در تعقیب و گریز(4)
بازخوانی کتاب «همگام با آزادی» خاطرات سیدمحمدمهدی جعفری در پنج اپیزود
اعلامیه منتشر نشده بازرگان درباره شریعتی
اپیزود چهارم: داستان شریعتی
4
آرمن و آوانسیان: سیدمحمدمهدی جعفری که بارها از شریعتی شنیده بود: «تنها امید ما به مهندس بازرگان است» و میگوید بازرگان، شریعتی را فرزند خود میدانست، در جلد کتاب خاطراتش، «همگام با آزادی» فصلی را به طور مجزا به شریعتی اختصاص داده و در آن شرح اختلافاتی را بازگو میکند که شهید مطهری و مهندس بازرگان با شریعتی داشتند. یکی از مواردی که جعفری نقشی مؤثر در آن ایفا کرده بود، ماجرای اعلامیه مشترک مطهری و بازرگان پس از درگذشت شریعتی است که قرار میشود آن دو برای رفع شایعات بنویسند. شهید مطهری اصل آن اعلامیه را نوشت و بازرگان هم در مقدمه نظراتش را اضافه کرد. در آن نوشته این جمله که «شریعتی به علت اطلاع کمی که از معارف اسلامی داشت...» مسألهساز میشود. بازرگان هم چندان موافق آن نبود و بعدها هم دکتر سحابی درباره همین جمله به او تذکر میدهد. اما وقتی نوشته منتشر شد حبیبالله پیمان، میرحسین موسوی، فریدون سحابی، محمد بستهنگار و جعفری به منزل بازرگان میروند و میگویند: «این چیه که نوشتهاید؟» بازرگان نقدها را پذیرفت و از مطهری خواست که آن اعلامیه منتشر نشود که مطهری میپذیرد. بازرگان متن دومی نوشت و به جعفری داد تا منتشر کند که جعفری از این کار سرباز زد، خصوصاً آنجا که بازرگان توضیح داده بود: «منظور ما از اینکه دکتر شریعتی از معارف اسلامی کماطلاع است به مفهوم کلی آن نبود، بلکه به مفهوم تخصصی آن بود. یعنی دکتر شریعتی در فقه، فلسفه و اصول اسلامی تخصصی ندارد...» جعفری دید «متن خیلی رفع سوءتفاهم نمیکند» و هیچگاه آن اعلامیه منتشر نشد. جعفری همچنین ماجرای مخالفت مصباح یزدی با شریعتی را که سال 1362 از شهید شاهچراغی شنیده بود نیز روایت کرده است؛ مصباح یزدی در مدرسه حقانی به طلاب گفته بود شریعتی منکر خاتمیت است و وحی را به گونهای تعبیر کرده که یعنی هنوز هم جریان وحی ادامه دارد. طلبهها با این حرف مخالف و به دکتر بهشتی مراجعه میکنند که بهشتی هم بعد از مدتی نظر مصباح را رد میکند و میگوید: «چنین چیزی که آقای مصباح میگویند از گفته دکتر شریعتی استشمام نمیشود. برعکس دکتر شریعتی معتقد به خاتمیت است.»
سیدقاسم یاحسینی (نویسنده کتاب) از جعفری دو سؤال درباره تناقض حرفهای او و احسان نراقی درباره شریعتی پرسیده است؛ هر دو بار هم پاسخ جعفری این است: «آقای دکتر احسان نراقی دروغ میگوید.» نراقی به یاحسینی گفته بود هیچ سند و مدرکی که نشان بدهد شریعتی شاگرد گورویچ، جامعهشناس روسی ـ فرانسوی بوده، وجود ندارد و حتی نراقی درباره شریعتی از گورویچ پرسیده و گورویچ هم پاسخ داده چنین کسی را نمیشناسم. جعفری این حرف نراقی را دروغ میداند و میگوید: «شریعتی در کلاسهای آزاد گورویچ شرکت میکرد... قرار نیست یک استاد نام و نشان تمام شاگردانش را بداند.» موضوع دوم به گفته جعفری، پیشنهادی است که نراقی در ملاقات با شریعتی در زندان داده که در تلویزیون در نقد مارکسیسم درس بدهد. نراقی گفته آن ایام در ایران نبوده اما پاسخ جعفری این است که: «در اسناد ساواک آمده که تیمسار مقدم رئیس اداره سوم ساواک به تیمسار بهرامی رئیس ساواک مشهد دستور داده که به دکتر شریعتی ابلاغ کنید که با دکتر احسان نراقی جهت هماهنگی با ساواک تماس بگیرد.» جعفری ماجرای نامه شریعتی به ساواک درباره اصلاحات ارضی شاه را هم از همسر شریعتی جویا شده و در پاسخ شنیده که شریعتی برای آنکه ساواک دست از سرش بردارد و بتواند به کارهای خودش بپردازد، این نامه را نوشته است. جعفری به تحلیل بهزاد نبوی اشاره کرده که بین مبارزین این عمل رسم و معمول بوده که یک مطلب رد گمکنندهای به عنوان تعهد یا حتی موافقت مینوشتند و به ساواک میدادند تا خودشان را آزاد کنند و به مبارزه ادامه بدهند.
ضمیمه مهرنامه، شماره 5، مهر 1389، ص 29
تعداد بازدید: 5094
http://oral-history.ir/?page=post&id=3399