برزیلنامه (3)
فرهاد ساسانی*
23 آبان 1394
اعتصاب بخش فنی و اداری، برازیلیا 9 نوامبر 2015
برزیلنامه (3)
فرهاد ساسانی*
اعتصاب
5 اکتبر 2015/ 15 آبان 1394
پس از چند دهه زندگی در این دنیا (منظورم کرهی زمین است)، سرانجام یاد گرفتهام زود قضاوت نکنم، و با یک یا چند مورد، چیزی را تعمیم ندهم؛ خوب «با یک گل بهار نمیشود». اما بالاخره این را هم گفتهاند که «مشک نمونهی خروار است» یا «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.» این را نوشتم چون میخواستم تأکید کنم هر آنچه مینویسم برداشتم از دیدهها و مشاهدهها و شنیدههای کنونیام بر مبنای بافتی است که تجربه کردهام؛ قصد قضاوت ندارم. هیچ برداشتی کامل نیست چون هیچ گاه نمیتوان یک چیز را از همهی جنبهها و از همه سو و با ملاحظهی همهی شبکهی روابطش با همهی امور مرتبط دید و در آنِ واحد، تفسیر کرد.
از این حرفها بگذریم. وقتی در ایران بودم، همه پیوسته از تعطیلیهای زیاد در ایران میگفتند. وقتی به برزیل آمدم، ظرف یک و چند روز، غیر از شنبهها و یکشنبهها با دو تعطیلی برخورد کردم یا به تعبیری بهتر، از دو تعطیلی بهرهمند شدم (دربارهی آن تعطیلیهای مینویسم). خوب البته در دانشگاه برازیلیا هفتهای شبیه هفتهی پژوهش در دانشگاههای ایران هم بود (از سهشنبه 27 اکتبر تا جمعه 30 اکتبر): در این هفته، در دانشگاه سخنرانی و کارگاه برگزار میشد؛ اما تفاوتش این بود که دانشجویان باید گاه به جای کلاس در کارگاهها شرکت میکردند. بعضی کلاسهای من هم برگزار شد و بعضی هم نشد.
اما چیزی که ماجرا را جالبتر میکند شمار بالای اعتصابهاست. اصلاً اعتصاب در اینجا بخشی از زندگیِ است. پیوسته بخشی از جامعه در اعتصاب است، معمولاً در اعتراض به حقوق و برای افزایش آن. وقتی هم اعتصاب میکنند، حسابی اعتصاب میکنند؛ همه اعتصاب میکنند. البته خوب کسی هم آنها را کتک نمیزند، دستگیر نمیکند، از کار بیکار نمیکند و اساساً کاری نمیکند. اعتصابها با مذاکره با مسئولان مربوط ادامه پیدا میکند و به شکل مسالمتآمیز و احتمالاً گرفتن امتیازاتی حل میشود. همه هم با سلام (اما بدون صلوات) سراغ کارهایشان میروند؛ انگار که اتفاقی نیفتاده بوده است.
در ابتدای ورودم به برزیل، به دلیل کاهش نرخ ارز رایج برزیل به نسب یورو و دلار (واحد پول برزیل رئال یا به قول خودشان چیزی شبیه «هِیا/ هیُو[1]» و در جمع، که معمولاً هم جمع است، «هِیاس[2]» است) و بههمریختگی اقتصادی (شاید به دلیل بههمریختگی اقتصاد چین و تأثیرش بر اینجا و خیلی عوامل دیگر که نمیدانم)، همهی بانکها، از دولتی گرفته تا بانکهای خصوصی در اعتصاب فرو رفتند: مانند «بانکو دو برازیو[3]»، بزرگترین بانک برزیل و آمریکای لاتین از نظر دارایی، و سومین بانک بزرگ جهان از نظر عملکرد پیوسته، که بانکی است تحت نظر دولت اما سهامش در بورس قابلمعامله است (از سال 2000، چهارمین بانک پُرسود برزیل بوده است)؛ یا «بانکو سانتاندر[4]»، که پنجمین بانک از نظر حجم دارایی در برزیل است و مرکز آن در سامپائولو است. یک ماه بانکها در اعتصاب بودند! مینویسند مثلاً «ما در اعتصابیم[5]»، و درها را میبندند و کسی سر کار نمیرود. جالب اینجاست که در این یک ماه ممکلت هم کار خودش را میکرد. فروشگاهها هم باز بودند. نمیدانم اقتصاد چطور میچرخید. میشد پول را از طریق عابربانکها با پاکت انتقال داد؛ گرفتنش را امتحان نکردم. اینها که خودشان میگویند حضرت مریم(ع) نگهبان این کشور است؛ روز آپاراسیداجی هم به یاد اوست. به قول خودشان اینجا همان بهشت خداست.
به هر حال گریو[6] یا همان «اعتصاب» خودمان اینجا بخشی از زندگی است. در هفتهی دوم اقامتم، بخشی از دانشگاه که ظاهراً مربوط به امور مالی یا ساختمانی دانشگاه میشد هم به مدت حدود یک هفته در اعتصاب رفت. برای همین برق آپارتمان موقت من قطع شد، و مجبور شدم به هتل بر گردم؛ ماجرا از این قرار بود که به دلیل برخی ناهماهنگیهای دوستان خودمان دانشگاه نمیدانست آنجا هستم! بخش مربوط دانشگاه به ادارهی برق نوشته بود برق را قطع کنند. بعد که فهمیدند من آنجا بودم، عذرخواهی کردند، اما چون آن بخش در اعتصاب بود، نمیشد به ادارهی برق نامه داد که برق را وصل کنند. من هم دیگر رفتم که رفتم و بر نگشتم. به همین سادگی.
در حال حاضر هم راهنمایی و رانندگی یک هفته است در اعتصاب است. حالا ماشینی را که خریدهام و در دفتر ثبت الکترونیکی به نام زدهام، نمیتوانم تعویض پلاک کنم. اگر ظرف یک ماه، که دو هفتهاش گذشته است، این کار را نکنم، باید حدود 200 هزار تومانی جریمه بدهم. کاری نمیشود کرد جز دعا برای حضرت مریم(ع) که به دل پلیسهای راهنمایی و رانندگی بیندازد که از اعتصاب در آیند، یا به دل مسئولان بالادستی تا زودتر خواستههای آنها
را اجابت کنند. خدا کند فقط دوربینهای ثبت سرعت هم در اعتصاب باشند تا چند برابر آن جریمهی غیرمنصفانه سرعت برویم و لذتش را ببریم!
امروز 12 نوامبر دوباره به یادداشتم دربارهی اعتصاب سر زدم. راهنمایی و رانندگی سه روز است از اعتصاب در آمده است. ظاهراً قرار بوده است در سال 2013 درصدی به حقوقشان به خاطر تورم افزوده شود، اما دولت در سال 2014 فقط 5درصد افزایش حقوق داده است با این وعده که در سال 2015 بقیه را افزایش میدهد. از قرار کابینهی بعدی نه تنها افزایش بعدی را اعمال نکرده بوده، بلکه میخواسته است همان 5درصد را هم کم کند. به هر حال با هم به توافق رسیدند و پلیس از اعتصاب در آمد.
جالبتر از همه شاید اعتصاب معلمان باشد. در حال حاضر، آموزگاران مدرسههای دولتی نزدیک به سه هفته است که در اعتصاب به سر میبرند. در واقع همه در زمان اعتصاب در سر کار خود حاضر میشوند (مانند کارمندان بانک یا پلیسها)، اما کار نمیکنند. وقتی این متن را مینوشتم هنوز هم آنها در اعتصاب بودند.
به این ترتیب، ماجرای اعتصاب ادامه دارد، چون اعتصاب بخشی از زندگی است. به نوعی مردم خود را با اعتصاب تخلیه میکنند. افزون بر آن، به جای درگیری از طریق آن به صورت مسالمتآمیز اعتراض میکنند و گاه حق خود را هم میگیرند. به نظر میرسد در اغلب موارد هم خواستههایشان معقول است. باید بررسی کرد، اما گویی به اندازهای که باید میخواهند.
جالب اینجاست که مردم دیگر هم به اعتصاب آنها اعتراض نمیکنند. اعتصاب را حق آنها میدانند و راهی برای بهدستآوردن آن حق. بنابراین به جای غرزدن، شکیبایی میکنند و به اعتراضکنندگان شکوه نمیکنند. در همین روزها، عکسی گرفتم از خودرویی که پشت نوشته بود «استادان در اعتصاباند»؛ یا عکس دیگری که خبر از اعتصاب بخش فنی و اداری بخشی از دانشگاه برازیلیا میداد؛ و دیگری به اعتصاب «پزشکان» اشاره داشت.
و یا همین دیروز، شنبه 15 نوامبر، برای بازدید از باغ بومشناختیِ اِرمیدو دُم بُوسکو[7] در بخش شمال دریاچهی شهر برازیلیا رفتم، با تابلویی مواجه شدم که نوشته بود: «اِم گِرِوی» (ما در اعتصابیم). و هر روز با اعتصابهای جالبی دیگری روبهرو میشوی، و این سبک زندگی همچنان ادامه دارد.
تصویر 2-اعتصاب استادان، برازیلیا 9 نوامبر 2015
تصویر 3- اعتصاب پزشکان، برازیلیا 9 نوامبر 2015
تصویر 4- ورودی باغ بومشناختیِ اِرمیدو دُم بُوسکو، برازیلیا 15 نوامبر 2015
* فرهاد ساسانی، دانشیار دانشگاه الزهراء و نشانهشناس
[1] Real
[2] Reals
[3] Banco do Brasil
[4] Banco Santander
[5] estamos em greve
[6] greve
[7] Parque Ecologico Ermida Dom Bosco
تعداد بازدید: 5875
http://oral-history.ir/?page=post&id=5915