60 ساعت مصاحبه با دو راوی
الهام صالح
19 بهمن 1395
«ژاژیله: خاطرات داوود طایفهخانی» و «شهروند آسمان: خاطرات امیر خلبان محمود انصاری» عنوانهای دو کتاب از انتشارات موزه دفاع مقدس و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان تهران هستند. این کتابها در قالب تاریخ شفاهی و به صورت پرسش و پاسخ تدوین شدهاند.
پرسشها و پاسخها
یک نوجوان که با وجود نیاز خانواده به او در تامین معاش زندگی، درس و کار را رها میکند و به جبهه میرود. تفکر و نگاه این نوجوان در «ژاژیله»[1] بیان میشود. این کتاب، شامل حدود 40 ساعت مصاحبه با سرهنگ داوود طایفهخانی است و مطالب کتاب از اولین اعزام وی به جبهه تا عملیات مرصاد را دربرمیگیرد.
در این کتاب، از گردانهایی صحبت میشود که در آنها از نوجوان 15 ساله تا جوان 30 ساله، از دانشآموز تا دانشجو و کارمند و حتی کشاورز وجود دارند و رزمندههایی که محصل هستند، اما برای امتحانات نمیتوانند به مدرسه بازگردند و در عوض در سنگرها از آنها امتحان گرفته میشود.
«ژاژیله»، کتابی در حوزه تاریخ شفاهی است که در هفده فصل تدوین شده و عناوین آن به این شرح است؛ فصل اول: دوران کودکی، فصل دوم: اولین اعزام، فصل سوم: گروه 25 نفره - تپههای اللهاکبر، فصل چهارم: سیلی زدن به نورعلی، فصل پنجم: اعزام دوم، فصل ششم: تصرف روستای لون، فصل هفتم: اعزام سوم – مخابرات تیپ، فصل هشتم: منطقه عینخوش – عملیات محرم، فصل نهم: در گردان ادوات – پاسگاه زید، فصل دهم: والفجر چهار، فصل یازدهم: عملیات خیبر، فصل دوازدهم: عملیات بدر، فصل سیزدهم: خط پدافندی جزیره مجنون، فصل چهاردهم: عملیات کربلای پنج، فصل پانزدهم: ژاژیله – بیتالمقدس دو، فصل شانزدهم: بیتالمقدس سه و فصل هفدهم: عملیات مرصاد.
این کتاب همچنین شامل دستخطی از خاطرهگو، پیشگفتار، مقدمه، سخن آغازین، ضمائم، فهرست اعلام و اسناد و عکسها هم هست.
قالب کتاب به صورت پرسش و پاسخ است. در این قالب، پرسشها نقش تعیینکنندهای را در پیشبرد موضوع و در تدوین تاریخ شفاهی بر عهده دارند. طرح پرسشهای کلی اگر چه اطلاعات بسیاری را به سوی مخاطب سرریز میکند، اما در عین حال، باعث کلیگویی مصاحبهشونده میشود که در برخی مواقع این کلیگوییها فاقد مطالب مفید است و به ساختار مصاحبه لطمه میزند. در این قالب، پرسشها نشان میدهد که مصاحبهکننده چقدر با موضوع و مصاحبهشونده آشناست. لازم است پرسشهایی مانند ارائه بیوگرافی، وضعیت خانوادگی و وضعیت تحصیلی حذف شود تا مخاطب دریابد که با یک مصاحبهکننده کاملاً آگاه مواجه است.
«ژاژیله» با پرسشهایی مانند «لطفا خودتان را معرفی کنید» و «در کجا به دنیا آمدید؟ از خانوادهتان بگویید» آغاز میشود. این امکان وجود دارد که این پرسشها حذف و چنین اطلاعاتی در قالب مقدمه یا لید به مخاطب ارائه شود تا مصاحبه، شکلی حرفهایتر به خود بگیرد. با وجود اینکه پرسشهای این کتاب، کلی است، اما لطمهای به ساختار وارد نکرده، پرسشها و پاسخها خواندنی است و باعث جذب مخاطب به ادامه مطالعه میشود.
از اعزام تا مرصاد
جز فصل اول کتاب که شامل خاطرات شخصیتر است، سایر فصلها اطلاعاتی را درباره حال و هوای جبههها به مخاطب ارائه میکنند. امکانات رزمندگان در زمستان سال 1359 یکی از همین اطلاعات است: «هیچ امکاناتی نداشتیم. خودم یک لباس خاکی نظامی و یک نیمپوتین از تهران تهیه کرده بودم. پوتین دست دوم بود که از میدان رازی و خیابانهای اطراف، شاید هم از میدان خراسان خریده بودم... وسیله گرمایی نداشتیم، فقط لباس شخصی خودمان را میپوشیدیم...» (ص 70)
شرایط آب و هوایی مناطق مختلف جنگی هم یکی از پرسشهای مصاحبهکننده را تشکیل میدهد که به صورت خاص به شرایط آب و هوایی جزیره مجنون اخصاص دارد: «الان اگر یک روز در گرمای سخت قرار بگیریم تحمل نمیکنیم، ولی آن زمان گرما و سرمای شدید را تحمل میکردیم و این از برکات جنگ بود. رزمندهها حاضر بودند همه موارد جنگ را تحمل کنند. گرما و سرمای شدید و آتشباران در جنگ را تحمل میکردند. به خاطر همین گرمای شدید گروهان ما اکثراً مریض و مسموم شدند.» (ص 249)
بین مطالب کتاب، موضوع ترورهای سالهای آغازین انقلاب نیز به چشم میخورد: «میخواستند امام جمعه گرمسار را ترور کنند، اما موفق نشده بودند. ظاهراً به دو نفر از پاسدارهای امام جمعه در خیابان برخورد کردند و آنها را زدند؛ یکی شهید شد و دیگری به نام آقای طاهری مجروح شد. اوج ترورها بود. به همین دلیل شخصیتها محافظ داشتند؛ امام جمعهها و نمایندگان مجلس...» (ص 101)
سطح بالای معلومات نظامی فرماندهان سپاه در عین جوان بودن و در حالی که فرصت برای آموزشهای رسمی محدود بود هم یکی از موضوعات کتاب است: «همه مسائل را جزء به جزء بررسی میکردند. منتظر نمیماندند که فقط اخبار را بیاورند. در همه جا فرماندهان سپاه، خودشان حضور داشتند. طرحهایشان خیلی دقیق بود. کاملاً وضعیت دشمن را میدانستند...» (ص 110)
آنچه حجم بیشتر کتاب را دربرگرفته، روایت از عملیاتهای مختلف است که هشت فصل از کتاب به آن اختصاص یافته. راوی که کتاب را با خاطراتی از دوران کودکی خود آغاز کرده، در فصل آخر از عملیات مرصاد سخن میگوید و خاطرات خود را از سالهای دفاع مقدس با بسته شدن پرونده جنگ به پایان میبرد.
یکی از بخشهای ضروری در هر کتاب، پانویسهای آن است. پانویسها با این فرض که اطلاعات مخاطب درباره موضوع کافی نیست، اطلاعات بیشتری را در اختیار وی قرار میدهند. «ژاژیله» به خوبی از این ویژگی بهره برده است. این کتاب، همچنین در فصلهایی که به عملیاتها اختصاص دارد، توضیحات کاملی را در قالب پانویس درباره این عملیاتها ارائه میکند.
فهرست اعلام که بر اساس اشخاص، اماکن، سازمانها و ارگانها، عملیات، کتابها و نشریات تنظیم شده، از ویژگیهای کتاب به شمار میرود. در بخش اسناد و عکسها، دستنوشتهها و تصاویری از داوود طایفهخانی وجود دارد. ویژگی دیگر اینکه هر عکس شامل شرحی مشتمل بر تاریخ و اطلاعاتی درباره اشخاص در آن است.
در هر یک از کتابهایی که با موضوع هشت سال دفاع مقدس نوشته شدهاند، عناوین عملیاتهایی که در طول این دوران برگزار شده، به چشم میخورند. کتاب «ژاژیله» نیز این روال را دارد. در این کتاب، فصل هشتم به عملیات محرم، فصل دهم به عملیات والفجر چهار، فصل یازدهم به عملیات خیبر، فصل دوازدهم به عملیات بدر، فصل چهاردهم به عملیات کربلای پنج، فصل پانزدهم به عملیات بیتالمقدس دو، فصل شانزدهم به عملیات بیتالمقدس سه و فصل هفدهم به عملیات مرصاد اختصاص دارد. در این بین، جسته و گریخته نیز میتوان عناوین عملیاتها را در صفحات مختلف کتاب مشاهده کرد: شهید رجایی (ص 91)، بیتالمقدس (ص 99)، محرم (صص 117، 158)، والفجر سه (ص 169)، کربلای پنج (ص 169)، والفجر چهار (صص 183، 184، 188، 189، 190، 197، 198)، عملیات خیبر (ص 201)، عملیات بدر (ص 225)، عملیات بیتالمقدس دو (صص 283، 291)، عملیات بیتالمقدس سه (صص 299، 315).
خاطرات پرواز
نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در طول دوران هشت سال دفاع مقدس و حتی پیش از آن، در پیوزی انقلاب نقش مهمی را ایفا کرد. این نقش تا حدی است که پرداختن به تلاشها و فعالیتهای نیروی هوایی را ضروری میسازد. کتاب «شهروند آسمان»[2] با نگاهی به سیر زندگی امیر سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری، بخشی از تلاشهای نیروی هوایی را در کنار پرداختن به زندگی خلبان انصاری به نمایش درمیآورد.
«شهروند آسمان» که حاصل 20 ساعت مصاحبه است، زندگی این خلبان نیروی هوایی را از بدو تولد تا دوران بازنشستگی بیان میکند. امیر محمود انصاری که در سال 1351 به استخدام نیروی هوایی درآمد، در سال 1353 برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و سال 1355 به ایران بازگشت. وی مسئولیتهایی مانند فرماندهی دانشکده خلبانی پادگان قلعهمرغی تهران، جانشین فرمانده دانشکده پرواز در اصفهان، فرماندهی سازمان حفاظت و اطلاعات نیروی هوایی پایگاه مهرآباد، پنج سال فرماندهی پایگاه هوایی همدان و شش سال فرماندهی آشیانه جمهوری اسلامی در پایگاه مهرآباد را بر عهده داشته است.
امیر خلبان محمود انصاری، عاشق پرواز بوده و این موضوع را میتوان از خاطرات کتاب «شهروند آسمان» به خوبی متوجه شد. عشق پرواز، خطرات و لحظههای تردید را از بین میبرد: «همه خطرات را پذیرفته بودم. آن زمان سوانح هوایی زیاد بود. بچهمحلها به شوخی میگفتند: خلبان سه مرحله را طی میکند، ستوان، سروان، شادروان. بعد از اینکه خلبان شدم، گفتند: حواست را جمع کن ستوان، سروان، شادروان نشی.» (ص 46)
او دوره آموزش خلبانی را در شهر سنآنتونیو در آمریکا گذراند که بخشی ازخاطراتش درباره ناامنی این شهر است: «شهر سنآنتونیو، شهری چند ملیتی بود که امنیتش خیلی ضعیف بود. جلال ظروفی هوشمند، یکی از دوستانم بود که خیلی به هم نزدیک بودیم. او همدانی و بچه خیلی تیزی بود... در بحبوحه رفتن ما به آمریکا، گفتند جلال تیر خورده است... ظاهراً یک ایرانی دیگر با دختری آمریکایی آشنا شده بود و این دختر قبلاً با یک آمریکایی مکزیکیتبار رابطه داشته. ایشان را به اشتباه تیر زده بودند.» (ص 67)
راوی کتاب «شهروند آسمان» در خاطرات شفاهی خود، دورههای مختلفی را به یاد میآورد. 17 شهریور سال 1357 و جمعه سیاه، یکی از همین خاطرات است: «شنیدیم که کشتار خیلی وسیعی شده است؛ حکومت نظامی اعلام کردند؛ زن و مرد را به رگبار بسته بودند... بیمارستانها خیلی زخمی داشتند. گارد شاهنشاهی، بیمارستانها را محاصره کرده بود و جنازهها را با کمپرسی و وانت به خارج از شهر برده بودند.» (ص 176)
او همچنین از شنیدههایش سخن میگوید که ورود امام خمینی(ره) به ایران، یکی از همین خاطرههاست: «حفاظت از امام را دژبانی نیروی هوایی به عهده گرفت؛ جالب بود که مسلح هم بودند و همه تفنگها پر از فشنگ بود. هواپیمای بوئینگ 747 آمد، امام پیاده شدند. دور امام را بچههای نیروی هوایی گرفتند؛ حتی ماشینشان هم از تشریفات نیروی هوایی بود.» (ص 194)
بین خاطرات این خلبان، برهههای مختلف انقلاب هم از قلم نمیافتد. غائله کردستان در مرداد سال 1358 یکی از همین برهههای حساس را شامل میشود: «مسائل کردستان بسیار جدی شده بود. نیروهای ضد انقلاب، پادگانها را گرفته بودند و خیلی از نیروهای مسلح سپاه و ارتشیهای مستقر در آنجا در محاصره بودند. [نیروهای ضد انقلاب] قصد داشتند کردستان را از پیکره کشور جدا کنند. بعضی پادگانهای کردستان، توسط ضد انقلاب اشغال شده بود. بمباران و راکتهای سنگین نیروی هوایی بود که به واحدهای نیروی زمینی کمک میکرد. شهید نوژه در همین غائله شهید شد.» (ص 228)
در قالب مصاحبه
31 شهریور 1359 آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود و امیر خلبان محمود انصاری، مسئولیت حفاظت اطلاعات پایگاه مهرآباد را بر عهده داشت. خاطرهگوی کتاب «شهروند آسمان» درباره امکانات نیروی هوایی در دوره هشت سال دفاع مقدس هم حرفهایی دارد: «تعداد هواپیماهای ما بسیار خوب بود، انبارهای ما تجهیز شده و کامل بود. ولی ارتش عراق با لشکر مجهز، هم زرهی و هم پیاده، تقریباً در سراسر هفتصد کیلومتر مرز خاکی ما، به داخل کشور نفوذ کرده بود...» (ص 302)
در این کتاب از شرایط نیروهای هوایی در پس از جنگ نیز سخن گفته میشود: «بعد از اینکه جنگ تمام شد، بچهها تمام توانشان را گذاشتند روی آموزش و تمرینهای هوایی و تمرینهایی که برای جنگ و دفاع لازم بود؛ مثل زدن موشک، زدن راکت، بمباران، درگیریهای هوایی.» (ص 457)
راوی کتاب «شهروند آسمان» فقط به وضعیت نیروی هوایی در دوران هشت سال دفاع مقدس اکتفا نکرده و درباره حمله عراق به کویت هم اطلاعاتی را ارائه کرده است: «بحران خاصی در منطقه بود. ما در طول این مدت، آمادهباش بودیم... نیروهای مستقر بلاتکلیف بودند. آمادهباش هم وضعیت جالبی نیست. مرخصیها کنسل میشود. فعالیتها فرق میکند. پروازهای آموزشی و کارهای سازمانی، تحت تاثیر قرار میگیرد. جنگ باشد، مشخص است، ولی ما جنگ مستقیم نداشتیم.» (ص 468)
بر کسی پوشیده نیست که در تدوین تاریخ شفاهی، پرسشها حرف نخست را میزنند. از خلال همین پرسشهاست که اطلاعاتی مفید، یا غیر مفید به دست میآید. برخی از کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی تدوین شدهاند، به صورت گزارش هستند و برخی کتابها هم در قالب مصاحبه. کتاب «شهروند آسمان» در قالب مصاحبه تنظیم شده است. نکتهای که درباره پرسشهای این کتاب میتوان به آن اشاره کرد، این است که در این کتاب نیز مانند بسیاری از کتابهای حوزه تاریخ شفاهی، پرسشها کلی هستند که به پاسخهایی کلی منجر شدهاند. اما با این وجود، پرسشها و پاسخها برای ترغیب مخاطب به مطالعه، جذابیت لازم را دارند.
مزیت کتاب «شهروند آسمان» هم این است که با فصلبندی مناسب، موضوعات کتاب به خوبی از یکدیگر تفکیک شدهاند. داشتن فهرست اعلام، منابع و مآخد و عکسها و اسناد نیز از دیگر ویژگیهای کتاب به شمار میرود.
تحمل دوریها و خطر کردنها برای خانوادهها آسان نیست. این موضوع برای خانواده راوی کتاب «شهروند آسمان» نیز وجود داشت: «سعی میکرد چیزی نگوید که در روحیه من تاثیر بگذارد. اصلاً چیزی نمیگفت. گاهی پیش میآمد که نیمهشب هواپیما بلند میشد، من خلبان رزرو بودم، باید میرفتم. او نمیدانست کجا میروم. ساعت دو و سه نصف شب یک مینیبوس و یک خلبان دیگر دنبال من میآمدند. گاهی اوقات میدیدم نگران است. میگفتم: بابا هنوز که طوری نشده... میگفت: برو، چیزی نیست، همینطوریه... ولی بعدها گفت: «هر آن منتظر بودم خبر بیاورند که شما را زدهاند یا شهید شدید یا اسیر شدید یا هواپیما را زدند و بیرون پریدید و توی بیابانها دنبالت میگردند...» من هم اوایل سعی میکردم اخبارِ اتفاقاتی را که میافتاد، مثلاً اگر خلبانی اسیر یا شهید میشد، به خانواده نگویم. ولی بلافاصله میفهمید و ناراحت میشد که چرا نگفتم؛ دیدم بهتر است خودم بگویم، آمادگی هم پیدا میکند...» (ص 403)
در کتاب «شهروند آسمان» فهرست اعلام، کار را برای آنهایی که به صورت خاص، موضوعات جنگ را پیگیری میکنند، آسان کرده است. این گروه به آسانی میتوانند با پیدا کردن کلیدواژه مورد نظر خود در فهرست اعلام، مطالبی را که میخواهند مورد مطالعه قرار بدهند. عملیاتهای جنگی، یکی از همین مطالب است که در صفحات مختلف از آنها نام برده شده: بیتالمقدس (325، 326، 329 و 347)، فتحالمبین (325، 326 و 331)، کربلای هشت (411)، مرصاد (448، 453 و 482)، والفجر سه (352)، والفجر هشت (399، 403، 405 و 411).
این کتاب در یازده فصل تدوین شده که عناوین آن به این شرح است: فصل اول: در آرزوی پرواز، فصل دوم: در آمریکا، فصل سوم: آسمان ایران، فصل چهارم: پایگاه شکاری بندرعباس، فصل پنجم: انقلاب و نیروی هوایی، فصل ششم: نیروی هوایی و بحرانهای داخلی، فصل هفتم: آغاز جنگ تحمیلی، فصل هشتم: جنگ شهرها، فصل نهم: قطعنامه 598، فصل دهم: پایان جنگ و فصل یازدهم: حمله عراق به کویت.
[1] ژاژیله: خاطرات داوود طایفهخانی، مصاحبه: حسین خدادای، تدوین: نازنین کاظمی، تهران: انتشارات موزه دفاع مقدس تهران و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان تهران، 1394، 387 صفحه
[2] شهروند آسمان: خاطرات امیر خلبان محمود انصاری، مصاحبه و تدوین: فاطمه دهقاننیری، تهران: انتشارات موزه دفاع مقدس تهران و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان تهران، 1394، 538 صفحه
تعداد بازدید: 6007
http://oral-history.ir/?page=post&id=6850