نظریه تاریخ شفاهی (83)
نویسنده: لینآبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
10 فروردین 1395
فصل هشتم
قدرت و توانمندسازی[1]
مقدمه
در سال 1988 پال تامسون در دفاع از پتانسیل تحولآفرین و توانمندساز تاریخ شفاهی نوشت:
«شکی نیست که تاریخ شفاهی میتواند ابزاری برای دگرگونسازی محتوا و هدف تاریخ باشد و از این قابلیت برخوردار است که تمرکز تاریخ را تغییر بدهد و افقهای تازهای را برای جستجو و تحقیق پیش روی آن بگشاید؛ موانعی که بر سر راه معلم و متعلم، بین نسلها، نهادهای آموزشی و دنیای بیرون وجود دارد با قدرت تاریخ شفاهی برداشته میشوند؛ و آنگاه که نوبت به ثبت مکتوب تاریخ میرسد... قادر است به مردمی که در شکلگیری تاریخ و تجربه آن نقش داشتهاند از طریق کلمات همان مردم جایگاهی محوری ببخشد.»[1]
این استدلال امروزه جاذبه چندانی ندارد. در واقع از زمان اظهار چنین نظری تا به امروز کاربرد تاریخ شفاهی به عنوان ابزاری برای توانمندسازیِ (افراد، گروههای اجتماعی و جوامع) و تغییر (اجتماعی، سیاسی، علمی) گسترش قابل ملاحظهای یافته است. به زودی خواهید دید که دانشوران و محققان-به خصوص هواداران تفکر چپ سیاسی و مدافعان سیاستهای فمینیستی- در دهههای 1960، 1970 و 1980 از متدولوژی تاریخ شفاهی برای به صحنه آوردن گروهها و اقشاری استفاده میکردند که از قدیم صدای آنها را در روایات تاریخی خاموش کرده بودند. فهم بشر از ظلم و ستمی که بر همنوعانش در طول تاریخ رفته از طریق تاریخ شفاهی افزایش مییابد و ورود به عرصه سیاستهای رهاییبخش را ممکن میسازد. به قول مایکل فریش: تاریخ شفاهی در دهه 1970 «عنصر چالشگر مفروضات آثار تحقیقاتی متعارف قلمداد میشد یا به عبارتی قِسم جدیدی از تاریخ که از قاعده به رأس هرم و از بیرون به درون حرکت میکرد تا سازمان دیرینه و ثابت دانش، قدرت و سیاستی را که بر آن استوار شده بود، به چالش بکشد».[2]
در سالهای اخیر از تاریخ شفاهی در بافتها و بسترهای مبارزاتی مختلفی در سراسر دنیا بهره گرفتهاند، مانند ضبط تاریخ زندگی پناهجویان یا اجرای تاریخ شفاهی ذیل نام حمایتگری[3] در میان بومیان و جوامع قبیلهای به عنوان راهی برای اثبات مستند حقوق ارضی آنان در فقدان اسناد مکتوب. تاریخ شفاهی برای رسیدن به موقعیت امروزینش که مورد استفاده رشتههای مختلفی قرار میگیرد، راه درازی را از کارخانهها گرفته تا جوامع بومی پیموده است. اما عمدتاً نقش خود را به عنوان ابزار جلب حمایت همهجانبه توسط گروههای حاشیهنشین یا محذوف از مسیرهای رسمی قدرت، همچنان حفظ نموده و در تلاقیگاه پژوهشهای دانشگاهی و سپهر سیاسی باقی مانده است. قصد و غرض تاریخ شفاهی این بود که به خاموشان، بیداستانها و حاشیهنشینان جامعه صدا، روایت و قدرت عطا کند. شاید حوزه عملیاتی تاریخ شفاهی تغییر کرده باشد، اما اهدافش در بخش اعظم فعالیتهای تاریخ شفاهی دانشگاهی و مردمی همچنان به قوت خود باقی است.
با این وجود، ادعای کسانی که میگویند تاریخ شفاهی فینفسه موجب توانمندسازی پاسخگویان میشود را نباید دربست و بدون انتقاد پذیرفت. مفهومی که در کلام رونالد گریل به «پوپولیسم شورانگیز»[4]تعبیر شده است به راحتی میتواند به یک امتیاز آکادمیک تبدیل شود.[5]بحث روابط قدرت در موقعیت مصاحبه، و اختلاف کلمات مصاحبه با تفسیری که محقق از آن استنباط کرده است، دو دغدغه در این حوزه هستند. مورخان شفاهی، که بسیاری از آنها انگیزههای دموکراتیک و آزادیبخش نسلهای پیشین حرفه خود را همچنان حفظ کردهاند، در جستجوی راهی برای کاهش فاصله قدرت، دموکراتیزه کردن شیوه دانشگاهی خود و سودمند کردن رویه پژوهشیشان برای مردم دست به تلاشهای فراوانی زدهاند که در این فرایند راههای تازهای یافتهاند تا مطمئن شوند که تاریخ شفاهی از یک سو قادر به حفظ خاصیت انتقادی خود است و از سوی دیگر نیز یک زمینه قدرتمند برای تغییر باقی میمانَد.
توانمندسازی خاموشان: نخستین موج
نخستین گروه مهمی که خاطراتشان به نحوی برنامهریزیشده روی نوار ضبط شد بازماندگان هولوکاست یهودیان در دهه 1940 بودند. این کار در سال 1953 با پروژه رسمی دولت [جعلی-م] اسرائیل برای ضبط اظهارات و اقاریر بازماندگان توسط «یادمان قهرمانان و جانباختگان هولوکاستِ یاد واشم»[6] آغاز شد که امروزه صرفاً مکانی آرشیوی نیست بلکه فعالیت خود را بر اساس اصل پاسداشت ادامه میدهد.[7]یاد واشم علاوه بر موزه هولوکاست، بانک اطلاعاتی از همه قربانیان همهسوزی (Shoah) راهاندازی کرده و اقاریر بازماندگان و قربانیان سایر نقاط دنیا را نیز دریافت و ذخیره میسازد. پس بدین طریق یک فعالیت جدی تاریخ شفاهی در کانون یک حرکت ملی و مذهبی پاسداشت و حفظ هویت جای گرفته است. بعدها در دهه 1960 و 1970 عده زیادی از اهالی حوزه علم و تحقیقات، پروژههای تاریخ شفاهی متعددی را در میان بازماندگان اردوگاههای مرگ نازیها انجام دادند که قربانیان غیر یهودی را نیز را شامل میشد. این تلاشها زمینهساز تقویت بنیه یکی از حوزههای دانشگاهی تاریخ شد که حول محور یادآوریهای شفاهی میچرخید. اما در دهههای بعد نیز شاهد رشد و فزونی پروژههای بزرگ تاریخ شفاهی عمومی بودهایم که اکثرشان محصولات تاریخ شفاهی ضبطشده و مکتوب خود را روی اینترنت گذاشتهاند. بسیاری از این پروژهها در آمریکا انجام شدهاند.[8]با وجود حدود 6 تا 11 میلیون قربانی [!!!؟؟؟-مترجم] و میلیونها بازمانده باید گفت چنین پروژههایی بسیار گسترده بودهاند. هدف عمده آنها این است که «از طریق دستیابی بیسابقه مردم دنیا به مجموعه روایات بازماندگان هولوکاست بتوانند درک فرهنگی، نژادی و مذهبی آنان را بالا ببرند».[9]یادآوری تاریخ شفاهی در این مورد خاص بر موضوع توانمندسازی متمرکز است از جمله هویت ملی، مذهبی و قومی. اما بخشی از یک حرکت بزرگ و عمومی نیز محسوب میشود که میخواهد «قربانیان» را تشویق کند تا نگاه به خود را از «قربانی» به «بازمانده» تغییر دهند.
[1]-empowerment
[2]-p. Thompson, The Voice of the Past (3rd edn, Oxford, 2000), p. 3.
[3]-M. Frisch, ‘Introduction’, in M. Frisch, A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History (New York, 1989), pp. xv-xxiv; p. xviii.
[4]-advocacy
[5]-enthusiastic populism
[6]-R. Grele, ‘History and the Languages of History in the Oral History Interview: Who Answers Whose Questions and Why?’, in E. M. McMahan and K. L. Rogers (eds), Interactive Oral History Interviewing (Hillside, NJ, 1994), pp. 1-18; p. 1.
[7]-Yad Vashem Holocaust Martyrs’ and Heroes’ Remembrance-موزة تاریخ هولوکاست که در سال 1953 به موجب قانون یاد واشم توسط پارلمان رژیم صهیونیستی در بیتالمقدس تأسیس شد.
[8]-The main gateway is at www.yadvashem.org (accessed 11 February 2010).
[9]-See, for instance, the federally supported United States Holocaust Museum at www.ushmm.org/research/collections/oralhistory and the Voice/Vision Holocaust Survivor Oral History Archive at University of Michigan, http://holocaust.umd.umich.edu (accessed 13 November 2009). Many other projects can be found online.
[10]-From the Mission Statement of the Voice/Vision Holocaust Survivor Oral History Archive.
تعداد بازدید: 4286
http://oral-history.ir/?page=post&id=6257