وقایع زندگی مردانی که بیتفاوت نبودند
الهام صالح
24 اسفند 1395
معرفی پنج عنوان از مجموعهای با عنوان «ستارگان اصناف و بازار» پیش روی شماست. این کتابها براساس خاطرات گردآوری شده درباره شهیدانی شکل گرفتهاند که از یک سو جزو بازاریان و از سوی دیگر، در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین در سالهای دفاع مقدس، نقشآفرین و تأثیرگذار بودهاند.
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی(1319-1364)
سومین فرزند یک خانواده مذهبی، از استخدام در ارتش سر باز زد و به کار آزاد مشغول شد. وی پس از پیروزی انقلاب، کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9 را تشکیل داد. با شروع غائله کردستان، در آزادسازی و پاکسازی آن منطقه تلاش کرد و پس از آغاز جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران، نخستین نیروی نامنظم را در آبادان و خرمشهر به وجود آورد. او سیدمجتبی هاشمی است؛ موسس گروه فدائیان اسلام که در آستانه ماه رمضان سال 1364 از پشت سر هدف گلوله تیمهای ترور مجاهدین خلق(منافقین) قرار گرفت و شهید شد. کتاب «پنجه در پنجه رئیس جمهور»[1] خاطراتی از زندگی این شهید را ورق میزند.
یکی از نخستین فعالیتهای مبارزاتی شهید هاشمی که در صفحات نخست کتاب توسط قاسم صادقی درباره آن خاطرهای نقل میشود، به جریان 15 خرداد 1342 ارتباط دارد: «وقتی خبر دستگیری امام خمینی(ره) در پانزدهم خرداد سال 1342 مردم دینمدار را در اعتراض به این اقدام رژیم شاه به خیابانها کشاند، آقا سیدمجتبی نیز خودش را به امواج خروشان مردم رساند. وقتی ارتش بهروی مردم آتش گشود و آنان را به خاک و خون کشید، سیدمجتبی به همراه دوستانش یک خودروی نظامی را به آتش کشیده و متواری شدند.»
وی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9 واقع در خیابان بهشت، فعالیت میکرد، گروه فدائیان اسلام را نیز تشکیل داد که جزو اولین گروههایی بود که به رهبری او به آبادان رفتند و از آنجا به خرمشهر اعزام شدند تا از این شهر دفاع کنند. شهید سیدمجتبی هاشمی نیز مانند شهید دکتر مصطفی چمران، فرمانده جنگهای نامنظم بود، اما در کتاب بر استقلال این دو از یکدیگر تاکید شده است: «اگرچه ارتباط تنگاتنگی میان آقا سیدمجتبی با شهید چمران وجود داشت، اما فعالیتهای شهید هاشمی و فدائیان اسلام بهطور مستقل بود و اصالتاً ذیل ستادهای جنگهای نامنظم دکتر چمران نبود...»
ویژگیهای فرماندهی این فرمانده جنگهای نامنظم نیز در این کتاب معرفی و علاوه بر آنها به فعالیتهای اجتماعی این شهید نیز پرداخته میشود. یکی از این فعالیتها تهیه جهیزیه برای خانوادهها بود: «درد و رنج مردم اذیتش میکرد، هرگز بیتفاوت نبود. همیشه در حال جهیزیه دادن به یک خانواده بود. مخصوصاً دختران شهدا. به فقرا و مستمندان میرسید. کمک به ساختن مسجد میکرد. برای بچههای بیسرپرست مکانی درست کرده بود که من تا چندین سال بعد از شهادتش نمیدانستم. اگر میخواست پولش را جمع کند، یکی از ثروتمندترین افراد میشد، ولی همین که انقلاب شد، مغازهاش را کرد تعاونی وحدت اسلامی.»
کتاب «پنجه در پنجه رئیس جمهور» با پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران خطاب به شهید سیدمجتبی هاشمی و سخنانی از آیتالله خامنهای در جمع گروه فدائیان اسلام و بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای ستاد کنگره شهدای اصناف و بازار آغاز شده است.
خاطراتی از زندگی شهید حاج صادق عبداللهزاده(1322-1359)
گاهی میتوان اشخاص را از گفتههای دیگران شناخت، از لابهلای خاطراتی که در ذهن افراد مختلف نقش بسته. هر چند که این خاطرات نمیتوانند کاملاً معرف فرد باشند، اما به شناختن او کمک میکنند. کتاب «تویی که نمیشناختمت»[2] سعی دارد از لابهلای خاطرات اشخاص، شهید حاج صادق عبداللهزاده را معرفی کند.
پس از یادداشت نویسنده در آغاز کتاب، بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای درباره شهید حاج صادق عبداللهزاده آمده است. پیام شهید دکتر مصطفی چمران درباره شهادت حاج صادق نیز در کنار این سخنان قرار دارد.
نویسنده، در این کتاب، رد پایی پررنگ دارد: «گوشی تلفن همراهم به صدا درآمد؛ پسر شهید بود. تماس گرفته بود تا قراری را برای فردا، جهت مصاحبه با چند نفر از کسبه محل بگذارد. قرار تنظیم شد، فردا ساعت یازده، سر محله درخونگاه.» نویسنده، اطلاعاتی را که شاید چندان ضروری به نظر نرسد، جزو ضروریات به حساب میآورد تا اثری کامل ارائه بدهد: «نام درخونگاه، آدم را به یاد فیلمهای فارسی قبل از انقلاب میانداخت. محلهای با کوچههای تودرتو و خانههایی که هر لحظه احتمال داشت کسی با یک پیراهن سفید و کت مشکی و کلاهی شاپو از درِ آن بیرون بیاید...» همین ترفندها، حضور نویسنده را به مخاطب میقبولاند. او همراه راویان خاطرات، در کوچهها و پس کوچهها قدم میزند: «نیم ساعتی بود که از تهران خارج شده بودیم. آدرس منزل را تلفنی از آقای شاهحسینی گرفته بودم، جاده فشم بعد از...»
مطالب کتاب، ارتباط مستقیمی با یادداشت نویسنده در آغاز آن دارند و در واقع اثباتی هستند بر آنچه در این یادداشت نوشته شده. مثلاً اینکه خیلیها به شهید حاج صادق عبداللهزاده ارادت داشتند، نه فقط مذهبیها، از گروههای مختلف بودند. یک سیگارفروش در محله درخونگاه که پارچهای را از حاج صادق به یادگار نگه داشته، یکی از همین افراد است: «سیگارفروش در جوانی یک اخلاق بد داشت. مشروب میخورد. همه او را به خاطر این کارش سرزنش میکردند و او را میزدند. ولی حاج صادق جور دیگری با او برخورد کرده بود. از او خواسته بود هر کاری میکند، نمازش را هم بخواند و اینپارچه را هم به او هدیه داده بود. این روش حاج صادق از همه کارسازتر بود.»
از لابهلای خاطرات کتاب میتوان به شناختی اجمالی از شهید حاج صادق عبداللهزاده رسید؛ شخصی که ابتدا به عنوان یک نیروی عادی وارد گروه دکتر چمران شد، اما بعد از مدتی به سمت مسئول تدارکات گروه منصوب شد. مردی که هر هفته مسابقات فوتبال برگزار میکرد تا به این بهانه، اقوام دور هم جمع شوند و اگر کسی مشکلی داشت، این مشکل برطرف شود. او کسی بود که برای کارتنخوابها هم غذا تهیه میکرد.
خاطراتی از زندگی شهید حاج اسماعیل رضایی(1304-1342)
شهید حاج اسماعیل رضایی، یکی از کسبه بازار بود که در جریان اتفاقات قیام 15 خرداد 1342 نقش مهمی داشت. کتاب «ذبیح روحالله»[3] به این شهید انقلاب اختصاص دارد. راوی خاطرات، علیاکبر رضایی، پسر شهید حاج اسماعیل رضایی و دیگرانی هستند که این شهید را به یاد دارند. خدمات اجتماعی و مذهبی یکی از فعالیتهای شهید رضایی به شمار میرفت که یکی از دوستان وی به نام حاج حسن شاهحسینی در اینباره گفته: «یکی از خدمات حاجی که خیلی مهم بود و نشان از غیرت و حمیت دینی آن مرد داشت، این بود که اولین بار در زمان شاه، با کمک مردم تهران، مقابل کارخانه پپسیکولا – که متعلق به بهاییان بود – را به مناسبت تولد امام زمان عجلالله تعالی فرجهالشریف چراغانی کرد و تمام هزینه چراغانی و جشن را خودش پرداخت. این چراغانی از میدان 24 اسفند (میدان انقلاب فعلی) تا آخر پپسیکولا را پوشش داده بود.»
در کتاب «ذبیح روحالله» علاوه بر اشاره به ویژگیهای اخلاقی حاج اسماعیل رضایی، درباره حضور موثر وی در حرکت مردمی سال 1342 نیز سخن گفته میشود: «حاج اسماعیل، علاوه بر سازماندهی جریانات مردمی، یکی از عناصر اصلی پخش اعلامیههای حضرت امام(ره) در سطح تهران نیز بود و در سازمان دادن هیئتهای مذهبی در روزهای تاسوعا و عاشورای 1342 نقش موثری داشت.» این کتاب، به شهید طیب حاجرضایی که در جریان اتفاقات قیام 15 خرداد همراه با اسماعیل رضایی توسط حکومت پهلوی تیرباران و شهید شدند نیز اشاراتی دارد. همچنین واکنش تودههای مردم و تعطیلی حوزههای علمیه به خاطر تیرباران این دو نفر را در بر دارد. مردم و روحانیون در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تجمع کردند و در اعتراض به این اقدام حکومت پهلوی، بیانیههایی صادر شد.
نویسنده کتاب فقط به خاطرات بسنده نکرده، بلکه سایر مطالب مرتبط با تیرباران حاج اسماعیل رضایی را نیز به متن کتاب اضافه کرده که بخشی از گزارش روزنامههای کیهان و اطلاعات در تاریخ 11 آبان 1342 از این جمله است. متن وصیتنامه شهید حاج اسماعیل رضایی نیز به همراه عکسهایی از وی در کتاب موجود است.
خاطراتی از زندگی شهید حاج محمدصادق امانی(1309-1344)
کتاب «قطرهای از دریا»[4] به یکی از مبارزان نهضت امام خمینی(ره) یعنی حاج محمدصادق امانی که طراحی ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر حکومت پهلوی را بر عهده داشت، میپردازد.
صفحات نخست کتاب به خاطرات کودکی و خانه پدری شهید گره میخورد. این کتاب همچنین به سالهایی میپردازد که صادق نوجوان، تحصیلات کلاس ششم ابتدایی را به پایان رساند و در بازار مشغول به کار شد، با این وجود با تاسیس جامعه تعلیمات اسلامی، در کلاسهایی مانند تجوید قرآن و آموزش عربی حضور یافت. در همین سالها بود که گروه شیعیان را همراه دوستانش تاسیس و فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را به صورت مستمر پی گرفت. آنها از همین جلسات، امر به معروف و نهی از منکر را آغاز کردند: «گروه شیعیان اطلاعیههایی – که معمولاً با قلم صادق نوشته میشد – در رابطه با منکرات چاپ کرده بود. از جمله؛ در مضرات خوردن مشروبات الکلی و حرمت ساز و آواز و موسیقی، مضرات قمار، حرمت تراشیدن ریش، بیحجابی و... گوشه اعلامیهها، یک آیه از قرآن در رابطه با همان موضوع نوشته شده بود. طرف دیگرش هم یک حدیث از پیغمبر یا ائمه طاهرین بود.»
آنها محل تجمع افراد شرور را شناسایی میکردند و از ماموران کلانتری میخواستند مانع فعالیتهای این افراد شود. حتی پا را از این فراتر گذاشتند و نامهای را به محمدرضا پهلوی تنظیم کردند: «اعلیحضرت! شما انگشتر طلا دست میکنید. انگشتر طلا برای مردان، خلاف اسلام است.»
میانه کتاب، شرحی بر مبارزات شهید حاج محمدصادق امانی است. او همراه دوستانش برنامههایی را تنظیم و اعلامیههایی پخش میکردند. سرانجام هم که مبارزه مثبت نتیجه نداد، او که رهبر شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه بود، عملیات ترور حسنعلی منصور، نخستوزیر حکومت پهلوی را طراحی کرد که منجر به دستگیری و شهادت او، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد و رضا صفار هرندی شد.
پینوشتها به کمک مطالب آمدهاند تا آنچه را که در متن وجود دارد، برای مخاطب بیشتر توضیح دهند. در بخش اسناد و عکسها هم تصاویر اسنادی مانند استفتاء در امر به معروف از آیتاللهالعظمی بروجردی، وصیتنامه دوم شهید و اولین اطلاعیههای امام خمینی(ره) درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی قرار گرفته است.
خاطراتی از زندگی شهید محمدرضا جعفری (1337 ـ 1362)
«خُرده روایتهایی از یک زندگی کاملاً معمولی»[5] 42 قطعه از سرگذشت شهید محمدرضا جعفری را در بر دارد. در پایان هر قطعه هم به راوی آن اشاره شده است.
چهره مورد نظر کتاب که سالهای پیش از پیروزی انقلاب در مبارزه با حکومت پهلوی فعال بوده، پس از پیروزی هم این روحیه را حفظ میکند، اما اینبار برای دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی ایران. در روایتهای سرگذشت او هم دیده میشود که گاه در جبهههای جنوب و گاه در جبهههای غرب کشور حضور دارد. سرانجام هم در حالی که پیک یکی از قرارگاهها بوده، به شهادت میرسد.
نکته قابل توجهی هم درباره قالب نگارش این کتاب وجود دارد؛ این که خلاف روش معمول در چنین کتابهایی که در این سالها منتشر میشوند و به ترتیب از آغاز کتاب، از تولد تا شهادت چهره مورد نظر اثر پیش میروند، این مسیر معکوس پیموده شده و در چینش روایتها، خواننده از شهادت به سمت آغاز زندگی شهید پیش میرود.
زندگینامه شهید محمدرضا جعفری در صفحه 149 کتاب به پایان میرسد، اما به مناسبت این که این اثر یکی از کتابهای مجموعه ستارگان اصناف و بازار است، نویسنده، چندین بخش کوتاه را به پایان کتاب افزوده است: نقش و جایگاه اصناف در تاریخ معاصر ایران، مبارزات اصناف در دوران قاجار و مشروطه، مبارزات اصناف در دوران رضاشاه، مبارزات اصناف در قیام 15 خرداد 1342، نقش اصناف در دوران مقدس، نقش اصناف استان سمنان در دفاع مقدس. نویسنده در این بخشها با تکیه بر منابع مکتوب و منتشر شده درباره تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی، نقش تاریخی اصناف و بازاریان را هم پیش روی خواننده قرار داده است.
[1] پنجه در پنجه رئیس جمهور: خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی، نویسنده: جعفر کاظمی، تهران: فاتحان، 1395، 192 ص
[2] تویی که نمیشناختمت: خاطراتی از زندگی شهید حاج صادق عبداللهزاده، نویسنده: مهدی خدادادی، تهران: فاتحان، 1395، 128 ص
[3] ذبیح روحالله: خاطراتی از زندگی شهید حاج اسماعیل رضایی، نویسنده: محمد داوودی جاوید، تهران: فاتحان، 1395، 144 ص
[4] قطرهای از دریا: خاطراتی از زندگی شهید حاج محمدصادق امانی، نویسنده: جواد اسلامی، تهران: فاتحان، 1394، 235 ص
[5] خُرده روایتهایی از یک زندگی کاملاً معمولی: زندگینامه داستانی شهید محمدرضا جعفری، نویسنده: جلیل امجدی، تهران: فاتحان، 1394، 207 ص
تعداد بازدید: 6340
http://oral-history.ir/?page=post&id=6926