سخنرانی امام موسی صدر
08 شهریور 1395
این سخنرانی امام موسی صدر* اسفند سال 1350 در حسینیه عمادزاده اصفهان در جمع علما و روحانیون و در شب عید قربان ایراد شد. در این سخنرانی، دلیل تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان بیان شده است.
امام موسی صدر، خرداد 1307 در شهر قم دیده به جهان گشود. همزمان با تحصیلات حوزوی، در رشته اقتصاد از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و سپس به دعوت سید شرفالدین، رهبر شیعیان لبنان رهسپار آن کشور شد و گامهای بلندی در زمینه مسایل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی محرومان لبنان برداشت. وی که برای مهار جنگهای داخلی لبنان به کشورهای مختلف سفر میکرد، در شهریور 1357 وارد طرابلس در لیبی شد. اما در نهم این ماه عوامل معمر قذافی، حاکم لیبی او را به نقطه نامعلومی منتقل کردند و دیگر هیچ اثری از وی به دست نیامد.
متن بخشی از سخنرانی امام موسی صدر که میشنوید، چنین است:
نوع تبلیغات دینی بنده به لطف خدا و به برکات اهل بیت مورد قبول همة مذاهب قرار گرفت. یعنی همانطور که ما از بیدینی و نارضایتی مردم و بهخصوص طبقة جوان نگرانیم، سنیها هم همین طورند، مسیحیها هم همین طورند.
هیچ فراموش نمیکنم در یک شبی رئیسالوزرای وقت که سنی بود، که الان هم باز رئیس الوزرا هست، به من گفت که اگر جوانان شیعه را به طرف اسلام دعوت میکنی برای خاطر علی(ع)، جوانان سنی را هم به طرف اسلام دعوت کن برای خاطر محمد(ص). گفتم که ما خدمتگزار محمد(ص) هستیم، اگر علی(ع) را هم احترام میکنیم برای اینکه بهترین شاگردان پیغمبر بود و همینطور درسهایی در مدارس سنیها میدادم. مسیحیها هم دیدند که جوانانشان از دین بیرون میروند، خب دعوت به خدا مورد قبول همه هست، آنها از ما دعوت میکردند در دیرها، در مدرسههای تربیت کشیش، در ندوهها، در سالنهای سخنرانی، در دانشکدهها، دانشکدة آمریکاییها، دانشکدة ژزوئیتها، در همه جا از بنده دعوت میکردند، به لطف خدا که صحبت بکنم.
رفته رفته بنده با وضع لبنان آشنا شدم و از وضع شیعیان لبنان و وضع اسفآور آنها خبر پیدا کردم و دیدم که وضع شیعیان بد است. مثل یک گوشت قربانی وسط افتاده هر کس میتواند میرباید. فلان کشیش دهی به نام خود در طرف بعلبک گرفته و مردم را دارد تربیت میکند به طرف مسیحیت. فلان کس در دهی به نام مجدل ترشیش، مسجدی ساخته از طرف سنیها و مردم را با فقه حنفی آشنا میکند. در مدرسهها فلان جوان شیعه مسیحی شده، فلان جوان شیعه دیگر حاضر نیست نسبت به تولّی و تبرّی اقدامی بکند، این وضع بد است. بنده هم هر چقدر بدوم (از لطف خدا ماشین هم دارم) در یک سال بنده صد هزار کیلومتر راه میرفتم، ولی دیدم که یک نفر به جایی نمیرسد. دیگران چه کردند؟ دیگران یک سازمان منظمی برای روحانیت خودشان دارند. یعنی 16 مذهب مختلف، 15 تشکیلات مذهبی منظم در داخل کشورشان دارند.
ما هم در اسلام مأموریم به تنظیم. خداوند در قرآن کریم در سورة الرحمن میفرماید که: «وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ» خدا آسمان را برافراشت و ترازو گذاشت. خدا کجا ترازو گذاشته؟ ترازو گذاشت، کنایه از منظم بودن، دقیق بودن، موزون بودن همه چیز است. خب در آیة دیگر هست این: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»، «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ». همه چیز در عالم حساب دارد. «الشّمسُ و القَمرُ بِحُسْبان». هر ذرهای، هر موجی، هر آبی، هر گردی، هر خاکی، همه چیز حساب دارد در دنیا. خب قرآن که میگوید: «والسّماءَ رفعها و وضع المیزان» فوراً میگوید که: «الّا تَطْغَوا فی المیزان * و أقیموا الوزنَ بالقسطِ و لا تُخْسِروا المیزان» ای بشر، این دنیا، دنیای منظم است، شلوغکاری به کار نمیخورد. اگر کسی بخواهد در این دنیا پیروز باشد باید روی میزان حرکت کند، منظم باشد، دقیق باشد، والّا فراموش میشود و نابود میشود و کارهایش همه از بین میرود. کار منظم، کار روی حساب باید باشد. این حسینیة قشنگ و زیبا، اگر روی حساب نبود این ستونها و این سقفها، الان میریخت پایین. میماند این سقف، چون روی حساب است. کاری که روی حساب نیست هیچ نتیجهای ندارد. یک مقداری نتیجه دارد بعد هم از بین میرود.
همة مذاهب منظمند، چرا ما منظم نباشیم؟ گفتیم آقایان ما هم باید منظم باشیم. ما هم احتیاج داریم به یک سازمان مرکزی، برای اینکه اگر این سازمان مرکزی نباشد بچههایمان در مدرسه تعلیمات دینی نمیبینند. خب بچهای که در مدرسه تعلیمات دینی ندید، در خانه هم تعلیمات دینی ندید، در کوچه هم تعلیمات دینی ندید، پس کجا دیندار میشود؟ رفتم در یک مدرسهای پرسیدم، 12 امام را نمیدانستند، عید غدیر را نمیدانستند، عید قربان را نمیدانستند، عاشورا را نمیدانستند. اگر یک چنین مجلسی نباشد، خب این منطقههای دور و دراز که در خود لبنان هست و همه شیعیان هستند، هیچ کس مبلّغ برایشان نمیفرستد. از این بالاتر، دهها هزار لبنانی شیعه در افریقای غربی، در آمریکای شمالی و جنوبی، در لیبی، در کانادا، در استرالیا هستند، خب اینها آنجا در منطقههای مسیحی اگر مبلّغ نداشته باشند از بین میروند. چه دخترهای شیعه که به مسیحیها شوهر کردند و مسیحی شدند. چه پسرهای شیعه که به دخترهای مسیحی در برزیل و آرژانتین و مکزیک و پرو شوهر کردند و زن گرفتند و مسیحی شدند، همه از بین رفتند و به طور کلی این جسم شیعه دارد آب میشود. خب مسئول این کارها کیست؟ گذشتگان ما در سختترین و بحرانیترین شرایط اسلام و تشیّع را حفظ کردند، حالا که به دست ما برسد، از دست دادیم؟ این درست نیست.
گفتیم آقایان ما هم باید تشکیلات داشته باشیم. البته این به ذهن خیلیها گران آمد. خیلی از مردمی که میدیدند بیتشکیلاتی شیعه یک محیط مناسبی برای صید آنها هست، دنبالشان میکشند مردم را، از ما استفاده میکنند، گران تمام شد. خب آنها هم ساکت ننشستند، شروع کردند به تهمت زدن، شروع کردند به فحش دادن، این از ایران آمده، این جاسوس است، این با پیمان مرکزی همدست است، این با اسرائیل همدست است، این با آمریکا همدست است. یکیشان میگفت که این سید موسی بچه بوده، آمریکاییها او را بردند در آمریکا، آنجا تربیتش کردند و بعد فرستادند. یکیشان میگفت که سید موسی برادری دارد که سفیر ایران در اسرائیل است. هر چه بخواهید تهمت زدند، تهمت مالی، تهمت اخلاقی، تهمت سیاسی؛ 5-4 سال؛ حتی بنده در خطر مرگ بودم. دو مرتبه یا سه مرتبه مورد سوءقصد قرار گرفتم. اینها بود، از آن طرف هم 95 درصد شیعیان مثل آتش به دنبال ما بودند، ما را تایید میکردند، هر چه میگفتیم میکردند، تهدید کنید میکردند، بیایید میآمدند. تهمت میزدند میریختند. هر چه میخواستیم تأیید میکردند. خب ما هم از داخل مورد مبارزه قرار میگرفتیم، هم از خارج. کشورهای عربی هم فکر میکردند چه خبر است؟ این چه چیزی است آمده؟ پیشامدی کرده؟ حتماً یک قصد سیاسی در این کار هست. گرفتار شدیم. با اینکه خدا شاهد است مقصودی جز دین در پیش نداریم.
ولی به لطف خدا بعد از 4-3 سال مبارزه و خستگی فراوان، سازمانی به نام «المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی» تأسیس شد؛ معنایش مجلس اسلامی اعلای شیعیان. اسم اسلام را بردیم تا بگوییم ما مسلمانیم، اسلام در احتکار اهل سنت نیست، ما مسلمانتر از هر مسلمانی هستیم و باوفاتر به اسلام از هر کس دیگر هستیم... .
* سند صوتی این سخنرانی توسط موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در اختیار سایت تاریخ شفاهی ایران قرار گرفت.
تعداد بازدید: 12374
http://oral-history.ir/?page=post&id=6557