در پی جعفرقلی؛ از شاه جهان تا هزار مسجد


غلامرضا آذری خاکستر

ادبیات شفاهی به ‌مرور زمان دستخوش فراموشی و نابودی می‌شود. به خصوص برای اقوام و گروه‌هایی که بخش قابل‌توجهی از تاریخ، ادب و فرهنگ‏شان به‌صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه از نیاکانشان منتقل‌شده و در چارچوب داستان‌هایی در میان مردم رواج دارد. نوشتن فرهنگ و ادبیات شفاهی موجب می‌شود تا از اضمحلال فرهنگی کاسته شود و این میراث گران‌بها برای نسل‌های آینده باقی بماند.


کلیم‌الله توحدی، پژوهنده و تاریخ‌نگار فرهنگ و ادب کرمانجی از پیشگامان ثبت تاریخ شفاهی در گستره تاریخ ایلات و طوایف عشایری شمال خراسان شمرده می‌شود. وی 19 سال از زندگی‌اش را به تحقیق و پژوهش پیرامون سخن‌سرایی کرمانج اختصاص داده که این سروده‌ها به‌صورت شفاهی از دوره قاجار تاکنون در بین مردم رواج داشته‏اند. جعفرقلی زنگلی، شاعر کرمانج زبان شمال خراسان که تولد و درگذشتش در هاله ابهام است، دارای سروده‌های عرفانی و عاشقانه است که بخش اعظم ادبیات شفاهی کردهای شمال خراسان را تشکیل می‌دهد. اندیشه و زندگی جعفرقلی را در اشعارش، که یادگار ادبیات شفاهی کرمانجی است، می‌توان یافت. توصیف حوادث تاریخی، زندگی ائمه(ع) و عاشقانه‌هایی در وصف ملواری، از نکات برجسته سروده‌های اوست که موجب غنای فرهنگ و ادبیات شفاهی کرمانجی شده است.

دلو تو مه وی مغرور، غرورا جوانیی چوو
خه زان که ت له گولزاری، گولی ارغوانیی چوو
ایام هوس نینی، دورا پهلوانیی چوو
غیر ذلت پاک حق، هر چه هه وو فانی‌ای چوو(1)

به خاطر فاصله میان زمان خلق اثر تا مکتوب شدن آن روایت‌ها تا اندازه‌ای حالت داستان به خود گرفته‌اند. اصولاً وقتی در ارتباط با یک شخصیت اطلاعات کمی وجود دارد و از دید مردم آن فرد «نظرکرده» تلقی ‌شود، مردم، گفتن توصیفات و شخصیت‌پردازی را شروع می‌کنند و حتی در میان داستان‌هایی که در ارتباط با این شخصیت ثبت‌شده‌اند، گاه افسانه بر روایت غلبه دارد. درآمیختن افسانه با واقعیت برای ایجاد داستانی گیرا که


در شب‌نشینی‌ها و محافل از آن یاد می‌شده است.(2)
ئیرو ژه عشقی یاری من می وه خار ژه جامی
ئیشه ف من له خه وی دی‌ای، جمالی گول ئه ندا می
تاریف بوویه وصفی وی‌ای، له سووری ئه لیف لامی
شمس و قمر چاکرن له با وی خوش خه را می(3)


توحدی جریان علاقمندی به پژوهش در ارتباط با جعفرقلی زنگلی را چنین بیان کرده است: «سال 1350 که از دانشکده افسری پلیس استعفا دادم، سال بعد یعنی مهرماه 1351 وارد دانشکده ادبیات و معارف اسلامی مشهد شدم و در آنجا فرصتی یافتم که دیگر بار به‌طورجدی به جست‌وجوی جعفرقلی بپردازم؛ اما در هیچ کتاب، مجله و روزنامه‌ای اعم از خطی و چاپی و دیوان‌های شاعران نامی از جعفرقلی نیافتم.(4) به‌زودی دریافتم که برای یافتن ردپای آثار جعفرقلی باید به پیرمردان و پیرزنان و صاحبان ذوق روستاها و چادرنشینان مراجعه کنم. همین کار را هم کردم. در هر فرصتی کوله‌پشتی‌ام را بستم و راهی کوه و بیابان شدم و به هرجایی که نشان و گمانی تصور می‌شد رفتم. همه‌جا را رد به ردپای جعفرقلی از کوه‌های شایجان تا هزارمسجد و از کلات و لایین و قوچان و شیروان و بجنورد و اسفراین و چناران و رادکان و خریج تا سرخس و مراوه‌تپه در میان ایلات و عشایر زیر پا نهادم.»(5)


توحدی در توصیف جعفرقلی افزون بر این که وی را شاعر می‌داند یک موسیقیدان، زبان‌شناس و عارف هم دانسته است: «جعفرقلی یک عارف به معنای واقعی است که نظیر آن را در جای دیگری سراغ نداریم که از همه‌چیز خود در زندگی دست برداشته و در طلب مطلوب و مقصود درآمده و عمری را در کوهستان‌ها و بیابان‌ها و سرزمین‌های غربت به سر برده است. اگر مولوی در طلب شمس تبریزی است او نیز به دنبال ملواری است که ملهم و معشوق او است.»(6)


دشواری‌های تحقیق و پژوهش و نبود مکتوبات موجب می‌شود کلیم‌الله توحدی از طریق پژوهش‌های میدانی در جست‌وجوی دیوان جعفرقلی باشد: «جست‌وجو و تحقیق در مورد چنین نابغه فرزانه‌ای که هیچ کتاب و نسخة درستی از او در دسترس نبوده و هر آنچه به ما رسیده روایتی سینه‌به‌سینه، آن‌هم پر از خرافات و شاخ و بال‌های زائد که در هر شهر و روستا و دیاری رگ مخصوص به خود داشته، کار ساده‌ای نبود.»(7)


مؤلف کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان، در جست‌وجوی اشعار جعفرقلی روایت‌های مختلفی را ثبت و ضبط کرده است. در واقع این نویسنده به‌صورت جدی به مقوله فرهنگ و ادبیات شفاهی کردهای کرمانج خراسان توجه کرده است. هرچند قبل از وی معدود افرادی به‌صورت پراکنده علاقه‌شان را نسبت به جمع‌آوری این اشعار نشان داده‌اند. به خصوص ایوانف(8) در زمره نخستین پژوهشگران است که هفتادسال پس از مرگ جعفرقلی اشعار کمی از او جمع‌آوری و منتشر کرده است.


کلیم‌الله توحدی افزون بر گفت‌وگوی شفاهی با کسانی که سروده‌های جعفرقلی را در حافظه داشتند، از نسخه‌های دست‌نوشتی که در نقاط مختلف کرمانج نشین پراکنده بودند هم بهره برده است. وی پس از پژوهش‌های میدانی به 32 نسخه از اشعار دسترسی پیدا می‌کند که هریک بخشی از اشعار را داشته‌اند. درواقع وی تنها در جست‌وجوی اشعار جعفرقلی نبوده بلکه در پی زندگینامه وی و روایت‌های شفاهی از حال ‌و روز این شاعر وارسته کرمانج بوده است. وی معتقد است، حداقل سی سال قبل از این که وی این کار شروع کرده باید تحقیق راجع به روایت‌های از زندگی جعفرقلی انجام می‌شد. در واقع باگذشت بیش از یک قرن خیلی از روایت‌ها فراموش و یا با اندکی تحریف باقی‌مانده بودند. به نظر می‌رسد جعفرقلی به دنبال ملواری سرگشته کوه و بیابان شده و در فراغش راه عزلت و گوشه‌نشینی را در پیش‌گرفته، توحدی هم در به در به دنبال نشانه‌هایی است که در سراسر شمال خراسان در نقاط مختلف در روایت‌های شفاهی باقی مانده است. بنابراین گاهی روایت‌های ثبت شده کلیتی از ماجرا یا رخ‌داد است که پس از سالیان ثبت‌ شده است.

یکی از روایت‌های ثبت‌ شده اشاره به ورود جعفرقلی به لایین کهنه دارد: «خبر دادند که جعفرقلی از راه دره‌ای بابان از سوی تیرگان و زنگلانلو صبح زود به منزل حیدرقلی مرگان که منزلش در ابتدای درة بابان است به لایین آمده، حیدرقلی از دیدن او ابتدا گمان می‌کند که گدای دوره‌گرد است. چون لباس‌هایش ژنده و کهنه و پاره بود. بعد می‌فهمد که جعفرقلی است...»(9)


توحدی درراه پژوهش به سراغ نشانه‌ها رفته است، هر جا نامی از جعفرقلی است حضوراً آنجا رفته و مطالعات میدانی انجام داده است. روایت‌های ثبت‌شده در کتاب دیوان جعفرقلی معمولاً باواسطه و از قول عامه مردم بوده است. روایت مردم لایین، روایت مردم گوگان(10) هرکدام کمک نموده‌اند تا بخش‌های از زندگی این شاعر تکمیل شود. وی در توصیف یکی از مناطق که بیشترین اشعار را در آنجا ثبت کرده، نوشته است: «لایین یکی از مراکز حفظ اشعار جعفرقلی است و فرهنگ عرفانی جعفرقلی بیش از هر جا بر روی مردم لایین اثر گذاشته است. زنان و مردان همگی نمازخوان، عارف، روشن‌فکر، خوش‌صورت و خوش‌سیرت، مهمان‌نواز و بی‌رنگ‌وریا...»(11)


باگذشت سال‌ها از مرگ جعفرقلی هر آنچه گردآوری و منتشرشده بخشی از اشعار ملک الشعرای کرمانج بوده است: «تمام اشعار جعفرقلی این نیست که جمع کرده‌ام، بلکه این چیزی است که پس از حدود 135 سال پس از جعفرقلی به زبان و سینه باقی مانده و به دست آورده‌ام.»(12)


اقدام ارزنده کلیم الله توحدی در ثبت و تدوین دیوان عرفانی جعفر قلی موجب شده تا بخش مهمی از ادبیات شفاهی کرمانج ها به کوشش این نویسنده امروزه در دسترس علاقمندان و پژوهشگران قرار گیرد و در تحقیقات دانشگاهی و پایان نامه‏های دانشجویی جایگاهی داشته باشد.


1- ای دل مشو تو مغرور، غرور جوانی رفت خزان افتاد به گلزار، گل ارغوانی رفت
ایام هوس گذشت، عهد پهلوانی رفت غیر ذات پاک حق، آنچه بود فانی رفت.
توحدی، کلیم الله. دیوان عرفانی جعفرقلی زنگلی. بی‌جا بی‌نا. 1369، ص 153.
2- همان، ص 30.
3- امروز ز عشق یارم، نوشیدم می من از جام امشب به خواب دیدم، جمال آن گل‌اندام
تعریف‌شده وصف او در سوره الف لام شمس و قمر چاکرند، برای آن خوش‌خرام
همان، ص 90.
4-همان، ص 10.
5- همان. ص 11.
6- همان. ص 2.
7- همان. ص 4.
8- ایران‌شناس روس که طی سال‌های 1910-1917 به خراسان آمده و تحقیقاتی راجع به نژاد مردم خراسان انجام داده که نتایج آن در مجله بنگال سال 1927 منتشرشده است. توحدی. دیوان عرفانی جعفرقلی زنگلی. ص 467
9- همان. ص 24
10- گوگان، زادگاه جعفر قلی از توابع قوچان است.
11- توحدی، کلیم الله. دیوان عرفانی جعفرقلی زنگلی. بی‌جا بی‌نا. 1369، ص 23.
12- همان. ص 11.



 
تعداد بازدید: 6545



http://oral-history.ir/?page=post&id=2208