خاطرات شهناز آقایی حسینآبادی
شهناز آقایی حسینآبادی، که در بیمارستان امام خمینی سقز او را خواهر آقایی صدا میزدند، مهمان صد و نود ودومین برنامه شب خاطره بود. در اواخر سال 1359 از طریق هلال احمر اصفهان به سپاه باختران معرفی شد. از آنجا به او مأموریت سه ماهه دادند و به سقز منتقل شد. او در برنامه شب خاطره درباره تنها دیدارش با شهید مصطفی طیاره خاطره گفت. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات ابراهیم میکائیلی
ابراهیم میکائیلی، جانباز و ایثارگر سقزی، مهمان صد و نود ودومین برنامه شب خاطره بود. او درباره شهید مصطفی طیاره خاطره گفت. او گفت همیشه خودش اول کمینگاه قرار میگرفت. در یکی از عملیاتها در روستای کچلمنگان سقز، شب ساعت 12 گزارش دادند که ضدانقلابها نزدیک آبادی پناه گرفتهاند. ما و شهید طیاره رفتیم بالای کوه تا صبح ماندیم؛ آنها فکر کردند ما از خودشانیم؛ چون ما هم لباس کردی تنمان بود. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات علیرضا مرادی
علیرضا مرادی، سروانِ بازنشسته نیروی زمینی ارتش، مهمان صد و نودمین برنامه شب خاطره بود. او درباره عملیات برونمرزی خاطره گفت. او گفت از آنجا که عراق در جابهجایی نیروهایش قدرت خوبی داشت؛ باید یک پل مواصلاتی در عمق خاک عراق را منهدم میکردیم تا در زمان شروع عملیات ایران، عراق نتواند به موقع نیروهای خود را منتقل و پشتیبانی کند. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات هوشنگ آذر روشن
هوشنگ آذر روشن، فیلمبردار و آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و نودمین برنامه شب خاطره بود. او درباره شهادت کمکفیلمبردار خود به نام احمد بَرین خاطره گفت. او گفت در یکی از عملیاتها که محاصره شده بودیم، او رفت تا نیروی کمکی بیاورد و با تیراندازی از ارتفاع پرت شد. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات مجید یوسفزاده
مجید یوسفزاده، پاسدار لشکرهای 5 نصر و 31 عاشورا، مهمان صد و نودمین برنامه شب خاطره بود. او درباره شهیدی که دوبار طعم شهادت را چشید، خاطره گفت. او گفت مهدی رحیمی فقط زخمی شده بود اما همراه شهدا او را بردند. یوسفزاده به نقل از شهید رحیمی گفت: در عملیات والفجر 6 در منطقه دهلران، آماده حرکت به سمت دشمن بودیم؛ وقتی رمز عملیات را «یا ابالفضل» اعلام کردند، همه قمقمهها را خالی کردند... ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات حسین یکتا
محمدحسین حسینی یکتا، جانباز و عضو شورای مرکزی قرارگاه عمار، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او چند خاطره درباره دفاع مقدس، شهدا و راهیان نور گفت. او گفت دوستم برای شناسایی پسرش به سردخانه رفت؛ اما پلاک و وسایل برای فرزند او بوده... ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات زهرا حسینی
سیده زهرا حسینی، امدادگر دوران دفاع مقدس و راوی کتاب دا، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره زمانی که ارتش بعث وارد خرمشهر شد و روی دیوار نوشت: آمدهایم که بمانیم، خاطره گفت. او گفت پسری به نام بهنام بود که به خطوط دفاعی خرمشهر میرفت و اطلاعات جمع میکرد و وقتی نیرهای بعثی او را میگرفتند گریه میکرده و رهایش میکردند. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات مصطفی رمضانی
مصطفی رمضانی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و نهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره فداکاری رزمندگان در عملیات کربلای 5 خاطره گفت. او گفت صبح قبل از عملیات در کنار نهر دوعیجی نماز جماعت بود پشت بولدوزر خمپارهای خورد بین دوستان و تعداد زیادی شهید شدند. هیچ وقت از یادم نمیرود رزمندگان لشکر 10 گردان مسلم بن عقیل که در غرب بصره منطقه عملیاتی شلمچه مظلومانه شهید شدند. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات میثم نجفی
میثم نجفی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هشتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره قول و قرارش با شهید عباس زال خاطره گفت. او گفت در بحبوبه عملیات کربلای 5 مأمور شدیم به جزیره مجنون برویم و بسیار خسته میشدیم. ادامه این روایت را ببینیم.خاطرات سیدمحمد جوزی
سیدمحمد جوزی، رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس، مهمان صد و هشتاد و هشتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره بستن تختههای پل در سرمای شب برای یکی ار علمیاتها خاطره گفت. او همچنین گفت حتی عراقیها طول پل را میدیدند، برمیگشتند اما گردان حضرت علی اکبر(ع) از لشکر سیدالشهدا از پل رد شدند، تا غروب در غار ماندند و بعد دشمن را غافلگیر و اسیر کردند. ادامه این روایت را ببینیم....
7
...