نظریه تاریخ شفاهی (51)
نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
14 مرداد 1394
کسی توضیح زیستشناختی یا عصبشناختی عملکرد خاطره/حافظه را از مورخان شفاهی انتظار ندارد[1] اما آشنایی با انواع مختلف نظامهای خاطره را برای همه خوانندگان مفید میدانیم.
1-خاطرة/حافظة معناشناختی[2] که با دانش ما از مفاهیم و حقایق سر و کار دارد و در واقع نوعی کتاب مرجع برای پیدا کردن نامها، مکانها و حقایق است و نسبتی با هیجانات و عواطف ندارد.
2-خاطرة/حافظة روندی[3] که یادگیری مهارت و عادتهای انسان را تسهیل میکند.
3-خاطرة فعال[4] که امور روزمرة زندگی ما را هماهنگ میکند و در محدودة حافظة کوتاهمدت و ابزاری جای میگیرد. به وسیله این خاطره مثلاً شمارة تلفنی را تا زمانی که بدان نیاز داریم به یاد میآوریم.
4-خاطرة/حافظة رویدادی[5] که در قالبی همچون یک «سفر ذهنی در زمان» به ما کمک میکند تا رویدادها و حوادث خاص زندگی (اپیزودها) را به یاد بیاوریم. در این مسیر نه تنها رویداد بلکه نقش و جایگاه خودمان را نیز در آن رویداد به یاد میآوریم.[6]مقولة گستردة خاطرة رویدادی را گاهی اوقات خاطرة خودزیستنامهای هم گفتهاند و همان خاطرهای است که مورخان شفاهی در مصاحبههای خود بسیار بدان مراجعه میکنند.
5-خاطرة روشن[7]که گاهی خاطرة شفاف نیز نامیده شده است و در محدودة خاطرة رویدادی بازی میکند. این نوع خاطرات به وضوح و با تمام جزئیاتشان در حافظة انسانها ثبت میشوند زیرا نوعی وضوح بصری یا تصویری بر آنها حاکم است. چنین خاطراتی غالباً اهمیت بسیار زیادی برای فرد دارند و هیجانات و عواطف او را برمیانگیزند.
اکنون ببینیم عملکرد خاطره چگونه است. در تعریف کلی باید بگوییم ما صرفاً چیزهایی را به یاد میآوریم که در همان زمان وقوع و تجربهشان در حافظهمان ثبت، ذخیره یا رمزگذاری کردهایم و مسلماً آنچه که در حافظهمان ثبت میکنیم همواره وابسته به عوامل مختلفی مانند هیجانات روحی و روانی، دانش یا علاقة ما در آن زمان میباشد. فرض کنید که من با یکی از دوستانِ فوتبالدوستم برای دیدن مسابقه به ورزشگاه برویم. در حالی که او جزئیات تمام حرکات بازیکنان و گلهای حاصل از بازی آنها را به یاد میآورَد، من گفتگویم با مرد بغلدستیام را به یاد میآورم. با وجودی که هر دوی ما شاهد رویداد ورزشی یکسانی بودهایم، اما خاطراتمان با یکدیگر متفاوت است. این خاطرات زمانی در حافظة ما ثبت میشوند که مغز ما اطلاعات ورودی را در عمیقترین سطح خود رمزگذاری کند و اطلاعات مذکور نیز با اطلاعات معنادار دیگری تداعی شوند تا به یادآوری آن رویداد بینجامد.[8]مثلاً دوست من برای یادآوری حرکات متعدد و پیچیدة بازیکنانی که گل جانانهای زدهاند باید قوانین فوتبال را بفهمد، بازیکنان را بشناسد و خاطراتی از بازیهای سابق این تیم در ذهنش حک شده باشد.
مرحلة بعدی در فرایند یادآوری، بازیابی تکههای رمزگذاریشدة آن تجربیات است. عموماً ما وقتی نشانه یا سرنخی دریافت میکنیم چیزی در ذهنمان جرقه میزند و آن را به یاد میآوریم، یعنی سُقُلمهای به ذهن و حافظة ما وارد شده است (هر چند وقتی خاطرات ما ظاهراً ناخواسته در ذهنمان زنده میشود چنین حالاتی را همگی تجربه میکنیم). بهترین نمونة تشریح فرایند نشانهدهی را از رمان مارسل پروست[9] به نام «در جستجوی زمان از دسترفته» میتوان ارائه داد. راوی در این داستان به محض چشیدن کیکهای پفکی کوچکی، خاطرات گذشتهاش به یادش میآید. «البته آنی که در ژرفای من اینگونه میتپد باید تصویر ذهنی، خاطرهای بصری باشد که با این طعم پیوسته است و میکوشد همراه با آن خود را به ضمیر خودآگاه من برساند.»[10]گاهیوقتها انسان با استشمام بوی خاصی به خاطرات دوران کودکیاش میرود و رویداد یا تجربهای از آن سالها را به یاد میآورَد؛ یک عکس یا دیدار از بنای یادبود و مکان خاصی نیز قدرت بازیابی خاطرات گذشته را دارا میباشند.[11]آنِت کوهن مطالعاتی در حوزة خودزیستنامهنویسی انجام داده که در کتابی به نام «اسرار خانوادگی» به چاپ رسیده است. وی در این کتاب ما را به عمق نحوة عملکرد نشانهها و سرنخهایی مانند عکسهای خانوادگی در هنگام تحریک داستانهای خاطرهای میبرَد و موضوع را به روشنی تبیین مینماید.[12]عکس موجب بروز واکنشی به نام «پاسخ خاطرهای»[13]میشود که در واقع واکنشی است به تصویر تحریککنندة عواطف و احساسات (عکس، انسان را به گذشته میبرد یا حتی احساسات را دوباره زنده میکند) و همچنین انسان را به تأمل و بازاندیشی وامیدارد.[14]عکس برای بیننده در حکم تذکاری است که وی از آن برای یادآوری مردم، مکانها و تجربیاتش استفاده میکند. در مصاحبة تاریخ شفاهی نیز سؤالات و گاهیاوقات صرفاً عنوان مصاحبه همانند یک مکانیزم نشانهدهی[15] عمل مینماید و مجموعهای از خاطرات را در ذهن و حافظة پاسخگو بازیابی میکند که سرانجام به یاد او میآیند و و بر زبانش جاری میشوند.
[1]-For an accessible account of this, see Schacter, Searching for Memory.
[2]-semantic memory-در /خاطرة/حافظهٔ معنائی، چنانکه از نام آن برمىآید، معانى ذخیره مىشوند. بهعنوان نمونه، وقتى که ما جملهاى را در یک کتاب مىخوانیم، معنى آن را حفظ مىکنیم، نه کلمات یا ویژگىهاى دستورى آن جمله را. اطلاعات موجود در خاطرة/حافظهٔ معنائى عموماً بهصورت گزاره (proposition) و طرحواره (schema) ذخیره مىشوند.
[3]-procedural memory-خاطرة/حافظهٔ مربوط بهچگونگى انجام امور بهویژه فعالیتهاى فیزیکى یا جسمانى مانند بازىهاى ورزشى را حافظهٔ روندى یا رویهاى مىنامند. اسلاوین (۱۹۹۱) مىگوید این نوع حافظه ظاهراً در یک رشته زوج محرک - پاسخ ذخیره مىشود. 'بهعنوان نمونه، اگر ما مدتى طولانى دوچرخهسوارى نکرده باشیم، بهمحض اینکه شروع به این کار بکنیم، محرکها پاسخها را فرا مىخوانند. وقتى که دوچرخه به سمت چپ خم مىشود (یک محرک)، ما بهطور غریزى وزن خود را به سمت راست مىدهیم تا تعادل خود را حفظ نمائیم (پاسخ)'. بههمین سبب است که هر چه یک عمل بیشتر تکرار مىشود حالت خودکارتر بیشترى بهخود مىگیرد. بهطور خلاصه، خاطرة/حافظهٔ روندى به دانستن چگونه انجام دادن یک عمل گفته مىشود.
[4]-working memory
[5]-episodic memory- خاطرة/حافظهٔ رویدادى یا حافظهٔ رویدادهاى ویژه شامل خاطرات ما از تجارب شخصى خودمان است، 'نوعى فیلم ذهنى از آنچه دیده و یا شنیدهایم'. به سخن دیگر، حافظهٔ رویدادى شامل اتفاقاتى است که در زندگى ما رخ دادهاند و به زمان و مکان خاصى وابسته هستند. براى نمونه، وقتى به یاد مىآوریم که در میهمانى شب گذشته چه کسان تازهاى را ملاقات کردیم یا در آخرین روز جمعهاى که به کوه رفتیم چه منظرههاى تازهاى را دیدیم، خاطرات رویدادهاى ویژه را به یاد مىآوریم. اگر کسى از ما بپرسد که در آخرین جمعهاى که به کوه رفتیم چه منظرههاى تازهاى را دیدیم، ما عموماً صحنههاى آن روز تعطیل را در کوهستان در پیش خود مجسم مىکنیم و به یاد مىآوریم که چه چیزهائى را دیدهایم. بنابراین، تصاویر ذهنى (images) در خاطرة/حافظهٔ رویدادى نقش مهمى ایفاء مىکنند. همچنین سرنخها یا نشانههاى مربوط به زمان و مکان به ما کمک مىکنند تا اطلاعات را از این بخش حافظه بازیابیم.
[6]-Schacter, Searching for Memory, p. 17.
[7]-flashbulb memory
[8]-All this is explained in more depth in Schacter, Searching for Memory, Chapter 2.
[9]-Marcel Proust
[10]-M. Proust, In Search of Lost Time, Vol. 1: Swan’s Way (Dover edition, 2002), p. 39.
[11]-J. Modell and C. Brodsky, ‘Envisioning Homestead: Using Photographs in Interviewing (Homestead, Pennsylvania)’, in E. M. McMahan and K. L. Rogers (eds), Interactive Oral History Interviewing (London, 1994), pp. 141-61; D. Francis, L. Kellaher and G. Neophyto, ‘The Cemetery: A Site for the Construction of Memory, Identity and Ethnicity’, in J. J. Climo and M. G. Cattell (eds), Social Memory and History: Anthropological Perspectives (Walnut Creek, Calif., 2002), pp. 95-110.
[12]-A. Kuhn, Family Secrets: Acts of Memory and Imagination (London, 1995).
[13]-memory response
[14]-P. Tinkler, ‘Remembering with Photos: Researching Girlhood Photo Albums from the 1950s and 1960s’, unpublished paper, 2009. On photographs and memory in relation to family stories, see M. Hirsch, Family Frames: Photography, Narrative and Memory (London, 1997).
[15]-cueing mechanism
تعداد بازدید: 5175
http://oral-history.ir/?page=post&id=5489