حمزه را میگویی؟ همان شهیدِ ابافضلی...
الهام صالح
28 مهر 1395
«شبیه خودش»*، این عنوان کتاب است؛ سومین جلد از مجموعه کتابهای مدافعان حرم که توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده تا بخشی از زندگی افرادی را که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مردم سوریه به این کشور رفتند و به شهادت رسیدند، به تصویر بکشد. این کتاب، روایتگر زندگی شهید حامد جوانی است؛ متولد 1369 که دو بار به سوریه اعزام و در اثر انفجار توپ از ناحیه دست و چشمها دچار جراحت شد، به کما رفت و به شهادت رسید.
توصیف زندگی و پانوشتها
«شبیه خودش»، ابتدا از زندگی پدر و مادر شهید حامد جوانی آغاز میشود، بعد به تولد امیر، پسر بزرگتر جعفر جوانی و سپس به تولد حامد میرسد. این کتاب، از ویژگیهای اخلاقی شهید حامد جوانی در دوران کودکی و نوجوانی میگوید: «توی خانه، هر کاری که زمین میماند، مال حامد بود. کم پیش آمده بود برای سیمکشی و تعمیر شیری که چکه میکرد و نقاشی دیوار و انداختن شیشه، بروند از بیرون کسی را بیاورند. حامد یا همه این کارها را بلد بود و یا اگر بلد نبود، میرفت یاد میگرفت و میآمد خودش انجام میداد.» (ص 19)
کتاب، علاوه بر توصیف زندگی حامد جوانی، بخشهای دیگری را هم داراست. پینوشتهایی که در کتاب وجود دارد، به شناخت بهتر آنچه در متن وجود دارد، کمک میکند. مثلا در این پینوشتها توضیحاتی درباره معنای فارسی برخی از جملات که به زبان ترکی نوشته شدهاند، وجود دارد. توضیحاتی درباره مراسم مختلف از جمله مراسم «شاه حسین» که به مناسب شهادت امام حسین(ع) در دهه اول محرم در استانهای آذربایجان ایران و به صورت گسترده در تبریز برگزار میشود، از این جمله است.
اعزام به سوریه
در متن کتاب، اطلاعاتی وجود دارد که مخاطب را راهنمایی میکند، به عنوان مثال درباره منطقهای که حامد جوانی به آن اعزام شده بود، مطالبی هست؛ جایی در جنوب سوریه که یکی از اصلیترین مناطق درگیری به شمار میرفت و استانهای دمشق، دَرعا، قُنَیطَره و سُویدا را شامل میشد. محل ماموریت حامد هم شهری به نام حَباب بود که در سهراهی دمشق و درعا و قنیطره در قرارگاه نبوت قرار داشت و در گذشته، ساختمان مرکزی دانشگاهی به نام «قاسیون» بود.
درباره چگونگی اعزام حامد جوانی به سوریه هم سخن گفته میشود. او جزو اولین پاسدارهایی بود که از اعزام به سوریه باخبر شد و ثبت نام کرد. دی سال 1393، برگه اعزام به دست حامد جوانی رسید.
اواخر فروردین 1394 حامد برای دومین بار به سوریه رفت. او و چند نفر از دوستانش برگههای اعزامشان را از لشکر عملیاتی عاشورا گرفتند که به تهران و از آنجا به سوریه اعزام شوند.
ویژگی کتاب
«شبیه خودش»، در صفحاتی اندک تدوین شده. این مهمترین ویژگی مجموعه کتابهایی است که توسط انتشارات روایت فتح منتشر میشود. مجموعههایی مانند «دوره درهای بسته»، «شوکران»، «نیمه پنهان ماه»، «آسمان» و... در صفحاتی کوتاه به زندگی سوژههای خود میپردازند که «شبیه خودش» نیز این ویژگی را دارا است. همین موضوع باعث میشود حرف اضافهای گفته نشود و زندگی این افراد، خلاصهوار مورد روایت قرار بگیرد. در این کتاب نیز در زمانی کوتاه به لحظه مجروح شدن حامد جوانی میرسیم: «حوالی ظهر رسیدند جورین و یکراست رفتند پای کار. قبضه 107 را تحویل گرفتند. بعد از یکی دو شلیکِ اول فکر کردند، دستی به استتار قبضه و استحکامات دور و برش بکشند. هنوز گرد و خاک شلیکهایشان نخوابیده بود که قبضهشان رفت روی هوا. انگار که زمین از جا کنده شده باشد. حامد را موج انفجار پرت کرد روی تپه کنار قبضه. در کمتر از چشم به هم زدنی، سر تا پایش پر شد از ترکشهای داغ فولادی.» (ص 48)
حامد جوانی از ناحیه دستها و چشمها دچار مجروحیت شد و به کما رفت. او ابتدا در بیمارستانی در سوریه بستری شد و برادرش برای دیدنش به سوریه رفت که در این باره چنین نوشته شده: «حامد بین زخمیها و پزشکان ایرانی سوریه معروف شده بود به «شهیدِ ابافضلی». این را امیر همان اول کار که رسید به دمشق شنید. حامد را در سوریه به اسم حمزه میشناختند. به خاطر مسائل امنیتی، آنجا کسی را به اسم اصلیاش صدا نمیکنند. سراغ حمزه را از هر کسی که گرفت و نشانیاش را به هر کسی داد، شنید که او را به این اسم میخوانند «حمزه را میگویی؟ همان شهیدِ ابافضلی...؟» (صص 56 و 57)
شهادت و صبوری خانواده
کتاب، حکایت عجیبی دارد و وقتی عجیبتر میشود که کلمات، مخاطب را به شهادت حامد جوانی وصل میکنند، به زمانی که پدرش خبر را میشنود و به صبوریهای مادرش: «شماره ایستگاه پرستاری را پیدا کرد؛ 269. شماره را گرفت. گفت «من پدر یکی از مجروحانی هستم که از سوریه آوردهاند؛ پدر حامد جوانی. از بخش ICU گفتند که با شما تماس بگیرم. پسرم را منتقل کردهاید به بخش دیگر؟» و شنید که «خدا صبرتان بدهد. پسرتان یک ساعت قبل شهید شد.» (صص 69 و 70)
پدر شهید هنگام صحبت از او دائم از جمله «خانهات آباد پسرم» (به زبان ترکی) استفاده میکند. کتاب با توضیح وی درباره این جمله به پایان میرسد: «توی قرآن خواندهام که خدا شهید را برای خودش سوا میکند و میخردش. یعنی شهید کاری کرده که خدا مشتریای شده. حامد من هم کاری کرده که خدا پسندش آمده و به ملائکهاش گفته بروید حامد را برای من سوا کنید و بیاورید. کاری کرده من که پدرش باشم، فردای قیامت بتوانم سرم را پیش پیغمبر و اولادش بالا نگه دارم و جلوی فاطمه زهرا سلامالله علیها روسفید باشم. سر همین است که میگویم: خانهات آباد پسرم!» (صص 85 و 86)
نثر ساده و خودمانی
کتاب «شبیه خودش» یکی از کتابهایی است که به زبانی ساده و خودمانی، همراه با نثری صمیمی و ترغیبکننده، موضوعی را بازگو میکنند، این موضوع در مجموعه کتابهای «مدافعان حرم» به شهدای مدافع حرم اختصاص دارد. سادگی و صمیمیتی که بین مخاطب و کتاب ایجاد میشود، از ویژگیهای جداییناپذیر این مجموعه و مجموعههای مشابه آن (نیمه پنهان ماه، شوکران، آسمان، دوره درهای بسته و ...) است. این کتاب، لحنی داستانی دارد، اما درباره یکی از شهدای حرم، خاطراتی در آن بیان میشود و در گروه کتابهای خاطرات قرار میگیرد.
«شبیه خودش» با عکسهایی از شهید حامد جوانی به پایان میرسد، عکسهایی که تکی، یا در کنار دوستانش گرفته شدهاند و آخرین عکس هم تشییع جنازه او را به تصویر میکشد.
*شبیه خودش (شهید حامد جوانی)، مدافعان حرم 3، حسین شرفخانلو، انتشارات روایت فتح، نوبت چاپ: اول، 1395، 96 ص
تعداد بازدید: 5829
http://oral-history.ir/?page=post&id=6655