داستان زندگی هریت تاپمن: حکایتی جذاب از چهره‏ای تاریخی



هدایت تونل‏های زیرزمینی بردگان فراری

ناتالی دیس Natalie Daise از قصه‏گوهای تمام عیار تاریخ شفاهی به سنت قدیمی جنوب آمریکاست. دیس در نمایش یک نفره‏ای به نام داستان زندگی هریت تاپمن Harriet Tubman، که خودش آن را نوشته و اجرایش را بر عهده دارد، داستان یک دختر برده به نام آرامینتا راس Araminta Ross را نقل می‏کند که چگونه به چهره‏ای تاریخی تبدیل شد و او را به عنوان موسی یا راهبر تونل‏های زیرزمینی بردگان فراری می‏شناسند. به مدت یک ساعت دیس حضار را در سالن تأتر نمایش‏های کوتاه ترشولد Threshold که تقریباً همه بلیط‏های آن به فروش رفته بود مجذوب هنرنمایی خود در داستانسرایی و ایفای نقش‏های مختلف از زندگی تابمن کرد.
شرکت « پالمتو تیاتر اکسپریمنت، Palmetto Theater Xperiment» تولید این برنامه را در مکانی دنج و کوچک انجام داد. صحنه ساده‏اش از صندلی‏های چوبی، صندلی‏های گهواره‏ای و لباس‏ها و وسایل دیگر که به جالباسی آویزان بود تشکیل شده بود. بلوز زنانه سیاه، شلواری مشکی و یک شال آبی- خاکستری به دیس ظاهری گرم و دوستانه داده بود و همانطور که داستان به جلو می‏رفت احساساتش بیشتر خود را نشان می‏داد.
دیس دامنی بلند و سفید را به دور کمر خود می‏پیچد و جاروبی را در دست می‏گیرد تا نقش مادر تابمن را بازی کند و از مورد سوء استفاده قرار گرفتن دختر برده و کوچکش بگوید که جای زخم‏های آن برای همیشه بر بدنش مانده است. بدون شک تابمن ایمان، توان و اراده خود را از مادرش گرینGreene به ارث برده است.
در ادامه دیس یک کلاه حصیری، شبیه کلاه‏هایی که کارگران مرد مزارع دارند بر سر می‏کند و شروع به بازی داستان آشنا و جالب‏توجه جوانی تابمن می‏کند که چطور از یک جراحت جدی از ناحیه سر جان سالم به در برد. به قول ماردش خدا خودش مواظب این دختر است و جای زخم محکمتر از پوست است. دیس صحنه پرستاری گرین از آرامینتای کوچک و نیایش‏های مادر در حق دخترش را به زیبایی هر چه تمامتر اجرا می‏کند.
در ادامه این اجرا، دیس به کمک یک چوب دستی، یک کلاه حصیری، شالی سفید و یک دامن نقش هریت تابمن را بازی می‏کند و نشان می‏دهد که چگونه جدایی ظاهراً غم انگیز او از جان تابمن منتهی به یک دگرگونی روحی در وجودش می‏شود که بعداً او را مبدل به یک افسانه می‏کند. هریت تابمن یک برده بی سواد و فراری، یک جاسوس جنگی، پرستار نظامی، رخت شور، آشپز، و در نهایت رهبر ضدبردگی شد که توانست بوسیله تونل‏های زیرزمینی بردگان فراری، صدها برده را از بندگی برهاند.
سرچشمه اعمال شجاعانه تابمن ایمان او بود. به گفته خود او خداوند بارها و بارها تنها هدایتگر او در مسافرات‏هایش بوده و به او نشان داده که به چه کسانی می‏تواند تکیه کند، کی حرکت کند و کی از حرکت باز ایستد. بعد از این که فیلادلفیا دیگر مقصد امنی برای بردگان به شمار نمی‏رفت، تابمن و دیگر رهبران ضد بردگی چشم به کانادا دوختند. او به شوخی می‏گوید: «هیچ کس فکرش را نمی‏کرد که بهشت هم می‏تواند تا این اندازه سرد باشد.»
دیس با تلفیق جملات قدرتمند تابمن با سبک بیان آهنگین، نثرگونه و هنرمندانه خود حضار را مبهوت می‏کند. وی لحنی پر از احساس را با آوازهای مذهبی و سنتی که اغلب به عنوان کد برای شبکه‏های ضد برده داری و برده‏های فراری استفاده می‏شدند در هم می‏آمیزد. او با صدای آلتو و توانمند خود ترانه زیبای کیمKim  و رگی هریس Reggie Harris به نام «بهشت منصفانه نیست Heaven is Less Than Fair» را برای حضار می‏خواند.

نوشته: دافی لوییز Duffy Lewis
ترجمه: عباس حاجی هاشمی


charlestoncitypaper
 
تعداد بازدید: 6770



http://oral-history.ir/?page=post&id=3010