نظریه تاریخ شفاهی (67)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
01 آذر 1394
نظریه
روایت چیست؟
نظریهپردازان اکثر رشتهها با مفهوم روایت بیگانه نبوده و در مباحث خود به آن استناد کردهاند. هر چند نظریهپردازان زبانشناس، روایت را موجودی تنیده در تمام نشانهها یا متون-مانند اشارات بدنی یا عکس-تعریف کردهاند، اما من در این مبحث معنای مشخصتری از روایت را که در زبان و ارتباطات به کار میرود، مد نظر دارم. ضمن آنکه تاریخ شفاهی در وهلة اول بر کلام شفاهی و در مرتبة بعدی نیز بر نشانهها یا سایر اَشکال متن متکی است، لذا من هم به کلام میپردازم.
روایت را باید ابزار اصلی ارتباط و شیوة مورد استفادة مردم از زبان برای انتقال تجربیات، دانش و احساسات دانست. داستانی که مطابق قراردادهای فرهنگی خاص گفته میشود را روایت میگویند. روایت تقریباً در همة شیوههای ارتباطی و تمام فرهنگها نفس میکشد و مؤلفههایی مانند شخصیت، پیرنگ و رویدادنگاری دارد؛ معمولاً از رویدادهای زندگی خبر میدهد و در ژانرهای متعددی قابل بیان است، مثل قصههای جن و پری، داستان خاطرهآمیز، سخنرانی، حکایت، داستان عامیانه یا حتی گفتگوهای روزمره. به قول دو نظریهپرداز:«روایت نامی است برازندة همنوازی ساختارهای زبانشناختی، روانشناختی، و اجتماعی که سوار بر توسن فرهنگ و تاریخ به سوی مخاطب میتازند. میزان تسلط هر انسان و ترکیب فنون ارتباطی و مهارتهای زبانشناختی او کیفیت روایت را تعیین میکند.»[1]گاهیاوقات تشخیص روایت به سادگیِ آبِ خوردن است زیرا جملة آغازین آنها به گوش همة ما آشناست؛ روایتی که در قالب قصههای جن و پری میشنویم عمدتاً با جملة «روزی روزگاری» شروع میشود یا روایتی که در قالب مکالمات روزمره به یکدیگر میگوییم عبارت «باورت نمیشه امروز چه اتفاقی برام افتاد» را بر پیشانی خود به نمایش میگذارد. جملهها یا خط سیر پایانی آنها نیز در بیشتر اوقات شبیه به هم هستند مثل: «و تا آخر عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی کردند». از این رو در آغاز و میان و پایان روایت غالباً کلیشههای مأنوس و قابل تشخیصی به کار میروند. اما روایتهایی که در بستر تاریخ شفاهی به ما گفته میشوند معمولاً آغاز و میان و پایان تشخیصپذیر و دیرآشنایی ندارند. با وجودی که تمام روایتها از یک خط داستانی پیروی میکنند اما از آغاز و میان و پایان کلیشهای در آنها خبری نیست.
از همین اول کار باید روایت را از گفتمان متمایز بدانیم. مراد از گفتمان، پیامی است که با انواع و اقسام شیوههای ارتباطی (رسانههای مکتوب، صوتی و تصویری، نهادهای دولتی و مکالمات روزمره) قابل انتقال و انتشار است و عموماً دستوراتی برای اقدام و تبعیت در خود دارد (مانند دستوراتِ مستتر در گفتمان احترام به حقوق زنان). پس گفتمان همواره امری پیچیده، چندلایه و محصور در مرزهای روایت است. روایت در واقع یکی از ابزارهای اشاعة گفتمان به شمار میآید و نباید آن را با گفتمان اشتباه گرفت. به عقیدة من: روایت ظرف است و گفتمان مظروف آن. در صفحات بعدی این فصل به شما خواهیم گفت که سبکهای روایی خاص چگونه برای انتقال مؤثر گفتمانهای خاص مورد استفاده قرار میگیرند.
تحلیل روایت
تحلیل روایت در ردیف حوزههای مطالعاتی میانرشتهای جای میگیرد. در دهه 1970 و به دنبال مخالفت روزافزون علمای علوم اجتماعی با شیوههای اثباتگرایانة برخاسته از علوم طبیعی که بر ایزوله کردن «حقایق» اصرار میورزید، خورشید «بازگشت به روایت» از نو طلوع کرد. ذهن علمای مذکور درگیر کشف این معما بود که مردم چگونه زندگی خود را سامان میدهند، خودهایشان را میسازند و با نقل داستان دربارة خودشان نسبت خود را با بستر گستردة فرهنگیشان مشخص میکنند. دانشپژوهان با تأثیراتی که از تحولات رخداده در نظریههای ادبی، مردمشناختی و زبانشناختی گرفته بودند، رشتهای را بنا نهادند که به «روایتشناسی»[2] شهرت یافته است که به عبارتی یک شیوه مطالعاتی روششناختی و منبعث از نظریههاست که پژوهشها و تحلیلهایش حول محور داستانگویی یا ساخت روایت[3] میچرخند. آنان رویکرد خود را از تأکید بر امر تجربی به امر ذهنی، از حقایق به چارچوب نقل، و از چیستی روایت به چگونگی آن تغییر دادند.
نظریهپردازان ادبی و زبانشناختی با اتخاذ رویکردی ساختارگرا[4] که محملی برای تجزیه و تحلیل قواعد و صورتهایِ زبانیِ تنیده در متن (خواه شفاهی و خواه مکتوب) بود، روایت را تحلیل میکردند. آنها روشی موسوم به تقطیع[5] یا تحلیل نحوی[6] را به کار میبردند که تجزیة متن به اجزاء تشکیلدهنده، جملات یا برشهایش را ممکن میساخت و بدین ترتیب ساختار مبنایی روایت و از جمله الگوهای تکراری و فنون روایی آن آشکار میشد. پژوهشگران با کاربرد این شیوه به دنبال رمزها و الگوهای جهانشمولی در نحو زبانها بودند با این نیت که «ژرفساخت»[7]روایت را از زیر پوستة ظاهری آن بیرون بکشند.[8]قطعة کوتاهی از مصاحبة تاریخ زندگی با یک زن اسکاتلندی متولد سال 1894 شیوة مذکور را به زبانی ساده توضیح میدهد. حروف الفبا نشانة مقاطع مجزا در روایت است و جملات پایه را نیز با اعداد مشخص کردهایم. از مصاحبهشونده راجع به شدت فقر در روستای زادگاهش در سالهای کودکی او پرسیده شده است.
الف-1-مشروبخوری، مشروب.
2-به نظرم یادی هم از ژنرال بوث کردم.
3-اون اومد.
4-فاصله من تا ماشینش به اندازة فاصله من با شما اینجاست،
5-و اون با مصرف مشروبات الکلی مبارزه میکرد،
ب-6-چون مردم کارشون شده بود گروگذاری.
7-و اگه اونا گرو نمیذاشتن، <.. مکث..> مادراشون گرو میذاشتن؛
8-لباسهاشون رو میبردن
9-و با پولش مشروب میخوردن.
پ-10-یه پسربچه که خیلی دوسش داشتم،
11-توی برف و سرما،
12-شونههاش لخت و عور بود.
13-سه بار براش ژاکت پشمی نو خریدم.
ت-14-مادرش هر دفعه اونها رو برای مشروبخوری گرو گذاشت.
15-این رو میدونستم،
ث-16-من از ایستگاه قطار فلینگ میاومدم بالا،
17-توی یه شب زمستونی بالای تپه،
18-یه گَله بچه روی پلة یه مشروبفروشی نشسته بودن،
19-منتظر بودن مادراشون بیان بیرون،
ج-20-و این صحنه آدم رو، <.. مکث..>
21-این احساس رو به آدم میداد،
22-که البته من هیچوقت توی شهر بریجآوآلن ندیدم،
چ-23-اما، < .. مکث .. > نباید اینجور میشد،
24-نباید اینجوری زندگی میکردن،
25-چون لباسها رو توی مغازة گرویی میذاشتن.
26-اسمش مغازة «سه توپ طلایی» بود
27-البته میگن حالا دیگه اثری ازش باقی نمونده.[9]
به کمک تحلیل زبانشناختی این متن میتوان چند ویژگی را شناسایی کرد: کاربرد مکرر حرف ربط «و»؛ تکرار («من میاومدم بالا»، «بالای تپه») و یک رشته مقاطع روایی که در قطعة بالا با حروف الفبا مشخص شدهاند. مورخ شفاهی در برابر این نوع تحلیل مکانیکی دست و پایش را گم میکند و خود را تا خرخره مدیون فنون زبانشناختی میبیند زیرا تحلیلی یکبعدی است، به رابطة بین راوی و مخاطب توجه نکرده است و به جای آنکه توجه ما را به نقل داستان در چارچوب یک بستر فراگیر و بزرگ معطوف سازد وقایع روایت را از منظر زبانشناختی در پیش چشم ما به نمایش میگذارد. نظریهپرداز کارکشتهای در حوزة روایت گفته است:«روایت نه تعامل بین بازیگران [داستان] بلکة رابطة حاکم در میان جملات و عبارات است».[10]بعید است که همه مورخان شفاهی چنین گزارهای را دربست و بدون نقد قبول کنند. حتی زبانشناسانی که روایتهای شفاهی را از چنین منظری تحلیل میکنند نیز این گونه موضع نمیگیرند و تحلیل نحو روایت را ترجیحاً در بستر بزرگتر مواجهه قرار میدهند.
[1]-J. Brockmeier and R. Harre, ‘Narrative: Problems and Promises of an Alternative Paradigm’ in J. Brockmeier and D. Carbaugh (eds), Narrative and Identity: Studies in Autobiography, Self and Culture (Amsterdam, 2001), pp. 39-58; here p. 41.
[2]-narratology
[3]-narrative construction
[4]-structuralist approach
[5]-parsing
[6]-syntactic analysis
[7]-deep structure
[8]-For a very clear example of this approach see N. Fabb, ‘Narrative’, in Linguistics and Literature (Oxford, 1997), pp. 193-220.
[9]-Mrs LI (born 1894): Stirling Women’s Oral History Collection, Smith Art Gallery and Museum, Stirling, CD-ROM.
[10]-K.M. Langellier, cited in Riessman, Narrative Analysis, p. 20.
تعداد بازدید: 4553
http://oral-history.ir/?page=post&id=5965