خاطراتی از دنیای روزنامهنگاران
الهام صالح
17 مرداد 1395
همه چیز با یک آگهی آغاز میشود که در ستون درخواست استخدام مجله ادیتور پابلیشر منتشر شده: «سردبیر سرویس شهری بزرگترین نشریه ایالت، 27 ساله و فارغالتحصیل دانشگاه، با داشتن تجربه کافی در تهیه اخبار، گزارشها، تنظیم و عرضه مطالب که برای سفر به هر نقطهای آمادگی دارد، حاضر به همکاری با یک نشریه بزرگ و معتبر است و میتواند از نیمه اکتبر کار خود را آغاز کند.»
همین آگهی است که باعث میشود تا برای انجام مصاحبه از او دعوت به عمل آورند. مصاحبهای که ترس حاصل از آن را نمیتواند توصیف کند: «بسیار مشکل است ترسی را که از این مصاحبه به من دست داده بود، بتوان توصیف کرد. به ملاقات رئیس تحریریه روزنامهای میرفتم که آرزوی هر خبرنگاری کار کردن در آن بود و برای این موضوع حاضر بود جان بدهد.»
واشنگتنپست در آن زمان ضرر میداد، از چهار روزنامه بزرگ واشنگتن، «پست» از نظر تیراژ در ردیف سوم قرار میگرفت. خبرنگارانش کم حقوق میگرفتند، اما شهرتی شگفتانگیز داشت. چرا؟ به خاطر روشاش و اینکه از هیچ شخصیت و هیچ موضوعی نمیترسید. از نظر ساختار روزنامه هم روزنامهای قابل توجه بود؛ سرمقالههای آن، کارتونهای هرببلاک و ستون ورزشیاش، قدرت داشتند.
یک خبرنگار در روزنامه استعفا داد و به این ترتیب «بن بردلی» به جای او استخدام شد. کتاب «دنیای ما روزنامهنگاران»* درباره تلاش او در رشته روزنامهنگاری و شرایط روزنامهها در آن دوره و زمانه است.
دوبارهنویسیهای اخبار
کتاب «دنیای ما روزنامهنگاران» به محض اینکه به فعالیت روزنامهنگاری بن بردلی میرسد، یعنی حدودا در بخش پنجم (واشنگتنپست: دور اول)، آموزش خود را هم آغاز میکند. این کتاب، کتابی آموزشی به شمار نمیرود، اما خیلی زود به موضوع آموزش میپردازد. نخستین آموزشها هم درباره اخلاق است. بن بردلی، به محض استخدام در واشنگتنپست از مجله لایف هم پیشنهاد کار دریافت کرد، با حقوقی معادل 150 دلار در هفته، یعنی دو برابر حقوقی که قرار بود در واشنگتنپست بگیرد و البته برای انجام کاری سادهتر. رقم قابل توجهی بود و با معیارهای امروز، او باید سریع برای بستن قرارداد به مجله لایف میرفت، اما این کار را نکرد: «ترجیح دادم به جای آنکه با چنین حقوق هنگفتی، کار ساده تزیین صفحههای عکاسی را در مجله لایف قبول کنم، با نصف آن حقوق به کار نوشتن و خبرنگاری بپردازم. به هر حال، وجدانا نیز شغلی را که واشنگتنپست به من ارجاع کرد، پذیرفته بودم و اخلاقا نمیتوانستم حتی قبل از آنکه یک روز هم آن را انجام داده باشم، شانه خالی کنم.»
در این کتاب همه آنچه یک روزنامهنگار در طول فعالیت حرفهای خود با آن مواجه است، دیده میشود. دوبارهنویسی و ستونهایی که فقط به پر کردن صفحات روزنامه میپردازند، یکی از همین موضوعات است: «از لحاظ حرفهای، بیشتر اوقاتِ هفتههای نخست کارم صرف دوبارهنویسی مطالبی میشد که موسسات و مراکز مخلتف شهری بخشنامهوار میفرستادند. این مطالب که غالبا به صورت اخبار کوتاه یک فرازی درمیآمد، در میان صفحات متعدد وسط روزنامه و بیشتر برای آنکه فضاهای خالی میان ستونها و پایین صفحهها را پر کند چاپ میشد، تا آنکه واقعا خبری به مردم بدهد.»
کدام روزنامهنگار است که با این دوبارهنویسیها آشنا نباشد؟! و کدام مجله یا روزنامه است که مطالب بخشنامهوار مراکز دولتی را نداشته باشد؟!
خبرنگار عمومی
بن بردلی به خاطر تواناییهایی که از خود نشان داد، مامور شد تا درباره معایب قمارخانهها و علیه آنها مطلب بنویسد. او با این موضوع آشنا نبود، بنابراین اول لیستی از قمارخانهها را تهیه کرد. این اتفاق در سریعترین زمان ممکن رخ داد. نه به خاطر اینکه کار سادهای بود، بلکه به خاطر تبحری که او در ارتباط برقرار کردن داشت. این موضوع برای روزنامهنگاران حرفهای کاملا آشنا است، مطلبی که باید روزها و هفتهها طول بکشد، در سریعترین زمان تهیه میشود. اگر این مطلب را به سردبیر ارائه بدهی، به جای اینکه فکر کند با روزنامهنگاری کاربلد طرف است، به این فکر میرسد که مطلب آنقدرها که باید پخته نیست.
بن بردلی، اما خیلی خوب با این موضوع آشنا بود، پس ترفندی را به کار برد: «فکر نمیکردم صلاح باشد به این سرعت با دست پر پیش سردبیر بروم. او فقط نیم ساعت قبل از این ماموریت را به من داده بود. از این رو یک روز صبر کردم. روز بعد فهرست را کامل و روی صفحات کاغذ روزنامه تایپ کردم و درست 48 ساعت پس از ارجاع ماموریت آن را روی میز سردبیر گذاشتم.»
این روزنامهنگار واشنگتنپست سعی میکرد خیلی سریع یاد بگیرد و از تجربیات خود هم به بهترین شکل استفاده کند. کار سخت برای او در حکم یک تجربه گرانبها بود: «بهترین و مثبتترین نکته کار من در دادگاه شهرداری آن بود که ناگزیر میشدم برای هر شماره، به هر ترتیبی هست سه یا چهار خبر تهیه کنم و این تمرین روزانه و سنگین به من آموخت چگونه سریع و محکم بنویسم و امیدوار بودم این امر به پیشبرد کارم در روزنامهنگاری واقعی و درخشش در حرفهام کمک کند.»
او در تابستان سال 1949م (1328ش) به پست «خبرنگاری عمومی» (در اختیار سردبیر) که بالاترین مقام یک خبرنگار در تحریریه بود، ارتقا پیدا کرد.
درک تفاوتها و انتقال آن به مخاطب
بن بردلی، نمونهای از روزنامهنگارانی بود که در صحنههای حادثه حضور مییافتند، برای او کارش در اولویت قرار داشت و مانند بسیاری از روزنامهنگاران، ساعتهای بسیاری را به حرفهاش اختصاص میداد. بردلی در کتابش به تبعیضهایی که زمانی در روزنامهها بسیار پررنگ بوده و امروزه کمتر شده، پرداخته و حتی مقایسههایی را هم صورت داده است: «خبرنگاران زن، در طول جنگ دوم جهانی که بسیاری از روزنامهنگاران مرد به جبههها رفته بودند، جای خود را در هیاتهای تحریریه باز کردند. خیلی از آنها توانستند مشاغل خود را حفظ کنند، ولی بسیاری نیز به دلیل قانونی که موسسات را مجبور میکرد کسانی را که به جبهه رفتهاند، پس از بازگشت دوباره به کار قبلی برگردانند، پس از بازگشت مردان از جنگ، ناگزیر از ترک پستهای خود شدند.»
این موضوع درباره خبرنگاران سیاهپوست هم صدق میکرد که تعداد آنها بسیار کمتر از خبرنگاران سفیدپوست بود. این اتفاقات در دورهای رخ میداد که واشنگتنپست بین سالهای 1965 تا 1971 منتشر میشد.
این روزنامهنگار تفاوتها را میدید و آنها را به مخاطب خود نیز منتقل میکرد. مقایسه بین کارکرد خبری تلویزیون و نشریات، یکی از همین تفاوتها است که در کتاب هم به آن اشاره شده: «هنر تلویزیون در این است که در اولین ساعات وقوع یک حادثه مهم قادر است صحنههایی را که زنده و هیجانانگیز هستند نشان دهد، اما وقتی درک حقایق و پیدا کردن ریشههای حادثه مطرح میشود، اثر آن کمرنگ میگردد... اینجاست که نقش حیاتی روزنامه ظاهر میشود. آنچه را که روزنامه از لحاظ سرعت رساندن خبر و نشان دادن صحنههای آن نمیتواند انجام دهد، از طریق دادن سابقه و زمینه و جامعیت به گزارش خود به خوبی جبران میکند.»
از میان رفتن روزنامه نیویورک هرالد تریبیون، یکی دیگر از اتفاقاتی بود که در برهه انتشار واشنگتنپست بین سالهای 1965 تا 1971 رخ داد. این اتفاق برای روزنامهنگاران آمریکا دردناک بود.
بن بردلی، در دورهای به ویتنام اعزام شد تا اخبار آن را پوشش بدهد. چیزی که در این سفر او را به تعجب واداشت، کنار آمدن روزنامهنگاران و نظامیان عادی به دور از سیاستهای واشنگتن با یکدیگر بود.
واترگیت و استعفای نیکسون
یکی از مسائلی که بردلی در کتابش به آن مباهات میکند، تشخیص میان خبر مهم و خبر بیاهمیت است. وی همچنین ماجرای واترگیت را در بخشی از کتابش توضیح میدهد. در این کتاب، برخی از تیترهای روزنامهها از 6 تا 9 اوت 1974 که نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا به خاطر ماجرای واترگیت از سمت خود استعفا داد، ارائه شده: «6 اوت: رئیس جمهور اعتراف کرد نوارها را تحویل نداده است. نوارها حاکی از پنهانکاری کاخ سفید در ماجرای واترگیت است./ 7 اوت: نیکسون میگوید استعفا خواهد داد./ 8 اوت: استعفای نیکسون نزدیک است./ 9 اوت: نیکسون استعفا کرد.»
این کتاب، مثالها و توصیفات آموزنده و جالبی هم دارد. یکی از توصیفها درباره ماهیت روزنامهنگاری است: «روزنامهنگاری در واقع زنجیرهای از گاز زدنهای بسیار کوچک به میوهای است که شما ابتدا از نوع، حجم و اندازه آن بیخبر هستید. باید گازهای متعدد زد تا دریافت که این میوه مثلا سیب است و آن وقت باز هم گازهای بیشتری لازم است تا بزرگی سیب معلوم گردد.»
تفکیک زندگی خصوصی و زندگی اجتماعی افراد از یکدیگر و احترام گذاشتن به زندگی خصوصی آنها، اخلاق در روزنامهنگاری و بسیاری از مثالهای دیگر در این کتاب به چشم میخورند.
«دنیای ما روزنامهنگاران»، کتابی درباره تجربیات روزنامهنگاری بن بردلی است که برهههایی از دوره انتشار روزنامه واشنگتن پست را هم شامل میشود.
روزنامهنگاری با کار دیگری قابل مقایسه نیست
در پایان این کتاب جملات جالبی وجود دارد؛ اینکه وقتی یک روزنامهنگار به نقطهای رسید که به خاطر یک خبر مهم، نبضش با سرعت سابق نمیزند، باید حرفه خود را ترک کند. البته این حرفها متعلق به دورهای است که روزنامهنگاری واقعی وجود داشت.
بردلی هم یک روزنامهنگار واقعی بود. او پس از خروج از تحریریه واشنگتنپست، کارهایی مانند ریاست کمیسیون شهر تاریخی سنتمری، عضویت هیات امنای دانشگاه مریلند و ریاست صندوق گردآوری پول برای ایجاد یک بیمارستان خیریه ویژه کودکان را پذیرفت، اما هیچیک از اینها برایش مانند روزنامهنگاری نبود: «هیچ یک از این فعالیتها را نمیتوان با ماجراهایی که در دوران ژورنالیسم با آن کلنجار داشتم، نظیر اسناد محرمانه پنتاگون، واترگیت و یا مسایل مختلف مربوط به امنیت ملی، حتی مورد مقایسه قرار داد.»
بن بردلی و کتابش
کتاب، 18 بخش و یک بخش پایانی را داراست. بخشهای اول تا پنجم کتاب، بیشتر به زندگی شخصی بن بردلی میپردازد و عناوین «سالهای نخست»، «هاروارد»، «نیروی دریایی» و «نیوهمپشایر» را شامل میشود. واشنگتن پست: دور اول، پاریس: دور اول، پاریس: دور دوم، نیوزویک واشنگتن، جان.اف. کندی، حراج نیوزویک، پس از کندی، واشنگتنپست: 1971-1965، اسناد پنتاگون، واترگیت، واشنگتنپست 1980-1975، جینت کوک، مصالح ملی، از نظر بخش دولتی و آمدن و رفتن، عناوین سایر بخشهای این کتاب است.
بنجامین کراونینشیلد بردلی (بن.سی بردلی) فرزند یک خانواده اشرافی بود که در سال 1921 در شهر بوستون به دنیا آمد. در سال 1946 به روزنامه نیوهمپشایر پیوست و در سال 1948 هم به واشنگتنپست رفت. او مدتی کار در واشنگتنپست را رها کرد و در نیوزویک مشغول به کار شد، اما باز به واشنگتنپست بازگشت. در سال 1956، سمت مدیر اجرایی این روزنامه را پذیرفت و در سال 1968 سردبیر کل روزنامه شد و تا سال 1991 نیز در این سمت بود. شاید بتوان یکی از بزرگترین موفقیتهای وی را در دوران مدیریتش نائل شدن واشنگتنپست به 18 جایزه پولیتزر دانست. بن بردلی سال 2014 در سن 93 سالگی از دنیا رفت.
*دنیای ما روزنامهنگاران: خاطرات «بن بردلی» سرپرست واشنگتنپست، ترجمه: غلامحسین صالحیار، ناشر: نشر علم، چاپ: اول، 1376، 669 صفحه
تعداد بازدید: 5178
http://oral-history.ir/?page=post&id=6499