نظریه تاریخ شفاهی (56)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
15 شهریور 1394
بنا بر شواهد و مستندات فراوانی ثابت شده است که استفادة زنان و مردان از نقل قول غیر مستقیم در روایتهایشان به شدت تابع تفاوتهای جنسیتی است بدین معنا که زنان بهتر از مردان دیالوگها را به یاد میآورند. هر چند این پدیده ظاهراً معتبر به نظر میرسد، اما هنوز ثابت نشده است که سهولت نقل گفتار در زنان به خاطر یادآوری صحیح و دقیق گفتههای گذشته باشد. یعنی اولویت برای نقل مکالمات و دیالوگها در قالب «من گفتم و بعد او گفت» اساساً ارتباطی به عملکرد حافظه و تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی در کاربرد زبان ندارد. کوتاه سخن اینکه زنان «در تصور خود ارتباط را یک فعالیت مشارکتی و مبتنی بر همکاری تلقی میکنند»، در حالی که «این نوع فعالیت برای مردان یک امر رقابتی است».[1]به قول دِبورا تانن:«دیالوگ از طریق داستان به درام تبدیل میشود و شنوندگان نیز مخاطبانی که آن درام را تفسیر میکنند.»[2]پس توسل به نقل قول غیر مستقیم در روایت ابزاری است که غالباً زنان برای ایجاد یک جامعة تفسیر فراگیر استفاده میکنند و ربطی به حافظه/خاطره ندارد.
همچنین از نتایج تحقیقات معلوم شده است که زنان در روایتهایشان خود را به عنوان موضوع مطرح میکنند و در چارچوب شبکهای از روابط قرار میدهند که معمولاً با ضمیر «ما» مشخص میشود، در حالی که مردان در داستان زندگیشان خود را محور میگیرند که غالباً با ضمیر «من» سخن میگویند. ملموسترین عنصر در این بیان، شیوة انتخابی زنان و مردان برای روایت خاطراتشان است نه مطالبی که به یاد میآورند.[3]با توجه به اینکه مردان عموماً خود را در مرکز رویدادهای دنیای پیرامونشان تعریف میکنند و زنان غالباً خود را در محوریت رویدادهای خانوادگی و خصوصی میبینند، آیا نحوة رمزگذاری رویدادها در خاطرات زنان و مردان با یکدیگر تفاوت دارد؟ مصاحبههای تاریخ شفاهی مریلین کوهن[4] با زنان طبقة کارگری ایرلند شمالی و مصاحبه الیزابت رابرتز[5] با زنان شمال غربی انگلستان به ما نشان میدهد که زنان به طور غریزی خودشان را در بطن شبکهای از روابط خویشاوندی، همسایگان و جامعه به جریان میاندازند و در خاطراتشان وابستگی متقابل برجستگی نمایانی دارد.[6]اما شاید یادآوری خاطرات از منظر جنسیتی در قرن بیست و یکم به شدت قرن گذشته نباشد. افزایش نقش زنان در حوزههای اقتصادی، سیاسی و عمومی به این معناست که باید منتظر کاهش تفاوت نقشهای مذکر و مؤنث باشیم.
خاطره و ضایعات روحی
در ذهن و حافظة بعضی از انسانها خاطرات تلخ و دردناکی مانند مرگ، زمینلرزه، سیل، قتل، نسلکشی یا جنگ انباشته شده است. چه بسا رویدادهای تلخی مانند مرگ عزیزان که هر روز در ذهن انسان مرور میشوند و ضمن آزار او یادآوری بعضی رویدادها را نیز با مشکل مواجه میسازند.
ملاقات مورخان شفاهی با بازماندگان فجایع دلخراش و حوادث تکاندهنده امر شایعی است. رویدادهایی مانند هولوکاست از سال 1941 تا 1945 که در آن دست کم شش میلیون نفر به دست نازیهای آلمان کشته شدند [!!!.م] و یا حملات تروریستی به مرکز تجارت جهانی نیویورک در سال 2001 که سه هزار قربانی بر جای گذاشت، در ردیف چنین رویدادهایی طبقهبندی میشوند؛ رویدادهایی که آثارشان تمام دنیا را تحتالشعاع خود قرار میدهد. رویدادهای ویرانگر روح و روان انسانها در منطقة وقوع خود نیز آثار طولانیمدتی بر جای میگذارند مانند طوفان کاترینا که در سال 2005 نیواورلئان آمریکا را در نوردید و 1900 قربانی گرفت، یا فاجعة استادیوم هیلزبورو در سال 1989 در انگلستان که حین پخش زندة مسابقه فوتبال با فروریختن بخشی از سکوهای تماشاچیان 96 نفر جان باختند، یا کشتار دانبلیِن در سال 1996 در اسکاتلند که طی آن یک معلم و 16 دانشآموز دبستانی به دست یک تیرانداز به قتل رسیدند. انسانهای ضعیفالنفس نباید با قربانیان یا بازماندگان چنین حوادثی مصاحبه کنند زیرا تحمل شدت اندوه از توان فرد عادی خارج است. به مورخان شفاهی بیتجربه اکیداً توصیه میکنیم با چنین افرادی مصاحبه نکنند. شرایط حاکم بر این مصاحبهها پیچیده و پیشبینیناپذیر است و چه بسا موجب خطای جبرانناپذیری در قضاوت شود که تمام طرفهای مصاحبه را دچار غم و اندوه سنگینتری کند. در اینجا باید با حساسیت به ویژگیهای تاریخ شفاهی ضایعات روحی و روانی و رابطة آنها با خاطرات بیندیشیم.
با وجودی که مورخان شفاهی بر حساسیت فوقالذکر و مسائلِ اخلاقیِ ناشی از معاشرت و حشر و نشر با انسانهای آسیبدیده از مشاهدة رویدادهای تلخ واقف هستند، اما یادآور میشود که گزارشهای دست اول نه تنها تصویر بیخدشه و موثقی از رویداد و تأثیرات آن بر انسانها میدهد بلکه فرصتی را برای قربانیان فراهم میسازد تا به عنوان نخستین گام در مسیر بهبودی، تجربههایشان را مرور کرده و در آنها تأمل کنند. استیفن اسلون[7] که بلافاصله بعد از طوفان کاترینا با بازماندگان این حادثه مصاحبه کرده بود، مطالب فوق را این چنین تشریح میکند:
«نخستین نکتهای که در مصاحبههای آنی بعد از وقوع رویداد باید بدان توجه داشت این حقیقت جامع است که تجربه بازماندگان هنوز قوام نیافته، جسم و روح آنها به قدری آشفته است که نیازی به دقت ندارد... همه گیج هستند، وجودشان آکنده از درد است و قدرت تمرکز ندارند. آرامش انسانها در چنین مواقعی غالباً زودگذر است و هیجانات عاطفی به اوج خود میرسند. شاهدان و بازماندگان از یک سو می خواهند واقعه را بفهمند و از سوی دیگر آرامآرام به خود بیایند و وارد مرحلة بهبودی شوند.»[8]
[1]-R. Ely and A. McCabe, ‘Gender Differences in Memories for Speech’, in Leydesdorff et al., Gender and Memory, pp. 17-30; p. 28.
[2]-Debora Tannen cited in Ely and McCabe, ‘Gender Differences’, p. 28.
[3]-i. Betaux-Wiame, ‘The Life-History Approach to the Study of Internal Migration: How Women and Men Came to Paris between the Wars’, in P. Thompson (ed.), Our Common History (London, 1982), pp. 186-200.
[4]-Marilyn Cohen
[5]-Elizabeth Roberts
[6]-M. Cohen, ‘ “It Wasn’t a Woman’s World”: Memory of Construction and the Culture of Control in a North of Ireland Parish’, in Climo and Cattel’ Social Memory and History, pp. 53-64; E. Roberts, A Woman’s Place: An Oral History of Working-Class Women, 1890-1940 (Oxford, 1984), pp. 187-92.
[7]-Stephen Sloan
[8]-S. Sloan, ‘ “Oral History and Hurricane Katrina: Reflections on Shouts and Silences’, The Oral History Review, 35 (2) (2008): 176-86, here p. 178. ش
تعداد بازدید: 4728
http://oral-history.ir/?page=post&id=5654