درک احساسات در تاریخ شفاهی
کاترین هولمز[4]
ترجمه: ناتالی حقوردیان
08 شهریور 1396
عکس: «هدفونز»[1] از نیکولای کاشیرین[2]، فلیکر[3]
کاترین هولمز، استاد دانشگاه در رشته تاریخ و مدیر مرکز مطالعات کشوری[5] در دانشگاه لا تروب[6] در ملبورن استرالیا است. علائق تحقیقاتی وی شامل تاریخ شفاهی، تاریخ زیستمحیطی، نامهها و دفتر خاطرات زنان است. آخرین کتاب او «میان برگها: داستان زنان استرالیا، نویسندگی و باغداری»[7] نام دارد. در تازهترین شماره مجله تاریخ شفاهی[8] دو مطلب درباره درک احساسات در مصاحبههای تاریخ شفاهی منتشر شدند. در یکی از این مطالب، جولین سیمپسون و ستفانی اسنو[9] به این موضوع میپردازند که شوخی چه تأثیری در سلامتی دارد و چگونه میتوان آن را در قالب تاریخ شفاهی جای داد. در مطلب دیگر، کاترین هولمز به این موضوع میپردازد که در طول مصاحبه چگونه میتوان به احساسات تاریخی پی برد و این احساسات را چگونه باید تبیین و تفسیر کرد. مصاحبهای با هولمز انجام داده و از او در مورد علاقهاش به تحقیق در مورد احساسات و کشف تجربه گوش فرا دادن به سرگذشت دیگران برای درک احساسات میپرسیم. بیشتر به این مسئله میپردازیم که او چگونه این روش تحقیقاتی را در تحلیل تاریخی خود جای داده است. مقاله او را هم در شماره یکم از سال 44 مجله تاریخ شفاهی مطالعه کنید.
■
چه چیزی شما را به درک احساسات در تاریخ شفاهی علاقهمند کرد؟
بسیاری از ما تجربه مصاحبههایی را داریم که در آن راوی بهطور غیرمنتظرهای آشفته یا احساساتی میشود و همیشه برای ما روشن نیست که چه اتفاقی افتاد که باعث چنین حالتی شد. من مصاحبههای بسیاری را برای طرح نسلهای استرالیا انجام دادهام که طی آن چنین اتفاقاتی رخ دادهاند یا موضوع مصاحبه در رابطه با خاطرهای بسیار احساسی بوده است؛ به عنوان مثال در یکی از مصاحبهها به نظر میرسید که مصاحبهشونده بیشتر وقت مصاحبه را گریه کرد، اما در عین حال از ضبط مصاحبه بسیار خرسند بود. من در مصاحبههای خود از روشهای گوناگونی که نسلهای مختلف در پاسخ به آشفتگی احساسی خود از آنها استفاده میکردند، متحیر شده بودم. مصاحبهشوندگان مسنتر، عموماً از من میخواستند که دستگاه ضبط را خاموش کنم، در حالی که جوانترها به نظر خوشحال بودند که احساسات آنها بازتاب پیدا کند! این به نوبه خود روشهای مختلفی را نشان میدهد که در طول تاریخ احساسات مدیریت شدهاند. بنابراین، تلاش کردم تا بیشتر در مورد منابع تاریخ احساسات مطالعه کنم که بخش بسیار ناچیزی از آن به تاریخ شفاهی یا خاطرات و احساسات پرداخته است. منابع موجود ناکافی بود و کاملاً این موضوع در آن نادیده گرفته شده بود که بیان احساسات در مصاحبه – البته منظورم بیشتر احساسات دردناک هستند و نه خاطرات شاد – چگونه میتوانند بیانگر مطالبی باشند که در گذشته روی داده است. این مسئله با درک روانشناختی- تحلیلی که من به دست آورده بودم متناقض بود و دلم میخواست که بیشتر در این مورد تحقیق کنم.
شما از نویسندگان تاریخ شفاهی دعوت کردید تا با توجه به مضمون و شرایط مصاحبه – حرکات بدن، ساختار فیزیکی و وضعیت احساسی خودتان - تلاش کنند تا «احساسات تاریخی» را بیابند. توضیح دهید که در عمل این اتفاق چگونه رخ میدهد؟
این به معنای توجه ویژه به سرنخهای غیرکلامی هستند که از مصاحبهشوندگان مشاهده میکنید. بنابراین، باید به آنچه فراتر از کلمات بیان میشود توجه کرده و دریابید که چه اتفاقی در حال روی دادن است. این درست مثل فعالیت در چند کانال به صورت همزمان است. یک بخش شامل اطلاعاتی است که مصاحبهشونده ارائه میکند، بخش بعدی تعامل غیرکلامی است که روی میدهد، شامل نحوه نشستن، نحوه تغییر در حالت نشستن، سرعت کلامی و تُن صدای آنها و آنچه که مصاحبه شونده از آن سخن نمیگوید و بخش دیگر احساسات شما به عنوان یک مصاحبهگر نسبت به مطالب بیان شده و شرایط است. بخش آخر، احساسات مصاحبهشونده، میتواند گمراهکننده باشد، اما گاهی ما واکنش بسیار قوی نسبت به مصاحبهشونده یا اطلاعاتی نشان میدهیم که آنها با ما در میان میگذارند. در این مقاله تلاش کردم این موضوع را مطرح کنم که باید به واکنشهای خودمان به عنوان مصاحبهکننده نیز توجه کنیم، زیرا آنها سرنخهایی هستند که به ما نشان میدهند مصاحبهشونده چه احوالی دارد. گاهی رویداد یا فردی را در زندگی خود به خاطر میآورید. گاهی به صورت کاملاً ناگهانی احساس ناآرامی یا ناراحتی کرده یا زمانی که راوی بیش از پیش بر سر مسئلهای تأکید میکند میخواهید به نوعی آنها را وادار کنید که از موضوع رد شوند؛ همه این واکنشها به شما کمک میکنند بفهمید که وضعیت احساسی مصاحبهشونده چگونه است و میتوانید به طور نامحسوس در این رابطه بیشتر پرسوجو کنید. بنابراین یکی از کانالهای ارتباطی، خودمان هستیم و در حالی که نباید اجازه دهیم واکنش ما یادآوری خاطرات از سوی راوی را مختل کند، در عین حال از این واکنشها به عنوان راهی برای درک بیشتر احساسات و وضعیت روحی مصاحبهشونده استفاده کنیم. کار ما رواندرمانی نیست، بلکه باید تا جای ممکن تلاش کنیم بفهمیم مصاحبهشونده قصد دارد چه چیزی را درباره زندگی خود در گذشته در میان بگذارد، هر چقدر هم که این موضوع پیچیده باشد.
شما گفتید که در مصاحبههای خود، هنگامی که راوی تاریخ زندگی خود را بیان میکرد، درد و رنج او را شما نیز تجربه کردهاید. به عنوان مصاحبهگر چه احساسی داشتید؟
این احساسات گاهی بسیار عمیق هستند! چالش اصلی در این زمان حفظ حد و مرزهای حرفهای و در عین حال پرداختن به چیزی است که راوی تجربه میکند. در مصاحبهای که از آن سخن میگویم، میتوانستم ترس و آشفتگی او را در زمان به خاطر آوردن برههای از زندگی در دوران کودکی که بسیار دشوار و مغشوش بوده احساس کنم. بازتاب احساسات وی بسیار ملموس بودند. در اینجاست که گوش دادن به تمامی کانالهای فعال موثر است، زیرا در آن زمان ناگهان به این موضوع پی بردم که در آن زمان او چقدر کم سن و سال بوده – همسن دخترم در زمانی که ما زندگی سختی در خانواده داشتیم– و میتوانستم ببینم که دخترم در آن دوران با چه دقتی احساسات و رفتار مرا دنبال میکرد. در این مقاله به این مسئله پرداختم که موضوعات مطرح شده در مصاحبه میتوانند شما را از نقش مصاحبهگر خارج کرده و حس یک فرد عادی یا یک مادر را به شما بدهند و با اتکا به تجربهای مشابه، از او پرسیدم که آیا در آن زمان به رفتار مادرش توجه داشت یا خیر. این سؤال شاید عجیب باشد و من خیلی بیمقدمه این سؤال را مطرح کردم، اما در آن زمان سؤال من واکنشی به تجربه خودم بود. هنگامی که مصاحبهشوندگان احساساتی سخت یا دردناک را منعکس میکنند که بر ما نیز تأثیرگذار هستند، نکته مهم این است که با ناراحتی خود کنار آمده و تنها بهصرف پرداختن به آن چیزی که هدف مصاحبه تعیین شده است، تلاش نکنیم که راوی را به هر ترتیب از بیان این مطالب دور کنیم. در اینجا هم باید از واکنش خود آگاه باشیم و هم بتوانیم واکنش احساسی خود را مدیریت کنیم. این امر نیازمند خودآگاهی و بینش مناسب است. همانطور که گفتم، این احساسات میتوانند عمیق و طاقتفرسا باشند، اما در عین حال هنگامی که بتوانید یک روایت غنی از یک زندگی دشوار را تسهیل کنید، این میتواند برای شما به عنوان مصاحبهگر هم رضایتبخش و هم با ارزش باشد.
بخشی از توانایی درک احساسات راوی، حضور فیزیکی در یک مکان همراه با مصاحبهشونده است. هنگامی که به مصاحبههای ضبطشده گوش میدهید، یا زمانی که تنها متن پیادهشده مصاحبه در اختیارمان است، چگونه میتوانیم به این احساسات پی ببریم؟
در این شرایط پی بردن احساسات ممکن است بسیار دشوار باشد. من به مصاحبههای زیادی در طرح نسلهای استرالیا گوش دادهام که بر اساس یادداشت مصاحبهگر، راوی هنگام مصاحبه آشفته یا احساساتی شده است، اما هنگام گوش دادن به مصاحبه کشف این احساسات برایم بسیار دشوار بود. گاهی هم صدای ضبط صوت به صورت ناگهانی خاموش شده و گاهی نیز فرض بر این است که راوی در عین اشک ریختن به صحبت خود ادامه میدهد، اما شما نمیتوانید قطرههای اشک بیصدای او را بشنوید. گاهی نیز آشفتگی کاملاً آشکار است، البته بسته به این که راوی تا چه حد در جهت کنترل واکنشهای احساسی خود تلاش کند. در مورد احساسات دردناک، میتوانید به ضعیف شدن صدا، مکث طولانی و صدای گرفته راوی توجه کنید، اما حتی درک این نشانهها نیز ممکن است دشوار باشند و باید به دقت به مصاحبه گوش کنید. نشانههای بصری بسیار قوی هستند! درک این احساسات در متنهای پیادهشده دشوارتر است، مگر این که حاشیهنویسی مناسبی در متن انجام شده و تغییرات در تُن صدا و سرعت یا مکث طولانی و غیره توضیح داده شوند. این متنها البته مزایایی نیز دارند، کار کردن با آنها بسیار آسانتر بوده و به شما کمک میکنند تا سکوت و تکرار را به خوبی دنبال کنید. در طرح نسلهای استرالیا به این نتیجه رسیدیم که گوش دادن به مصاحبه و در اختیار داشتن متنهای پیادهشده، بهترین راه برای پردازش مصاحبه است. البته در این روش خبری از نشانههای بصری نیست، اما اگر به جای مصاحبه ویدیویی یک مصاحبه شفاهی در اختیار دارید این اغماض قابل قبول است.
در طرحهای فعلی شما، احساسات چه نقشی دارند؟
هنگامی که به تاریخ احساسات علاقهمند شوید، همهجا آنها را میبینید! در حال حاضر مشغول کار بر تاریخ زیستمحیطی در منطقهای معروف در ویکتوریا و جنوب استرالیا به نام «مالی»[10] هستم. این منطقه، منطقهای مزروعی و حاشیهای است که از زمان ورود اروپاییها در اواخر قرن نوزدهم، معروف به کشت گندم و دامپروری بوده است. چرخههای عاطفی که مشوق اقامت در این منطقه بودهاند و خشکسالیهای پس از آن و دوران دشواری که منطقه پشت سر گذاشته است، باعث حیرتم میشود. این چرخههای عاطفی متأثر از توسعه ملی یا تولید گونهای جدید از گندم یا روش جدید شخم یا برداشت هستند و اقلیم نیز نقش مهمی ایفا میکند؛ از دورههای طولانی خشکسالی به عنوان زمانی بسیار دشوار و سخت یاد میشود. بنابراین، دورههای تاریخی متعددی هستند که احساسات و عواطف خاصی را به همراه داشتهاند. در این میان، بسته به فصل مصاحبه با یک کشاورز، وضعیت احساسی و عاطفی مصاحبه نیز متفاوت خواهد بود. اگر در فصل پاییز با آنها مصاحبه کنید و اگر آغاز فصل بذرپاشی به خوبی سپری شده باشد، وضعیت روحی آنها بسیار مثبت و خیلی امیدوار هستند. اگر در فصل بهاری به منطقه بازگردید که بارندگی خوب نبوده است، با سناریویی کاملاً متفاوت مواجه خواهید شد. در این میان، پیوندهای عاطفی و احساسی مردم به زمین یا منطقه یا بخش یا مکانی خاص از ملک نیز وجود دارند. این واکنشهای عاطفی نیستند که مرا حیرتزده میکنند، بلکه این واقعیت است که این پیوندهای عاطفی در تصمیمگیری مردم منطقه نقشی پررنگ دارند. برای کشاورزانی که در زمینهای زراعی فعالیت میکنند و نسل به نسل آنها رسیده است، میراث عاطفی زمین و تاریخ آن بسیار چشمگیر بوده است؛ گاه در نوع زراعت آنها نقش داشته و گاهی مانع از آن میشود که آنها درگیر تصمیمات اقتصادی شوند که برای کشتزار آنها موثر هستند. کشف پیوندهای بین نوسانات عاطفی فردی و اجتماعی بسیار جالب است. هنگامی که مردم امیدوارند، رفتار آنها متفاوت بوده و به شیوهای متفاوت تصمیم میگیرند؛ ممکن است به خاطر خوشبین بودن به آینده، زمین کناری کشتزار خود را خریداری کنند. امروزه، تغییرات اقلیمی نیز در نوسان واکنشهای عاطفی تأثیرگذار هستند؛ تردید نسبت به آینده و ترس از آینده مالی با توجه به این تغییرات اقلیمی در مکالمات نیز مشهود است. در طرح بعدی خودم، قصد دارم علاقه خود به تاریخ شفاهی را مستقیماً با تاریخ زیستمحیطی پیوند داده و با مردمی مصاحبه کنم که با تغییرات زیستمحیطی درگیر هستند. مشتاق به اکتشاف گسترده عواطف و خاطرات در این حوزه موضوعی هستم.
آیا موضوعی هست که در مقاله به آن نپرداخته و تمایل دارید در اینجا مطرح کنید؟
تصور میکنم که میتوانستم قویتر به امکان دسترسی به عواطف تاریخی از طریق تاریخ شفاهی بپردازم اما احتیاط کردم. تصمیم گرفتم پیوندی با مصاحبههای صوتی ارائه نکنم تا راویانم ناشناس باقی بمانند، اما چیزی که تلاش کردم در مقاله از نظر صدای راوی، مکثها و افول صوتی توضیح دهم، در اصوات ضبط شده بیشتر مشهود هستند. همچنین به این نکته تأکید میکنم که این نوع مصاحبه کاری بس دشوار است! بار عاطفی سنگینی داشته و نیازمند خودشناسی و دانش و صداقت است. هر مصاحبهای، حتی اگر بار عاطفی بسیاری داشته باشد، نمیتواند انتقال و واکنش عاطفیای را به همراه داشته باشد که بین من و یک مصاحبهشونده اتفاق افتاد، اما آگاهی غایی از این مسئله بسیار مهم است.
[1] Headphones
[2] Nickolai Kashirin
[3] Flickr
[4] Katie Holmes
[5] Centre for the Study of the Inland
[6] La Trobe
[7] Between the Leaves: Stories of Australian Women, Writing and Gardens
[8] Oral History Review
[9] Julian Simpson and Stephanie Snow
[10] Mallee
وبلاگ انتشارات دانشگاه آکسفورد
تعداد بازدید: 6500
http://oral-history.ir/?page=post&id=7280