حدیث نفس
حدیث نفس (جلد اول)
حسن کامشاد
انتشارات: نی
چاپ سوم: 1391
قیمت: 11600 تومان
کامشاد در مقدمهگونهای بر کتاب «حدیث نفس» با عنوان «نوشتن برای تسکین خویش» میگوید: «نوشتن به زندگی شور و روشنی میبخشد. علت اصلی نوشتن، بیشتر آن است که نویسنده نمیتواند ننویسد. این خاطرههای رسته از فراموشی که سالیان سال در کنه ذهن من خفته بود، در پیر سالی به خلجان در آمد و خود، خود را نویساند. نویسنده به جای آن که چیزی بیندیشد، درباره چیزی که میاندیشید، مینویسد. ندانسته به قلم نیامده است، اما دانستهها هم، به دلایل آشکار، همه به قلم ننشسته است. در هشتاد و چند سال عمر بر نویسنده گذشته است، و ای بسا که در این بازنگری به گذشته، ناخودآگاه میخواسته خود را بهتر بشناسد... مگر نه که آفتاب به لب بام رسیده؟ نوشتن کاری منزوی است. وقتی قلم به دست میگیرم نیروهای برتر، نیروهای نادیده و ناشناخته، با ما سخن میگویند، ما را به چشم اندازهای والا سوق میدهند. در نتیجه اغلب قلم میفرسایم تا هرچه بتوانیم «فرهیخته» بنویسیم. من برعکس کوشیدهام هرچه بتوانم ساده بنویسم».
این کتاب از بخشهایی همچون «کودکی، نوجوانی، جوانی، انگلستان، میانسالی و نمایه» تشکیل شده است. نویسنده در این کتاب (که آن را به دورانهای مختلف تقسیم کرده است)، به واگویی خاطراتش از دوران کودکی پرداخته و بدینگونه برخی از وقایع اجتماعی و سیاسی ایران آن سالها (یعنی سالهای دهه ۲۰ تا ۵۰) را نیز در قالبی داستانی به نگارش درآورده است: «من کاملاً از حافظه مینویسم، بدون یادداشت، بدون ابزاری که به یادآوریام یاری رساند. پارهای رویدادهای زندگی من چنان در ذهنم مانده که گویی تازه روی دادهاند...» این بخشی از نوشتهای است که نویسنده در ابتدای کتابش به نقل از «ژان ژاک روسو» آورده است. وی همچنین چند خطی از یادداشتهای چاپ نشده شاهرخ مسکوب(1) و به نوشته خودش دوست و همراه همیشگی او در سال ۱۳۴۴ را نیز قبل از آغاز کتاب نقل کرده است: «گذشته من در من حضور دارد، بیدار است و حرکت او را در رگهایم احساس میکنم. تنها گذشته من نیست و گرنه گذشته بود؛ حتی آینده من است».
اولین بخش از این کتاب که «دانشکده حقوق» نام دارد، این گونه آغاز میشود: «از سد کنکور دانشکده حقوق که گذشتیم، در پایان تعطیلات ۱۳۲۴ من و شاهرخ (مسکوب) به اتفاق رهسپار تهران شدیم. جنگ چند ماه پیش پایان یافته بود و آلمان بدون قید و شرط تسلیم شده بود». این نویسنده برگهایی از کتابش را به عکسهای خانوادگی و قدیمی از دوران کودکی، مدرسه، سفرهای خارجیاش و نیز چاپ برخی تصاویر از گردهماییهای مشاهیر شعر و ادب معاصر ایران در آن سالها اختصاص داده است.
«حسن کامشاد» متولد ۱۳۰۴ مترجم، محقق و پژوهشگر ادبیات فارسی است. وی دارای مدرک کارشناسی از دانشگاه علوم سیاسی دانشگاه تهران و دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه کمبریج است. کتابهایی همچون «در خدمت تخت طاووس»، «خاورمیانه»، «استالین مخوف»، «قبله عالم»، «سرگذشت فلسفه»، «دنیای سوفی»، «تاریخ چیست» و «دریای ایمان» آثار او در زمینه ترجمه هستند. «پایهگذاران نثر جدید فارسى» (تالیف به دو زبان فارسى و انگلیسى) و «مترجمان، خائنان» (تالیف) نیز از کتابهای تالیفی او به شمار میآیند.
کتاب 330 صفحهای زندگینامۀ این نویسنده، پژوهشگر ادبیات فارسی و مترجم است در بیش از صد وبیست قطعه که هر یک ماجرایی را بازگو میکند، نوشته شده است. «حدیث نفس» که تنها پنجاه سال از زندگی حسن کامشاد را در بر میگیرد، یعنی از تولد در 1304 شمسی تا 1354 که وی به عنوان مدیر عامل شرکت ملی نفتکش ایران در لندن مشغول به کار بوده است. کتاب در کمال روانی، با شوخ طبعی و نگاهی منصفانه و بدون تفرعنی خود شیفته نوشته شده است. خواننده با میل و همواره با لبخندی در گوشۀ لب آن را تا به آخر میخواند و از طریق سیر در رویدادهای زندگی شخصی او به مناسبات افراد، سلسله مراتب قدرت و زندگی روزمره، با همه شادیها و پستیهای بزرگ و کوچک آن و به بخشی از دست اندازهای سیاسی و اجتماعی ایران شصت هفتاد سال گذشته ، پی میبرد.
در این کتاب بیادعا که حدیث صادق زندگی کامشاد است با چهرههای کم یا بیش شناخته شدهای روبرو میشویم که در برشهای کوچک یا بزرگی از زندگی نویسنده حضور داشتهاند. از شاهرخ مسکوب که دوست دیرینه و یگانه او بوده است تا «مجتبی مینوی، فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان پروفسور لیوی، زان کوکتو و لویی آراکون». آنچه در این کتاب تأمل برانگیز است آنکه الزامات زندگی در جامعهای چون ایران دهه بیست تا پنجاه، البته پس از آن نیز، به جوانی فرهیخته اجازه بالندگی در عرصهای که مورد علاقه راستینش است نمیداده است و او را به پشت میز اداراتی میفرستاده است که ذرهای رشد فکری و خلاقیتی را در وی برنمیانگیخته است. با این حال حسن کامشاد توانسته است این دو وجه مجزای زندگی خود را به سلامت در کنار هم تجربه کند.
حدیث نفس حسن کامشاد مترجم و نویسنده با قلم خود تجربیات شخصاش را به دیگران منتقل کرده است. به گوشه و کنایه دوستانش را نوازش کرده و دشمنان را تنبیه میکند. اگر در روزهایی تودهای بوده و در جستوجوی قهرمانی در چاه فاضلاب خانه مخروبه اهواز بوده و یا حتی اگر در بچگی تشک خانه پیرایش را هم خیس کرده، آن را نوشته است. دو باری که ابراهیم گلستان در مقام دوستی در زندگی وی تاثیرگذار بوده در قلم نویسنده همان گونه که بوده نوشته شده است و دوستی و دشمنیهای بعدی چیزی از نقل ماجرا نکاسته و بر آن نیفزوده.(2) خاطره وی از گلستان چنین نقل شده است: «اوایل اردیبهشت 33 ابراهیم گلستان نزدیک ظهر به اداره [شرکت نفت] آمد رفت پشت میزش نشست، اندکی قلم زد، ناگهان سر برداشت و خونسرد با لحنی طبق معمول پر از نیشخند گفت: «حسن کامشاد، اگر در این گیرودار، روزهائی که تشکیلات حزب توده در هم میشکند، روزهائی که رفقای شما بیشتر و بیشتر به زندان میافتند، روزهائی که شما صبح که خانه را ترک میکنید هیچ مطمئن نیستید که شب به خانه برگردید، روزهائی که هر آن ممکن است ماموران فرمانداری نظامی به اداره بیایند و بازداشت کنند، روزهائی که..، یکی بیاید و بگوید آقای کامشاد مایلید بروید در دانشگاه کمبریج انگلستان زبان و ادبیات فارسی تدریس کنید چی جوابش را میدهی؟ «فقط گفتم، ابراهیم خواهش میکنم بگذار به کارم برسم، حوصله ندارم». سکوت کرد هر یک به کار خود مشغول شدیم. ساعتی بعد گلستان دوباره سر برداشت و گفت آقای کامشاد من ساعت یک بعداز ظهر پرسشی از شما کردم. پرسیدم اگر در این گیرودار... دوباره تمام آن ها را از نو گفت و نیز سئوال آخر را. نگاهی التماسآمیز به او انداختم و گفتم: «ابراهیم، خواهش... اذیت نکن. این رویداد زندگی حسن کامشاد تودهای را تغییر میدهد. او استاد کمبریج میشود و هم دستیار پروفسور لیوی، دکترا میگیرد و سرنوشت وی دگرگون میشود.»
نویسنده در بخشهای مختلف کتاب موارد متعددی از خاطرات از شاهرخ مسکوب را بیاد میآورد که همین امر میتواند به شناخت بیشتر از زندگی و فعالیتهای فرهنگی شاهرخ مسکوب کمک نماید. به نوشته کامشاد: « شاهرخ درپی رهایی از زندان، سیاست را بوسید و کنار نهاد. چندی در بخش خصوصی کار گرفت، سپس به کار آزاد پرداخت. نتیجه ناکامی و ورشکستگی بود و دوندگی و تلاش جانفرسا برای پرداخت بدهیهای برآمده از ندانمکاری یکی از همکاران، که به همت دوست و وفادار و کاردان شاهرخ بالاخره فیصله یافت.
پانوشت:
1- شاهرخ مسکوب در سال ۱۳۰۴ در بابل به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۷ از دانشگاه تهران، در رشته حقوق، فارغالتحصیل شد در همین سالهاست که به روزنامه «قیام ایران» مىرود و براى آنها تفسیر اخبار خارجى مىنویسد، این اولین کار نویسندگى او بود. با عضویت در حزب توده در دهۀ بیست وارد جریانات روشنفکری و سیاسی شد، پس از کوتادی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به زندان افتاد؛ تأملات در زندان، حوادث مجارستان، رفتار شورویها، ماجرای ملی شدن نفت و عکسالعمل نادرست رفقایش منجر به جدایی و انزجار او از اردوگاه و استالینیسم شد. آنچه که مسکوب در نقد روشنفکری این دوره و خودش نوشته است از مهمترین نقدهای دقیق سیاسی تاریخ معاصر ایران است. پس خود را از بند حزب و طبقه و گروه و دسته رهانید و فارغ از تعلقات فریبنده، چپ و راست را به خودشان واگذاشت تا دعواهای سیاسی را تا سرحد نابودی هر دو طرف ادامه دهند. از سال ۱۳۳۸ تا مقطع انقلاب، کارمند سازمان برنامه و بودجه بود. وی یک سال و اندی پس از انقلاب ابتدا برای مداوای بیماریاش به پاریس رفت. با آغاز به تدریس زبان فارسی هفتهای سه روز کار میکرد، بنابراین در پاریس ماند. پس از چند سال بیکار شد و با خواهرزادهاش یک مغازه عکاسی باز کرد. بامداد روز ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ بر اثر نوعی سرطان خون در بیمارستانی در پاریس جان باخت. پیکر شاهرخ طی مراسمی از برابر تالار وحدت تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت.
2- آفتاب بر بام است، نقد و نگاهی بر حدیث نفس آخرین کتاب حسن کامشاد، مسعود بهنود.
محمود فاضلی
تعداد بازدید: 5231
http://oral-history.ir/?page=post&id=2084