بازگشایی راز خشایارشا در کتاب «آیین راز آمیز میترایی»
یک پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران گفت: خشایارشا در کتیبه خود میگوید که «دیوان» را نابود کرده است، بدون آن که به سرزمین آنها اشاره کرده باشد، اما در کتاب «فرانس کوهن» به نام «آیین رازآمیز میترایی» میخوانیم که مهرپرستان در حوالی کوههای «تورس» و نزدیک به ارمنستان، مخفیگاههایی داشتهاند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «بررسی جریانهای سیاسی در تاریخ ایران باستان» عنوان نشستی تخصصی بود که با نگاهی به منابع و کتابهای تاریخ ایران باستان و با سخنرانی سورنا فیروزی، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران در موسسه فرهنگی هنری جمشید برگزار شد.
سورنا فیروزی در ادامه سخنانش گفت: فرض درست این است که بپذیریم خشایارشا که پیرو اهورامزدا، خدای یگانه بود، به جنگ مهریان رفته است. چنین درگیریهایی ریشه در سه گرایش فکری در ایران باستان داشت. این سه گرایش عبارت بودند از کیش کهن یا همان آیین میترایی، باور به دین زرتشتی و «زروانگرایی». هر کدام از این گرایشها، ویژگیهای خود را داشتند.
وی با مروری بر تاریخ ایران باستان افزود: ما در منابع تاریخی هرودوت نشانههایی مییابیم که نشان میدهد مادها پیرو زروان بودهاند، اما هخامنشیان گرایش به دین زرتشتی داشتند. البته کردار و پرورش کوروش نشان میدهد که او پیرو مذهب خاصی نیست و به آنچه که اهمیت میدهد، آشتی میان مذاهب است. کمبوجیه، جانشین او، از این هم فراتر رفت و چون جوان و خام بود، هنگامی که به مصر دست یافت، خدایانشان را به تمسخر گرفت. کمبوجیه به هیچ وجه فرمانروایی مذهبی نبود.
نویسنده کتاب «پرتوی از دانش در ایران باستان» گفت: دو فرمانروای نخستین هخامنشی گرایش خاص مذهبی نداشتند. این داستان ادامه داشت تا آن که «گئوماته» قیام کرد. او مغی بود که با برپایی نیایشگاهها مخالفت میکرد و ضدمذهبی بود و اموال را اشتراکی کرده بود. چنین رفتاری را نزد ضحاک (بیوراسپ) نیز میبینیم. این نشان میدهد که بستر و ریشه یکسانی در تاریخ ایران وجود داشته است.
وی افزود: داریوش اول، گئوماته را سرنگون میکند و سیستم حکومتی برپایه فرمانروایی یک تن پدید میآورد. به موازات فرمانروایی او، در یونان مردمانی به سر میبرند که پیرو چند خدایی بودند. آنها تندیس میساختند و ورزیده بودن را امتیازی برای خود میشناختند. آمیزش یونانیان فراتباری بود و گرایش به جنگ داشتند. به همین سبب با هخامنشیان درگیر شدند. روحیه مذهب محور آنها، سربازان پارسی را به وحشت میانداخت. این اولین نبرد میان دو اندیشه متضاد بود.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: پس از داریوش، نوبت به خشایارشا رسید. او به شدت خشمگین بود و میخواست در قلمروش تنها خدای یگانه، اهورامزدا، ستایش بشود. او با یونانیان چند خدایی به جنگ پرداخت و معبد دلفی را گرفت، اما به سبب غرق شدن کشتیهایش ناگزیر شد که بازگردد. بدین گونه، پیروان کیش کهن میترایی، جان سالم به در بردند.
وی افزود: خشایارشا ناگهان در بیست و دومین سال حکومتش در بستر خواب کشته شد. نام یکی از کشندگان او مهرداد بود. این نامی مهری است و نشان میدهد که پیروان کیش کهن توانسته بودند یکی از مخالفان جدی خود را نابود کنند. اردشیر یکم، جانشین خشایارشا، که خطر را حس کرده بود، جنگهای «پلوپونز» را آغاز کرد تا یونانیان سرگرم جنگهای داخلی بشوند و خطر از قلمرو هخامنشیان دور بشود. به دنبال آن، یونانیان «اتحادیه دلس» را تشکیل دادند و با مصریان که مخالف هخامنشیان بودن، متحد شدند.
نویسنده کتاب «زادسال سپیتمان» گفت: در زمان داریوش دوم، مصر از دست رفت. این یک شکست برای هخامنشیان بود. اشتباه دیگر داریوش دوم این بود که پسرش، کوروش کوچک، را فرمانروای آسیای صغیر کرد و پسر دیگرش، اردشیر دوم را ولیعهد خود ساخت. با مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم جانشیناش شد. کوروش کوچک با سپاهی از یونانیان به مرزهای اردشیر حمله برد و تا 11 فرسنگی بابل پیش آمد، اما سرانجام شکست خورد. این اولین زنگ خطر برای هخامنشیان بود. برای همین است که اردشیر دوم نام «میترا» را در کنار اهورامزدا آورد تا به مخالفان مهری خود امتیازی داده باشد و آنها را آرام کند.
وی افزود: جانشین او اردشیر سوم، نفس تازهای به امپراتوری داد. او اقتدار بیشتری داشت و توانست فیلیپ مقدونی، پدر اسکندر، را که به تازگی سربرآورده بود، از میان بردارد، اما سرانجام به دست خواجهای مصری کشته شد. پس از آن نوبت به داریوش سوم رسید. در زمان او بود که اسکندر به قلمرو هخامنشیان یورش آورد و طی سه جنگ، شاه هخامنشی را از میان برداشت. اسکندر در جایی برآمده بود که پیروان کیش کهن پایگاه داشتند. بنابراین او از حمایت آنها برخوردار بود.
فیروزی خاطرنشان کرد: با روی کار آمدن پارتیان مهری، کیش کهن جان تازهای میگیرد تا آن که اردشیر ساسانی پدیدار میشود. ساسانیان زروانگرایانی بودند که فکر میکردند زرتشتیاند. اردشیر میکوشید مکتب پیشین را بازگرداند. از این رو با رومیها جنگ را آغاز کرد. اکنون دو قطب روبهروی هم قرار میگیرند؛ یکی ساسانیان زرتشتی است و دیگری رومیانی که کیش کهن را دارند.
در زمان اردشیر و شاپور، ساسانیان بر امپراتوری روم غلبه کردند. این وضع تا زمانی که «کرتیر»، روحانی معروف، زنده بود، ادامه داشت. چون کرتیر توانسته بود که اصول و طرز فکر یکسانی را در پیش بگیرد. پس از مرگ او، «نارسیس» حاکم ارمنستان به همراه مهرپرستان آنجا کودتا میکنند. بدین گونه ساسانیان رو به ضعف و سستی میگذارند.
این پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران خاطرنشان کرد: جنگ میان ساسانیان و امپراتوری روم ادامه داشت تا آن که «کنستانتین» مسیحی میشود. جانشین او «یولیانوس» عکس کنستانتین عمل میکند و دین مهری را بازمیگرداند. او با 90 هزار سپاهش به جنگ شاپور میآید اما شکست میخورد. شاپور اگر جنگ را ادامه میداد، میتوانست مرزهای کشورش را از قلمرو هخامنشیان هم فراتر ببرد، اما او از این کار پرهیز میکند.
وی افزود: یولیانوس در بازگشت با مخالفت سنا مواجه میشود و خودکشی میکند. از این به بعد جهان غرب به سوی مسیحیت پیش میرود. جانشین شاپور، یزدگرد یکم، با مسیحیان رفتار مناسبی دارد. خسرو پرویز جنگ با رومیان را شروع میکند، اما بر اثر خیانت سردارش «مازه» شکست میخورد و امپراتور روم، «هراکلیوس» تا تیسفون پیش میتازد.
خبرنگار : آناهید خزیر
خبرگزاری کتاب ایران (IBNA)
تعداد بازدید: 7454
http://oral-history.ir/?page=post&id=3513