نظریه تاریخ شفاهی (92)
نویسنده: لینآبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
16 خرداد 1395
حمایتگری: موج سوم
امروزه در رویه تاریخ شفاهی بیش از آنکه توانمندسازی مورد تأکید قرار گیرد بر حمایتگری[1] اصرار میشود. شِرنا گلاک از تحقیقات خود در میان زنان فلسطینی سرزمینهای اشغالی کمک گرفته و تفاوت این دو مفهوم را به زیبایی توصیف نموده است. وی در نخستین پروژههای تاریخ شفاهیاش «بیش از هر چیز علاقه داشت صدای مصاحبهشوندگانش را به گوش دیگران برساند» و مسئولیت پروژه را با همین انگیزه برعهده میگرفت. اما در پروژه زنان فلسطینی تصمیم گرفت صدا و کلام آنان را به نیابت از خودشان برای «حمایتگری» مورد استفاده قرار دهد.[2] ما میبینیم که مورخان شفاهی و متخصصانی مانند مردمشناسان و دستاندرکاران سیاستهای عمران و توسعه از تاریخ شفاهی به عنوان اهرم تغییرات سیاسی کمک میگیرند اما تاریخ شفاهی در واقع ابزار رام کردن و به خدمت درآوردن دانش و مهارتهای پژوهشگر و پاسخگو است. نایجل کراس و ریانون بارکر پس از اندیشه در باب کاربرد شیوههای تاریخ شفاهی در برنامههای توسعه نوشتهاند: «مورخ شفاهی خود را نسبت به جبران محبت طرف مقابل متعهد میداند». سخن مذکور با تکیه بر تجربه آنان از پروژه عظیم تاریخ شفاهی منطقه «ساحل صحرا»ی[3] [بزرگ آفریقا] بیان شده است که طی آن با 650 نفر از هشت کشور مصاحبه کردند.[4] مجری پروژه در این شیوه همان کسی است که تاریخ شفاهی را برای حمایت از جانب دیگران به خدمت میگیرد و در این سوی قضیه نیز تواناییهای راویان در به اشتراک گذاشتن اطلاعاتِ مرتبط با سنتها و تجربههای گذشته جوامعشان ارتقاء مییابد. پس تاریخ شفاهیِ حمایتگر در واقع ابزاری است که شرکتکنندگان با توسل به آن از تواناییهای بیشتری برخوردار میشوند و زندگیشان را متحول میسازند. متدولوژی مذکور در موقعیتها و بافتهای متعدد و متنوعی استفاده شده است، از بخشهای بهداشت و درمان گرفته تا دادگاههای رسیدگی به ادعاهای سرزمینی بومیان.
روایتهای تاریخ شفاهی در بافت مذکور بخشی از استراتژیهایی محسوب میشوند که پژوهشگران و دستاندرکاران اصلی سازمانها و مؤسسات پیاده میکنند تا اهمیت درک و تفسیر خودِ جوامع از اوضاع و احوالشان را به ما گوشزد نمایند. مثلاً شبکه جهانی مؤسسات پانوس،[5] افزایش «شرکت فقرا و حاشیهنشینان جوامع در تریبونهای ملی و بینالمللی از طریق پروژههای رسانهای و ارتباطی» را در زمره اهداف خود تعریف نموده است.[6] آنان مجموعه اظهارات شفاهی را در چنین مواردی به کار میبرند: ابزار مؤثری برای قرار دادن صدای ساکتشدگان جوامع در صدر بحثها و مناظراتِ مربوط به توسعه؛ ظرفیتسازی در میان جوامعِ حاشیهای و خاموش؛ و راهی برای مطلع ساختن سیاستگذاران از نیازها و تجربیات گروهها، افراد و جوامعِ تأثیرپذیر از سیاستهای توسعه. پانوس در یکی از طرحهایش به سراغ موضوع خشکسالی و بیابانزایی در اتیوپی رفت و با دامداران صحرانشینی[7] که معیشتشان بر اثر تخریب منابع آب و چراگاهها به خطر افتاده بود، مصاحبه کرد. در روایتهای آنها فرق گذشته و حال به روشنی قابل درک است. چوکولیزا، زن مطلقهای با شش فرزند است که غصههایش را اینگونه روایت میکند:
«این روزا با قدیمها خیلی فرق داره. دیگه میون مردم رحم و شفقت نمیبینین. داراها دست ندارها رو نمیگیرن. کسی به داد کسی نمیرسه... زندگی خیلی سخته. شیر گاوامون خشک شده چون چراگاهی باقی نمونده تا هر چی دلشون میخواد علف بخورن.»[8]
مؤسسه پانوس با اشاره به طرح ارزیابی استراتژیهای کاهش فقر در پاکستان، زامبیا، کنیا و موزامبیک اهمیت گوش سپردن به روایتهای مردم را گوشزد نموده، میافزاید:
«این روایتها ضمن آنکه صریح، مستقیم و حاوی جزئیات هستند... حقارتهای ناشی از فقر و همچنین علت اهمیت و موضوعیت اتخاذ رویکردهای کارآمد به کاهش فقر را با صدای بلند فریاد میکشند. مردم در این روایتها به روشنی میگویند که فقر چگونه و با چه ترفندهایی بر آنها سوار شده و چه بلاهایی بر سرشان آورده است. در پای صحبت آنان است که میفهمیم تنها برای رفع نیازهای اساسی خود مجبورند تن به چه خفتهایی بدهند و در این راه با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. زنان و مردان شهری و روستایی با نقل این داستانها دیدگاههایشان را درباره عوامل پدیدآورنده و تداومبخش فقر به ما منتقل میسازند.»[9]
در شرایط مشابهی پس از ویرانیهای به بارآمده توسط توفانهای کاترینا و ریتا در آمریکا، شورای ملیِ سیاستگذاری و حمایت از بیخانمانهان[10] طی مصاحبههای متعددی با افرادی متشکل از بازماندگان فاجعه، نمایندگان کلیساها و مددکاران مؤسسات خیریه اقدام به ضبط و ثبت روایتهای شفاهی نمود تا درک عمیقتر و صحیحتری از مشکلات فاجعهدیدگان حاصل شود. شورای مذکور یک تشکل مردمیِ مبارزه با فقر است که در مأموریت خود انعکاس دقیق و درست نیازها و تجربیات جوامع محلی در سیاستگذاریهای ملیِ مرتبط با بیخانمانها را پی میگیرد.[11]
تاریخ شفاهی به عنوان ابزاری سیاسی، کاربرد گستردهای در میان پناهندگان و آوارگان داشته است. برجستهترین نمونه در این زمینه طرحی است که از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 بدین سو در میان پناهندگان فلسطینی و یا توسط آنها انجام شده. صدها هزار فلسطینی بر اثر این جنگ از سرزمینهایشان گریخته یا رانده شدند. در تاریخ فلسطین از این فاجعه به «یومالنکبه» یاد میکنند، و در بحثها و مناظراتی که از آن زمان تا به امروز جریان دارد، جنگ 1948 و پیامدهایش یک عنصر محوری و اساسی در روایت هویت فلسطینیان به شمار میآید.[12] از این رو، برنامههای منظم متعددی نظیر پروژه تاریخ شفاهی «النکبه»، دستور کار خود را به مصاحبه با آوارگان فلسطینی درباره تجربیاتشان قبل، در خلال و بعد از تأسیس اسرائیل و کوچ انبوه از سرزمینهایشان اختصاص دادهاند. «حفظ و تقویت احساس تعلق و همبستگیِ فلسطینیان، استمرار ارتباط میان فلسطینیانِ سرگردان و مطلعساختن دنیا از فلاکتها و مصیبتهای آنان» اهداف این برنامههاست.[13]
در واقع، سنت شفاهی یکی از اندک نقاط باقیمانده هویت مشترک در میان گروههای آواره است. رَندا فرح در این زمینه میگوید:
«لازم به گفتن نیست که آوارگان برای یادآوری وقایع گذشته و بازگویی آنها اصلاً منتظر ما (پژوهشگران، فعالان اجتماعی، «روشنفکران») یا سازمان آزادیبخش فلسطین[14] نماندند. آنان از لحظه اخراج از خانههایشان داستانهای وقایع نکبت و قبل و بعد از آن را سینه به سینه منتقل کرده، رویدادها و تجربیاتشان را به یکدیگر و به فرزندانشان بازگفته و بارها تفسیر نمودهاند؛ و جالب است که این نقلها و تفسیرها غالباً بر خلاف آن چیزی است که قدرتهای بزرگ و ما پژوهشگران به عنوان تاریخ به خورد دنیا دادهایم یا بر فلسطینیان تحمیل کردهایم.»[15]
[1]-advocacy
[2]-S.B. Gluck, ‘Advocacy Oral History: Palestinian Women in Resistance’, in Gluck and Patai, Women’s Words, pp. 205-19; p. 206.
[3]-Sahel region
مرز صحرای بزرگ آفریقا با مناطق سرسبزتر مرکز این قاره را در اصطلاح «ساحل صحرا» میگویند که از اقیانوس اطلس در غرب تا دریای سرخ در شرق امتداد دارد و چندین کشور را در خط خود جای داده است.
[4]-Nigel Cross and Rhiannon Barker, ‘The Sahel Oral History Project’, in Perks and Thompson, Oral History Reader, pp. 538-48. See also www.panos.org.uk/?lid=317 and At the Desert Edge: Oral Histories from the Sahel (London, 1991).
[5]-worldwide network of Panos Institutes
[6]-See www.panos.org.uk (accessed 4 June 2009).
[7]-nomadic pastoralists
[8]-Chuqulisa: edited narrative, available online at www.panos.org.uk/?lid=469 (accessed 5 June 2009).
[9]-See www.panos.org.uk/?lid=3791 (accessed 5 June 2009).
[10]-National Policy and Advocacy Council on Homelessness
[11]-See www.npach.org/k-r.htm (accessed 17 June 2009).
[12]-See D. Allan, ‘Mythologising al-Nakba: Narratives, Collective Identity and Cultural Practice Among Palestinian Refugees in Lebanon’, Oral History, 33 (1) (1995): 47-56.
[13]-See www.palestineremembered.com/OralHistory/index.html#Introduction (accessed 16 June 2009).
[14]-PLO=Palestine Liberation Organization
[15]-Randa Farah, ‘Palestinian Refugees and Their Oral Histories: History’s Silence, Memory’s Burden’, available online at www.zmag.org/znet/viewArticle/20757 (accessed 16 June 2009).
تعداد بازدید: 4770
http://oral-history.ir/?page=post&id=6381