هماهنگی کامل بین راوی و نویسنده؛ نشانه بارز «آن سوی دیوار»
گزارش و تنظیم: مریم اسدی جعفری
18 آبان 1404
به گزارش سایت تاریخ شفاهی، کارگاه نقد کتاب «آن سوی دیوار؛ تسخیر لانه جاسوسی به روایت حبیبالله بیطرف» نوشته محمد محبوبی، عصر دوشنبه 12 آبان 1404 با حضور حمید قزوینی، حسن بهشتیپور و حجتالاسلام سعید فخرزاده به عنوان منتقد، توسط باشگاه روایت انقلاب اسلامی در سالن زندهیاد طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
ابتدا حبیبالله بیطرف، راوی کتاب «آن سوی دیوار» درباره روند تدوین خاطراتش گفت: «چند سال بود دوستان حاضر در جریان تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، به بنده توصیه میکردند خاطراتت را بنویس؛ چون برای نسلهای بعدی مفید خواهد بود. بنابراین سالهای 1386 و 1387 به سوابق موجود برگشتم و همچنین آقای فخرزاده به همت واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری با من مصاحبه کردند. بعضی از جلسات، آقای بهشتیپور هم حضور داشتند. بعد از ضبط، قرار شد مطالب را در قالب فیشهایی به صورت منابع اطلاعاتی برای مراجعه محققین و پژوهشگران در آن دفتر، آماده کنند. من هم حفظ امانت کردم و تمام اسناد، عکسها، نوارها و سیدیهایی که در اختیار داشتم را به آقایان دادم. البته یک نسخه از مجموعه هم به من داده شد. اسناد با ارزشی در زمینه ثبت تاریخ جریان لانه جاسوسی در آن مجموعه وجود دارد که بعدها به همت آقای محمد محبوبی بازیابی و نوشته شد.

در مورد حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، کتابهای محدودی چاپ شده است. بر خلاف این، کتابها و فیلم در خارج از کشور، از نگاه خودشان که عمدتاً نگاه تحریف شده هست، منتشر شده و در سراسر دنیا هم پخش شده است. پس در این زمینه باید اهتمام بیشتری صورت گیرد. این کتاب، جزو اولین نمونهها برای چاپ و نشر خاطرات است که این کار باید ادامه پیدا کند. از آنجا که بیش از 40 سال از آن خاطرات میگذرد، حافظه افراد محدود شده و بسیاری از خاطرات، دیگر ذهنها نمانده است. علیرغم اینکه در کتاب «آن سوی دیوار»، روایتها، گزارشات و مدارک مربوط به قبل از تسخیر لانه جاسوسی هم ذکر شده، ولی تمرکز کتاب بیشتر روی توضیح مسائلی است که بعد از تسخیر اتفاق افتاده و شاید خیلی از مردم علاقهمند باشندکه در جریان جزئیات آن قرار بگیرند. منتها کتاب از سابقه اولیه من شروع میشود، بعد به حرکتهای دانشجویی، جریان انقلاب و فعالیتهای دانشجویان برای تثبیت انقلاب اسلامی میرسد. ایجاد دفتر تحکیم وحدت یا تشکل سراسری دانشجویان مسلمان، هدف از تشکیل تحکیم وحدت، فعالیتهای آن و سپس، حرکت تسخیر سفارت آمریکا تا آزادی گروگانها روایت شده است.»
سپس حسن بهشتیپور، به نقد کتاب «آن سوی دیوار» پرداخت و اظهار داشت: «به عنوان پژوهشگری که 8 سال از زندگیام را روی این موضوع گذاشتم، باید عرض کنم تعداد آثاری که درباره پدیده مهم تسخیر سفارت آمریکا در ایران منتشر شده، به تعداد انگشتان یک دست نیست. منظور، کتابهایی است که بتوان به عنوان روایت جمهوری اسلامی، روی آن حساب کرد و کتابی جدی باشد. کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» آقای محبوبی، یکی از این کتابهای جدی است که چندین بار خواندم و پسندیدم. اما تفاوت این کتاب با «آن سوی دیوار»، این است که سراغ فردی رفته که خودش دستاندرکار و نقشآفرین بوده است. ما در بعضی از روایتگریها ناظر هستیم؛ یعنی فقط بر موضوع، نظارت میکنیم و آن را برای شما تعریف میکنیم. برای مثال، من در جوانی در تظاهرات بیرون سفارت، حضور داشتم و میتوانم از آن برای شما تعریف کنم. اما آقای بیطرف در کتاب «آن سوی دیوار» سند تاریخی، تولید کرده و از آنجایی که خودش طراح و سازمانده بوده، موضوعات را برای ما مستند کرده است. از این جهت، خیلی ارزشمند است و نقطه عطفی به شما میرود. به نظر من این کتاب در تاریخنگاری انقلاب اسلامی، باید به صورت جدی مورد بحث و نقد و بررسی قرار گیرد. در ادبیات غرب، از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به عنوان «بحران گروگانگیری» یاد شده و آن را در قالب داستان، مستند – داستان، کتاب خاطرات گروگانها و فیلم، روایتگری کردهاند. اما ما در مقابل آن خیلی کم کار کردهایم و این کتاب میتواند، بخش کوچکی از آن دریایی باشد که باید انجام شود.

کتاب 9 فصل دارد که ابتدا راوی به خوبی معرفی شده تا مخاطب بداند، با چه کسی روبهرو است. در مقابل تحریفهایی که انجام شده، این کتاب یک شاهد عینی دارد که صادقانه صحبت کرده است. این صداقت در کتاب، موج میزند و حتی اگر مخالفان تسخیر سفارت آمریکا هم این کتاب را بخوانند، تحت تأثیر نوع بیان و چینش مطالب قرار خواهند گرفت.
عنوان نمادین «آن سوی دیوار» برگرفته از توضیحی است که از قول حاج احمد خمینی در کتاب آمده و بازتابدهنده کلید فهم عنوان و همچنین انگیزه عمل دانشجویان است. مفهوم عبور از دیوار آمریکا، به مثابه گسست از یک نظام سلطه، محرک اصلی دانشجویان بوده و کتاب، به خوبی نشان میدهد که این اقدام، بیش از یک عملیات دانشجویی، یک نمایش سیاسی بزرگ و اعلان جنگ به یک ابرقدرت در عرصه نمادها بوده است.
فصل 5 و 6 کتاب، فوقالعاده تأثیرگذار است. راوی، تعاملات روزمره، استخدام مجدد آشپز پاکستانی سفارت، بیماریها و تلاش برای فرار گروگانها را توضیح میدهد. شیوه رسیدگی دانشجویان به آمریکاییها را شرح میدهد که بر اساس تعهد انسانی- اسلامی، چگونه از آنها مراقبت میکردند. تأسف میخورم که چرا قبل از چاپ، کتاب را نخواندم. حتماً به آقای مجبوبی پیشنهاد میکردم که چند نقلقول از خارجیها را در کتاب بیاورد. با این کار اولاً نشان میدادیم که نگاه آمریکاییها را هم انعکاس دادهایم و دوماً روایتهای آقای بیطرف، پاسخی دقیق به اتهاماتی بود که به دانشجویان نسبت داده بودند. آقای محبوبی با همکاری آقای بیطرف، مستندات خوبی در پیوست کتاب آورده و اثر از صِرف یک گزارش شفاهی، درآمده و یک سری سند مکمل ارائه کرده است.
زبان و سبک نگارش هم درست انتخاب شده است. کار بر خلاف گزارش تاریخ شفاهی، نه صِرفاً داستان شده و نه صرفاً بیان تاریخ؛ بلکه یک ترکیب زیبا درآمده است. این ویژگی به نظرم ناشی از این است که راوی، نقش راوی مکمل داشته و نتیجه کار نشاندهنده هماهنگی کامل بین راوی و نویسنده است.»
بهشتیپور اینگونه ادامه داد: «ذات کتاب آنسوی دیوار، با یک نفر است. یعنی یک موضوع بزرگ با ابعاد گسترده در قالب روایت یک نفر، گنجانده شده است. حتی اگر یک راوی مطلع، اثرگذار و مسلط بر موضوع باشد، باز هم نمیتوان عظمت موضوع را در آن جای داد که این موضوع بعداً باید برطرف شود. یعنی جلد دوم آن نوشته شود و یا با سایر افراد مصاحبه صورت گیرد. چون موضوع تسخیر سفارت آمریکا باید برای نسل جدید، بیشتر توضیح داده شود. یکی از مسائل مهمی که در این کتاب باید به آن توجه میشد، بخش بینالمللی و اثرات تسخیر سفارت آمریکا در سطح بینالمللی است. از آنجا که آقای محبوبی در کتاب قبلیاش به اندازه کافی به این موضوع پرداخته، ضرورتی ندیده آن را تکرار کند. ولی به نظرم جا داشت که برای آنهایی که کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» را نخواندهاند، چند صفحهای را اختصاص دهد. نکته مهم دیگر، بحث پاورقی است. به نظرم باید پاورقیها در کتابهای تاریخ شفاهی، با یک معیار مهم زده شوند؛ اینکه چقدر این پاورقی به پرورش موضوع اصلی کتاب، کمک میکند تا موضوع برای مخاطب، بهتر جا بیفتد و گویاسازی شود. تاریخ شفاهی را باید گویاسازی کرد؛ اگرچه بعضی قائل به این موضوع نیستند. اما این گویاسازی باید به مواردی محدود شود که فقط موضوع کتاب، بهتر روشن شود. در کتاب «آن سوی دیوار»، مفصل پاورقی زده شده و این پاورقیها راجع به آدمهایی است که ربط مستقیمی به موضوع ندارند. اما بعضی جاها آقای بیطرف، حرفهایی شده و رد شده. مدارک و اسناد آنها هم بهتر بود در پاورقیها میآمد.
بالاخره با خواندن این کتاب، باید برای خودمان تعیین تکلیف کنیم که آیا گروگانگیری، خوب بود یا بد؟ در این موضوع از نگاه راوی و نویسنده، نرم و لطیف و با هوشمندی مطرح شده که گروگانگیری در سفارت آمریکا یک موضوع امنیتی بوده است. ما احساس میکردیم که آمریکا در حال توطئه در کشور است و باید جلوی آن را بگیریم. هم راوی و هم نویسنده، خیلی محکم از طرح دفاع کردهاند و دلایل آن را به صورت جمعی در کل کتاب توضیح داده و سؤالهای موجود در کتاب را تا حد زیادی پاسخ دادهاند.
متن کامل نقد حسن بهشتیپور را اینجا بخوانید.
متن ساده، یکدست و روان «آن سوی دیوار»
در ادامه نشست نقد کتاب «آن سوی دیوار»، محمد محبوبی نویسنده اثر، با تشکر از دستاندرکاران این کتاب تصریح کرد: «کتاب آن سوی دیوار محصول یک نفر و دو نفر نیست؛ حاصل مصاحبههای ابتدایی است که حدود 20 سال پیش توسط آقایان فخرزاده و بهشتیپور انجام شده است. طرف آمریکایی از سال 1360 اولین کتابهای خود را منتشر کرد که اولین کتاب با عنوان «444روز» نوشته تیم ولز، کتابی مهم و پُرنکتهای است. نویسنده با 30 یا 40 نفر از گروگانها مصاحبه کرده و از لحظه به لحظه واقعه در خلال کار، گزارش میدهد. این کتاب، یکی دو سال بعد از ماجرا منتشر شده که ذهنها هنوز تازه و آماده بوده است. این کتاب به اصطلاح، روایت اول را ساخته و طرف ایرانی فقط باید پاسخگو باشد. با اینکه ما چند دهه، دیرتر دست به کار شدیم ولی همچنان لازم است که این مسیر، ادامه پیدا کند. من کاستیهایی که آقای بهشتیپور به آنها اشاره کردند را تأیید میکنم. اینکه واقعهای به این گستردگی را نمیتوان در روایت یک نفر محدود کرد. دانشجویان حاضر در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا 400 نفر بودند و حداقل باید روایت 200 نفر از آنها را داشته باشیم. طرف آمریکایی از بین 66 گروگان، خاطرات 30 گروگان را ثبت کرده؛ یعنی 50 درصد گروگانها خاطراتشان را دادهاند. در ایران 4 یا 5 عنوان کتاب خاطره منتشر شده که نسبت خیلی کمی است. افراد دیگری باید از زاویه دید خودشان، این واقعه را تشریح کنند؛ مانند پازلی که وقتی قطعاتش کنار هم قرار میگیرد یک مفهوم کلان را منتقل میکند.

این کتاب، خلأهای موجود درباره روایت تسخیر سفارت آمریکا از زبان دانشجویان پیرو خط امام و روایت جنبش دانشجویی را پُر میکند. البته کتاب تاریخ شفاهی جنبش دانشجویی در ایران کار شده، ولی خیلی کم است.
نکتهای که آقای بهشتیپور درباره پاورقی مطرح کردند، از نظر فنی درست است. اما ذهنیتم اینطور بود که با توجه به کاستی و کمبود کتاب درباره اعضای دانشجویان پیرو خط امام، آمدن این پاورقیها برای معرفی این افراد مفید خواهد بود. شاید 10 تا 15 نفر از بین 400 دانشجوی حاضر در سفارت آمریکا را بتوان نام بُرد و نام بسیاری از این افراد، جایی مطرح نشده است. هدفم از این پاورقیها این است که نشان دهم، این 400 نفر با هویت تخیلی نیستند و دانشجوی واقعی بودهاند و بعدها در جمهوری اسلامی، در عرصههای فنی و پزشکی در مراکز مختلف خدمت کردهاند.
عنوانِ کتاب هم اقتباسی از جمله امام خمینی است که در پشت جلد کتاب آمده است. در یکی از جلسات نمایندگان دانشجویان تحکیم وحدت با اعضای ۵ نفره که برای شناسایی مفهوم خط امام برگزار میشود، حاج احمدآقا به این شکل توضیح میدهند: «حاج احمدآقا توضیح داد که به عقیده امام، تمام گرفتاریها و بدبختیهای ما و جهان سوم از آمریکاست. او در این جلسه، چنین تعبیری به کار بُرد که دولت موقت، همچنان پشت دیوار آمریکا مانده و شورای انقلاب هنوز در مقابل آمریکا موضعی نگرفته. ولی امام سالهاست که از دیوار آمریکا عبور کرده.»
حمید قزوینی، منتقد بعدی با تحسین کتاب «آن سوی دیوار» گفت: «متن کتاب، ساده، یکدست و روان است. همین نشان میدهد که راوی، اهل اغراق نیست؛ راوی خیلی دچار اغراقگویی و هیجانزدگی هنگام روایت نشده و روایتش را منصفانه ارائه کرده است. نویسنده هم چون اهل مطالعه و پژوهش بوده و پیش از این، کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» را نوشته، تسلط خوبی به موضوع دارد و باعث میشود، راوی و نویسنده با هم چفت شوند و کار را پیش ببرند. نویسنده، کار را به موقع تحویل داد و پیگیری و تعامل خوبی با مجموع داشت. اگر مواردی را به عنوان نقد به او میگفتیم، با متانت قبول و دنبال میکرد. راوی، آرشیو شخصی خودش را ارائه داده و در مسیر تدوین کتاب، همکاری کرده است. تمام این اتفاقات خوب، در شکلگیری و ارتقای یک اثر کمک میکند. کتاب، حشو و زوائد ندارد و همان چیزی که در ذهن آقای بیطرف بوده، بیان کرده است.
از پاورقیها دفاع میکنم. از جهت اینکه کتاب، فقط درباره لانه جاسوسی نیست. بخشی از تاریخ جنبش دانشجویی هم هست. به هر حال چند دهه دیگر، خیلی از این افراد قابل شناسایی نیستند و اگر قرار است، این کار به عنوان یک سند تاریخی بماند، هر چقدر گویاسازی و مستندسازی بیشتری در کتاب صورت گیرد، اتفاق مبارکی است. لحن و ادبیات راوی، خیلی خوب در کتاب حفظ شده و وقتی کتاب را میخوانید، انگار صدای آقای بیطرف را میشنوید و او را کامل میبینید. متاسفانه در بعضی از آثار، متن کتاب، شخصیت راوی را بازتاب نمیدهد. اگر قصد تولید سند تاریخی داریم، باید این نکته را رعایت کنیم. اطلاعات مهمی درباره جنبش دانشجویی در آستانه انقلاب و پس از آن، فعالیتهای انجمنهای اسلامی، شکلگیری دفتر تحکیم، ماجرای تسخیر و قضایای بعد از آن، به شکل ساده و روان و یکدست بیان شده است. این کتاب، یک روایت ایرانی و از درون واقعه است و هر کسی که قصد تاریخنگاری سفارت را داشته باشد، ناگزیر به مطالعه آن است. کتاب «آن سوی دیوار» میتواند به عنوان یک منبع قابل اعتنا مورد استفاده محققان قرار گیرد. چون آثاری که در این سالها منتشر شده، بیشتر به منابع خارجی ارجاع داشتهاند.
کتاب «آن سوی دیوار» نشان میدهد که بعد از تصرف سفارت آمریکا، زندگی در سفارت جریان داشته و آنها صرفاً گروگان نبودهاند. حتی وقتی گروگانها را آزاد میکنند، حس عاطفی بین آنها شکل گرفته بود و بعضی با هم دوست شده بودند. یعنی در عین حال که از گرفتنِ سفارت دفاع میکند، به این موضوع هم اشاره میکند که با گروگانها به عنوان انسان، مسألهای نداشتیم و این جنبه جذاب کتاب است. به رغم گذشت چند دهه از واقعه، آقای بیطرف همچنان سعی میکند، تصویری منطبق با نگاه آن روز ارائه دهد و با وجود مواضعی که ممکن است داشته باشند، نگاهشان آلوده به بعضی تصویرها و نگاههای جدید نیست. اگر کتاب ترجمه شود، حتماً مخاطبان خوبی در خارج از کشور خواهد داشت.
در ادامه حجتالاسلام سعید فخرزاده، این دو پرسش را مطرح کرد: چرا وقتی از تسخیر سفارت آمریکا به عنوان انقلاب دوم یاد میکنند، از انقلاب اول، مهمتر به نظر میرسد؟ و وقتی امام، اجازه ماندن در سفارت را صادر کردند، برای سیاستهای بعدی چه کردید؟
راوی کتاب «آن سوی دیوار» هم اینگونه به سؤالات پاسخ داد: «بعد از تماس و اعلام جمله امام که "خوب جایی را گرفتند. همانجا بمانند"، نقطه عطفی در این حرکت دانشجویان ایجاد شد. قبلاً قرار بود، این حرکت دانشجویی و گروگان گرفتن کارکنان سفارت، حداکثر سه روزه باشد. بعضی میگفتند، آمریکا دو روزه تسلیم میشود، شاه را تحویل میدهد و ما هم برگردیم سر کلاس درس. ولی ابعاد قضیه، آنچنان با سرعت در سراسر جهان انعکاس پیدا کرد که تازه دیدیم، در چه گسترهای هستیم.
شورای هماهنگی که از قبل تشکیل شده بود و بنده هم عضو آن شورا بودم، به این فکر افتادیم که حالا چه کنیم؟ از آنجایی که دانشجویان، آدمهای نخبه و اهل فکر و طراحی بودند، بحث سازماندهی مطرح شد که باید این ظرفیت 350 نیروی انسانی نخبه را در قالب یک چارت سازمانی، سازماندهی کنیم؛ چارتی که اهداف موردنظر ما را محقق کند. از همان روز اول و دوم، دستور کار شورای هماهنگی این بود که ساختار را طراحی کند. گفتم اگر چارت سفارت را ببینیم، شاید به ما کمک کند. وقتی بدانیم، دشمن از چه ظرفیتها و سازماندهی برخوردار است، میتوانیم مطابق با آن، آرایش لازم را داشته باشیم؛ البته با حفظ خصوصیات دانشجویان. قرار شد، این 350 دانشجو در قالب کمیتههایی سازماندهی شوند.
روزهای اول و دوم، بعد از خارج کردن کارکنان ایرانی، گروگانها 66 نفر بودند. 4 نیروی غیرآمریکایی هم داشتند که تصمیم گرفته شد، توسط گروهی از دانشجویان به سفارتخانه مربوطه تحویل داده و رسید گرفته شود و به شورا بدهند. خودم یک بنگلادشی را به سفارتشان بُردم. امام گفتند، زنان و سیاهپوستانی که جاسوس نیستند هم آزاد شوند. 13 نفر بودند که یک هفته طول کشید تا آنها را ارزیابی کنیم. از بین آنها چند نفر جزو کادر سیا و نیروهای امنیتی بودند که نگه داشتیم و بقیه را آزاد کردیم. یک نفر هم مریض بود که بعد از تشکیل شورای پزشکی، آزاد شد. در نهایت، 52 نفر در سفارت باقی ماندند.
این 52 نفر آمریکایی که نیروهای ویژه و در مجموع، نیروهای متفکری بودند و ما خودمان را از نقشه و حیله آنها در امان نمیدیدیم. فکر میکردیم ممکن است، نقشه فرار پیچیدهای بریزند که امکان مقابله با آنها نباشد. ولی در مجموع، دانشجویان پیرو خط امام از لحاظ پتانسیل و توان فکری، قدرت برابری با آنها را داشتند و این اعتماد به نفس، در اداره آنجا خیلی به ما کمک میکرد.
یکی از کمیتهها وظیفه نگهداری و مراقبت از گروگانها را برعهده داشت. کمیته امور گروگانها به مسائل آسایش، تغذیه و بیماری این 52 نفر رسیدگی میکرد. کمیته خدمات، کارهای دانشجویان را انجام میداد. این 350 نفر دانشجو هم تغذیه داشتند و این کمیته به نیازهای آنها رسیدگی میکرد. کمیته روابط عمومی هم کارهای ارتباط با رسانههای داخلی و خارجی را برعهده داشت. کمیته بعدی، کمیته اطلاعات و تبلیغات بود که بیشتر بحث تغذیه خبری شورای هماهنگی را برعهده داشت و ما را از کوچکترین مسائل دنیا که درباره گروگانها اتفاق میافتاد، با سرعت مطلع میکردند. کمیته اسناد و کمیته عملیات هم که کار حفاظت داخل و بیرون سفارش و همچنین هماهنگی با سپاه را انجام میداد.»
در پایان نشست، سخنرانان به سؤالات حاضران پاسخ دادند.
تعداد بازدید: 16
http://oral-history.ir/?page=post&id=12907
