سیصدوسیودومین برنامه شب خاطره - 3
تنظیم: سپیده خلوصیان
02 اسفند 1400
سیصدوسیودومین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 7 بهمن 1400 با حضور کادر پدافند نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در تالار سوره حوزه هنری با اجرای داوود صالحی برگزار شد. در این مراسم امیر سرتیپ ابراهیم مرآتی، سرهنگ خسرو خطیب قوامی و سرهنگ سیداحمد کیا خاطرات خود را روایت کردند.
راوی سوم برنامه، سرهنگ سیداحمد کیا، سرهنگ کنترل شکاری بود که در طول هشت سال دفاع مقدس در عملیاتهای متعددی شرکت کرده بود. او در سال ۱۳۶۰ در عملیات «طریقالقدس» در خط بستان و سوسنگرد شرکت فعال داشته و پس از آن هم در سال ۱۳۶۱ در عملیات «بیتالمقدس» که منتج به فتح خرمشهر شد، نقشآفرینی کرده است. او افتخار دارد در آن دوره، در کنار امیر سرلشکر منصور ستاری باشد. سرهنگ کیا، در سال ۱۳۶۳ به دستور این شهید که در آن زمان معاون عملیات پدافند هوایی ارتش بود، به عنوان جانشین فرمانده و رئیس عملیات سایت رادار تاکتیکی جنوب غرب کشور منصوب شد. او معتقد است که در برههای از جنگ، کمکهایی که شرق و غرب، از شوروی تا فرانسه، با ارسال هواپیماهای جدیدشان به صدام میکردند باعث میشد پدافند ما تحتالشعاع نیروی هوایی قویترشده بعثیها قرار گیرد؛ اما اتفاقی میافتد و با تدبیر دکترین پدافند هوایی، ورق بر میگردد.
سرهنگ سیداحمد کیا در ابتدای سخنانش گفت: شیطنتهای عراق منحصر به زمان شروع جنگ نمیشود که بگوییم در 31 شهریور 1359 اتفاق افتاد. ما پشت صفحه رادار، شاهد حضور هواپیماهای دشمن و نفوذ هواپیماهای بعثی عراق بودیم و حملات ناجوانمردانه آنها بر شهرهای مرزی ایران در ابتدای جنگ، همچنان در خاطراتمان باقی است. اولین پاسگاهی که بعثیان خاک مقدسش را لکهدار کرد، ایستگاه «پاسگاه خانلیلی» بود. هجوم و بمباران هوایی، به پالایشگاهها و شهرها و اکثراً بمبارانهای مرزی ختم میشد و بعد به تهاجمات هوایی میرسید، طوری که هنوز چهارماه به جنگ مانده بود که عراق با یک هواپیمای آنتونوف۲ که هفت نفر از سران عراقی سوار بر آن بودند به علاوه دو نفر خلبان، وارد فضای کشور شدند. در آن سوی مرز هم دو هواپیمای میگ 23 این هواپیماها را پشتیبانی هوایی میکردند و منتظر برگشتشان بودند. آن زمان رادار قهرمان دهلران، که در روز ششم از شروع جنگ به تصرف بعث عراق درآمد و منهدم شد، با تمام کاستیهایی که داشت افتخار آفرید. در روز 31 شهریور، شاهد بمباران نوزده شهر و یازده پایگاه هوایی توسط هواپیماهای عراقی بودیم. در ساعت 14 بعد از ظهر فرودگاه مهرآباد بمباران شد و سایر پایگاهها در شبهای دیگر نیز به همین صورت بمباران شدند.
زمانی که جنگ شروع شد، اولین جواب دندانشکن ایران به عراق این بود که طی دو مرحله پرواز، ۴ فروند از هواپیماهای فانتوم که تحت کنترل و هدایت رادارها از پایگاه سوم شکاری بودند پرواز کردند و توسط رادار سوباشی هدایت شده و با هماهنگی، طرح ضربتیشان را همان دو ساعت بعد از حمله هوایی، به عراقیها در پایگاه کرکوک در شمال عراق زدند. مرحله دوم نیز اینگونه بود که پروازهای ما از پایگاه ششم شکاری بوشهر پرواز کردند و پایگاه شعیبیه را در ساعت چهار و سی و پنج دقیقه در هم کوبیدند. به این صورت وقتی جنگ شروع شد، جواب دندانشکن را دو ساعت پس از حمله هوایی گرفتند و فردای آن هم تیم عملیات «کمان۹۹» با 140 فروند هواپیمای تحت کنترل، با هدایت رادارهای پدافند هوایی، پایگاههای عراق را از شمال تا جنوب آن در منطقه مرزی در هم کوبیدند.
اما مأموریتها کمکم شروع میشد و باید در سایتهای راداری حضور فعال پیدا میکردیم. روزی برگه مأموریتی به من داده شد. من تازه از مأموریت برگشته بودم ولی چون آن زمان شرایط اضطراری بود، باید مأموریت را انجام میدادم. جناب سرگرد رضوی رئیس عملیات ما در گروه تهران بود و من اطاعت امر کردم. صبح فردا در ترمینال 330 مهرآباد با جناب سرگردی با موهای جوگندمی و لباس خاکی نیروی زمینی مواجه شدم. اتیکتهایی که روی سینه داشتیم مشخص میکرد که چه کسی راداری است، چه کسی زمین به هوا یا چه کسی موشکی است. وقتی به اتیکت نام ایشان توجه کردم، به «جناب سرگرد منصور ستاری» احترام نظامی گذاشتم و خود را معرفی کردم. تا اهواز در ماشین درباره رادار اهواز که آن موقع هنوز عراقیها در 15 کیلومتری آن در پادگان حمید مستقر بودند، صحبت کردیم. باید یک هماهنگی تنگاتنگی را با رادار بندر امام پیدا میکردیم. رادار بندر امام همان جای محل مأموریت جناب سرگرد ستاری بود. ما از فردای روزی که وارد سایت اهواز شدیم- سانرایز سانست- دستگاههایمان برای پوشش و دفاع هوایی و اعلام هر نوع پرندهای که در بورد رادار قرار میگرفت به مرکز فرماندهی و کنترل، آماده بود. نهایتاً در آن زمان هنوز 17 روز مانده بود به عملیات طریقالقدس، من تازه متوجه شدم طبق این عملیات که مد نظر پدافند هوایی بود، قرار است تعدادی از بچهها در آنجا به صورت تقویتی این سایتهای راداری را که از دزفول، اهواز، بهبهان و همچنین بندر امام بودند تقویت کنند. مأموریتمان این بود و منتظر ماندیم تا ابلاغیههای مختلف به ما برسد. در طول روز هم آماده بودیم تا با تهاجمات هوایی دشمن مقابله کنیم.
در 7 آذر۱۳۶۰ بود که عملیات در ساعت 22 شروع شد و با رمز «یا حسین(ع)» ما آماده عملیات شدیم. صبح اول وقت، در موقعیت ابلاغ شده منتظر کشف، شناسایی، رهگیری و درگیری با هواپیماهای دشمن بودیم. بعد از آن که عملیات شروع شد، زمانی که عراق تازه از طرف فرانسه مجهز و مسلح به هواپیماهای میراژ اف-1 شده بود، مقابله مستقیم و رویارویی با هواپیماهای میراژ را لمس کردیم. شایان گفتن است تعدادی از هواپیماهای عراقی در طول مدت یک سال و اندی، بهکلی توسط هواپیماهای گشت هوایی اسکرمبل و همچنین مواضع پدافند هوایی و سایتهای موشکی ما منهدم شده بود. در ساعت 10 بود که توانستیم با اطلاعاتی که به خلبان میدادیم، کاری کنیم هواپیما روی اولین پرنده میراژ عراقی که توسط گشت هوایی اف14 به صورت مشترک تحت کنترل رادار دزفول و رادار مشرحات اهواز بود، لاک کند و هواپیمای عراقی را در دشت جنوب غرب سوسنگرد را مورد هدف قرار دهد و خلبانش را اسیر کنیم. این منظرهای بود از درگیری هوایی که خیلی هم نزدیک بود و ما میتوانستیم از فضای سایت که در تپههای مشرحات اهواز بنا شده بود، با چشم ببینیم. اولین هواپیما را زدند و دومی را هم. ولی متأسفانه در ساعت4 بعد از ظهر، عراقیها به کمک مستشارانی که داشتند، طعمهای گذاشتند. هواپیمای میراژ بالا آمد و با مانورهایی که انجام میداد باعث شد رادار دزفول هواپیما را به سمت دیگر هدایت کند. پس، متأسفانه از پایین دو فروند میراژ زیر هواپیمای اف14 آمدند به طوری که بتواند لااقل از فاصله 60 کیلومتری، روی هواپیمای ما آتش داشته باشد و متأسفانه هواپیمای اف14 ما سقوط کرد. ما لحظه پریدن خلبانهای اف 14 را مشاهده میکردیم. اولین ایجکتی که انجام شد بچهها گفتند الله اکبر و هواپیما را زدیم. به هر حال یکی از هواپیماهای ما مورد اصابت دشمن قرار گرفته بود.
راوی در ادامه سخنانش گفت: عملیات بیتالمقدس 45 روز طول کشید. بعد از عملیات فتحالمبین هم که در 2 فروردین۱۳۶۱ در منطقه خوزستان در دشت عباس شروع شده بود دیگر فرصت به دشمن بعثی ندادند و عملیات دوم را ترسیم کردند. شهید صیاد شیرازی این عملیات را فرماندهی میکردند و پیوسته در قرارگاه عملیات هوایی دزفول حضور فعال داشتند و خطمشیها را برای فرماندهان وقت پدافند نیروی هوایی مشخص میکردند تا طی یک روند بهترین نتایج را بگیریم. در عملیات بیتالمقدس حدود 48 فروند هواپیمای عراقی توسط سامانههای پدافند هوایی و موشک هاگ که افتخارآفرینی کردند تحت فرماندهی کنترل منطقه و همچنین کلوز کنترل رادار بندر امام سرنگون شد و این تنها پیشدرآمدی بود برای گوشمالی هواپیماهای بعثی؛ به این معنا که میتوانیم سرزمینهایمان را بعد از تصرف بازپس گیریم و در فاز سوم برای تنبیه متجاوز اقدام خواهیم کرد. در این زمان عملیاتهای کوچک و بزرگ شروع شد و من همچنان در سایت رادار کرج خدمت میکردم که شهید ستاری، به معاونت عملیات پدافند هوایی منصوب شدند و از من خواستند تا همراه خانواده به سمت ماهشهر حرکت کنیم تا در آنجا به عنوان فرمانده سایت و رئیس عمیات مستقر شوم. به ایشان گفتم اگر بخواهم فرمانده سایت شوم مشغلههای این رادار را از نظر پشتیبانی، لجستیک، ارتباطات، روابط عمومی و ... میدانم. اگر بخواهیم اینجا برنامهریزی داشته باشیم، پیشنهادم این است که به عنوان یک رئیس عملیات من را بفرستید. پس مرحوم حمیدرضا امیراصلانی را انتخاب کردند و با هم به منطقه ماهشهر رفتیم که عزیزان خوزستانی ما در آنجا مستقر بودند. بچهها در آنجا غریبی میکردند. حتی آنجا نگهبانی داشت به نام مش رحیم. مش رحیم میگفت: «عامو خیالت راحت باشد. شما که میروی من اینجا مراقب بچههای ننه علی هستم.» اسم پسر من علی بود. وقتی به همسرم گفتم، گفت: من خودم از مش رحیم میترسم. او چطور باید از ما مراقبت کند؟» این هم خاطرهای از خانواده همراه با ما که با وجود سختی و غربت، در جبهههای مختلف غمخوار و همراه ما بودند و ما به این امید توانستیم خدمت ناچیزمان را در 8 سال دفاع مقدس انجام دهیم.
در پایان برنامه، با حضور فرماندهان پدافند نیروی هوایی کشور، کتاب «شلیک به آسمان» معرفی، و کتاب «انقلاب اسلامی۵۷» نیز رونمایی شد. کتاب «انقلاب اسلامی۵۷ » درباره وقایع قبل از انقلاب، حین انقلاب و پس از آن است که در مورد رویدادها و چالشهایی که از دهه فجر تا پیروزی انقلاب و ۲۲ بهمن اتفاق میافتد صحبت میکند. پس از آن نیز به افتخارات انقلاب و عواملی که باعث شد انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسد میپردازد. پس از آن نیز به دستاوردها و رویدادهای پس از آن اشاره میکند. در این کتاب تنها به وقایع انقلاب از دوران مشروطه و حکومت پهلوی تا انقلاب پرداخته شده و خاطرات خیلی کم در آن گنجانده شده است. کتاب «شلیک به آسمان» نیز مجموعه خاطرات محمد مصطفویفر، سروان پدافند نیروی هوایی از جنگ ایران و عراق، به نگارش ابراهیم زاهدی مطلق است که در سال۱۳۹۶ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
تعداد بازدید: 3325
http://oral-history.ir/?page=post&id=10403