معاون عملیات لشکر 19 فجر
فریدون حیدری مُلکمیان
29 شهریور 1401
روی جلد و پشت جلد «خاطرات شفاهی دفاع مقدس روایت محسن پاکیاری» نیز مانند دیگر کتابهای سری تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، به ترتیب، مزیّن به تصویری از راوی و متنی کوتاه است. به همان روالِ آثارِ دیگرِ این مجموعه، نخست صفحۀ عنوان میآید، بعد صفحۀ فیپا و شناسنامه و صفحات فهرست مطالب قرار میگیرد. پیشگفتار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را که مرور میکنیم، در پی آن به مقدمۀ مصاحبهگر میرسیم. سپس با متن خاطرات مواجه میشویم که در انتهای آن، ضمیمهای نیز جای میگیرد. آنگاه نوبت به بخش اسناد و نیز صفحات مربوط به تصاویر اغلب رنگی و با کیفیت مطلوب میرسد. پایانبخش کتاب نیز نمایه قرار دارد.
متن خاطرات چهار فصل دارد. هر فصل از قسمتهای مختلفی تشکیل شده که راوی به ترتیبِ خطی خاطراتش را با شرح وقایع مهم و تعیینکننده با صراحت و صداقتی تأثیرگذار بازمیگوید.
فصل اول: تولد تا پیروزی انقلاب
راوی از خاستگاه خانوادگیاش آغاز میکند، دوران مدرسه را شرح میدهد و پس از اشاره به قهرمانیاش در کشتی، شکلگیری نخستین انگیزههایش برای مبارزه را توصیف میکند. به گذشته برمیگردد و روزهای خشم و نفرت از رژیم شاهنشاهی را به یاد میآورد و از آیتالله سید عبدالحسین دستغیب به عنوان محور مبارزه در شیراز نام میبرد و نیز به آشناییاش با امام جماعت انقلابی مسجد آتشیها اشاره میکند. همچنین یاد ناظم ظالم دبیرستانش میافتد و به آتش کشیدن سالن فرهنگ و هنر شیراز را در خاطر زنده میکند. وقتی از آخرین نفسهای استبداد در سال 1356 میگوید، ضمن آن، گریزی هم به ماجرای گرفتن دیپلمش میزند. از سوی دیگر، تلاش برای مبارزۀ مسلحانه، زندان ساواک، بازجویی و دادگاه نظامی را در پی دارد. طی شرح این گیرودار از باند سیدمهدی هاشمی در زندان عادلآباد شیراز، از آوردن تلویزیون به بند زندانیان سیاسی، از زندان، ملاقات با اعضای خانواده و نهایتاً از رهاییاش از زندان خاطراتی نقل میکند. در ادامه، شجاعت برادرش حسن را میستاید و از تهیه و ساخت سلاح و شروع مبارزۀ مسلحانه میگوید. اعلامیههای امام را در آن زمان، کاریتر از هر سلاحی برمیشمارد و به ثمرات دیدار آیتالله دستغیب با امام و دو اتفاق اثرگذار در آستانۀ انقلاب اشاره میکند. پایان این فصل با روایت آغاز درگیریها و هدایت انقلابیها با رهنمودهای آیتالله دستغیب همراه است.
فصل دوم: اولین اقدامات پس از پیروزی انقلاب
تشکیل کمیتهها در اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حفاظت از ساختمان رادیو و تلویزیون، تشکیل سپاه استان فارس، معاونت عملیات سپاه فارس و تشکیل بسیج مستضعفین از جمله اقدامات اولیۀ پس از پیروزی انقلاب است که راوی در این فصل بازمیگوید. وی سپس به برخورد با اقدامات خوانین قشقایی، انشقاق در اردوگاه عشایر فارس و افزایش شرارت خوانین اشاره میکند. در ادامه، از رژۀ مسلحانۀ خوانین نورآباد برای جذب نیرو، انتقال خوانین نورآباد به سپاه شیراز و آزادی بیقیدوشرط خوانین نورآباد به تفصیل سخن میگوید. بعداز قضیۀ تشکیل سپاه فیروزآباد و تلاش برای آزادسازی جادۀ فیروزآباد – تنگاب، صحبت از موضع آیتالله ربانی در غائلۀ خوانین و نهایتاً بازگشت امنیت به فارس با پایان دادن به غائلۀ فیروزآباد به میان میآید. در ادامه نیز نوبت شرح عزیمت به کردستان و دورۀ آموزش چتربازی میرسد. در اینجا راوی با اشاره به موضوع خواستگاری خود و جاری شدن خطبۀ عقد از لسان امام، با بیان روزهای شیرین زندگی مشترکش، این بخش از روایتش را به پایان میبرد.
فصل سوم: آغاز جنگ تحمیلی و نخستین مقاومتها
این فصل با شرح آغاز تهاجم سراسری همراه است. راوی با حضور در شورای پدافند شیراز، سازماندهی داوطلبان برای اعزام به جبهه را به عهده میگیرد. سپس از استقرار نیروهای فارس در اطراف سوسنگرد و هجوم همهجانبه به سوسنگرد میگوید. پس از آنکه وی جبهه را «میعادگاه عاشقان با هر مرام و مسلکی» معرفی میکند، به آموزش نیروهای مردمی اشاره میکند. فصل سوم با ذکر فرماندهی برادرش حسن پاکیاری در ایستگاه 7 آبادان و شرح شهادت وی به پایان میرسد.
فصل چهارم: نبردهای سرنوشتساز
فصل آخر این روایت با اولین پیروزی بزرگ رزمندگان شروع میشود. راوی از شجاعت و فداکاری یکی و از درخشش دیگری در تنگۀ چزابه سخن میگوید. بعد به تشکیل تیپ امام سجاد(ع) و عملیاتهایی که انجام میگیرد اشاره میکند: ابتدا عملیات فرعی به قصد فریب دشمن و در پی آن، عملیات فتحالمبین؛ و از اهمیت بستن عقبۀ دشمن سخن به میان میآورد. ادامۀ روایت با ادامۀ جنگ پس از عملیات بیتالمقدس پیوند میخورد. راوی سپس روی لشکر 19 فجر در عملیات رمضان متمرکز میشود و از کار شناسایی برای عملیات محرم میگوید. بعد با ذکر حادثۀ سیل دویرج، به دور زدن دشمن در عملیات محرم و عملیات آبی – خاکی خیبر میپردازد. در همین اثنا، راوی خانوادهاش را در اهواز اسکان میدهد و روزهای تلخ و شیرین زندگی را در بحبوحه جنگ تجربه میکند. آنگاه نوبت به عملیات بدر میرسد که در زمین عملیات خیبر صورت میگیرد. فرماندهی قرارگاه عملیات آبادان در والفجر 8، پاتکهای سنگین عراق برای بازپسگیری فاو، زدن هواپیمای عراقی، بمباران شیمیایی فاو، ساخت پل بعثت و تصرف سکوهای نفتی الامیه و البکر موضوعات دیگر این بخش روایت را تشکیل میدهند. در خاتمه، راوی به عملیات سال سرنوشت اشاره میکند و با بیان خبر تلخ قطعنامه 598 و اتمام جنگ، روایت خاطراتش را به پایان میبرد.
ضمیمه
در بخش ضمیمه، نقش سردار محسن پاکیاری در دوران دفاع مقدس از زبان یکی از همقطارانش، سردار محمدنبی رودکی، بیان میشود. رودکی نخست از آشناییاش با پاکیاری میگوید و خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی او را برمیشمارد. وی سپس خاطراتش از پاکیاری را در خصوص ماجراهای درگیری با خوانین و اشرار استان فارس، از قبل از شروع جنگ تحمیلی و از کردستان شرح میدهد. در ادامه، به خبر شهادت برادرش، صمد رودکی، اشاره میکند که از قضا توسط پاکیاری به او داده شد. همچنین دربارۀ نحوۀ راهاندازی تیپ امام سجاد(ع) با حضور پاکیاری در منطقۀ شوش صحبت میکند. سپس از همراهیاش با پاکیاری در حادثۀ سیل رودخانۀ دویرج در عملیات محرم میگوید و در خاتمه از نقش پاکیاری در عملیاتها و بهویژه عملیات کربلای 4 یاد میکند.
اسناد
در این بخش، سردار محسن پاکیاری به روایت اسناد معرفی میشود. اسناد زیادی از حضور وی در مراحل مختلف عملیاتها در آرشیو مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس وجود دارد که نشاندهندۀ تلاشهای جهادی گستردۀ پاکیاری در مسئولیتهای گوناگون، همپای رزمندگان اسلام در صحنۀ نبرد با دشمن متجاوز است. در اینجا تعدادی از این اسناد مرتبط با او در عملیاتهای مختلف با شرح و تفصیل درج شده است؛ مانند:
1.جلسۀ هدایت عملیات رمضان؛
2.طراحی و آمادهسازی عملیات سپاه 7 حدید؛
3.طراحی و آمادهسازی عملیات بدر؛
و اسناد 4 و 5 و 6، که هر سه در ارتباط با طراحی و آمادهسازی عملیات والفجر 8 هستند.
کتاب «خاطرات شفاهی دفاع مقدس روایت محسن پاکیاری» که کار گفتوگوی آن را محمد قاسمی انجام داده و زهره علیعسکری نیز بازنویسی را به عهده داشته، در 1401 توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در224 صفحه و شمارگان 1000 نسخه با جلد سخت در قطع وزیری با قیمت 80000 تومان منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
تعداد بازدید: 2624
http://oral-history.ir/?page=post&id=10765