گفتوگو درباره آگاهیبخشی تاریخ شفاهی
مریم رجبی
08 خرداد 1396
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نشست نقد و بررسی کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حرّی» عصر دوشنبه اول خرداد 1396 در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد. در این نشست نوشآفرین انصاری، نرگس نشاط، داریوش مطلبی، پیمانه صالحی، کاظم حافظیان، سید ابراهیم عمرانی، سعید رضایی شریفآبادی، علی جلالی دیزجی، علیرضا نوروزی مریم صرافزاده و نجمه سالمی حضور داشتند و سخن گفتند.
داریوش مطلبی اینگونه برنامه را آغاز کرد: «نامی که برای این کتاب انتخاب کردهاند، بسیار مناسب است. بنده سالها افتخار شاگردی استاد حری را داشتم و از طرفی ایشان استاد راهنمای من در دوره کارشناسی ارشد بودند. ایشان هم از لحاظ دانش در سطح بالایی بودند و هم تمام ویژگیهای خوب یک معلم را دارا بودند.»
رشتهای که بدون تاریخش پیش برود، هرگز رشد نخواهد کرد
در ادامه نوشآفرین انصاری، استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر علوم کتابداری و اطلاعرسانی گفت: «من از سال 1350 با دکتر حری آشنا شدم و این توفیق دست داد که برای انتقال ایشان از آموزش و پرورش به دانشگاه نقش داشته باشم و در کتاب به صورت گذرا به آن اشاره شده است. در واقع این کتاب، مروری بر یک ارتباط مداوم بوده است، زیرا ایشان در تمام این مدت استاد دانشگاه بودند و ما با هم در مسائل مختلف، همکاری میکردیم. به عنوان مثال، بحث دایرهالمعارف از کتابخانه ملی مطرح شد و یا طرحهای بزرگ اطلاعرسانی، طرح کتابخانههای عمومی و...»
وی افزود: «مصاحبههای تاریخ شفاهی بسیار آثار مفیدی هستند و در حقیقت مروری بر حیات علمی یک نفر محسوب میشوند که بسیار آگاهی بخشاند. من امیدوارم که دوستان این نوع کتابها را در کلاسهای درسشان به دانشجویان معرفی کنند. ما امروزه این مشکل را داریم که سازندگان بزرگ حوزه کاری خودمان را بسیار زود فراموش میکنیم و البته که اگر رشتهای بدون تاریخش پیش برود، هرگز رشد نخواهد کرد، زیرا در مسیر بادهای سیاسی به این سو و آن سو کشیده میشود و در نهایت برچیده خواهد شد. بارها پیش آمده است که افرادی من را ملاقات کرده و گفتهاند از دیدنم بسیار خوشحالند، زیرا من چهرهام! من از این حرفشان اصلاً خوشحال نمیشوم، چون چهره بودن معنی زیبایی نمیدهد و اگر به جای این لفظ میگفتند که من ریشهام، بیشتر خوشحال میشدم. ما امروزه باید بدانیم که معماران اندیشه امروز کتابداری و اطلاعرسانی در مملکت ما چه کسانی بودهاند. در این معماری، از این قبیل کتابها (دُرّ دانش) نقش مهمی دارند. از طرفی چون سؤالات به یک شکل است، میتوان آنها را در یک دوره زمانی از افراد انجمن کتابداران پرسید و در نهایت پاسخها را مقایسه کرد تا به یک نتیجهگیری کلی رسید که چه اتفاقهایی در یک دوره میافتند که یک گروه اینگونه فکر میکنند. عنوان کتاب نیز بسیار خوب انتخاب شده است.»
نوشآفرین انصاری به چند نکته دیگر اشاره کرد: «مقالههای دکتر حری که در گذشته در کتابی دیگر با عنوان «درباره» به چاپ رسیده است، باید در این کتاب ذکر میشد. بخش «درباره» بسیار مهم است؛ زیرا مشخص میشود که جامعه چه فکری در مورد این شخص کردهاند و دربارهاش چه نوشتهاند. تغییراتی که ایشان به وجود آورد، نکته قابل ذکر دیگری است. پایاننامههای گروه، همگی کتابشناسی بود تا زمانی که دکتر حری گفت که تغییری را ایجاد کنیم. ایشان از آن به بعد کتابشناسی را به عنوان پژوهش پایاننامهای تلقی نکرد و راه برای دانشجویان و اندیشههای نو باز شد.
نکته دیگری که نقش بسیار اساسی دارد بحث سمینار تحقیق بود. میدانیم که برخی از دوستان حتی بعد از گرفتن مدرک دکترا نیز تحقیق کردن را بلد نیستند و در واقع پرسشگر نشدهاند و این شانس بزرگ دانشجویان کتابداری دانشگاه تهران و جاهای دیگری بود که دکتر حری استادشان شد، زیرا ایشان در آن درس که قرار بود مقدمهای برای یک پایاننامه خوب شود، جهانبینی را با بچههاکار میکرد و این مسئله فوقالعاده مهم و مغتنم بود.
مورد دیگر این که در تمام 17 یا 18 سالی که من مدیر گروه بودم، ما به نوعی مدیریت مشارکتی داشتیم. به این معنی که هیچ کدام از ما فیالواقع مدیر نبودیم. ما مدیر اسمی و یک صاحب امضا داشتیم، اما در اندیشه همکاری میکردیم. آن چیزی که در آن سالها قدرت گروه را بالا برده بود، این بود که همه چیز به بحث و شور گذاشته میشد و شاید دلیل این که امکان این همکاری و مشورت وجود داشت، حضور مداوممان در گروه بود. ما پروازی نبودیم، همیشه بودیم و برنامهمان مشخص بود. مثلاً میدانستیم که در فلان تاریخ در گروه جلسه داریم و باید بنشینیم و در مورد مسائل گروه صحبت کنیم.
یکی از مسائلی که بیشتر میتوانست در کتاب باز شود، بحث انجمن است. آن لحظهای که تصمیم گرفته میشود که من مسئولیت آموزش را به عهده داشته باشم، دکتر حری گفت که کنار من هست و من به ایشان گفتم که باید متن بنویسد. ما اولین کتاب مرجع و اولین کتاب آشنایی با کتابداری را مدیون قلم ایشان هستیم، زیرا ایشان ذهنی بسیار منسجم و قانونمند داشت و واقعاً از عهده انجام این کار بر میآمد. دو کتاب، این قدرت را داد که در دورههای کتابداری، ما با متن جلو برویم. در این کتاب، پرسشگر از ایشان نپرسیده است که آیا با سازمان غیر دولتی همکاری داشته یا خیر؟ زیرا اگر این پرسش مطرح میشد، احتماًلا دکتر حری بحث دیگری را مطرح میکرد و در آن از حضورش در فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و نیز حضورش در شورای کتاب کودک اسم میبرد. از سال 1353 که ایشان عضو شورا شد، در هر جایی که از شرح حالشان پرسیدند و این که در چه نهادهایی عضو هستند، ایشان به شورای کتاب کودک اشاره میکرد. چه جاهای بسیار بحرانی پشت شورا ایستاد و در واقع، ناجی بود.
متنهای تاریخ شفاهی متنهای کوتاه شده هستند و در بسیاری از موارد ویرایش میشوند. امکانش وجود دارد کسی که با فرد مصاحبهشونده آشنایی ندارد، بدون اطلاع متن را بخواند و رد شود اما من که با آن فرد آشنایی دارم، میدانم که در فلان قسمت از سخنانش حتماً یک شوخی یا طنزی را مطرح کرده که در کتاب جای خالیاش احساس میشود. من فکر میکنم که این سبک و سیاقی است که سازمان اسناد کتابخانه ملی پذیرفته است و تمام این تاریخهای شفاهی به همین شکل منتشر میشوند.»
داریوش مطلبی در پی این صحبت گفت: «خانم انصاری با ظرافت و نکتهسنجی خاصی به شوخطبعی استاد اشاره کرد. به خاطر دارم ایشان در هیچ جلسهای نمینشست که در آن مزاحی نکند و آن مزاح هم بهجا و هم دلنشین باشد، از طرفی هم کسی را هم آزرده خاطر نکند. نکته دیگر این که کتابخانه ملی باید در این مسئله دقت بیشتری داشته باشد که این کتاب مانند کتابهای درسی و علمی دیگر نباشد و وقتی خوانده میشود، خصلت گفتاری آن شخص حفظ گردد.»
جهتگیری آرشیوی، علت انجام مصاحبهها بود
پیمانه صالحی، دیگر سخنران نشست نقد و بررسی کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حرّی» بود. او اینگونه آغاز کرد: «من کارشناس مسئول گروه تاریخ شفاهی سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران هستم. حدود 25 سال است که در سازمان اسناد کتابخانه فعالیت دارم و از این 25 سال، حدود سه الی چهار سال است که کار تاریخ شفاهی انجام میدهم. با شخصیتهای بسیاری در زمینه کتابداری و اطلاعرسانی و همچنین در زمینه زبان و ادبیات فارسی مصاحبه داشتهام. ابتدا میخواهم اندکی در مورد روش تاریخ شفاهی صحبت کنم که برای دوستان کتابدار خالی از لطف نیست.
تاریخ شفاهی، یک شیوه پژوهشی و روش علمی از پژوهشهای تاریخی مبتنی بر مصاحبه هدفمند و فعال برای گردآوری دادهها و اطلاعات تاریخی بر اساس موضوع خاص است؛ برای افرادی که در یک واقعه یا رویداد حضور داشتهاند، چه از آن رویداد تأثیر گرفتهاند و چه تأثیرگذار بودهاند که به جای تمرکز بر دادههای مکتوب، بر خاطرات و شنیدههای افرد تاکید میشود. تاریخ شفاهی به دلیل موقعیت میانرشتهای که دارد، در همه زمینهها و رشتهها کاربرد داشته و اغلب مسائل تاریخی را با این روش مورد بررسی قرار میدهند. در واقع به ناگفتههای زندگی افراد و نانوشتههای منابع مکتوب توجه دارد. این شیوه در دهه 40 میلادی با اختراع ضبط صوت، در دانشگاه کلمبیا مورد توجه قرار گرفت. مصاحبههای آن دوره اکثراً بر پایه نخبهنگاری بود. دوره دوم تاریخ شفاهی دهه شصت میلادی را در بر میگیرد که به کارگران، مهاجران و زنان پرداخته است. دوره سوم عصر آرشیوسازی تاریخ شفاهی است که آرشیو شدن منابع تاریخ شفاهی و استفاده آنها در نشریات مورد توجه قرار گرفته است. در این دوره مجله تاریخ شفاهی تأسیس میشود، کتابهای بسیاری به نگارش درمیآید و تاریخ شفاهی آکادمیک شده و به دانشگاهها راه پیدا میکند. دوره چهارم عصر رقمیسازی منابع تاریخ شفاهی است و در دوره پنجم تاریخ شفاهی جایگاه خودش را به عنوان یک میانرشته پیدا میکند و علوم مختلف به تناسب از آن بهرهبرداری میکنند.
تولید تاریخ شفاهی در ایران به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد، زمانی که در سال 1981 دانشگاه هاروارد، طرح تاریخ شفاهی ایران را توسط دکتر حبیب لاجوردی به اجرا درآورد. این طرح را با 132 نفر از مقامات پیشین ایران و 800 ساعت مصاحبه انجام داده که کتابهایش نیز منتشر شده است. همینطور مدیریت مطالعات ایران در دانشگاه کلمبیا طرح تاریخ شفاهی گروههای چپ ایران را مطرح کرد. انجمن مطالعات تاریخ شفاهی ایران و مرکز تاریخ شفاهی یهود هم از جمله مراکز فعال تاریخ شفاهی در زمینه موضوعات مرتبط با تاریخ شفاهی معاصر ایران بودند که در خارج از کشور به موضوع تاریخ شفاهی توجه کردند. در داخل ایران هم مؤسساتی نظیر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، آستان قدس رضوی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، مرکز حفظ آثار و نشر آثار دفاع مقدس و سازمان اسناد کتابخانه ملی در ایران و در واقع سازمان اسناد ملی ایران به فعالیت تاریخ شفاهی پرداختند. فعالیت تمام مراکز به صورت موازی انجام شده و شیوه انجام مصاحبه و شیوه ویرایش متفاوت از یکدیگر است.
پیشینه تاریخ شفاهی در سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران به سال 1371 برمیگردد. اداره آرشیو شفاهی در مدیریت خدمات آرشیو سازمان اسناد ملی ایران شکل میگیرید. در واقع در اساسنامه سازمان بود که تاریخ شفاهی شکل بگیرد، اما به آن توجهی نشده بود تا سال 1371 که این اداره تأسیس میشود. از آن زمان تا اکنون مصاحبههای متعددی با شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری معاصر جهت تکمیل نانوشتههای منابع مکتوب صورت گرفته است. عنوان این گروه اکنون، گروه اطلاعرسانی منابع دیداری شنیداری است که در حال حاضر زیر نظر پژوهشکده اسناد به فعالیتش ادامه میدهد. بیش از 2500 ساعت مصاحبه صوتی و تصویری انجام شده که بیش از 90 درصد مصاحبهها بعد از ضبط، پیادهسازی و فهرستنویسی شده است. از سال 1393 مشخصات کتابشناسی تمام مصاحبههای ما که فهرستنویسی شده است، بر روی سایت کتابخانه ملی گذاشته شده است. مصاحبههایی که صاحبانشان محدودیت نشر نداشتند، متن کامل مصاحبههایشان بر روی کتابخانه دیجیتال کتابخانه ملی ایران قابل مشاهده است. اطلاعات کتابشناسی تمام مصاحبههایمان نیز موجود است. دوستان پژوهشگر میتوانند به تالار اطلاعرسانی مراجعه کرده و از مصاحبهها به صورت فیشبرداری استفاده کنند. بسیاری از مصاحبههای ما در دهه 80 شمسی انجام شده است، اما سیاستهای سازمان بر این نبوده که مصاحبههای تاریخ شفاهی منتشر شود. هدف ما چاپ نبوده، بلکه مصاحبههایمان جهتگیری آرشیوی داشته است و مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی نبود که مصاحبهها به سرعت چاپ شوند. خوشبختانه سه سال است مجوز داده شده که تعدادی از این کتابها منتشر شود. دلیل این تأخیر آماده نبودن مصاحبهها نبود، بلکه سیاست سازمان بر این بود که آنها چاپ نشوند.
برای انجام مصاحبهها در ابتدا حدود پنج یا شش نفر بودیم که هر کدام روی یک تا دو موضوع تمرکز کردیم. در واقع بر روی تاریخ آن موضوع تمرکز کردیم که من در حوزه کتابداری و ادبیات فارسی مصاحبه انجام دادم. ما قبل از انجام مصاحبه تحقیقات بسیار گستردهای را انجام میدهیم و تمام فعالیتهایی را که راوی تا آن زمان انجام داده، بررسی کرده و سؤال طرح میکنیم و با آگاهی کامل مصاحبه را انجام میدهیم. برای این کتاب نیز جا دارد از خانم دکتر نشاط تشکر کنم که شورای سازمان مسئولیت داوری، بررسی و اعلام نظر نهایی کتاب را به ایشان سپرد. ایشان نکات بسیار مهمی را به من یادآوری کرد که تمام آن نکات مورد توجه قرار گرفت و اصلاح شد.
مصاحبه با جناب دکتر حری در سال 1383 انجام شد. دلیلش هم این بود که من و چند نفر از همکاران، طرحی به نام «طرح تاریخ شفاهی سازمان اسناد کتابخانه ملی ایران» را تدوین کردیم. این طرح به مصاحبه با معاونان، رؤسا، مشاوران، افراد تأثیرگذار، فعال و برجسته که در سازمان اسناد ملی ایران و کتابخانه ملی ایران و مؤسساتی که این سازمان از پیوستن آنها ایجاد شد، مانند مرکز خدمات کتابداری که در کتابخانه ملی ایران بود، میپرداخت. ما کاملاً پیشینه کتابخانه ملی ایران و سازمان اسناد ملی ایران را در نظر داشته و سپس مصاحبهشوندههایمان را انتخاب کردیم. مصاحبه با آقای حری نیز بر اساس همین طرح بود. مصاحبههای ما موضوع محور است، نه شخص محور. اولویت پرسشهای ما بر اساس موضوع طرح است. من در مورد تمامی زمینههایی که خانم انصاری و آقای مطلبی فرمودند مانند شورای کتاب و بنیاد ایرانشناسی که دکتر نشاط گفته بودند، ریز به ریز سؤال طرح کرده بودم. دکتر حری از سال 1370 تا 1380 در کتابخانه ملی ایران بود و به دلیل مسائلی که آن زمان با کتابخانه ملی داشت، تصمیم گرفت که با کتابخانه ملی همکاری نکند. من تیر سال 1383 تماس گرفتم برای مصاحبه و ایشان گفت که برای صحبت خدمتشان بروم. من به دانشگاه تهران رفتم. در فرصت محدودی که داشت، مصاحبه را نپذیرفت اما سؤالات را از من خواست و شماره تماسی از من گرفت که اگر نظرشان برای انجام مصاحبه تغییر کرد، اطلاع بدهد. شهریور سال 1383 با من تماس گرفت و گفت که چون کارمان ارزشمند است این مصاحبه را قبول میکند و گفت که تنها در مهر ماه برای انجام مصاحبه وقت دارد. زمان جلسات را نیز مشخص کرد. در چهار هفته، شنبهها، به مدت 6 ساعت مصاحبه گرفتم و سپس ایشان گفت که «سه ماه دیگر با من تماس بگیر، اگر فرصت و توانش را داشتم، مصاحبه را ادامه داده و به بقیه سؤالات پاسخ دهم.» سه ماه بعد دو بار خدمتشان رفتم و دو بار تماس گرفتم، اما متأسفانه این فرصت پیش نیامد که مصاحبه کامل شود. کوتاهی از من نبود، زیرا واقعاً سؤالات من کامل بود، اما فرصت پیش نیامد تا دکتر به تمامی آنها پاسخ دهد.»
مصاحبه تاریخ شفاهی؛ ارزشمندیها و محدودیتها
نرگس نشاط نفر بعدی بود که با سخنان خود جلسه را ادامه داد. وی گفت: «بحث از کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حری» است. من فکر میکنم که همین عبارت دو وجه اساسی دارد. اول اینکه دکتر حری استاد برجسته علم اطلاعات و دانششناختی جدید و کتابداری و اطلاعرسانی سنتی خودمان بود. حدود 76 سال عمر کرد و بیش از نیم قرن از آن عمر باعظمت را در خدمت آموزش و آموزاندن این رشته گذراند. استاد، مرد بزرگوار و کهنسالی بود که ذهنی پویا و جوان داشت و دائماً از این شاخه علمی به شاخه علمی دیگر مهاجرت میکرد و در این مهاجرتهای علمی بنده و سایر دوستان در حد توان و بضاعتمان بهره بردیم و به راستی که دُرّ دانش برازنده ایشان است.
وجه دیگر این عبارت، تاریخ شفاهی است. همه دوستان، مستحضر هستید که تاریخ شفاهی به عنوان یک کار پژوهشی به ثبت وقایع از منظر ناظران یک جریان میپردازد تا آیندگان بدانند که یک جریان، یک مکتب و یا یک آموزه چگونه بوده و چه مسیری را طی کرده است، اما همانطور که هر رخدادی ممکن است مزایا و محدودیتهایی داشته باشد، مصاحبه تاریخ شفاهی هم طبعاً ارزشمندیها و محدودیتهایی دارد. یکی از این محدودیتها که میتوانم به آن اشاره کنم، بینش و نگرش مصاحبهکننده و مصاحبهشونده است که جریان مصاحبه و مطالبی که قصد پرسش و پاسخ در موردشان دارند را پیش میبرد و بسیار تأثیرگذار است. نکته دیگری که خانم صالحی نیز به آن اشاره کرد این است که غالباً با افرادی مصاحبه میشود که در آن حوزه برجسته هستند و تجربیات گوناگونی را پشت سر گذاشتهاند و طبیعتاً سنی از آنان گذشته است که این موضوع مخاطراتی را دارد و ممکن است بر اثر زمان بسیاری از موارد از حافظه پاک شود و طبیعی است. نکته دیگری که میتواند تأثیرگذار باشد، این است که ذهن پویا و فعال است و بهطور دائم خودش را اصلاح میکند، در نتیجه بسیاری از اتفاقات و رخدادها در طی زمان بر اساس محیط پیرامونی که فرد در آن قرار میگیرد، اصلاح میشود. در واقع خواسته یا ناخواسته این اتفاق میافتد. نکته دیگری که از آن به عنوان نکته مخاطرهای میتوان یاد کرد این است که ممکن است افرادی تعمداً یا از روی نداشتن حُسن نیت، وقایع را طوری دیگر جلوه دهند که در این صورت طبق گفته خانم دکتر انصاری، با کنار هم قرار دادن توصیفات از افراد مختلف میتوان اصل ماجرا را دریافت. خوشبختانه هیچ کدام از اینها در مورد این کتاب اتفاق نیفتاد.
زمانی که در سال 1383 این مصاحبه با دکتر حری انجام گرفت، مباحث بسیار داغ بودند و مدت زیادی از آنها نگذشته بود. این یک نکته مثبت است. نکته دیگر اینکه بعد از سال 1383 وقایع دیگری رخ دادهاند که بسیار در رشته ما تأثیرگذار بودهاند، اما مورد غفلت واقع شدهاند، مانند تغییر نام رشته، دانشکده کتابداری و تأثیراتی که استاد بر آن داشت، شورای گسترش آموزش عالی و تأثیراتی که استاد در تغییر نام دروس داشت، فرهنگستان زبان و ادب فارسی و تأثیرگذاری ایشان در گروه واژهگزینی، شورای کتاب کودک و تأثیرگذاری ایشان در فرهنگنامه، فعالیتی که ایشان در بنیاد ایرانشناسی داشت و بقیه فعالیتهایی که امکانش هست دوستان به فراخور به آنها اشاره کنند. این اتفاقات ممکن است بعد از مصاحبه اتفاق افتاده باشد و ای کاش این اتفاقات نیز ثبت شود، اما من زیاد نگران این قضیه نیستم، زیرا استاد حری با درایتی که داشت، اینها را به صورت وقایعنگار در جاهای مختلف به ثبت رسانده و خیلی از فصلهای کتاب برگرفته از همان وقایعنگاریهاست که در جاهای مختلف به ثبت رسیده است.
در مورد تدوین کتاب شتابزدگیهایی وجود دارد که من خانم صالحی را مقصر نمیدانم و باید یک نگاه ناظر در شورای انتشارات کتابخانه ملی بر چاپ، نشر و تدوین اینگونه آثار دخالت داشته باشد و نگاه عالمانه بیشتری نسبت به این دسته آثار داشته باشند. من حس میکنم که اگر دکتر حری در قید حیات بود، این شیوه تدوین را هرگز نمیپذیرفت. اگر به عنوان نمونه به فصلبندی و نامگذاری فصلهای کتاب اشاره کنم، در فصل نهم اشاره شده است به «شرکت در مجامع بینالمللی و بررسی فعالیتهای دفتر پژوهشهای فرهنگی». این دو مسئله دو موضوع کاملاً متفاوت هستند که من علت کنار هم قرار گرفتنشان را نمیدانم. یا در فصل دهم، «انتشارات حوزه علوم کتابداری و اطلاعرسانی و انجمن کتابداری و اطلاعرسانی» که نگاه و رویکرد دکتر حری در مورد انجمن، داستان مجزایی است و انتشارات نیز داستانی مجزا دارد. این دو با هم همخوانی ندارند. یا فصل هشتم، «تألیفات و همکاری با نشریات» مجدداً دو مقوله متفاوت هستند که کنار هم قراردادنشان باعث شده مباحث مختلف شوند. یا در فصل ششم به کتابخانههای عمومی و دانشگاهی و بازار کار رشته کتابداری پرداخته شده و بین بازار کار و کتابخانههای عمومی و دانشگاهی هیچ پیوندی وجود ندارد. یا در ذیل فصل دهم نوشته شده است «انتشار آثار در زمینه علوم کتابداری» که در وهله نخست این فکر به ذهن خواننده خطور میکند که آثار مربوط به خود استاد حری است، درحالی که ارزیابی دکتر از آثار منتشر شده در این رشته است. نکته دیگر بحث سجاوندی و یکسانسازی مطالب و عبارتهاست؛ مثلاً کارآیی همایشها و سمینارها و حضور در کنفرانسهای بینالمللی؛ همایش همان کنفرانس است و کنفرانس همان سمینار است.»
وی افزود: «بیشتر از آن که ما به نمایه اماکن یا اسامی احتیاج داشته باشیم، به یک نمایه موضوعی خوب نیازمندیم تا ما را به آن خط فکری و یا آن مواردی که سؤال این رشته و حرفهمندانش است، پیوند دهد. خانم صالحی در این کتاب پینوشتهایی را تهیه کرده که بسیار وقتگیر بوده و زحمت بسیار کشیده است. جا دارد از ایشان تقدیر و تشکر کرد، اما در مواردی هم میتوان گفت که این پینوشتها جای مباحث اصلی را گرفته است، زیرا بسیاری از آنها طولانی شده و بهتر بود که بعضی از آنها به صورت پانویس میآمد تا بتواند ارتباط خواننده با مطالب مورد بحث را فراهم کند. در نهایت امیدوارم که این نکات گفته شده، برای اصلاح آثار بعدی، دری را گشوده باشد.»
دیدگاه کلان در حوزههای مختلف علوم
داریوش مطلبی این نشست را اینگونه ادامه داد: «من خودم جزو کسانی بودم که بارها با دکتر حری مصاحبه کردم. آنها را پیاده کردیم که در مجله کتاب ماه کلیات یا مجلات دیگر منتشر شد. زمانی که من آن مصاحبهها را پیاده میکردم، با خودم میگفتم که کار ویراستار بسیار راحت است، زیرا استاد بسیار روان و سلیس صحبت میکرد و میتوانم بگویم که سخنانشان در بیشتر مواقع احتیاج به ویرایش نداشت و علت این موضوع این بود که ایشان واقعاً معلم بود. ایشان در تمام مراحل تحصیلی از ابتدایی تا دکترا تدریس کرده بود و به علت مطالعات وسیعی که در حوزههای مختلف داشت در کلاسهایشان، مانند کلاس نمایهسازی، علاوه بر تدریس مباحث تخصصی، مباحثی که مستقیم به کتابداری مربوط نمیشد اما دری را به روی ما میگشود هم مطرح میکرد. نکته دیگری که هنگام مطالعه کتاب، جای خالیاش را احساس کردم این بود که همیشه جناب استاد حری نکاتی را که مطرح میکرد، نشان از دیدگاه کلان ایشان در حوزههای مختلف علوم بود و من جای نظرات کلان ایشان را در این کتاب خالی دیدم.»
کاظم حافظیان سخنران بعدی نشست نقد و بررسی کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حرّی» بود. وی گفت: «زمانی از رادیو با من تماس گرفتند و دعوت کردند تا با دکتر حری مصاحبه کنم. علت این که چرا با من تماس گرفتهاند را پرسیدم. آنها پاسخ دادند که جناب دکتر اینچنین خواستهاند. این موضوع برای من افتخار بزرگی بود که با کمال میل پذیرفتم و مصاحبه را انجام دادم. بعد از این که مصاحبه دو بار از رادیو پخش شد، تصمیم گرفتم آن را چاپ کنم و این کار را هم کردم. بعد از چاپ، یک نسخه از آن را برای جناب دکتر فرستادم و ایشان با دستخط خودشان چیزهایی که لازم بود را نوشت و من آن یادداشتها را به یادگار برای خودم نگه داشتم. از طرفی من هم جزو کسانی بودم که از طنز دکتر لذت میبردم. نکته دیگر این که مرز ادب در شخصیت، گفتار و رفتار آقای دکتر بسیار قابل توجه بود. اسم مناسب کتاب نکته دیگری بود که باید اشاره میکردم و در نهایت با چاپ حدود 10 تا 12 کتاب در رشته ما جا دارد که از خانم صالحی تشکر کنم که با مصاحبه با افراد مشهور، به نوعی تاریخ رشته ما را مکتوب میکند.»
سید ابراهیم عمرانی هم گفت: «در مورد استاد حری دو مطلب را میخواهم بگویم. اول این که روزی که در انجمن مفاخر بزرگداشت ایشان برگزار شد، سخنرانیهای متعددی انجام شد؛ دکتر حری پژوهشگر، دکتر حری ادبیات کودکان و شورا، دکتر حری معلم و... من خدمت آقای دکتر محقق رفتم و گفتم که شما یک چیز را نگفتید و آن هم دکتر حری «ملا» بود، منظور، ملا به معنی واقعی کلمه است. من آن زمان جوانتر بودم و از روی بدجنسی چیزهایی را میگفتم تا استاد را آزمایش کنم. گاهی مطلب بسیار جدیدی بود که مطمئن بودم استاد هنوز درگیر آن نشده است. میرفتم و از ایشان میپرسیدم. دکتر ابتدا از من چهار یا پنج سؤال میکرد و سپس من را راهنمایی میکرد و این ماجرا نشان از یک ذهن تحلیلگر میداد. به همین دلیل لقبی که خودم برای دکتر حری انتخاب کردم، دکتر حری ملا بود.
نکته دوم را در مورد آقای حری، در همان ابتدا که کتاب را ورق زدم، ندیدم. یک جریان مربوط به قبل از سال 1383 و دیگری بعد از سال 1383 است. در سال 1368 خانم دکتر انصاری مثل همیشه بانی یک کار جدید شد که در واقع دوره کتابداری برای طلبههای حوزه علمیه قم بود. در این دوره بنده که یک جوان 31 یا 32 ساله بودم، افتخار این را داشتم که در کنار استاد حری و استاد انصاری تدریس کنم. بعد از اتمام دوره، من و دکتر حری تا حدود سال 1376 ارتباطمان با حوزه باقی ماند و من هر هفته پنجشنبه و جناب دکتر حری یک هفته در میان پنجشنبهها حوزه بودیم. نتیجه کار خانم انصاری و دکتر حری، اصطلاحنامه علوم اسلامی است. این اصطلاحنامه بدون وجود دکتر حری گرد نمیآمد. ایشان در آنجا نمایهسازی و اصطلاحنامه یک زبانه را تدریس میکرد و من به صورت عملی این دو درس را با دوستان کار میکردم. جریانی که مربوط به بعد از سال 1383 است، کمیسیون نظام اطلاعرسانی علوم و فناوری بود. بحثی در سازمان تشکیلات علمی و صنعتی با وزیر و معاون وزیر داشتیم و موضوع حرف ما این بود که آشپزخانه و تربیت بدنی در وزارت علوم یک جایگاه خاص دارند و چرا کتابخانه این جایگاه خاص را ندارد؟ نهایت این بحث به کمیسیون نظام اطلاعرسانی انجامید که من و دکتر حری و دکتر خسروی جزو اعضای حقیقی این کمیسیون شدیم. من در آنجا هم افتخار این را داشتم که به مدت 5 یا 6 سال با دکتر همکار باشم و این موضوع نباید از یاد دوستان برود.»
سعید رضایی شریفآبادی نیز در ادامه این نشست گفت: «آشنایی من با دکتر حری به 30 سال پیش برمیگردد. زمانی که با ایشان نشستوبرخاست داشتیم. هیچ وقت هنگامی که ایشان سخن میگفت احساس نمیکردیم که سخنانشان تکراری و خسته کننده است. من همهجا گفتهام که اگر اندکی روحیه پژوهشی بوده، از کلاس سمینار تحقیق ایشان و نوع نگاه و تجزیه تحلیلی که به مسائل داشتند، بود.
دکتر تنها با همنسلهای ما نبود، زیرا تا همین اواخر اگر دانشجوی کارشناسی میآمد و از ایشان میخواست تا در سمیناری شرکت کند، با روی گشاده قبول میکرد و با این کارشان به بقیه یاد میداد که باید نسل جوان را دریابید. من و دکتر حری در آخرین جلساتی که در کمیته اطلاعرسانی جهاد سازندگی و کمیته برنامهریزی وزارت علوم شرکت داشتیم و معمولاً در این جلسات حدود هفت یا هشت نفر حضور داشتند، نظر نهایی هر بحثی، نظر دکتر حری بود. در واقع میتوان گفت که نظر ایشان نظر غالب بود و این، جامع بودن ایشان را میرساند.
در این اواخر دکتر بیمار شده بود، ولی هنوز بیماریاش شدت پیدا نکرده بود. برای درمان راهی سفر کانادا بود، اما قبل از آن در جهاد سازندگی یک جلسهای داشتیم که از ساعت 9 تا 12 به طول انجامید. بعد از گذشت حدود سه ماه تماس گرفتند و گفتند که برای دریافت وجهی که مربوط به آن جلسه است، تشریف بیاورید. وقتی من به آنجا رفتم برای دریافت وجه باید رسیدی را امضا میکردم. وقتی به مبلغ آن رسید نگاه کردم، دیدم که 27 هزار تومان است! این اتفاق برای مدت دوری نیست، بلکه مربوط به سال 1391 است. در آن سال مشاوران برای یک ساعت صحبت کردن، 300 تا 400 هزار تومان پول دریافت میکردند. من وقتی آن مبلغ را با ابراز شرمندگی بسیار به دکتر تحویل دادم، ایشان با همان لبخند همیشگی گفت که انتظار دریافت همین مبلغ را نیز نداشت و این نشان از قناعت ایشان بود. از طرفی هم در هر جلسهای که با هم بودیم، امکان نداشت که طنزی از ایشان نشنوی.
نکتهای هم در مورد تاریخ شفاهی میگویم و آن این است که من یک مدت در آرشیو ملی بودم. بخش مهمی از آرشیو ملی، بخش تاریخ شفاهی آن سازمان بود. تمام هدف در تاریخ شفاهی این بود که آنچه که در ذهن افراد وجود دارد و بخشی از تاریخ این مملکت است را ثبت و ضبط کنند تا روزی اینها در اختیار دیگران قرار بگیرد. سالها تاریخ شفاهی سازمان انتظار کشید تا اولین کتابش منتشر شود و وقتی منتشر شد بسیار خوشحالکننده بود، زیرا آن سد شکسته شده بود. من بر خلاف نظر دکتر نشاط، این پینوشتها را در تاریخ شفاهی بسیار مؤثر میدانم. آقای حسین دهباشی که در حوزه تاریخ شفاهی شناخته شده است، در ابتدا برای مصاحبه با حدود 50 تا 60 نفر از امرا و سران ارتش و رژیم پهلوی، با صدا و سیما قرارداد بست، اما وقتی همه آنان دیدند که از طرف صدا و سیماست، مصاحبه را نپذیرفتند. سپس ایشان با نامه آرشیو ملی نزد آنان رفت و گفت که برای ثبت در تاریخ است و هر زمان که خودتان اجازه دهید، این مصاحبهها چاپ خواهد شد. بعد از آن، همه آن 50 تا 60 نفر راضی شدند که مصاحبه کنند. انتشار مصاحبههایی که با این افراد شده بود متوقف شد، زیرا آن تعداد از مصاحبهها هم که چاپ شده بود، این پینوشتها و توضیحات را کم دارد.»
تاریخ شفاهی بخشی از حوزه مدیریت دانش
علی جلالی دیزجی در ادامه نشست نقد و بررسی کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حرّی» گفت: «این جلسه نقد کتاب است. وقتی حرف از نقد میآید دو بخش به ذهن خطور میکند، اول خود کتاب و دوم شخص پدید آورنده این کتاب. بسیار طبیعی است که همه حاظران بخواهند استاد را محترم بشمارند و در مورد پدیدآورنده کتاب صحبت کنند، اما چند نکته در مورد کتاب باید عرض کنم. اول این که حوزه بسیار جدیدی که ما باید به آن افتخار کنیم، حوزه مدیریت دانش است. تاریخ شفاهی بخشی از مدیریت دانش به حساب میآید. بخشی است که مستندسازی تجربیات حوزه مدیریت دانش در آن مطرح میشود و در واقع این کتاب بخشی از مدیریت دانش تلقی میشود.
یادداشتهایی که به عنوان پینوشت آورده شده است را بسیار با ارزش دیدم و نکاتی در آنهاست که کمتر پیدا میشود. از طرفی خصوصیت شوخطبعی ایشان را میتوان در همین اثر دید. بیشتر از همه ادب، نزاکت و ارتباط بسیار صمیمی ایشان با شاگردانشان را میتوان مطرح کرد.»
علیرضا نوروزی هم افزود: «بر سر مزار ایشان سوگند خوردم که در تدریس سه درس سمینار تحقیق، نمایهسازی و روش تحقیق که خود ایشان استادم بود، هرگز کوتاهی نکنم.» مریم صرافزاده نیز گفت: «استاد حری قلم جذابی داشت که در نوشتههای علمی کمتر دیده میشود. دلیل داشتن چنین قلمی شاید این بوده که از کودکی بسیار کتاب مطالعه میکرد و البته کتابهای سنگین و این شاید درسی باشد که هم خودمان بیشتر مطالعه کنیم و هم دانشجویانمان را به این کار تشویق کنیم.» نجمه سالمی هم اینچنین ادامه داد: «آقای دکتر هر وقت میخواست این رشته را تعریف کند، میگفت که کتابداری مانند مردن است و تا نمیری کتابدار نمیشوی و وقتی هم که بمیری نمیتوانی توصیفش کنی.
سؤال من از خانم صالحی این است: کسانی که مانند استاد حری شخصیتهای پیچیدهای دارند، آیا مصاحبه یک نفر با ایشان کفایت میکند؟ آیا نباید هنگام مصاحبه با این افراد از چند کارشناس دیگر هم دعوت کرد تا مصاحبه کاملتری ارائه شود؟»
نوشآفرین انصاری در این بخش گفت: «باید تمام مصاحبهها از یک شخص منتشر شوند تا با چیدن این موزائیکها کنار هم به یک نتیجه از شخصیت علمی و روش زندگی آن فرد در ذهنمان برسیم.» پیمانه صالحی هم با سخنان خود اینگونه به نشست پایان داد: «بسیاری از نکاتی که خانم نشاط گفت به نشر سازمان برمیگردد. در مورد ساختار گفتاری، تمام سعی بر این بوده که ساختار گفتاری حفظ بشود. از طرفی ویرایش ما تنها در حدی است که به خوانش متن کمک کند. موارد قبل از سال 1383 تمام فعالیتهای ایشان را شامل میشده که به خاطر فرصت محدود استاد در کتاب مطرح نشده است و برای مواردی که بعد از سال 1383 است، ما نمیتوانیم در متن مصاحبه دست ببریم. از طرفی کار تاریخ شفاهی، بودجه و زمان کافی میخواهد که در بخش دولتی امکان آن وجود ندارد و شاید اگر این کار در بخش خصوصی صورت میگرفت، بسیار قویتر میشد. امکانات بخش دولتی برای مصاحبه توسط چند کارشناس وجود ندارد، ولی اگر شخص مصاحبه شونده شرط بگذارد که هنگام مصاحبه باید فلان افراد باشند، ما حتماً قبول کرده و با آن اشخاص هماهنگ میکنیم. سعی من و همکارانم در این 25 سال بر این بوده است که پنجرهای را در تاریخ معاصر ایران باز کنیم. ما نگاهی آرشیوی داشتیم و به عنوان مورّخ به موضوعات نگاه کردیم تا تاریخ رشتههای مختلف را ثبت کنیم و این راه ادامه دارد.»
تعداد بازدید: 6255
http://oral-history.ir/?page=post&id=7069