres mondiales et conflits contemporains, 235(3), 3-5.
Becker, A. and Audoin-Rouzeau, S. 2000.14/18, retrouver la guerre. Paris : Gallimard.
Chaudoir, P. and Maillard, J. 2004. Culture et politique de la ville. Paris : Observatoire des politiques culturelles.
Desfosses, Y., Prilaux, G. and Jacques, A. 2008. L'archéologie de la Grande Guerre. Paris : Ouest France.
Garcia, P. 2008. Quelques réflexions sur la place traumatisme collectif dans l’avènement d’une mémoire-Monde, in Traumatisme collectif pour patrimoine : regardes croisées sur un mouvement transnational, edited by V. Auzas and B. Jewsiewicki. Québec : Presses de l’Université de Laval, 373-380.
Gumuchian, H. and Pecqueur, B. 2007. La ressource territoriale. Paris : Economica/Anthropos.
Hartog, F. 2003. Régimes d'historicité, présentisme et expériences du temps. Paris : Seuil.
Lafon, A. 2009. La grande guerre aujourd'hui, Mémoire(s), Histoire(s). Agen : Editions de l’Albret.
Hertzog, A. 2010. La valorisation du patrimoine de la Première guerre mondiale en Picardie. La fabrique d’une ressource culturelle territoriale, in Développement culturelle territoires, edited by L. Fournier, C. Bernie-Boissard, D. Crozat, and C. Chastagner. Paris : L’Harmattan, 189-208.
Lalieu, O. 2001. L’invention du devoir de mémoire. Vingtième siècle, 69(1), 83-94.
Le Monde, [Anonymous]. 2001. Les Picards entre la mémoire du feu et le désespoir de l'eau, May 17.
Notard, S. 2011. La bataille de Champagne. Mise en histoire et mémoire. Thésis. Paris : Université Paris 1-Sorbonne.
Offenstadt, N. 2010. La Grande Guerre aujourd'hui. Paris : Odile Jacob.
Ory, P. 1987. L’histoire culturelle de la France contemporaine, questions et questionnements. Vingtième siècle, revue d‘histoire, 16, 76.
Poirrier, P. and Rioux, J-P. 2000. Affaires culturelles et territoires. Paris: La Documentation Française.
Poulard, F. 2010. Conservateurs de musées et politiques culturelles. L 'impulsion territoriale. Paris : La Documentation Française, collection « Musées-Mondes».
Prost, A. 1986. Verdun, in Les lieux de mémoire, edited by P. Nora. Paris : Edition Quarto.
Prost, A. and Winter, J. 2004. Penser la Grande guerre. Un essai d’historiographie. Paris: Seuil.
Raimond, P. 1994. Un exemple de politique publique de la mémoire : la délégation a la mémoire et a l’information historique. Thésis. Paris : Institut d’études politiques.
Wahnich, S. 2002. Fictions d’Europe. Laguerre au musée. Paris : Editions des archives contemporaines.
Winter, J. 1995. Sites of Memory, Sites of Mourning, the Great War in European Cultural History.
[1] ترجمه عنوان کامل مقاله این نویسنده چنین است: «سیاست فرهنگی و ارتقاء مجموعههای میراث جنگ جهانی اول در فرانسه: حرفههای جدید و شیوههای ترکیبی»
[2] (Garcia 2008)
[3] (Poirrier and Rioux 2000)
[4] (Ory 1987)
[5] (Moselle)
[6] (Raimond 1994)
[7] (Raimond 1994)
[8] (Raimond 1994)
[9] (2010 Raimond)
[10] (Raimond 1994)
[11] Lalieu 2001))
[12] (Offenstadt 2010)
[13] (Prost and Winter 2004)
[14] (Verdun)
[15] (Aisne)
[16] (Picardy)
[17] (Le Souvenir Français)
[18] (Caverne du dragon)
[19] (Chemain des Dames)
[20] (Somme)
[21] (Hertzog 2010)
[22] (Péronne)
[23] (Verdun)
[24].(Le Monde, 2011)
[25] (Gumuchian and Pecqueur 2007)
[26] (Chaudoir 2004)
[27] (Poirrier and Rioux 2000)
[28] (Marne)
[29] (Pays de Meaux)
[30] (PER)
[31] (INTERREG IV)
[32] (Poirrier and Rioux, 2000)
[33] (Meuse)
[34] (Lorraine)
[35] (Anglaret 2011)
[36] (Prost and Winter 2004)
[37] (Historial)
[38] (Amiens)
[39] (Becker and Audoin-Rouzeau 2000)
[40] (Wahnich 2002)
[41] (Poulard 2010)
[42] (Notard 2011)
[43] (Maison frostière)
[44] (Ors)
[45] (Abri-Mémoire)
[46] (Uffolz)
[47] (Haut-Rhin)
[48] (Vosgean)
[49] (Hartmannwillerkopf)
[50] (Alsace)
[51] (Press Kit)
[52] (Pau)
[53] (Hartog 2003، Garcia 2008)
[54] (Winter 1995, Becker and Audoin-Rouzeau 2000)
[55] (Desfosses, Prilaux and Jacques 2008)
[56] (Ligne)
[57] (Anglaret 2011)
[58] (Meuse)
تعداد بازدید: 6374
http://oral-history.ir/?page=post&id=7798