تاریخ شفاهی، ظرفیتهای یادگیری را افزایش میدهد
مریم رجبی
03 آبان 1396
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی، دوشنبه بیستوچهارم مهر 1396 توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و با همکاری انجمن ایرانی تاریخ، انجمن تاریخ شفاهی و انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در سالن همایشهای ساختمان آرشیو ملی کتابخانه ملی برگزار شد.
همایش بعدی، اردیبهشت سال آتی
غلامرضا عزیزی، رئیس پژوهشکده اسناد کتابخانه ملی، اولین سخنران این همایش بود. او گفت: «در سال گذشته، هیئت دولت به ضرورت تدوین تاریخ شفاهی دستگاههای دولتی اشاره کرد و نامهای از طرف محسن حاجیمیرزایی، دبیر هیئت دولت، به دستگاههای دولتی و وابسته به دولت ابلاغ شد تا تاریخ شفاهیشان را بر اساس استانداردهایی که سازمان اسناد و کتابخانه ملی تولید کرده است، تدوین کنند. در اجابت حرف آقای حاجیمیرزایی، سازمان اسناد به اقداماتی دست زد، از جمله این که ویرایش اول مجموعه قوانین و استانداردهای خود را در خصوص تاریخ شفاهی، به صورت آنلاین در سایت قرار داد تا دستگاههای دولتی به راحتی به آن دسترسی داشته باشند. از طرفی صحبتهایی با همکاران و ریاستِ وقت سازمان انجام گرفت، در نتیجه کارگاههایی را برای رفع اشکال تشکیل دادیم. علاوه بر آن کتابی وجود دارد که همکاران سازمانی ما به آن مراجعه میکنند و به کمک این کتاب و کارگاهها میتوانند خودشان را بهروزتر کنند. تا الان هفت کارگاه برگزار شده و بیش از 160 نفر از دستگاههای مختلف و حدود 26 نماینده از وزارتخانه یا سازمانهای مستقل در این کارگاههای 16 ساعته شرکت کردهاند.
پس از گذشت یک سال از ابلاغیه دبیر هیئت دولت، پژوهشکده اسناد تصمیم گرفت که از آن 160 نفری که در کارگاهها شرکت کردهاند و به دستگاههای خود مراجعه کرده و کار تدوین تاریخ شفاهیشان را شروع کردهاند، فراخوانی به عمل آورد. نتیجه این فراخوان به دو بخش مقالات علمی و کارگاههای پرسش و پاسخ تقسیم شده تا هم تجاربشان را با هم به اشتراک گذاشته و هم مشکلاتشان را بگویند و طی یک گزارش مبسوط به هیئت دولت ارائه شود. در همین اوان با پیشنهاد مشاور رئیس و مدیر کل حوزه ریاست و روابط عمومی سازمان، دکتر مظفر پاسدار شیرازی، همایش دوممان را نیز کلید زدیم تا آنچه که مد نظر هیئت دولت بود، یعنی تدوین تاریخچه و تاریخ شفاهی دستگاههای دولتی، محقق گردد؛ علاوه بر آن با پیشنهاد و صحبتی که با دکتر پاسدار شد، همایش بعدی انشاءلله اردیبهشت سال آتی با محور مدیریت دانش، یعنی نقش تاریخ شفاهی در مدیریت دانش پنهان و ضمنی که در دستگاههای دولتی و وابسته به دولت وجود دارد، برگزار خواهد شد.»
سختی کار تاریخنگاران، بهخصوص در عرصه تاریخ شفاهی
سخنران دوم نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی، اشرف بروجردی، معاون رئیسجمهور و رئیس کتابخانه ملی بود. او گفت: «با ثبت وقایع تاریخی، میراثی در اختیار ما قرار میگیرد که ما از آن بهره میبریم و به پشتوانه آن میراث میتوانیم به جهانیان اعلام کنیم که ما کلیشه نیستیم، بلکه دارای سرزمین، فرهنگ و امتی هستیم که سرشار از فهم و درایت و درک و معرفت است. این عزیزان در پژوهشکده اسناد، باید آنچه که امروز در جامعه ما رخ میدهد، از انقلاب تا امروز و از امروز تا هر زمانی که هریک از ما در عرصه حیات حضور داشته باشیم را برای آیندگان به ودیعه بگذارند. ما به عنوان یک مسلمان، مهمترین منبع اعتقادی و باورمان در قرآن نهفته است و در آن برای ما تصریح میکند که اگر در آیات الهی تدبر کنید، میبینید که مشحون از ذکر حوادث و وقایع تاریخی است تا اهل تدبر، تفکر و تعقل از آنها پند بگیرند؛ بنابراین یک وجه تاریخنگاری این است که میتواند عبرتآموز، پندآموز و راهگشا باشد، بهخصوص در دستگاههای اجرایی که تاریخ شفاهی را مینگارند. گفتهها، نوشتهها و رویکردها را ترسیم میکنید و آن را به عنوان پشتوانه این ملت برای آیندگان به ودیعه میگذارید. این رسالت، رسالت کمی نیست؛ وقتی در دولت تدبیر و امید ابلاغیهای در این زمینه به دستگاههای اجرایی ابلاغ میشود، نشان میدهد که در پس این دستورالعمل، اندیشهای نهفته است و آن اندیشه این است که به ما بگوید ما باید در حوزه اجرا، تدبیر امور کنیم و مسائل را به خوبی تمشیت کنیم. رسالت دیگری نیز داریم و آن این است که آنچه حاصل دستاورد امروز ماست را برای نسل بعد به ودیعه بگذاریم و برای دیگران آن را ترسیم کنیم و این میتواند یک سابقه و دیرینهای برای همه مردم باشد.»
وی افزود: «در بیان تاریخ، یک حقیقت و یک واقعیت نهفته است. واقعیتها را بازگو میکنند، اما بسیاری از حقایق پنهان باقی میمانند و این همان مشکل اصلی تاریخنگاران است. امروز در سرزمین خودمان میبینیم که دهها مرکز با عنوان تدوینگران تاریخ به تاریخنگاری مشغول هستند، از مرکز اسناد انقلاب اسلامی تا پژوهشکدههای تاریخ تا کسانی که شخصاً تاریخنگار هستند تا اصحاب معرفتی که مینویسند، اما کدام یک از اینها بیانگر حقیقت وقایع تاریخی هستند؟ هر شخص با رویکردی که دارد میتواند تاریخ را بهگونهای دیگر برای ما ترسیم کند. پس، این کار بسیار دشواری است که حقیقت و واقعیت بر یکدیگر منطبق باشند و حاصل آن وقایع، حقایقی باشد که به نسل بعد منتقل میشود. به عنوان مثال با گذشت 1400 سال از واقعه عاشورا، هنوز همه حقایق آن واقعه مشخص نشده است. یک واقعه اتفاق میافتد و روایتهای متعددی به دست من و شما میرسد، اینکه ما کدام یک از روایتها را نزدیک به حقیقت ببینیم، بستگی به فکر و باور خودمان دارد و اینجاست که سختی کار تاریخنگاران مشخص میشود، بهخصوص در عرصه تاریخ شفاهی که حافظهها در بعضی از مقاطع ممکن است به فراموشی سپرده شوند؛ به همین دلیل دستور داده شد که همه دستگاهها موظف هستند به طور مرتب و مکرر وقایع نهادهای ذیربط خودشان را بنویسند تا ثبت شود و دیگران نخواهند واقعیت را مغلوب جلوه دهند.»
رئیس کتابخانه ملی گفت: «راهکاری به ذهنم میرسد، اما نمیدانم تا چه اندازه قابل استفاده باشد؛ این که ما چهار مرجع برای رسیدن به یک نظریه صحیح داریم: قرآن، سنت، عقل و اجماع. در اجماع هرگز علمای ما دور هم ننشستند تا یک فتوا صادر کنند و هر شخص فتوای خودش را داد، اما تاریخ را نباید اینگونه نگاشت. اگر کتابخانه ملی و سازمان اسناد کتابخانه ملی بتوانند برای تولید سند برای آیندگان، گامی بردارند، میتواند یک مرکزیتی باشد برای کسانی که اندیشهها و روایتهای مختلف را از یک واقعه دارند. این افراد گرد هم بیایند و با هم تبادل نظر داشته باشند و حاصل نگاههای این افراد، نگاشتهای باشد که در اختیار ما و نسل آینده قرار بگیرد.»
وی در پایان گفت: «این، هشتمین کارگاه و اولین همایشی است که برگزار میشود تا حاصل اقدامات گذشته را در بحث با یکدیگر قرار دهد. این کار بسیار ارزشمندی است که دوستان یافتههای خودشان را به شور و مشارکت بگذارند و بتوانند از آن بهترینها را استخراج کنند. وقتی شما نظریات مختلف را به بحث بگذارید، بهترینها از آن به دست میآید؛ یعنی اندیشه نوینی متولد میشود که آن اندیشه نوین میتواند کارگشا و راهگشا باشد.»
یادگیری از خودمان
سخنران سوم نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی، محسن حاجیمیرزایی، دبیر هیئت دولت بود. او گفت: «یکی از دغدغههایی که ذهن اندیشمندان را در طول تاریخ به خودش مشغول کرده، این است که بفهمند فرایند پیشرفت و تحول چگونه اتفاق میافتد و این که از تحول و پیشرفت در جهان، رمزگشایی کنند. اعتقاد بر این است که اگر بفهمیم تحول و پیشرفت چگونه اتفاق میافتد، هم میتوانیم بفهمیم که چرا اینقدر در دنیا تفاوت موجود است و هم چرا بین گروهها و جوامع فاصله وجود دارد. بعضیها از ظرفیت و استعداد بیشتری برای حرکت و پیشرفت برخوردار هستند، ولی بعضی دیگر فاقد این ظرفیتها و دارای کمبود هستند. اگر بخواهیم به سمت تحول و پیشرفت برویم، باید در ابتدا بفهمیم که چرا این اتفاقات افتاده است. ما در جهانی زندگی میکنیم که سرشار از تغییرات پی در پی و محیط نامطمئن است که وضعیتهای بینظیر و بیبدیلی را در اختیار ما قرار میدهد و در کشاکش این تغییرات،یک سری چیزها میآیند و یک سری چیزها میروند و این آمد و رفتها ممکن است که به درماندگی، انفعال و استیصال در زندگی منجر شوند و ممکن است که جوامع، قدرت همنوایی با تغییرات و مشکلات را نداشته و از طرفی توانایی شناخت مسائل و حل کردن آنها را نیز نداشته باشند، زیرا بعضی از اوقات مسائل و مشکلات مزمن شده و یا حل نمیشوند، اما بعضیها نیز به خوبی میتوانند مسائلشان را تمیز دهند و آنها را حل کنند. چرا این تفاوتها وجود دارد؟
مرحوم مطهری با اشاره به شعر سعدی (مرد هنرمند خردپشه را، عمر دوبایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار) گفت که با نگاه کردن به بعضی از آدمها، گمان میکنی که صد بار به دنیا آمدهاند که این مقدار از پختگی در گفتار و رفتارشان قابل مشاهده است، اما بعضی از آدمها اگر صد بار نیز به دنیا بیایند، چیزی تغییر نمیکند. آدمهایی هم وجود دارند که به طور دائم تغییر کرده و حیات نویی را آغاز میکنند. اندیشمندان توسعه به این مسئله، ظرفیت یادگیری یک جامعه میگویند. هر چقدر که ظرفیت یادگیری یک جامعه ارتقا پیدا کند، آن جامعه استعداد پیشرفت بیشتری دارد. دلایل متعددی میتوان برای این تمایزها قائل شد، به لحاظ ساختاری، نهادی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، اما اگر بخواهیم اندکی عمیقتر نگاه کنیم و به چیزی برسیم که تمام آنها را پوشش دهد، آن، ظرفیت یادگیری یک جامعه است. یادگیری در جامعه یکی از فراگیرترین رفتار آدمهاست. من فکر میکنم که یادگیری را میتوان با نفس کشیدن مقایسه کرد. همانطور که اگر در نفس کشیدن خللی پیش بیاید، حیات انسان دچار کاستی میشود و ممکن است تعدادی از سلولهای بدن از کار بیفتد، اگر یادگیری نیز در یک جامعه دچار اختلال شد، حیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دچار آسیب میشود. ما اختلال در نفس کشیدن را متوجه میشویم، اما آسیب و اختلال در جامعه را نمیفهمیم؛ این که چه زمانی یک جامعه دچار درماندگی میشود و قدرت حل مشکلات خودش را از دست میدهد.
تاریخ شفاهی راهی برای ارتقاء مدیریت یک جامعه است؛ یعنی ظرفیتهای یادگیری را در یک جامعه افزایش میدهد. میدانیم که تاریخ شفاهی مقدمهای بر مدیریت دانش است. ما باید بیاموزیم که چگونه از منابع و ظرفیتهایمان استفاده کنیم. ما سرمایههای طبیعی داریم، به عنوان مثال سرمایههای طبیعی ما تا مدتها مورد توجه همه جوامع بوده است، سپس سرمایههای فیزیکی، مالی، انسانی، اجتماعی و... جوامع در بهرهگیری از سرمایههایشان همانند و یکسان نیستند، بعضی خوب از این سرمایهها استفاده میکنند و بعضی دیگر نه. من فکر میکنم آن چیزی که به ما این امکان را میدهد که از همه سرمایههایمان به نحو مؤثرتری استفاده کنیم، ظرفیت یادگیری در جامعه است. ظرفیت یادگیری باعث میشود که ما از نفتمان، نیروی انسانی و مناسبات اجتماعیمان بیشتر و بهتر استفاده کنیم. در فرهنگ قرآنی، اساس خلقت، تمایز همین رفتارهاست. همانطور که نفت در داخل زمین است و اگر استخراجش کنیم، میتوانیم آن را به پول تبدیل کنیم، آن چیزی که در اذهان آدمهاست نیز قابل استخراج است و اگر استخراج نشود، یا با مرگ انسان از بین میرود و یا با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده میشود؛ یعنی این که انسانها اقداماتشان و چرایی اقداماتشان را بگویند، فلسفه عملشان را بگویند، بگویند که چگونه فکر میکردند که فلان کار را کردند، چگونه درکی از پیرامونشان داشتند که فلان تصمیم را گرفتهاند، اینها آن چیزهایی است که مجهول است و تمام دانش در این است. اندیشمندان میگویند نابترین دانش، دانش حاصل از تجربه آدمها است؛ آن تجربهای که فهم و بهطور عمیق درک شده و مورد استفاده قرار گرفته است. این اندیشه در ذهن مدیران کشور وجود دارد، اما کسی نیست که آنها را ثبت و ضبط کند. در دولت آقای خاتمی من دو پیشنهاد دادم. ابتدا گفتم یکی از کارهایی که هر چهار سال در این کشور انجام میشود، تشکیل کابینه است. شما نیز کابینه تشکیل دادید و خواستم تا فرایند تشکیل کابینه او را مستندسازی کنم، آقای خاتمی استقبال کرد و من نیز این کار را کردم. او لیستی به من داد که نام تمام افرادی که در تشکیل کابینه کمک کرده بودند در آن نوشته شده بود. با این که تنها سه یا چهار سال گذشته بود، اما متأسفانه خاطرات از ذهن بعضی از آن افراد پاک شده بود و بسیاری از مسائل را فراموش کرده بودند. من پیشنهاد کردم هر دولتی که تشکیل شد و قصد تشکیل کابینه را داشت، فرایند تشکیل کابینه را مستندسازی کند تا کمکم دانشی ایجاد شود که هر کسی خواست کابینه تشکیل دهد، این دانش در دسترسش باشد، از تجربه گذشته استفاده کرده و از صفر شروع نکند. دوم این که چند ماه قبل از پایان دوره آقای خاتمی گفتم قطعاً این دولت تمام میشود و دولت دیگری روی کار میآید، اعضای این دولت تجربیاتی دارند که این تجربیات حاصل تعاملات گستردهای است که هیچ جایی ثبت و ضبط نشده است. از او خواستم تا اجازه دهد که با تکتک اعضای دولت به صورت جداگانه حرف بزنم و چیزی که در درون اذهان آنهاست بیرون بکشم، آقای خاتمی بسیار استقبال کرد و من این کار را کردم. گفتوگوی من با بعضی از آنها هفت یا هشت ساعت طول کشید. بعضی از آنها گفتند که اولین نسخه را به خودمان بده، زیرا ما تا امروز تا این حد منظم به حوزه کارمان فکر نکردهایم. در نهایت مجموعهای باارزش تولید شد. یکی از وزرا میگفت: دو سال طول کشید تا فهمیدم مأموریت این دستگاه چیست؟ وزیر بعدی نیز دو سال طول میکشید تا بفهمد که چهکاره است. من این تجربیات را مدون کردم و به محض این که دولت آقای احمدینژاد بر سر کار آمد، همه آنها را به امضای خود آقای خاتمی برایشان فرستادم، اما مورد توجه قرار نگرفت. من معتقدم که این سرمایه اجتماعی، عمومی و ملی است. یکی از موهبتهایی که خدا به ما داده است، یادگیری از خودمان است. هیچ کس نمیتواند من را به اندازه خودم مشاوره و راهنمایی کند. این یکی از موهبتهای خالق هستی است که از دیگران مستور هستیم، اما برای خودمان آشکاریم، بنابراین ما این امکان را داریم که از خودمان بیاموزیم و یاد بگیریم.»
وی در پایان صحبتهایش گفت: «من دو پیشنهاد دارم. اول این که ما تاریخ شفاهی و اطلاعات افراد را میگیریم و این بخشِ خوب مسئله است، آنچه که لازم است، استخراج دانش نهفته در این تجربیات است و این، کارِ افراد دارای فن است. من فکر میکنم که در کنار تمام پروژههای ما، باید یک گروه مستندساز و تاریخ شفاهی باشد. این حق تمام کسانی است که به ما این فرصت را دادند تا آنها را ثبت و ضبط کنیم و باید اینها را به اشتراک بگذاریم تا خطاهایی که ما کردیم را دیگران انجام ندهند. تاریخ شفاهی یکی از حلقههای مدیریت دانش است، این حلقه باید تکمیل شده و به بقیه زنجیره وصل شود که ارزش به مراتب بیشتری را ایجاد میکند.»
سه نکته!
سخنران بعدی، دکتر علیاصغر سعیدی، دبیر علمی نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی بود. او گفت: «کاری که دوستان در اینجا انجام دادند، کار بسیار بااهمیت و بااعتباری است. اکنون سازمانها در حال انجام پروژههایی در تاریخ شفاهی هستند، این پروژهها به دست افراد ناوارد صورت میگیرد که باید جلوی این مسئله گرفته شود. من شاهد دو تا سه پروژه هستم که افرادش چون یک ضبط صوت در دست دارند، گمان میکنند که میتوانند این کار را انجام دهند و با وجود این افراد، اعتبار کار در آینده زیر سؤال خواهد رفت.
من میخواستم سه نکته را بگویم. اول این که در جلسهای که ما امروز با شما خواهیم داشت، در میان گذاشتن تجربه شما با ما، بسیار بااهمیت است تا ببینیم که چه مشکلات و چالشهایی وجود دارد. دوم، توجه به اهمیت و نقش سازمان است. کارشناسان سازمان بهطور قطعی به اهمیت و نقش سازمان پی بردهاند. این موضوع از نظر جامعهشناسی نیز اهمیت دارد. یک جامعهشناس معروف آمریکایی میگوید که انسانها در سازمانها به دنیا میآیند (بیمارستانها)، در سازمانها تحصیل میکنند (آموزش و پرورش و دانشگاهها)، در سازمانها کار میکنند، مانند انواع و اقسام سازمانها، چه بخش خصوصی و چه بخش دولتی، در سازمانها از دنیا میروند (بیمارستانها) و حتی در سازمانها جواز کفن و دفنشان صادر میشود (سازمانهای وابسته به شهرداری و بهشت زهرا). گروههایی که در سازمانها تشکیل میشوند، بهطور معمول گروههایی هستند که روابط رسمی دارند و جامعهشناسان این روابط را روابط عقلانی میدانند. برای کار تاریخ شفاهی، باید به تمام تجربیات فرد توجه شود، نه تنها تجربیات رسمیاش، بلکه تجربیات غیر رسمیاش نیز باید جمعآوری شود. در حال حاضر، به این شبکههای رسمی، به عنوان سرمایههای اجتماعی سازمانها توجه میشود، حال این که از این سرمایههای اجتماعی میتواند در جهت منفی و ضد جهت سازمان نیز استفاده شود. شبکههایی درست میشود که میخواهد قدرت سازمانی را بگیرد و یا شبکههایی درست میشود که به اقتدار سازمانی اضافه میکند. نکته سوم این که ما چطور از این اطلاعات استفاده کنیم؟»
تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر
در پنل اول نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی، پنج مقاله ارائه شد و اعضای هیئت علمی این بخش علیاصغر سعیدی، مرتضی رسولیپور و ابوالفضل حسنآبادی بودند. اولین مقاله از نورالله نصرتی، تحت عنوان «تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر ایران» بود. نصرتی گفت: «نکته مهمی که وجود دارد، این است که یکی از اهداف مهم تاریخ شفاهی، دسترسی به اطلاعات مهم، اما پنهان در یک سازمان است. از همه مهمتر این که به دلیل امتیازاتی که بر تاریخ شفاهی به عنوان مکمل تاریخهای رسمی مترتب است، نیاز است که تاریخ شفاهی یک سازمان باسابقه، تدوین شود و جمعیت هلالاحمر، نه باسابقهترین، اما از دیرینهترین سازمانهای تشکیل یافته در این کشور است. جمعیت هلالاحمر کشور ما در مقام یک نهاد خوشنام و پرافتخار ملی و بینالمللی از سابقهای دیرینه و تاریخچهای طولانی به درازای یک قرن برخوردار است؛ تاریخچهای که با تلاش دکتر امیرخان اعلم در سال 1301 بهطور رسمی آغاز شد.
در مورد کارکرد اجتماعی و اهمیت تدوین این تاریخ باید گفت که دوره اول تاریخچه این جمعیت به قبل از انقلاب اسلامی مربوط است که با نام و نشان شیروخورشید سرخ ایران، به عنوان نخستین و بزرگترین جمعیت خیریه ایران، عهدهدار وظایفی چون امدادرسانی در حوادث غیر مترقبه، تأسیس بیمارستان و درمانگاه، تهیه دارو و تجهیزات پزشکی، تربیت پرستار، نگهداری از کودکان بیسرپرست، ارائه برنامههای ویژه برای جوانان و برخی فعالیتهای عمرانی شد. در دور دوم، خدمات این جمعیت، با نام و نشان هلالاحمر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 آغاز میشود و اکنون حدود چهار دهه است که شاهد توسعه ساختاری و ارتقای کمی و کیفی خدمات انساندوستانه آن هستیم. همزمان با خدمات انساندوستانهای که این جمعیت در هر دو دوره داشته است، در شرایط جنگی که بعد از انقلاب اسلامی بر کشور حاکم میشود، این جمعیت وظیفه خودش را نسبت به امدادرسانی هم انجام داده و کوتاهی نمیکند. این سابقه 9ونیم دههای و تنوع فعالیتهایی که من آنها را در مقاله آوردهام، ایجاب میکند که تاریخ شفاهی آن تدوین شود. خلأ این موضوع احساس میشود. در مورد کارکرد اجتماعی تدوین این تاریخ، به همین میتوان بسنده کرد که هلالاحمر یک سازمان سلامتمحور و امدادی است و با همکاری همکاران بینالمللی، در خودش و همخانوادههای سازمانی خودش در سطح بینالمللی (صلیبسرخ) بهطور مداوم با بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی (جنگهای انسانی) سر و کار دارد. از آنجا که بشر در هر جامعه، مقطع و بخش جغرافیایی با بحران و حادثه دست به گریبان است، طبیعی است که انتقال دانش و تجربیات پیشینیان که از جمله اهداف و کارکردهای تاریخ شفاهی هست، ضرورت دارد. وقتی تاریخ شفاهی هلالاحمر تدوین شود، این ضرورت نیز به انجام میرسد، یعنی مشخص میشود که فعالیتهای این جمعیت با حوادث طبیعی و بحرانهای زیادی همراه بوده است و همواره توجه و حساسیت ویژه انسان و جوامع به وقوع و بروز آن بحرانها اجتنابناپذیر است. به نظر من تدوین تاریخ شفاهی جمعیتی که عمده فعالیتهایش به پاسخگویی به حوادث و بحرانها اختصاص دارد، تجربیات مدیران امدادی این جمعیت، تجربیات انسانهای آسیبدیده و بحرانزدهای که این جمعیت با آنها به عنوان مددجو و آسیبپذیر سر و کار دارد، طبیعتاً بهدرد همه جوامع و سازمانهایی میخورد که باید مدیریت بحران کنند، زیرا حوادث در کمیناند.
نکته مهمی که میتوانم به آن اشاره کنم، تنوع محورهای موضوعی برای تدوین تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر است. اگر بهطور خیلی خلاصه و فهرستوار بخواهم محورهای موضوعی قابل بررسی برای تاریخ شفاهی جمعیت را بشمارم، جدا از فعالیتهای متعددی که شیروخورشید سرخ ایران در حدود 55 سالِ فعالیت خودش داشته است، میتوانم به مواردی چون امداد جبهه در سالهای جنگ تحمیلی، امدادرسانی در جنگ شهرها و زلزلههای مهمی چون رودبار، منجیل، قائنات، قزوین و بم، کشتی بیمارستانی شیروخورشید سرخ ایران، قطار بیمارستانی هلالاحمر و نقش ویژهای که در سالهای جنگ از طریق انتقال و توزیع مجروحین در طول مسیر خود از جنوب تا شمال کشور ایفا میکرد، تشکیل تیمهای حمایت روانی و درمان اضطراری در حوادث که برای برخی از جمعیتهای صلیبسرخ جهانی الگو شده است و تاریخچه تأسیس توانبخشی در این جمعیت به عنوان اولین مرکز فنی و تخصصی و ارتوپدی معلولان در کشور اشاره کنم. نکته آخر این که یکی از مقاطع فعالیت جمعیت هلالاحمر که با بخشی از تاریخ ملی کشور گره میخورد، فعالیت این جمعیت در رسیدگی به وضع اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی و دفاع مقدس است. از نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی و مفقود شدن تعدادی از ایرانیان، اعم از سربازان، رزمندگان و مردم عادی مناطق جنگزده، جمعیت هلالاحمر باید پاسخگوی خانوادههای آنان و همچنین خانوادههای اسرای جنگ در خصوص سرنوشت و وضعیت عزیزانشان میبود. این کار زیر نظر اداره کل امور بینالملل این جمعیت، به عنوان جستوجوی مفقودین و اسرا صورت پذیرفت. کار پرحجم، بینظیر و منحصر به فردی که در این اداره و دهها اداره جمعیت هلالاحمر در مقطع پرتلاطم و تاریخی جنگ تحمیلی صورت پذیرفت، در عین اهمیت تاریخی در سطح ملی و بینالمللی، یکی از ناگفتههای مهم تاریخ معاصر و تاریخ دفاع مقدس است؛ به این معنی که اگر برای همه هشت سال طول کشید، برای بیش از چهل هزار اسیر ایرانی و خانوادههای چشمانتظار و دردکشیده آنان، ده سال و برای بعضی از اسرا مانند سرتیپ خلبان زندهیاد حسین لشکری 16 سال به طول انجامید. در تمامی سالهای جنگ، جمعیت هلالاحمر از طریق اداره اسرا و مفقودین، تنها نقطه امید و حلقه اتصال این خانوادهها با عزیزان دربندشان در اردوگاههای رژیم بعثی عراق بود. در طول سالهای اسارت، حدود شش میلیون پیام خانوادگی و نامه توسط هلالاحمر ایران و با همکاری کمیته بینالمللی صلیبسرخ بین اسرای ایرانی و خانوادههایشان مبادله شد. بهجز این، پیگیری وضعیت مفقودین، سرکشیهای کمیته بینالمللی صلیبسرخ برای ثبت نام اسرا در اردوگاههای هر دو کشور و... بخشهای دیگر فعالیتهای این جمعیت هم هست و کارهایی در مورد تدوین تاریخ شفاهی جمعیتهای صلیبسرخ و جمعیتهای بینالمللی هلالاحمر در دنیا صورت گرفته است. نکته آخر این که تاریخ شفاهی جمعیتی با این سابقه طولانی، بسیار کمبرگوبار و فقیر است. یکی کتاب «رنج رایگان» به اهتمام دکتر مرتضی رسولیپور است که در آن، خاطرات حسین خطیبی، مدیرعامل جمعیت شیروخورشید سرخ ایران جمعآوری شده؛ فصلهایی از این کتاب در مورد تاریخ شفاهی جمعیت است و یکی دو کتاب دیگر نیز در این شورهزار کمکاری تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر نیز وجود دارد.
حاصل صحبتهای من این است که جمعیت هلالاحمر ایران، با این سابقه دیرینه، بهطور قطع نیاز دارد که با کمک مراکز علمی، اساتید و بزرگانی که در این کار تخصص دارند، تاریخ شفاهی خود را تدوین کند تا بسیاری از ناگفتهها و تجربیات امدادی و تجربیاتی که امدادگران، مدیران، پزشکان و پرستاران آن در مقابل حوادث طبیعی و غیر طبیعی کسب کردهاند، انتقال دهد.»
تاریخ شفاهی اداره کل مطبوعات و خبرگزاریها
دومین مقالهای که ارائه شد از حسن محرابی و با عنوان «کاربرد تاریخ شفاهی برای دستگاههای دولتی، نمونه موردی اداره کل مطبوعات و خبرگزاریهای دولتی» بود. محرابی گفت: «ما در مورد تاریخ تعاریف گوناگونی داریم؛ من این تعریف را انتخاب کردم که تاریخ تجربه زندگی انسان است که در طول زمان گسترش پیدا کرده است. به نظر من باید کاری کنیم که تاریخ شفاهی را به عرصه عمومی وارد کنیم. اگر بخواهیم به تاریخ شفاهی به عنوان یک پدیده آکادمیک صرف نگاه کنیم، استفاده از آن غیر ممکن است؛ یعنی هر چقدر که ما تاریخ شفاهی را تدوین کنیم، ولی مردم از آن استفاده نکنند، به نظر میرسد که کارمان ناتمام باقی مانده است.
نکته اولی که در ارتباط با مقاله مطرح است، این است که تاریخ، تجربه زندگی مردم است، استفاده از تجربه کارشناسان و متخصصانی که در حوزههای مختلف کار کردهاند، ضرورت پیدا میکند. در نهادها و سازمانهایی که تنها برای خودشان کار نمیکنند و تأثیر و اهمیتشان در جامعه، بسیار گسترده و وسیع است، جایی مانند اداره کل مطبوعات داخلی و معاونت مطبوعاتی، برنامهریزی و فعالیتی که میکند در چارچوب و محدوده خودش نیست و تأثیر شگفتی در جامعه دارد و به شکل وسیعی افراد مختلف از سیاستگذاریهایی که در آنجا انجام گرفته است، تأثیر میپذیرند. بهطور قطع اینها باید ارزیابی شوند و ارزیابی نه تنها از طریق اسناد بلکه از طریق گفتوگو با متخصصینی است که در آنجا کار و فعالیت کردهاند. نکته دومی که باید در تاریخ شفاهی مؤسسات دولتی به آن توجه شود، این است که باید ساختار نظام اداری و سازمانیمان توصیف و تشریح شود، زیرا کسانی که در آن دستگاه و سازمان کار میکنند، از نظام آن سازمان تأثیر میگیرند و وقتی ما در حوزه تاریخ شفاهی با آنها صحبت و بحث میکنیم، باید در نظر داشته باشیم که آنها مدت طولانی در چنین ساختاری کار کردهاند و بنابراین باید ارزیابی مناسبی از تخصصها و گفتههایشان داشته باشند.
از نکاتی که در ارتباط با ساختار سازمانی مهم بوده است، این است که در این نظام اداری، دستگاه و سازمان و مقررات بسیار اهمیت دارد. این موضوع از گذشته نیز وجود داشته است که میآمدند و چارچوب قوانین را مشخص میکردند و هر شخصی که صحبت میکرد، میگفتند که چارچوب قوانین اینگونه است و صحبت نکن! همیشه کارشناسان و متخصصان، دریایی از دانش داشتند و چون چارچوب اداری اجازه نمیداده، تا زمانی که کار میکردند، اجازه نداشتند در مورد مسائل تخصصی سازمانشان بحث و گفتوگو داشته باشند. بنابراین باید در نظر داشته باشیم سازمان خاصی که در حال فعالیت است، در چه حوزهای و چگونه با کارمند و کارشناس خود ارتباط داشته و رفتار کرده است. در چارچوب سازمان اداری باید توجه داشت که چه استفادههایی میتوان از تاریخ شفاهی کرد. مهمترین آن، فعالیت تشکیلات اداری این کشور است؛ یعنی اگر ما به اسناد و مدارک و قوانین بسنده کنیم، به هیچ وجه کار ما دچار تحول نخواهد شد و این کارشناسان و متخصصین هستند که کار را به نتیجه خواهند رساند.»
وی افزود: «وقتی ما با اسناد و مدارک روبهرو میشویم، آنها هیچ حال و احساسی ندارند، ولی وقتی به تاریخ شفاهی مراجعه میکنیم، میتوانیم ارزیابی کنیم کسی که با ما در حال صحبت است، میزان صداقتش تا چه حد است، تواناییهایش چقدر است. در واقع ما به شکل عینیتر و دقیقتر میتوانیم با موضوعمان از طریق تاریخ شفاهی آشنا شویم و از آن بهره بگیریم. موضوعی که وجود دارد این است که برای ثبت تاریخ یک سازمان، تنها تاریخ کتبی نیست که کاربرد دارد، بلکه تاریخ شفاهی نیز وجود دارد و این موضوع را تکمیل کرده و به ما کمک میکند.»
محرابی ادامه داد: «من فکر میکنم که از زمان اعتمادالسلطنه کار وزارت فرهنگ شروع شده است، ولی اسناد مکتوب، از سالهای 1312_1310 در اداره کل مطبوعات وجود دارد و نشان میدهد که در دورههای اولیه، کار مطبوعات در وزارت معارف انجام میشده است. سپس به وزارت کشور منتقل شد و بعد به وزارت فرهنگ و هنر. پس از انقلاب، وزارت ارشاد ملی درست شد و در نهایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. از زمانی که مدارکش موجود است، این اداره حدود 25 نفر مدیر کل داشته است.
حدود 9 ماه است که من مشغول کار تاریخ شفاهی آن هستم و در این مدت متأسفانه دو نفر از آنها فوت کردهاند. ما در حوزهای مشغول به فعالیت هستیم که بخشی از اسناد و مدارک مملکت، مطبوعات آن است. این مطبوعات مطالب و نکاتی را مطرح کردهاند که یک بخش آن آشکار است، به عنوان مثال مطالبی را در روزنامهای میخوانیم، اما دلایل متعددی وجود دارد که ما باید آن دلایل را در سازمانهایی که برای این مجموعهها سیاستگذاری میکردهاند پیدا کنیم. به عنوان مثال امروزه ما گاهی با کاریکاتوری مشکل داریم و ممکن است که یک کاریکاتور اشکال داشته باشد، اما زمانی که گذشتگان و کسانی که سیاستگذاری کردهاند را مرور کرده و با آنان گفتوگو میکنیم و به اسناد و مدارک مراجعه میکنیم، میبینیم که در اوایل انقلاب بعضی از افراد از کاریکاتور برای توهین و فحاشی استفاده میکردند و سیاستگذاری این بود که جلوی این ناشران گرفته شود. من گمان میکنم که آن سیاستگذاری تا امروز مانده است، بدون این که آن زمینه ذهنی را بدانیم.
در حوزه رسانه و فعالیتهای مطبوعاتی، کار دولتی باید اولویت داشته باشد و سیاستگذاری شود. متخصصان و کارشناسان فوقالعاده فرهیختهای داریم و بسیار جالب است که چند پشت این افراد در حوزههای رسانهای کار کردهاند، در دستگاههای حکومتی بودهاند و از تجربیاتشان نه تنها در یک زمینه، بلکه در زمینههای مختلف میتوان بهره گرفت. امیدوارم که هرچه زودتر این کار انجام شود و من نیز در حد توانم بتوانم کمک کنم.»
تاریخ شفاهی دانشگاه فنی و حرفهای
سومین مقالهای که ارائه شد از شهناز جبلعاملی و با عنوان «دانشگاه فنی و حرفهای از منظر تاریخ شفاهی» بود. وی گفت: «من 60 نفر را از بدو تأسیس دانشگاه فنی و حرفهای که سال 1342 بوده، شناسایی کردم، اما تعدادی از آنها به رحمت خدا رفته بودند، تعدادی در داخل ایران نبودند و تعدادی نیز در شهرستانها بودند. از آن 60 نفر، از حدود 35 نفر جواب گرفتم و با 25 نفر از آنها گفتوگو کردم. تاریخ شفاهی یک شیوه پژوهش در تاریخ است که بر اساس گفتهها و شنیدههای افراد به تاریخ میپردازد و از این طریق در واقع ما میتوانیم پیشینه دانشگاه فنی و حرفهای را در بخشهایی مانند اصالت وجودی، چیستی و چرایی، فعالیت و کارکردها و در نهایت وقایع و رویدادهایی که بر اساس سلائق و نیازهای واقعی و غیرواقعی جامعه با آنها برخورد شده است، به دست بیاوریم.
مدت اجرای این طرح تاریخ شفاهی، هفت ماه بود. مصاحبهها به صورت صوتی و تصویری انجام و ویراستاری شدند. پس از راستیآزمایی و تطبیق مصاحبهها با هم، دستهبندی و خلاصهبرداری شدند. دستهبندیای که در اینجا آوردهام، شامل سیر تحول تاریخی دانشگاه فنی و حرفهای، برنامهریزی درسی، توسعه، امور مالی، نیروی انسانی، دانشافزایی، تربیت معلم و تربیت دبیر فنی و حرفهای است، اما مطالب دیگری هم در این دستهبندی قرار دارد، از جمله: مبانی نظری آموزشهای فنی و حرفهای، پژوهش و تحقیقات، ارتباط با صنعت و کارآفرینی و همچنین اسامی تمامی وزرای آموزش و پرورش که دانشگاه فنی و حرفهای از ابتدا زیر نظر آنها بوده است، معاونین فنی و حرفهای، مدیران کل و معاونان مدیر کل استخراج شدهاند.»
جبلعاملی افزود: «در سال 1341 سازمان تعلیم و تربیت حرفهای کشور و در سال 1342 معاونت تعلیمات عالیه و فنی و حرفهای تشکیل شدند و در سال 1346 انتقال وزارت تعلیمات عالیه به وزارت علوم انجام شد. از آنجا که وظیفه فنی و حرفهای، تعلیم تکنسین بود، زیر نظر آموزش و پرورش ماند. در سال 1347 معاونت آموزش فنی و حرفهای و اداره امور انستیتوهای تکنولوژی تشکیل شدند و در سال 1354 تغییر نام اداره امور انستیتوهای تکنولوژی به دفتر امور مدارس عالی انجام شد. ما در آن زمان حدود 17 انستیتوی تکنولوژی داشتیم. در سال 1357 تغییر معاونت آموزش فنی و حرفهای به سازمان آموزش فنی و حرفهای، در سال 1358 تغییر سازمان آموزش فنی و حرفهای به معاونت آموزش فنی و حرفهای، در سال 1363 تغییر عنوان انستیتوهای تکنولوژی به مجتمع آموزش فنی و حرفهای، در سال 1370 تغییر عنوان مجتمع آموزش فنی و حرفهای به آموزشکده فنی و حرفهای، در سال 1374 تبدیل معاونت آموزش فنی و حرفهای به معاونت آموزشی، در سال 1378 تغییر عنوان دفتر امور مدارس عالی به مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم(ص) و در سال 1390 تغییر عنوان به دانشگاه فنی و حرفهای انجام شدند. چرایی تمام این تحولات باید در تاریخ شفاهی مشخص شود. با این تغییراتی که انجام شد، محلها و افراد تغییر کردند و هیچ سند مکتوبی از این تغییرات وجود ندارد.»
وی گفت: «وقتی که انستیتوهای تکنولوژی تشکیل شدند، همه برنامهها از خارج از کشور مانند آلمان، اتریش و فرانسه گرفته و ترجمه شده بودند. در سال 1356 و یک سال قبل از انقلاب برای دو رشته برق و مکانیک برنامههایی تعیین شد. در سال 1357 وزارت علوم و سازمان سنجش این تغییرات را قبول نکردند و گفتند این که تنها هنرستانیها بیایند و واد کنکور شوند را قبول نمیکنیم. بالاخره در سال 1361 انقلاب فرهنگی و سپس برنامههای بازگشایی مدارس عالی اتفاق افتاد. در سال 1362 برنامههای نوگشایی دورههای کاردانی تهیه شد. در سال 1373 برنامههای کاردانی پیوسته در نظام جدید متوسطه به اجرا درآمد. از سال 1364، برنامهها هر دو سال یک بار مورد بازنگری قرار میگرفت و از سال 1382 برنامهریزی جدیدی انجام نگرفت. از سال 1393 از طریق وزارت علوم اقدامات اساسی در حال انجام است.
از لحاظ توسعه، از 25 مرکز به 145 مرکز رسیدیم. از لحاظ امور مالی، زمانی که زیر نظر آموزش و پرورش بود، دانشآموزی با آن رفتار میشد و سپس سرانه دانشجویی به آن تعلق گرفت. از لحاظ نیروی انسانی از دبیرها استفاده میشد، اما کمکم هیئت علمی به این مراکز اختصاص یافت. برای دانشافزایی هم بورسیههای خارج از کشور به افراد مختلف داده شد.
تربیت معلم جزو دفتر امور مدارس عالی بود که این روند در سال 1380 متوقف شد. کارشناسی ناپیوسته تربیت دبیر نیز زیر نظر دفتر امور مدارس عالی بود که آن هم متوقف شد. تاریخ شفاهی دانشگاه فنی و حرفهای، 170 مرکز از قدیم تا الان این مجموعه را زیر پوشش خود دارد. تکتک این مراکز باید تاریخ شفاهی خود را انجام دهند تا مجموعه کار، کامل و بسته شود.»
تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی
مقاله چهارمی که ارائه شد، از پیمانه صالحی و با عنوان «تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ویژگیها و ضرورتها» بود. صالحی گفت: «تاریخ شفاهی به عنوان یکی از رشتههای نوین گردآوری اطلاعات، راهی پرفراز و نشیب را برای تثبیت جایگاه خود به منزله یک ابزار تحقیقی برای مطالعات تاریخی طی کرده است. این روش پژوهشی ویژگی روایی دارد و رویدادها و حادثهها را براساس بینشها و شنیدههای شاهدان و ناظران دورههای تاریخی بازگو میکند. در واقع ضمن معرفی سازمان اسناد و کتابخانه ملی و بیان ویژگیهای خاص و ضرورت آن، مراحل شکلگیری را توصیف و تبیین میکند.
بررسی اهمیت گردآوری اطلاعات در زمینه پیشینه سازمانهای اجرایی از طریق انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی، یکی از مباحثی است که در سالهای اخیر مورد توجه علاقهمندان قرار گرفته است و ثبت نحوه شکلگیری سازمانها و طی فراز و نشیبهای آن در گذر زمان به کسب اطلاعات جامع در این زمینه کمک میکند و میتواند یاریگر مدیران و دستاندرکاران و مؤسسات در زمان کنونی باشد. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، مؤسسهای آموزشی، پژوهشی و خدماتی است که اساسنامه آن به تصویب مجلس رسیده است. شکلگیری رسمی کتابخانه ملی به سال 1316 بازمیگردد. سال 1362 مرکز خدمات کتابداری و سال 1378 سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی در کتابخانه ملی ادغام شدند و سرانجام در سال 1381 با تصویب شورای عالی اداری، کتابخانه ملی و سازمان اسناد ملی با هم ادغام شدند و سازمان فعلی شکل گرفت. هر یک از این سازمانها پیش از ادغام، دارای هویت مستقل و وظایف مشخصی بودند که شرایط آنها پس از برخورداری از هویت جدید، دستخوش تغییراتی شد. از آنجا که تا سال 1383 در مورد تاریخچه هر یک از این مؤسسات، اطلاعات مدون اندکی موجود بود، لذا طرح تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در این سال، مورد توجه گروه تاریخ شفاهی قرار گرفت و به اجرا درآمد.»
صالحی ادامه داد: «زمانی که طرح، تهیه و به اجرای آن فکر میشد، این سوالات به عنوان سوالات اصلی پژوهش مطرح شد: چرا شناخت پیشینه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران دارای اهمیت است؟ تاریخ شفاهی چه نقشی در شناخت شکلگیری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران دارد؟ در انتخاب مصاحبهشوندگان چه گروههایی را باید مورد توجه قرار داد؟ نمونه سوالات پیشنهادی چه مواردی را شامل میگردد؟ یافتههای حاصل از طرح، به چه شکلی قابل انتشار است؟
پیرامون فعالیتهای کتابخانه ملی، کتابی تحت عنوان «تاریخچه کتابخانه ملی ایران» در سال 1357 منتشر شده است. همچنین مجموعه مقالههای پوری سلطانی در کتابی تحت عنوان «فرصت حضور» در سال 1383 انتشار یافت. البته در همین سال نیز کتاب «کتابخانه ملی ایران» چاپ و منتشر شد. علاوه بر این، مجموعه «رؤسا و نامآوران کتابخانه ملی ایران» نیز در سال 1383 گردآوری و منتشر شد. اقدامات و تاریخچه تأسیس مرکز خدمات کتابداری تا پیش از پیوستن به کتابخانه ملی ایران، در مقالهای تحت عنوان «نقش پژوهشی مرکز خدمات کتابداری» درج شده است. همچنین مجموعه شرح وظایف و پستهای سازمانی این مرکز نیز در سال 1352 تهیه شده است. فعالیتهای سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی تا قبل از سال 1378 نیز تنها در بروشوری تحت عنوان «آشنایی با مرکز» ذکر شده بود. منابع محدودی در مورد تاریخچه این چهار سازمان تا پیش از اقدام موجود بود.»
وی افزود: «تاریخچه تشکیل مجموعه کتابخانه به آغاز دهه 1240 برمیگردد. در سال 1231 مدرسه دارالفنون در تهران کار خود را آغاز کرد و 12 سال بعد (1243)، کتابخانه کوچکی در آن مدرسه تأسیس شد. این مجموعه کوچک، هسته اولیه کتابخانه ملی ایران شد که 73 سال بعد، در سوم شهریور 1316 به طور رسمی در تهران گشایش یافت. در واقع سال 1313 مهدی بیانی به ریاست این کتابخانه منصوب شد و تأسیس کتابخانه ملی ایران را به علیاصغر حکمت پیشنهاد کرد که مورد قبول قرار گرفت. پس از آن، ساختمان کتابخانه ملی در میدان مشق (نبش خیابانهای امام خمینی(ره) و سی تیر کنونی) ساخته شد و سال 1316 به مهدی بیانی تحویل داده شد. علاوه بر این، کتابهای کتابخانه سلطنتی، کتابخانه خصوصی عزیزخان ندایی و کتابخانه بانک استقراضی روسیه نیز به مجموعه کتابخانه اضافه شد و کتابخانه ملی ایران، بهطور رسمی در سوم شهریور سال 1316 افتتاح شد.»
مرکز خدمات کتابداری، با نام قبلی «مرکز آمادهسازی کتاب تهران» و نام اختصاصی تِبراک، نخستین مرکز خدمات کتابداری در آسیا بود که مهر سال 1347 تأسیس شد. هدف از راهاندازی آن، فراهم آوردن خدمات مرکزی برای امور فنی کتابخانهها، بویژه فهرستنویسی و ردهبندی کتاب، راهنمایی و مشاوره برای رفع نیازهای فنی کتابخانهها، بر مبنای اصول نوین کتابداری در ایران بود. با پیشنهاد و همکاری خانم پوری سلطانی و آقای جان هاروی که استاد دورههای کارشناسی ارشد کتابداری بود، طرحی به وزارت علوم ارائه شد و این مرکز در کنار مرکز اسناد و مدارک علمی کار خودش را آغاز کرد و در سال 1362 با کتابخانه ملی ادغام شد. البته این ادغام، سه سال به طول انجامید.
سازمانی در سال 1361 با ادغام مرکز مدارک وزارت اطلاعات و جهانگردی و مرکز اسناد فرهنگی آسیا، وابسته به وزارت فرهنگ و هنر، با نام مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موجودیت یافت و سال 1361 به سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی تغییر نام داد. این سازمان پیش از پیوستن به کتابخانه ملی، اقدامات مختصری داشت. از مهمترین اقدامات سازمان میتوان به تهیه آرشیوی از اسناد و مدارک گروههای سیاسی داخلی، تشکلهای غیرقانونی و مدارک مربوط به رژیم پهلوی اشاره کرد. همچنین از سال 1361 اقدام به انتشار فصلنامه فهرست مقالات انقلاب اسلامی در مطبوعات ایران کرد که جانشین فهرست مقالات فرهنگی مرکز اسناد فرهنگی آسیا شد.
سازمان اسناد ملی ایران یا آرشیو ملی ایران در سال 1349 به منظور جمعآوری و حفظ اسناد ملی در سازمانی واحد و فراهم آوردن شرایط و امکانات مناسب برای دسترسی عمومی به این اسناد و نیز صرفهجویی در هزینههای اداری و استخدامی از طریق تمرکز پروندههای راکد وزارتخانهها، مؤسسات دولتی و وابسته به دولت و امحای اوراق زاید و وابسته به سازمان امور اداری و استخدامی کشور شکل گرفت. این سازمان در سال 1381 با مصوبه دولت، با کتابخانه ملی ایران ادغام شد.
طرح تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران هم در سال 1383 مورد توجه قرار گرفت. هدف از ارائه طرح مذکور، گردآوری اطلاعات در زمینه تاریخچه، وظایف، تشکیلات، دستاوردها و فعالیتهای این سازمان در دورههای مختلف بود. در این طرح، فعالیتها و وظایف چهار مؤسسه شکلدهنده این سازمان، قبل و بعد از پیوستن به یکدیگر، بهطور دقیق مورد بررسی قرار گرفت. طرح تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در سطوح رؤسا، معاونین، مشاوران، اعضای هیئت علمی، مدیران و کارشناسان انجام پذیرفت. البته مصاحبهشوندگان پیشنهادی با سنین بالا، در اولویت انجام مصاحبه قرار گرفتند. گفتوگو با رؤسا و مدیران سطوح بالا، به دلیل ثبت و ضبط اطلاعات مربوط به اتخاذ تصمیمات کلان مدیریتی و اجرای برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت که منجر به تغییرات اساسی و ساختاری بسیاری شده بود، انجام گرفت. همینطور، مقایسه دهههای مختلف فعالیت سازمان و کامیابی و ناکامی در حصول به اجرای برنامهها و کسب نتایج حاصل از آن، از طریق مصاحبه با این شخصیتها امکانپذیر بود.»
صالحی ادامه داد: «از جمله محورهای سوالات اصلی طرح مذکور، میتوان این موارد را برشمرد: تاریخچه شکلگیری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و مراکز مرتبط با آن؛ تشکیلات سازمان (مرکز اسناد، کتابخانه، مرکز خدمات) و تغییرات آن در طول زمان؛ سازماندهی ساختار سازمان اسناد ملی ایران؛ مدیریت و ساماندهی منابع (در کتابخانه، مرکز اسناد، مرکز خدمات، سازمان مدارک فرهنگی)؛ نحوه ارائه خدمات حضوری و غیرحضوری در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران؛ مهمترین چالشهای پیش روی سازمان در هویت جدید؛ نحوه ادغام و به هم پیوستن کتابخانه، مرکز اسناد، مرکز خدمات و سازمان مدارک فرهنگی؛ موانع و مشکلات ادغام سازمان اسناد با کتابخانه ملی و... در مجموع با 30 شخصیت، طی 84 جلسه و 108 ساعت مصاحبه انجام دادند. یافتههای حاصل از طرح، پیشینه شکلگیری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، وضعیت سازمان در زمانهای ادغام در مقاطع مختلف، بررسی فعالیتهای تخصصی سازمان، وضعیت رشد و ارتقای سطح فعالیتهای پژوهشی و عملکرد سازمان در دهههای فعالیت بودند. «سرو سربلند» با خاطرات پوری سلطانی، «از متن تا نقش» با خاطرات دکتر سیروس پرهام، «شمع خرد» با خاطرات کامران فانی و «درّ دانش» با خاطرات دکتر عباس حرّی هم از جمله آثار منتشر شده هستند.»
وی گفت: «تاریخ شفاهی در دهههای اخیر با توجه به قابلیتهای گستردهای که دارد، توانسته در زمینههای متعدد، یاریرسان پژوهشگران و علاقهمندان تاریخ معاصر باشد. در این میان، تهیه و مستندسازی تاریخچه و عملکرد دستگاههای اجرایی، به یکی از کاربردیترین روشها در این زمینه تبدیل شده است؛ بنابراین شناخت رویکردهای عملی گردآوری اطلاعات پیرامون سازمانها و مؤسسات از طریق انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی، موجب دستیابی به تاریخچهای موثق و مستدل از فعالیتها و وظایف دستگاههای اجرایی میشود و منابع مکتوب از دستیابی به این اطلاعات ناتوان هستند. علاوه بر این، همواره مسئولان و دستاندرکاران مؤسسات و سازمانها، به مطالعه عمیق تجربیات رؤسا، مدیران و کارشناسان در سالهای گذشته نیازمندند تا بتوانند بر اساس دانستهها، برنامههای مناسبی را جهت نیل به اهداف سازمانی، طرحریزی و اجرا کنند. این یافتهها موجب ارتقاء سطح عملکرد سازمانها میشود و از اتلاف وقت و انرژی و بهکارگیری نیروهای سازمان، در مسیرهای پیشین جلوگیری میکند.»
چهار شاخصه بهرهوری
پنجمین مقالهای که ارائه شد، از رضا بیطرفان و با عنوان «ظرفیتهای تاریخ شفاهی در دستیابی به الگوی مدیریت منابع انسانی، با تأکید بر افزایش سطح بهرهوری» بود. بیطرفان گفت: «تاریخ شفاهی با توجه به ماهیت میانرشتهای و انعطافپذیر خود که در عرصههای بسیاری وارد شده است، تا چه حد میتواند در بحث مدیریت، اداره سازمانها و بهرهوری قدرتمند ظاهر شود و در آنجا نیز رویکردهای جدیدی از خود به نمایش بگذارد؟ به نوعی برای پیوند و همنشینی تاریخ و علم مدیریت تلاش شده است. سؤال اصلی مقاله این است که تکنیکها و ابزارهای تاریخ شفاهی، برای برطرف کردن موانع بهرهوری، بهبود عملکرد و دستیابی به برنامههای بلند مدت و کوتاه مدت، چه کمکی میتواند به مدیران بکند؟
بخش اول مقاله در مورد تاریخ شفاهی است. در این بخش، وجوهی از تاریخ شفاهی برجسته شده است که مدیران بتوانند با آن رابطه برقرار کنند، یعنی زبان مشترکی ایجاد شود تا یک مدیر به سمت بهرهگیری از توان تاریخ شفاهی برود. بسیاری از صاحبنظران و بزرگان در آثار و مقالات ارزشمند خودشان، به ماهیت و کارکرد تاریخ شفاهی اشاره کردهاند، اما یک مدیر برای این که آن ضرورت در او ایجاد شود، باید بداند که تاریخ شفاهی روشی عینی، قانونی و برخوردار از اصول نظری و عملی است و بعد از گردآوری دادههای شفاهی، در مرحله بعد به دنبال راستیآزمایی و سایر منابع میرود تا در نهایت سند شفاهی تولید شود؛ یعنی ما با مصاحبه هدفمند، آگاهانه و فعال روبهرو هستیم؛ عمل کنشگرایانهای که مصاحبهکننده در برابر راوی انجام میدهد. یک مدیر باید این موضوع را بداند که به وسیله تاریخ شفاهی میتواند با تجربیات افرادی که در یک دوره معین در تصمیمگیریهای یک سازمان دخالت داشتند، چه افراد رده بالا و چه افراد مطلع و آگاه ردههای دوم و سوم و پایینتر، خلأهای زیادی را پر کند و ابهامات زیادی را به پایان برساند و به نوعی با تاریخ شفاهی میتواند به تخلیه تاریخی کارگزاران و عاملان یک رویداد دست پیدا کند.
چرا این موضوع باید برای یک مدیر مهم باشد و یک مدیر چگونه میتواند از آن استفاده کند؟ این موضوع برمیگردد به همان زبان مشترک مدیریت و این که در مورد مدیریت و بهرهوری توضیحاتی داده شود. مدیر با یک سازمان روبهروست که پدیدهای زنده و پویاست، به این معنا که نیاز به مراقبت دارد و هر نوع غفلت از سطوح مختلف یک سازمان، میتواند اثرات جبرانناپذیری داشته باشد. به همین دلیل، مدیری که به دنبال رسیدن به اهداف عالی است و منابع محدودی را نیز در اختیار دارد، به یک الگوی دقیق و مؤثر و کارآمد در مدیریت منابع انسانی نیاز دارد تا به اهداف و برنامههایش برسد و سیاستهای راهبردی آن سازمان را محقق کند. به نوعی آنچه که در تکمیل مدیریت آورده شده است، بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی، انسانی و همسوسازی کوشش کارکنان است. تمام وظایف مدیریت منابع انسانی نیاز دارند که مدیر به اطلاعاتی دسترسی داشته باشد و بدون داشتن اطلاعات از بدنه سازمان و ارکان سازمان خودش، نمیتواند آن وظایف را به درستی انجام دهد. یکی از مهمترین اهداف مدیران در یک سازمان، تحقق بهرهوری است؛ یعنی افزایش بهرهوری سازمان. حالا ببینیم تاریخ شفاهی چه کمکی میتواند به بهرهوری کند؟
بهرهوری در سالهای اخیر به یک مطالبه جهانی تبدیل شده است و سرمایهگذاریهای زیادی روی آن اتفاق افتاده است. بهرهوری را در یک تعریف، جمعِ میان کارایی و اثربخشی دانستهاند؛ کارایی به معنای درست انجام دادن کارها و اثر بخشی یعنی انجام دادن کارهای درست و در یک معنا و تعریف ساده یعنی مدبرانه و هوشمندانه کار کردن. مدیری که در حال انجام یک عمل آگاهانه و مستمر است، بهطور قطع به دنبال رسیدن به بهرهوری سازمان خودش است. در اینجا و در چهار شاخصه بهرهوری مورد بررسی قرار میگیرد؛ نگهداشت و مرمت منابع انسانی، ارزیابی عملکرد بهرهوری سازمانی، ایجاد شفافیت سازمانی، انعطافپذیری و سرعت عمل.»
وی افزود: «منبع انسانی در یک سازمان از ارزشمندترین منابع به حساب میآید و مهمترین وظیفه مدیران پس از جذب و بهسازی، این است که بتوانند منابع انسانی توانمند خودشان را حفظ کنند و ریزش منبع انسانی نداشته باشند. این یک سیاست راهبردی است. مدیران با تاریخ شفاهی و مصاحبه فعال میتوانند اطلاعات زیادی را از دغدغهها و انتظارات کارکنان خودشان به دست بیاورند و یک محیط خالی از تنش ایجاد کنند. اگر در جایی نیاز شد، رویههای قدیم را اصلاح کرده و یا روشهای جدیدی را ایجاد کنند و در نهایت یک مرمت و بازسازی را در بدنه سازمان خود انجام بدهند. بهبود عملکرد یک سازمان بدون ارزیابی عملکرد آن امکانپذیر نیست. این کار در چهار سطح فرد، برنامهها، گروهها و کل اعضای سازمان میتواند صورت بگیرد و به نوعی، تاریخ شفاهی نقاط ضعف و کاستی که در یک سازمان وجود دارد را رصد میکند. این موضوع برای مدیرانی مهم است که نمیخواهند مشکلات کوچک به بحرانهای جدی در سازمان تبدیل شوند. اگر ارزیابی عملکرد انجام شود، دستیابی مدیران به مزیت رقابت و برتری در بازار رقابت هم بسیار بهتر و آسانتر خواهد بود.
در ایجاد شفافیت سازمانی هم واضح است که تاریخ شفاهی زوایای پنهان و مطالب ناگفته را باقی نمیگذارد و اجازه نمیدهد عوامل مخربی شکل بگیرند که از تاریکیها و ندیدنها تغذیه میکنند. با انبوهسازی اطلاعات در سازمانها و به سخن درآوردن تمام ارکان سازمان، این شفافیت سازمانی محقق میشود. همچنین برای سازمان مهم است که در برابر تغییرات پیشبینی نشده، واکنشهای سریع، صحیح و مؤثری ارائه بدهد تا بتواند در برابر رقبا برتری خود را حفظ کند. تاریخ شفاهی با رمزگشایی از حواشی وقایع و شایعات، میتواند این کار را به خوبی انجام دهد. برای مدیران این موضوع بسیار مهم است که علل شکستها و موفقیتها را بدانند، این که نقشه راه و مسیری که تا اکنون پیموده شده، به چه شکل بوده است. تاریخ شفاهی این توان را دارد که در قالب یک مجموعه منسجم، قابل فهم و ساده، تمام این اطلاعات را برای اجرای یک مدیریت مؤثر در اختیار مدیران قرار بدهد.»
ادامه دارد...
گزارش نخستین همایش تاریخ شفاهی دستگاههای اجرایی-2
تعداد بازدید: 7623
http://oral-history.ir/?page=post&id=7413