گزارش نشست «پیوند تاریخ شفاهی با تاریخ فرهنگی» در پژوهشگاه علوم انسانی(2)

مردمی شدن تاریخ

گزارش: سارارشادی زاده

15 مهر 1394


سرآغاز تاریخ شفاهی به قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گردد و در پروژه‌هایی که بعدها در انگلستان و یک دهه بعد از آن در آمریکا انجام شده، مشخص شده که از دانش آموزان برای پروژه‌های تاریخ شفاهی استفاده ‌می‌کردند؛ کسانی که هیچ تخصص اولیه‌ای نداشتند و دانش آموخته دانشگاه‌ها نبودند و شاید به همین دلیل بود که در آغاز در برخی کشورها، پروژ‌ه‌های تاریخ شفاهی جدی گرفته نشده است.

 

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نشست «پیوند تاریخ شفاهی با تاریخ فرهنگی»، عصر دوشنبه 30 شهریور ماه در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.

در این نشست که به همت کارگروه تاریخ شفاهی انجمن ایرانی تاریخ برگزار شد، دکتر صفورا برومند، دکتر محمد امیر احمدزاده و غلامرضا عزیزی به سخنرانی پرداختند.

هفته گذشته بخش نخست این گزارش تقدیمتان شد و اینک بخش دوم و پایانی را می خوانید.

 

تاریخ شفاهی در حال ورود به مدارس ابتدایی است

رئیس پژوهشکده اسناد کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران درباره روند شروع مطالعات آکادمیک در بحث تاریخ شفاهی گفت: «شروع تاریخ شفاهی خارج از دانشگاه بود، اما رویکرد دانشگاه‌ها و پروژه‌های تاریخ شفاهی، حمایت و هدایت کردن آن‌ها باعث شد که تاریخ شفاهی نه تنها در محیط‌های آکاد‌میک بلکه در جامعه هم جای خود را باز کند. پروژه‌های تاریخ شفاهی در حال حاضر در حال ورود به مدارس ابتدایی هستند و برای آشنایی بچه‌ها با تاریخ خانوادگی، محلی و شهری پروژه‌ها را از آنجا شروع ‌می‌کنند.»

عزیزی درباره کاربردهای تاریخ شفاهی در جامعه اظهار کرد: «روانشناسان اجتماعی هم از بهره‌گیران پروژه‌های تاریخ شفاهی بودند؛ البته روانکاوها هم در آغاز جنبش تاریخ شفاهی بین دهه‌های 1960 و1970 و برای استفاده‌هایی به غیر از تاریخ‌نگاری جذب آن شدند. از طرفی این‌ها و از طرف دیگر حمایت‌هایی که دانشگاه انجام داد باعث شد تا بحث مردمی شدن تاریخ به حدی جلو رود که در روند صحبت کردن مردم در ثبت تاریخ شفاهی، مثل گزارشی باشد که به یک دندانپزشک ‌می‌دهند و تا به ‌این حد توانست به زندگی روزمره آن‌ها نزدیک بشود.»

وی تصریح کرد: «کشورهای که بیشتر مهاجرپذیر بودند بیشتر و زودتر جذب تاریخ شفاهی شدند. دو بحث به عنوان ماهیت تاریخ شفاهی در اینجا مطرح شده است، یکی اینکه از لحاظ روش تاریخ شفاهی در رشته تاریخ یا مطالعات هر دو به گذشته نزدیک می‌پردازند و دیگر اینکه تاریخ معاصر یک پروژه صدساله است؛ اگرچه در انگلستان نیز پروژه‌های 200 ساله تاریخ شفاهی را هم می‌بینیم.»

عزیزی گفت: «آن‌چیزی که به عنوان تاریخ شفاهی قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود، کارهای بسیار ضعیفی بود، اما وقوع انقلاب اسلامی باعث شد که با دو طیف اصلی از مصاحبه‌شوندگان برخورد کنیم: یکی افرادی بودند که در رژیم سابق زندگی ‌می‌کردند و صاحب قدرت بودند و باتوجه به ‌اینکه در برهه‌هایی بسیاری از تصمیمات در جایی غیر از پشت میزهای ادارات و وزارتخانه گرفته می‌شد، این گروه اطلاعات بسیار زیادی داشتند که می‌توانستند اطلاعات نانوشته را تکمیل کند و گروه دوم افرادی بودند که به مبارزه با گروه اول پرداختند.»

عزیزی افزود: «این گروه نیز اطلاعاتی داشتند که تا حد زیادی نانوشته بود. در کنار این دو گروه، گروه سومی نیز نقش داشتند که بعد از انقلاب به خاطر پدیده جنگ درگیر انقلاب شدند. تا اینجا رویکرد اولیه مورخان رویکرد انکاری در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بود؛ یعنی به جای اینکه دانشگاه‌ها حمایت و پشتیبانی خود را شروع کند، پروژه‌های شفاهی مورد نقد قرار گرفتند و به جای اینکه سنجیده شوند، حافظه و دروغگویی زیر سؤال رفت. در این دوره غالب مصاحبه‌کنندگان و مصاحبه‌شوندگان غیردانشگاهی بودند و یا اگر تحصیلات دانشگاهی داشتند، این پروژه‌ها تحت حمایت دانشگاه نبود بلکه دستگاه‌های دولتی از آن‌ها حمایت ‌می‌کردند.»

 

هنوز جای دانشگاه‌ها در تاریخ شفاهی خالی است

عزیزی در خصوص حمایت دانشگاه‌ها از تاریخ شفاهی گفت: «دانشگاه اصفهان از همه زودتر به ‌این سمت کشیده شد و شاید این به خاطر شخصیت دکتر مرتضی نورایی بود که به نقش مهم دانشگاه‌ها در علمی کردن پروژه‌های تاریخ شفاهی پی برده بود. در اروپا و آمریکا پروژه‌های تاریخ شفاهی را روزنامه‌نگاران شروع کردند چرا که فوت و فن آن را ‌می‌دانستند. در ایران نیز «انجمن ایرانی تاریخ» و «انجمن تاریخ شفاهی» در این زمینه زحمت ‌می‌کشند اما عملاً هنوز جای دانشگاه‌ها خالی است. البته افرادی نیز در این زمینه فعال شده‌اند، به عنوان نمونه دکتر ابوالحسنی در حال گرفتن دکترای خود با موضوع تاریخ شفاهی ‌است.»

وی با اشاره به اهمیت حضور دانشگاه در بحث تاریخ شفاهی ادامه داد: «الان زمانی است که دانشگاه‌ها باید وارد کار شوند تا بتوانند حمایت کنند و به اعتقاد من در مصاحبه‌ها نیز کسانی که برای انجام مصاحبه‌ها جلو می‌روند باید به این حقیقت آگاه باشند که مصاحبه تاریخ شفاهی مساوی با تاریخ شفاهی وتاریخ‌نگاری شفاهی نیست بلکه آن چیزی است که از آن خارج شده یا نتیجه‌ای که از آن حاصل شده است. مورخ می‌تواند متخصص تاریخ‌نگاری شفاهی باشد و یا مورخی که به اطلاعات تاریخ شفاهی استناد ‌می‌کند.»

عزیزی گفت: «در یکی از مناطقی که تاریخ شفاهی آن جا را بررسی ‌می‌کردیم، سه مدل استاندارد مصاحبه تاریخ شفاهی را در فصلنامه چاپ کردیم و برای مطالعه به صورت دستنامه به همکارانمان در آن منطقه دادیم؛ اما علی رغم این کار، زمانی که به آن منطقه مراجعه کردیم، متوجه شدیم دوستان ضبط صوت‌هایی را جفت تریبون نماز جمعه گذاشتند وآن را به عنوان مستندات تاریخ شفاهی در آمارهایشان آورده و لیست کردند.»

وی افزود: «بعد از آن بود که بحث تحصیلات آکاد‌میک به میان آمد و معتقدیم کسانی که می‌خواهند کارشان را شروع کنند باید تحصیلات آکاد‌میک در این زمینه داشته باشند و اگر پروژه‌هایی که سپاه از اسرا یا رزمندگان انجام داد را کنار بگذاریم باقی پروژهای تاریخ شفاهی، تاریخ‌نگاری از بالاست. ما تمام روش‌های تاریخ‌نگاری از پایین را به کار می‌بریم و در واقع تا الآن تاریخ‌نگاری نخبگان را نیز انجام داده‌ایم. همچنین هنوز این تفکر که نقل گذشته، نقل تاریخ شفاهی نیست جا نیفتاده است. نقش و اهمیت محیط‌های دانشگاهی دررویکرد به تاریخ شفاهی حداقل به عنوان تربیت مورخ شفاهی و مصاحبه‌کننده و تدوین‌کننده‌های تاریخ شفاهی مهم است.»

 

تاریخ فرهنگی، تاریخ و تحولات فرهنگی را براساس نگاه فرهنگی تحلیل ‌می‌کند

احمدزاده به عنوان آخرین سخنران این نشست درباره پیوند بین تاریخ شفاهی و تاریخ فرهنگی گفت: «باید مثل هر معرفت یا دانش دارای نظم علمی، در سه بعد به ‌این موضوع بپردازیم؛ هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی این دو حوزه و همچنین اینکه چه تشابه و تفاوت‌هایی با هم دارند. علاوه بر این روش‌شناسی این دو حوزه نیز حائز اهمیت است. از منظر هستی‌شناسی تاریخ فرهنگی یک رویکرد است که تاریخ و تحولات فرهنگی را براساس نگاه فرهنگی تحلیل ‌می‌کند. در واقع وقتی فردی به سراغ تاریخ می‌رود، به دنبال معناهای فرهنگی است. مثلا در بررسی تاریخی مانند تاریخ مشروطه زمینه‌های ظهور آن از منظر فرهنگی و همین طور اینکه جامعه ‌ایران به لحاظ آموزشی و فرهنگ اجتماعی، سیاسی یا انسجام عمومی چطور توانست به سمت تحول برود باید دیده شود.»

وی در تعریف تاریخ فرهنگی و تاریخ شفاهی اظهار کرد: «تاریخ فرهنگی یک رویکرد است که بر روی معانی فرهنگی مفاهیم تحولات فلسفه و تاریخ تحولات متمرکز شده است. در تعریف تاریخ شفاهی فرآیند گردآوری داده‌ها در مرحله اول و سپس تدوین آن‌ها از طریق مصاحبه حضوری و شفاهی یا غیرحضوری بررسی می‌شود. به دلیل اینکه ما در تاریخ ایران سنت شفاهی را با تاریخ شفاهی یکی ‌می‌دانیم، هرچه گفتاری و شفاهی است را تاریخ شفاهی می‌دانیم. وقتی ما به تاریخ یک حرفه یا یک صنف نگاه ‌می‌کنیم چون از آن مصاحبه گرفتیم، به آن تاریخ شفاهی می‌گوییم. نخستین مرحله و شرط تاریخ شفاهی، مصاحبه است اما این شرط هرگز نمی‌تواند کافی باشد بلکه ما براساس روش شناسی‌های لازم باید این مصاحبه را به تاریخ شفاهی تبدیل کنیم.»

 

خاطره‌نگاری ضلع دیگر تاریخ شفاهی است

احمدزاده ادامه داد: «یکی از این روش‌ها، روش انتقادی است که از نقد مصاحبه شروع می‌شود؛ زیرا در مصاحبه راست و دروغ داریم و در واقع یک مصاحبه نمی‌تواند دربردارنده تمام واقعیت تاریخی باشد. از سوی دیگر تاریخ شفاهی یا مصاحبه، ضلع دیگری به نام خاطره‌نگاری دارد که تفاوتش با تاریخ‌نگاری شفاهی این است که تاریخ شفاهی یک دیالوگ و معرفت بین مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده است و زمان هم کش داده شده (بسیط) به شمار می‌آید. در واقع ما دو نوع تاریخ داریم، تاریخ در زمانی و تاریخ همزمانی.»

وی درباره خاطره‌نگاری گفت: «در خاطره‌نگاری ما بیشتر راوی را محور قرار ‌می‌دهیم و بر تاریخ در زمانی تأکید داریم، در این نوع تاریخ ثبت تاریخ شخصی انجام شده است؛ اما تاریخ شفاهی واقعه محور است و در آن همزمانی وجود دارد؛ به این معنا که یک واقعه را از دل تاریخ بیرون ‌می‌کشیم و کنشگر را در قالب راوی و مورخ قرار ‌می‌دهیم. بعضی از کارشناسان تأکید دارند که تاریخ شفاهی از دل تاریخ‌نگاری سنتی استخراج شده و برای نمونه از تاریخ طبری و بیهقی سخن به میان می‌آورند. اما این طور نیست، تاریخ شفاهی در واقع نوعی تاریخ‌نگاری از پایین است.»

او افزود: «اگر چه تاریخ‌نگاری‌ در ‌ایران به شدت دولتی شد اما در هر حال هدف تاریخ‌نگاری شفاهی، آزادسازی و تمرکززدایی از تاریخ است. البته تاریخ شفاهی هم بعد نظامی پیدا کرده است، به عنوان نمونه در بحث مدرنیته در ایران، با نگاه عباس میرزا تاریخ مدرنیته یک تاریخ نظامی شد؛ یعنی دانش جدید را براساس نیاز کاربردی در عرصه جنگ‌ها به کار بردند.»

احمدزاده درباره تاریخ‌نگاری سنتی اظهار کرد: «تاریخ‌نگاری سنتی در قالب داستان سخن ‌می‌گوید و تفاوت بین تاریخ‌نگاری شفاهی و تاریخ‌نگاری سنتی این است که تاریخ‌نگاری سنتی به طور عمده برروی ذکر روایت داستانی متمرکز است، اما تاریخ شفاهی اگرچه ماده اصلی آن یک داستان بین مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده است اما در نهایت هدف آن تاریخ است. بنابراین برای اینکه بفهمیم که تاریخ شفاهی ازحیث هستی‌شناسی چیست باید آن را با دانش‌های هم مرز خود مقایسه کنیم. همچنان که ما برای تعریف تاریخ‌شناسی فرهنگی باید آن را با جامعه‌شناسی فرهنگی، جغرافیا وادبیات فرهنگی مرزبندی کنیم؛ در این مرزبندی‌ها تعریف مفهوم از درون و بیرون و هم از حیث چگونگی ماهیت دانش و همچنین تفاوت با دانش‌های دیگر اهمیت دارد.»

 

تاریخ شفاهی بر دو محور استوار است

این کارشناس حوزه تاریخ تصریح کرد: «تاریخ شفاهی بر دو محور استوار است، وقایع محور و شخصیت محور؛ یعنی مصاحبه‌شونده در مقام زندگینامه خود صحبت ‌می‌کند و این سبک از زندگینامه‌نویسی مبتنی بر شخصیت محوری است. یکی از شباهت‌های این دو در حوزه معرفت‌شناسی این است که هدف هر دو تاریخ است. اگر قبول کنیم که بین تاریخ فرهنگی، تاریخ شفاهی، تاریخ سنتی و جامعه‌شناسی سه محور اصلی مورد مطالعه قرار ‌می‌گیرد باید بدانیم که یک محور انسان است، محور بعدی جامعه است و پس از آن هم بعد زمان قرار دارد.»

وی خاطرنشان کرد: «تاریخ شفاهی و تاریخ فرهنگی، انسان، جامعه و زمان را مورد مطالعه قرار ‌می‌دهند. در کنار این‌ها سه رویکرد در مورد حافظه وجود دارد، یکی اینکه حافظه یک امر اندامی و یک عضو از بدن است که امکان ثبت و فراموشی دارد. حافظه متأثر از ساختارهایی چون سیاست، فرهنگ، جامعه و اقتصاد است. در رویکرد ساخت‌گرا تأکید بر این است که مذهب یا جنسیت نقش داشته باشد و تأکید بر این است که چه سنخی از مطالعات ثبت شود. در نگاه سوم که فراساختاری است تأکید بر آن است که هم انسان به عنوان یک موجود و هم ساختارها یا جامعه بتوانند در تنظیم عوامل اثرگذار در ثبت تاریخ مؤثر باشند، بنابراین در این قسمت هم انسان، هم جامعه و هم زمان را می‌بینیم.»

احمدزاده درباره موضوع تاریخ شفاهی ادامه داد: «تاریخ شفاهی دو ابتکار به خرج داده است یکی اینکه انسان را از قالب کنش‌گر به راوی ارتقا بخشیده و دوم اینکه زمان را از حالت راکد و ایستا به پویا تبدیل کرده و به امروز انتقال داده است. به همین خاطر هر تاریخ شفاهی را می‌توان تاریخ حال دانست، چرا که اگر یک کنش‌گر در سی سال گذشته تاریخ را مطالعه ‌می‌کرد، امروز زمان برای او زمان پیشین نیست که ‌ایستاده به شمار بیاید، بنابراین سیر تکامل ذهنی در او رخ داده است. در اینجا ما می‌توانیم از تاریخ‌نگاری بسیط نام ببریم که در حال دگرگونی است. در حقیقت گفت‌وگوی بی انتهای حال و گذشته در تاریخ شفاهی رخ ‌می‌دهد.»

 

منبع‌شناسی تاریخ شفاهی ذهنیت است

وی گفت: «در تاریخ‌نگاری فرهنگی اگرچه ‌این گفت‌وگو در قالب متن قرار می‌گیرد، اما متأثر از ساختارهای فرهنگی هم هست و این یکی از اشتراکات این دو می‌تواند باشد. منبع تاریخ شفاهی ذهنیت است اما منبع تاریخ فرهنگی می‌تواند متن و یا مطالعه‌ای ‌میدانی باشد. تاریخ به نوعی مطالعه جامعه‌شناختی است، یعنی تاریخ شفاهی از الگوی مصاحبه ‌میدانی و تاریخ‌نگاری فرهنگی از یک انسجام فرهنگی برخوردار است. بنابراین هردو به ‌اینکه تاریخ جامعه‌شناختی باشد کمک ‌می‌کنند؛ چرا که ریشه تاریخ فرهنگی در مطالعات فرهنگی است و مطالعات فرهنگی یک صنف از رشته‌های جامعه‌شناسی است.»

احمدزاده افزود: «تاریخ شفاهی هم با طرح مسئله و در قالب مصاحبه ‌این کار را انجام ‌می‌دهد و حداقل تاریخ را از کتابخانه‌ها خارج ‌می‌کند و تاریخ‌نگاری سنتی مبتنی بر مطالعه کتاب را فراتر می‌برد. از سوی دیگر هر دو به دانش‌های معین و کمک‌کننده ازجمله زبان‌شناسی تاریخی برای تفسیر نیاز دارند. در واقع امروزه نمی‌توانیم تاریخ شفاهی و تاریخ فرهنگی را برای همیشه به استخدام تاریخ‌نگاری نخبگان درآوریم بلکه ویژگی ماهیتی این دو به نوعی تاریخ‌نگاری دموکراتیک است. زیرا تاریخ را به حوزه‌های عمومی بسط دادند که در واقع حوزه‌هایی فراموش شده هستند.»

وی گفت: «ازسوی دیگر تاریخ فرهنگی به بازآفرینی معنا می‌پردازد اما تاریخ شفاهی به بازسازی معناهای نو می‌پردازد. یعنی سعی ‌می‌کند قیدهای زمان را که منابعی به اسم راویان یا کنش‌گران بودند را به صدا درآورد و به صدا درآوردن آنها نیاز به نوعی بازسازی از نو دارد. در واقع در مبحث تاریخ‌نگاری ما از کتاب تاریخ‌نگاری می‌خواستیم حرف استخراج کنیم اما در تاریخ شفاهی منبع خود به‌ آینده و عصری که ما در آن حضور داریم انتقال پیدا کرد‌ه است‌. دراینجا خلاء تاریخ شفاهی این است که نمی‌توانیم بیش از 60 سال عقب برویم؛ زیرا منابع تاریخ شفاهی موجود نیستند.»

احمدزاده عنوان کرد: «ما نمی‌توانیم بر روی روایت‌پردازی تاریخ شفاهی تأکید کنیم. طبیعتاً ممکن است کسی زندگی خود را ثبت کرده باشد اما صرفاً با مراجعه به زندگینامه افراد نمی‌توانیم بگوییم که کار تاریخ شفاهی انجام داده‌ایم بلکه می‌توانیم بگوییم که تاریخ را براساس زندگینامه‌ها و خاطرات بررسی یا بازاندیشی کردیم. اما دراینجا تاریخ شفاهی از یک زمانی نمی‌تواند عقب‌تر برود، ولو اینکه ممکن است مثلاً در مورد سینما از 200 سال قبل هم فیلم داشته باشیم.»

وی درباره آسیب‌شناسی تاریخ فرهنگی و تاریخ شفاهی گفت: «درباره آسیب‌های هر دو می‌توان گفت که افراط تاریخ فرهنگی در رغبت به نگاه محض به جامعه‌شناسی و در عین حال تاریخ شفاهی که از یک منشاء اصلی، از یک جامعه مبداء به یک جامعه مقصدی به نام ایران وارد شده، دو آسیب در این دو حوزه است، اما از رسالت اصلی آن که پررنگ کردن تاریخ حاشیه‌نشینان است تا حدودی فاصله گرفته است. ما می‌توانیم از آسیب‌های سیاست‌گذاری‌ها در اجرای تاریخ شفاهی هم نام ببریم. چون تاریخ شفاهی بخشی از تاریخ را درغالب مصاحبه‌ها مطرح می‌کند و وجود ضبط صوت‌ها و امکان امحای این‌ها می‌تواند بخشی از آسیب آن در تاریخ شفاهی باشد.»

احمدزاده در پایان خاطرنشان کرد: «هر دو (تاریخ شفاهی و تاریخ فرهنگی) در حوزه معرفت‌شناسی، از سنت نظم تاریخ یا دانش تاریخ بهره ‌می‌گیرند. اگرچه تاریخ فرهنگی مقداری از این سنت دوری ‌می‌کند، اما در حوزه روش‌شناختی هر دو از روش‌های جامعه‌شناختی استفاده ‌می‌کنند که نمونه آن مصاحبه در تاریخ شفاهی است. اما در بحث تاریخ فرهنگی، به مراتب از روش‌های بیشتری از جمله جامعه‌شناسی زبان و روش‌های مردم‌شناسی تفضیلی و الگوهای دیگر استفاده ‌می‌شود. این دو در حوزه هستی‌شناسی طبعاً معنای متفاوتی دارند. اگرچه تاریخ ‌این دو به جنگ جهانی و پس از جنگ جهانی می‌پردازد، در واقع یک اشتراک خاستگاه و تفاوت هستی‌شناسی واشتراک در معرفت‌شناسی و تکثر در روش‌شناسی را در این دو حوزه می‌بینیم.»



 
تعداد بازدید: 5509



http://oral-history.ir/?page=post&id=5755