اولین کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی دفاع مقدس



اولین کارگاه آموزشی تاریخ شفاهی دفاع مقدسبا مدیریت مرکز ملی اسناد پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، با حضور 150 نفر از مصاحبه‌گران و پژوهشگران حوزه تاریخ شفاهی از ادارات کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استانها و برخی از مؤسسات دولتی و نهادهای انقلابی که در این عرصه فعالیت دارند، در 20 مهر 1388 برگزار گردید.

در این نشست علمی و کارگاه آموزشی که با همکاری معاونتهای تحقیقات ادارات کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سراسر کشور و تعامل و هماهنگی نزدیک حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد، موضوعات زیر مطرح گردید:

1ـ ماهیت و چیستی تاریخ شفاهی دفاع مقدس، تبیین مبانی نظری و معرفت‌شناسانه آن و تشریح وجوه تشابه و تمایز تاریخ شفاهی با خاطره و خاطره‌گویی، با ارائه مطالب استاد علیرضا کمری؛

2ـ اصول و روش کاربردی مصاحبه‌گران و پژوهشگران پیشکسوت در تاریخ شفاهی دفاع مقدس، با ارائه مطالب و انتقال تجارب استاد درودیان.

در پایان، جلسة پرسش و پاسخ حاضران و مدرسین و اساتید ذکر شده به مدت دو ساعت اجرا شد.

طبق نظرخواهی به عمل آمده در کارگاه آموزشی 96٪ درصد شرکت‌کنندگان، برگزاری چنین کارگاههایی را ضروری دانسته‌اند و خواستار اجرای این نشست‌ها و برنامه‌ها در سطح منطقه‌ای، استانی و در مدت زمان چند روزه شده‌اند.

ناگفته نماند که مرکز ملی اسناد پژوهشگاه در سال 1388 با رویکرد ضبط و ثبت و تدوین تاریخ شفاهی دفاع مقدس، گام‌های جدی برداشته و در این زمینه، دستورالعمل اجرایی تاریخ شفاهی،‌ روش جاری مصاحبه در تاریخ شفاهی دفاع مقدس،‌ دستورالعمل تشکیل بانک اطلاعات مصاحبه‌گران و مصاحبه‌شوندگان و موضوعات دفاع مقدس را با استفاده از دانش تجربه شده جهانی و داخلی و با تعامل و همفکری اساتید و پژوهشگران حوزه تاریخ شفاهی را تدوین کرده و با همکاری 34 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در سراسر کشور، پروژه‌های متعدد در زمینه تاریخ شفاهی هشت سال دفاع مقدس را تعریف و در حال اجرا می‌باشند.



 
تعداد بازدید: 5543


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.