تیرباران دکتر فاطمی، خاطراتی از آخرین روزها


سید حسین فاطمی ‌و مبارزه با استعمار و استبداد

دکتر حسین فاطمی روزنامه‌نگار و وزیر امورخارجه دولت دکتر مصدق در اواخر سال 1328 به دنبال تشکیل جبهه ملی، در کنار دکتر مصدق قرار گرفت و روزنامه خود را، ارگان جبهه ملی کرد. وی با این روزنامه افکار و عقاید جبهه ملی را انتشار می‌داد و در حقیقت کارگردان جبهه ملی و مشاور نزدیک مصدق بود.(1)   فاطمی ‌نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن نفت ایران را در خانه محمود نریمان ارائه کرد و دکتر مصدق بارها یادآور این قضیه بود و از او در این امر به نیکی یاد می‌کرد. این پیشنهاد نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا در روزگار خود انفجاری بس عظیم آفرید و به دنبال آن مصدق و یارانش مورد شدیدترین حملات قرار گرفتند. از دیدگاه مصدق: «سرمقالات فاطمی ‌حتی از یک ارتش نیرومند بیشتر به پیشرفت مقاصد ما کمک می‌کند.»(2) 
روزنامه سیاسی، خبری و انتقادی باختر به علت مقالات تند و در عین حال مستند و همکاری با گروهی از نویسندگان برجسته جای خود را در محافل سیاسی و مطبوعاتی تهران باز کرد. این روزنامه تا سال 1324 به مدیریت حسین فاطمی به طور روزانه انتشار می‌یافت. وی در سال 1327  تصمیم به انتشار روزنامه گرفت و در سال 1328 امتیاز روزنامه باختر امروز به نام حسین فاطمی صادر شد. عصر روز 8 مرداد 1328 دو روز پس از پایان عمر مجلس پانزدهم و معلق ماندن قرارداد الحاقی نفت، نخستین شماره باختر امروز با سر مقاله‌ای تحت عنوان «یا مرگ یا آزادی» منتشر گردید و از همان آغاز به انتقاد شدید و گزنده از هیئت حاکمه و دستگاه حکومتی پرداخت.(3)  افشاگری صادقانه و بیان حقایق، باختر امروز را در صف اول مطبوعات ایران قرار داد.
پس از مدتی از شروع به کار دولت ملی مصدق در بهار 1330با تلاش فاطمی اسناد فراوانی از جاسوسی ها  و دخالت های انگلیس در ایران در خانه مستر سدان کشف شد و بزرگترین رسوایی جاسوسی تا آن تاریخ را برای انگلیس به ارمغان آورد و با تلاش دکتر فاطمی این مساله به مجامع بین‌المللی کشانده شد. نکته قابل توجه آنکه بخش بسیار زیادی از این اسناد، توهین به دکتر فاطمی بود. تا آنجا که به هیچ یک از نمایندگان جبهه ملی به اندازه او توهین نشده بود و تلاش بسیاری صورت گرفته بود تا دکتر فاطمی را بی دین معرفی نمایند. پس از شکایت انگلیس از ایران به شورای امنیت، دکتر فاطمی به همراه مصدق به نیویورک سفر کرد. به گفته دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق، فاطمی ‌از معدود یاران مصدق بود که سیاهی لشکر نبود و با تمام قوا از حقوق ملت ایران دفاع نمود. او در این زمان به عنوان سخنگوی ایران هر روز 200 الی 300 نفر روزنامه‌نگار را از کشورهای مختلف می پذیرفت و از حقوق ملت ایران دفاع می کرد.
به هنگام نخست‌وزیری دکتر مصدق، فاطمی معاونت سیاسی و پارلمانی او را عهده‌دار بود. در سال 1330 در اواخر آذر ماه برای شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی از سمت خود کناره‌گیری نمود. در بهمن ماه 1330 انتخابات مجلس هفدهم برگزار شد و دکتر فاطمی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد اما در 25 بهمن 1330 در حالی که بر مزار محمدمسعود روزنامه‌نگار مشغول سخنرانی و گرامیداشت یاد و خاطره بود ناگهان صدای گلوله ای سخنان او را قطع نمود و او را نقش بر زمین نمود.  قریب 8 ماه در تهران و اروپا تحت عمل جراحی و درمان بود. در این هنگام جمعیت فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی در زمرۀ مخالفان دولت در آمده و بالاخره یکی از اعضای آن عامل سوءقصد به دکتر فاطمی شده بود.(4)   ضاربی17 ساله و عضو گروه فدائیان اسلام به نام محمد مهدی عبد خدایی که سریعاً دستگیر شد. به گفته برخی دکتر فاطمی ‌ضمن آنکه معاون سیاسی دکتر مصدق بود، ایدئولوگ و خط دهنده وی نیز محسوب می‌شد. فدائیان اسلام او را یکی از عوامل موثر جدایی خط اسلامی‌نواب صفوی از دولت ملی می‌شناختند.(5)  سید عبدالحسین واحدی در جمع اعضای فدائیان اسلام ضمن حمله شدید به فاطمی ‌وی را عامل دستگیری دو نفر از اعضای جمعیت معرفی کرده بود. چند تن از نزدیکان دکتر فاطمی او را سریع به بیمارستان منتقل می کنند. آثار این گلوله حتی پس از مراجعه به آلمان و عمل جراحی تا آخر عمر کوتاهش او را آزار می داد. در انتخابات دوره 17 مجلس شورای ملی فاطمی به وکالت از طرف مردم تهران انتخاب شد ولی تا چند ماه به علت بیماری نتوانست در مجلس شرکت کند. در مهر ماه 1331 فاطمی عهده دار وزارت امور خارجه شد. در این سمت در اجرای سیاست خارجی دولت قاطعانه عمل نمود و وزارت امور خارجه را تصفیه نمود. از جمله کارهای اساسی او در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سیاسی با انگلستان و بستن سفارت انگلستان در تهران و کنسولگری‌های این کشور در شهرستان ها بود. در تاریخ 30 مهر 1331 دکتر فاطمی وزیر خارجه ایران، ضمن یادداشتی خطاب به سفارت انگلیس، تصمیم دولت ایران را به قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان اعلام کرد و دلیل اخذ این تصمیم را خودداری انگلستان از کمک به حل اختلاف فیمابین و حمایت غیر قانونی از شرکت سابق و مداخلات مأمورین رسمی آن دولت در ایجاد تحرکات و اخلال در نظم و آرامش کشور بیان نمود. پس از 93 سال روابط دو کشور قطع شد و محمدرضا شاه با این تصمیم موافق نبود.
پس از تیرگی شدید روابط شاه و مصدق، شاه برای جذب دکتر فاطمی به خود تلاش فراوانی نمود و در این راستا بالاترین نشان سلطنتی ایران را به دکتر فاطمی اهدا کرد و شاه و وزیر دربار هم به او قول دادند که پس از مصدق می تواند بر روی بالاترین مقام حساب کند. اما وی از مراد خود مصدق جدا نشد. بعد از واقعه 9 اسفند سال 1331، شاه تصمیم به خروج از ایران گرفت و در این وقایع دکتر فاطمی لطمات شدیدی را متحمل شد. منزل وی مورد هجوم واقع شد و از این تاریخ مبارزه علنی او با دربار شروع شد. شب 25 مرداد دکتر فاطمی که تازه به منزل آمده بود ناگهان با هجوم وحشیانه ماموران دست چین شده به منزلش روبرو شد. وی به گونه ای اهانت آمیز بازداشت شد. با همسر و فرزند خردسالش نیز بدرفتاری کردند. قرار بود صبح فردا مصدق، فاطمی و ریاحی اعدام شوند. دکتر فاطمی پس از شکست کودتای اول و مراجعه به منزلش و اطلاع از بدرفتاری‌های شدید ماموران با همسر و فرزندش شدیداً خشمناک شد. در این هنگام از مصدق خواست تا او را وزیر دفاع کند تا قاطعانه با دشمنان برخورد کند. به مصدق پیشنهاد اعلام جمهوری داد اما مصدق که می دید همه چیز با آرامش به نفع او خاتمه یافته است او را دعوت به آرامش و میانه روی کرد. 
در 26 مرداد 1332 پس از خروج شاه از ایران، تظاهراتی بزرگ به دعوت فراکسیون نهضت ملی و حزب های هوادار مصدق در میدان بهارستان انجام شد و در آن جبهه ملی انتقاد شدیداللحنی از شاه نمود. فاطمی نیز خواستار لغو نظام سلطنتی در ایران شد. به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 فاطمی از مصدق خواست طی بیانیه ای مردم را به کمک بخواهد اما هنگامی که نوار ضبط شده سخن مصدق را به رادیو رساند آنجا را در تصرف کودتاچیان دید و با زحمت به منزل مصدق بازگشت. کودتاچیان در این زمان دفتر روزنامه باختر امروز را غارت کرده بودند و میر اشرافی در رادیو از کودتاچیان می خواست تا هر جا دکتر فاطمی را یافتند او را قطعه قطعه کنند. فاطمی با فداکاری سعید فاطمی خواهر‌زاده‌اش و برخی محافظان نخست وزیر از آن مهلکه گریخت و ابتدا به باغ پور رضا نماینده قشقایی ها رفته و پس از تاریک شدن هوا به خانه حسن مصطفوی رفته و سپس از طریق ناصر خان قشقایی و کاظم قطب به منزل دکتر محسنی که دوره خدمتش را در ارتش می گذراند منتقل شد و مدتی در اختفا بود. گروهی مدعی اند دکتر محسنی یک افسر توده ای بود.(6)   فاطمی قریب 7 ماه در مخفیگاه به سر برد.
رژیم همه جا به دنبال دکتر فاطمی می گشت و سرانجام سروان جلیلوند که همان روز به درجه سرگردی رسید به رئیس شهربانی گزارش داد که مرد مشکوکی در خانه روبروی خانه خواهرش زندگی می کند و شاید افسر توده ای باشد. در 6 اسفند 1332سرگرد مولوی زنگ منزل را به صدا در آورد و دکتر فاطمی که منتظر دکتر محسنی بود در را باز کرد و با سرگرد مولوی روبرو شد. مولوی ابتدا با قساوت تمام با هفت تیر بر سر دکتر فاطمی می کوبد و با همان لباس منزل او را به نزد نصیری می برد. نصیری ابتدا به دکتر فاطمی بد دهنی می کند و دکتر فاطمی در جواب می‌گوید: «ما برای مملکت به جز خدمت کاری نکرده‌ایم، آینده این را به شما اثبات می کند» و در جواب ناسزای نصیری می گوید: «تیمسار شما مؤدب تر صحبت کنید» و نصیری در جواب چنان با مشت به صورت دکتر فاطمی می کوبد که تمام صورت و لباس دکتر فاطمی پر خون می شود و بینی او می‌شکند. مولوی در آن روز فحش‌ها از بختیار می خورد که چرا دکتر فاطمی را زنده آورده است. در دفتر تیمور بختیار او اسلحه اش را به سمت سر دکتر فاطمی نشانه می‌رود و سپس به سقف شلیک می‌کند که موجب وحشت شدید دکتر فاطمی می‌شود.
در ساعت دو بعدازظهر فاطمی ‌را در حالی که دست بند به دست های او زده بودند و هنگامی که دکتر فاطمی از پله‌های شهربانی پائین می آید، شعبان بی‌مخ و اوباش وی با هماهنگی تیمور بختیار، پای پله های شهربانی با چاقو بر سر دکتر فاطمی می ریزند و اگر فداکاری خواهر از جان گذشته دکتر فاطمی بانو سلطنت فاطمی نبود، وی به قتل می‌رسید. اما خواهر از جان گذشته اش خود را بر روی او می اندازد و ده ضربه چاقو نصیبش می‌شود و همراه برادر روی زمین در خون می‌غلطتید. ماموران فرمانداری نظامی‌فاطمی ‌را بی هوش با یک جیپ به بیمارستان شماره یک ارتش بردند و خواهرش را به بیمارستان نجمیه منتقل ساختند.(7)  اما شعبان جعفری ( شعبان بی مخ ) مدعی است « من هیچوقت چاقو نزدم. ولی زدمش. نمیگم نزدمش، میگم خواهرشو نزدم. تو زندگیم تا امروز هیچوقت دست به چاقو نزدم!».(8)  
در این هنگام که حکم اعدام دکتر فاطمی تأئید شده بود دربار شدیداً میل داشت تا از او توبه نامه ای بگیرد و سرهنگ زیبایی شدیداً او را تحت فشار گذاشت. از جمله اقدامات آنها این بود که هنگامی که می خواست بخوابد ناگهان سر و صدای شدیدی به راه می انداختند و خواب را بر او حرام می کردند. دکتر فاطمی در این هنگام در تب می سوخت فشار خون و ضربان قلب بسیار بدی داشت و بجای مداوایش، اتاق او را بسیار گرم می‌کردند و دکتر فاطمی به شدت عرق می کرد و این بار ناگهان در را باز می کردند و این بار دکتر فاطمی از سرما می‌لرزید.
با تلاش پیگیر آیت ا.. زنجانی سرتیپ قلعه بیگی با شرافت تمام بدون دریافت وجهی وکالت دکتر فاطمی را پذیرفت و در ابتدا که فکر می کرد شاید مفید واقع شود تلاش فراوانی کرد و شهید زاده وکیل دادگستری نیز در تهیه لایحه دفاعی بدون دریافت وجهی بسیار کمک کرد. روز 7 مهر ماه 1333 دکتر فاطمی را در حالی که از درد به خود می پیچید روی برانکارد به دادگاه نظامی منتقل کردند. وکیل او سرتیپ قلعه بیگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان، که نزدیک هم بود، دیدن نمایند تا آثار استفراغ خون شب قبل دکتر فاطمی را مشاهده نمایند و به آنها اثبات شود که در این شرایط محاکمه او غیر قانونی است. اما چند تن از پزشکان رژیم اعلام نمودند که او در سلامت است! و وکیل او نیز پس از زمان تنفس دیگر به دادگاه بازنگشت و برای آن که سریعتر کار تمام شود، وکیلِ دکتر شایگان و مهندس رضوی را، که حتی تا آن موقع پرونده را ندیده بود به عنوان وکیل تسخیریش انتخاب کردند و آزموده از دادگاه خواست تا محاکمه دکتر فاطمی سری و غیر علنی باشد و سرانجام حکم دستوری اعدام  فاطمی صادر شد. رئیس دادگاه اولیه سرتیپ قطبی و رئیس دادگاه تجدید نظرسرلشکر مزین بود و تقاضای فرجام هم رد شد.  فاطمی در روزهای اول برای نوشتن چند صفحه از لایحه دفاعی خود شدیداً تب کرده و به حالت ضعف افتاد.
در بخش‌هایی از دفاعیه دکتر فاطمی آمده است « با همه انتقام‌جویی‌ها و خشونت‌‌ها و بدرفتاری‌هایی که با من شده است هزار مرتبه آن زجرها و عقوبت‌ها را بر مهر و لبخند هر بیگانه ترجیح می‌دهم و سیلی از دست هم‌وطن خود را بهتر از نوازش و عطوفت دیگری می‌پذیرم».  شیوه دفاع دکتر فاطمی در دادگاه شیوه‌ای مستدل و قانونی بود و در ضمن در ابتدا اعلام داشته بود که نتیجه را از ابتدا پیش‌بینی می‌کند.
 در ابتدا به صلاحیت دادگاه اعتراض می‌کند که مورد قبول واقع نمی‌شود و پس از آن نحوه بازجویی و سئوال و جواب را شرح می دهد که تماماً خلاف قانون بوده است. به گفته وی: «باید پرسید ما به آسایش عامه چه صدمه ای وارد آورده‌ایم؟ به جان چه کسی سوء قصد نموده‌ایم؟ به کیفر رسانیدن ما چه ارتباطی با تامین تمامیت و استقلال کشور دارد؟». قابل توجه آن که دادستان در ادعانامه بیان می کند که متهم در 25 مرداد قصد کودتا داشته است.  فاطمی بیان می‌دارد «من که با سر و پای برهنه در منزلم دستگیر شده‌ام قصد کودتا داشته‌ام اما آنان که به منزل من حمله کرده‌اند آن قدر پاک و معصومند که حتی نامی از آنان نباید برده شود».
پس از صدور حکم اعدام در مکتوب شماره 11 چنین می نویسد: «در این موقع که یک ساعت از صدور رای دستوری می گذرد، یک ذره ناراحت نیستم. زیرا اگر آن افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه‌ جان را بگذارم، درست در راه حقیقی خودش صرف شده است». در این هنگام که حکم اعدام او صادر شده بود در آخرین مکتوب خود در شب 19 آبان آشکارا از عذاب 15 ماهه بعد از کودتا گلایه می کند و بیان می کند که از این زندگی سراسر رنج و عذاب خسته شده است. ساعت چهار و هفت دقیقه صبح 19 آبان تیمور بختیار فرماندار نظامی به همراه آزموده دادستان ارتش و عده ای دیگر به زندان می‌روند.  فاطمی در تب می سوخت و توان حرکت نداشت اما پزشکان به امر شاه برگه ای که حاکی از سلامت او بود امضا کردند... آزموده گفت: «اگر وصیتی دارید بفرمائید شما که مکرر می گفتید از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است» که دکتر فاطمی نگذاشت سخنانش تمام شود و گفت « آری آقای آزموده مرگ حق است آن‌هم مرگ به چنین پرافتخاری، من می‌میرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.. من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از آنکه تا دربار هست انگلیس سفارت لازم ندارد.»
آزموده از او خواست تا اگر تقاضایی دارد بگوید و دکتر فاطمی خواهان دیدار با خانواده و ملاقات با دکتر مصدق و صحبتی با افسران شد که آزموده با خشم به او گفت: «هنوز هم دست از سر این مرد بر نمی‌داری؟» و دکتر فاطمی تنها توانست چند لحظه‌ای با دکتر شایگان و مهندس رضوی خداحافظی کند که خاطره آن تا سال‌ها باقی ماند. فاطمی، مصدق را وصی خود قرار داد. قبل از اجرای حکم به آزموده گفت: «آقای آزموده مرگ بر دو قسم است مرگ در رختخواب ناز...مرگ در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر می کنم که که در راه مبارزه با فساد شهید می شوم،خدای را شکر می‌کنم که با شهادتم در این راه دین خود را به ملت ستمدیده و استعمار زده ایران ادا کردم».
مقامات نظامی در مصاحبه ای در موردش گفتند: «در آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود که اگر کسی از اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمی کرد که این شخص تا دقایقی دیگر اعدام می شود». دکتر شایگان و مهندس رضوی با دیدگان اشکبار خود را روی تخت دکتر فاطمی انداختند. او با چشمان باز در برابر جلادان ایستاد. در واپسین لحظات زندگی فاطمی ‌عمیق‌ترین احساسات راستین خود را خطاب به افسران و درجه داران حاضر در مراسم اعدام بیان کرد و در آخرین لحظات قاطعانه گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم - پاینده باد ایران - زنده باد دکتر محمد مصدق». هشت گلوله از لوله های تفنگ چهار سرباز شلیک شد دو تیر درست بر روی قلب و شش تیر روی سینه. فاطمی ‌37 ساله که هنوز جوانترین وزیر امورخارجه ایران در تاریخ است در کنار شهدای 30 تیر به خاک سپرده شد.

پی نوشتها
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
   ۱- باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج2، گفتار، 1380
   ۲- رجال عصر پهلوی، رشیدیان، ج دو، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389
   ۳- انور خامه‌ای، پنجاهمین سال شهادت دکتر حسین فاطمی، ماهنامه حافظ، ش8، آبان 1383
   ۴- غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد، تهران، انتشار، 1364
   ۵- جمعیت فدائیان اسلام، داوود امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌، ص 270، 1381
   ۶- شعبان جعفری، سید عباس فاطمی‌، نشر جهان کتاب 1380
   ۷- غلامرضا نجاتی، مصدق سالهای مبارزه، جلد دوم، 1376
   ۸- خاطرات شعبان جعفری، به کوشش هما سرشار، نشر ثالث، ص 175 ، 1380

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
- باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج2، تهران، گفتار، 1380،
- انور خامه‌ای، پنجاهمین سال شهادت دکتر حسین فاطمی، ماهنامه حافظ، ش8، آبان 1383
- حسین شاه حسینی، فرازهایی از زندگی و مبارزات دکتر حسین فاطمی، ماهناممه چشم انداز ایران، ش 22،
- غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد، تهران، انتشار، 1364
- سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
-کشتگان بر سر قدرت، مسعود بهنود، نشر علم، 1378.
- رودخانه خروشان عشق، محمود حکیمی، نشر قلم، 1381 
- خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی، بهرام افراسیابی، نشر سخن 1371
- دکتر سید حسین فاطمی، ناصر تکمیل همایون، روزنامه اطلاعات،  19 آبان 1375

محمود فاضلی



 
تعداد بازدید: 5341



http://oral-history.ir/?page=post&id=1270