نمایشگاهی از تاریخ شفاهی فرهنگ بوسنیایی
میشل هانکس[1]
ترجمه: نرگس صالحنژاد
23 مهر 1396
نیتا رایس[2] و اشیاء موزه کنتاکی در جریان افتتاح نمایشگاه بوسنی با عنوان «فرهنگ منتقل شده: بوسنیاییهای ساکن بولینگ گرین[3]»؛ این نمایشگاه برای بزرگداشت هزاران پناهجوی بوسنیایی است که در جریان جنگ داخلی بوسنی به آمریکا آمدند. رایس همواره همسایگان بوسنیایی داشته است و فرزندانش همراه با کودکان بوسنیایی به مدرسه میروند.
در روز افتتاح نمایشگاه موزه کنتاکی به نام «فرهنگ منتقل شده: بوسنیاییهای ساکن بولینگ گرین» حدود 300 مهمان در محیط کوچک موزه برای گوش دادن و یاد گرفتن در مورد فرهنگ و تاریخ بوسنی دور هم جمع شدند.
نمایشگاه از اشیاء و تصاویری از اقلامی که بوسنیاییها در زمان جنگ داخلی بوسنی به آمریکا بردند تا نمونهای از یک اتاق نشیمن بوسنیایی را در بر میگیرد. موزه ترکیبی از فرهنگ این کشور و همچنین تاریخ جنگ سالهای 1992 تا 1995 است. موسیقی زنده بوسنیایی و نوشیدنیهای تازه محلی در این شب برای مهمانان مهیا شده بود.
در ورودی نمایشگاه پلاکارد سادهای نصب شده است که نقلقولی روی آن خودنمایی میکند: «سرگذشت هر کسی منحصربهفرد است، همه ما سرگذشت شخصی خود را داریم...» این نقل قول از دنیس هادیچ[4] برگزارکننده این نمایشگاه است. هادیچ، دانشجوی دانشگاه کنتاکی غربی است و برنت بورکمن[5] استاد مردمشناسی این دانشگاه و مدیر موزه کنتاکی است. این دو در بهار 2015 یکدیگر را در محل کار هادیچ در سیرز[6] ملاقات کردند.
زمانی که هادیچ با بورکمن به عنوان یک مشتری تماس گرفت، منشاء نام خانوادگی او را شناخت. طی مکالمه خود بورکمن متوجه شد این نیاز وجود دارد که سرگذشت جامعه بوسنیایی برای بخش بزرگتری از جامعه بولینگ گرین گفته شود. بورکمن میگوید: «اغلب افرادی که من میشناسم، هرگز چیزهایی شبیه دیدهها و تجربیات بوسنیاییها را ندیده و تجربه نکردهاند.»
مدت زمان اندکی پس از اولین برخورد، بورکمن و هادیچ گروهی را برای شروع کار طرح تاریخ شفاهی گرد هم جمع کردند که نتیجه آن به شکل نمایشگاهی در موزه خود را نشان داد. طبق گفته بورکمن، حدود 26 ماه برای برپایی این نمایشگاه زمان صرف شده است.
هادیچ، در دوران کودکی همراه مادرش از بوسنی به آمریکا مهاجرت کرده است. او نیز احساس میکرد مردم شهر بولینگ گرین از حضور جمعیت بالای ساکنان بوسنیایی در شهر اطلاعی ندارند. او گفت، مردم معمولاً شوکه میشدند زمانی که میفهمیدند 10 درصد جمعیت شهر بوسنیایی هستند.
هادیچ امیدوار است این موزه مردم را در مورد فرهنگ بوسنیایی آگاه کند و شباهتهای بین آنان و فرهنگ آمریکایی را نشان دهد، اما از همه مهمتر، وی امیدوار است مردم این شهر از مبارزات بوسنیاییها در طول نسلکشی و آنچه بر آنها گذشت تا به آمریکا برسند، آگاهی یابند و با آنان همدردی کنند. او گفت: «جنبههای فرهنگی مانند غذا، لباس، فرهنگ غذایی و موسیقی وجود دارند، اما سرگذشتهای نیز وجود دارند که تأثیرات آنها را نمیتوان نادیده گرفت.»
در این شب احساس غرور و هیجان موزه را پر کرد. افراد زیادی به دلایل و با ارتباطات مختلف به موزه آمدهاند. روکسان اسپنسر[7] شهروند بولینگ گرین، بعد از دیدار با برخی زنان مسلمان بوسنیایی در جلسه برگزار شده در مرکز اسلامی بولینگ گرین، آمده است تا در مورد فرهنگ بوسنیایی بیشتر بداند. اسپنسر میگوید: «همه آنها از آن جنگ میگویند... و من فکر میکنم، باید بیشتر در مورد آن بدانم.»
سعید جلیل[8] ساکن نشویل[9] که خواهر و مادرش در این نمایشگاه مشارکت داشتند، میگوید: «من احساس میکنم نشان دادن این تراژدی کار بسیار بزرگی است، اما در کشور ما [بوسنی] بخشهای شادتری نیز برای معرفی وجود داشته است.» جلیل همچنین گفت: «همه چیز به خوبی انجام شده است. احساسات شاد و غمگین در کنار هم وجود داشتند که احساس میکنم این نکته از نقاط قوت این نمایشگاه بود.»
برنت بورکمن قصد دارد طرح تاریخ شفاهی را ادامه دهد و میگوید نمایشگاه پایان این طرح نیست. بورکمن میگوید: «ما امیدواریم این کار سالها و سالها و سالها ادامه یابد.»
این نمایشگاه جامعه بوسنیایی و آنچه در مورد آنها وجود داشت به مردم بولینگ گرین نشان داد، اما افرادی مانند هادیچ معتقدند هنوز ناگفتههای بسیاری وجود دارند. هادیچ گفت: «این فقط نگاهی گذرا به جامعه بوسنیایی بولینگ گرین است، بیش از 6 هزار نفر بوسنیایی در این شهر وجود دارند و هر کدام آنها سرگذشت خاص خود را دارند.»
[1].Michelle Hanks
[2] Nita Rice
[3] Bowling Green
شهری در ایالت کنتاکی. م
[4].Denis Hodžić
[5].Brent Bjorkman
[6].Sears:
سیرز، شرکت خردهفروشی آمریکایی و چندملیتی است که در حال حاضر مالک شبکهای از ۲٫۲۴۸ فروشگاه زنجیرهای در ایالات متحده آمریکا، کانادا و مکزیک است.
[7].Roxanne Spencer
[8].Sead Dzelil
[9]. Nashville
شهری در ایالت تنسی. م
کالج هایتس هرالد
تعداد بازدید: 5003
http://oral-history.ir/?page=post&id=7387