روایتی از مبارزات مردمی در اردستان و زواره

کتاب و اعلامیه و اخبار جدید

آن سال‌ها چنان خفقان بود که حتی در خانه، نمی‌توانستیم رساله امام خمینی(ره) را نگه داریم. صفحه اول رساله را که نام امام روی آن بود از رساله جدا کرده و اسم یکی دیگر از مراجع را با ماژیک نوشته بودیم که رد گم کنیم. مجبور بودیم کتاب‌ها و نوارهای مذهبی خود را در دخمه‌ای یا چاهی فرو بریم و در آن را بپوشانیم...

برزیل‌نامه (6)

برج‌های دیرین شهرها و برج‌های نوین ابرشهرها

در این سه ماه، بازدید از سه برج در دو شهر برازیلیا و کوریچیبا، من را به یاد بازدیدهایم از دو برج آزادی و میلاد در تهران و مقاله‌ای که درباره‌ی آن‌ها نوشتم و مقاله‌ی دیگری که قرار بود درباره‌ی برج میلاد بنویسم، و نیز همه‌ی برج‌ها و برجک‌ها و ساختارهای مشابه تاریخی که دیده بودم (چه خودشان و چه تصویرشان) انداخت.

برزیل‌نامه(5)

کُندی، کُندی، کُندی

سه‌شنبه 22 دسامبر 2015 (ساعت 1 و 20 بامداد یا نیمه‌شب تابستانی به وقت برازیلیا، اندی پس از «روز یلدا» (چون اینجا در نیمکره‌ی جنوبی، بلندترین روز سال بود)، مصادف با 1 دی 1394، ساعت 6 و 40 دقیقه‌ی بامداد زمستانی، اندی پس از شب یلدا). البته در واقع نوشتن این یادداشت به بلندی شب چله یا یلدا و دو-سه هفته طول کشید.

برزیل‌نامه (4)

رنگ‌ها حرف می‌زنند

رنگ‌ها خیلی وقت‌ها گویای خیلی چیزها هستند؛ حرف می‌زنند. شاید به همین دلیل است که برخی از «زبان رنگ» حرف می‌زنند (برای مثال، یک نشانه‌شناس معروفِ هلندی‌تبارِ استرالیایی به نام تئو فان لیووِن (یا به تعبیری تئو ون لیوون) در سال 2011 کتابی با عنوان درآمدی بر زبان رنگ نوشته است؛ در ایران هم دوستان نشانه‌شناس درباره‌ی رنگ به شکل غیرمستقیم نوشته‌اند).

برزیل‌نامه (3)

پس از چند دهه زندگی در این دنیا (منظورم کره‌ی زمین است)، سرانجام یاد گرفته‌ام زود قضاوت نکنم، و با یک یا چند مورد، چیزی را تعمیم ندهم؛ خوب «با یک گل بهار نمی‌‌شود».

برزیل‌نامه (2)

می‌گویند مواظب جیب و گوشی و دوربین و این جور چیزها باش. گاهی ظاهراً حرکت‌های بدی از سوی بعضی تنگ‌دست‌ها با اسلحه یا بدون اسلحه انجام می‌شود (شنیده‌ایم). برای همین شاید این‌جا معمولاً کسی کت‌وشلوار و کراوات، یا لباس رسمی نمی‌پوشد، مگر کسان خاصی مثل سفارتی‌ها و ...

برزیل‌نامه (1)

ارزش سفرنامه‌ها در ثبت خاطرات و مشاهداتی است که شاید در هیچ سند یا گزارشی رسمی ثبت نمی‌شوند و از این وجه اشتراک ویژه‌ای با تاریخ شفاهی ‌یافته و گونه‌ای از خاطره‌نگاری تلقی می‌شوند. سفرنامه‌نویسی در دیار ما پیشینه‌ای دراز دارد.

عبدالغفار نهاوندی از جنبش دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان می‌گوید

حمله گارد به خوابگاه ١٠

عبدالغفار نهاوندی با نام مستعار طاها به 1338 سال در محله سرداب در شهر نهاوند به دنیا آمد. در ادامه خاطره‌ای از وی درباره جنبش دانشجویی در دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1356 را می‌خوانید.

عکس‌ها را تحویل ساواک دادم

از کتاب آماده انتشار «عکاس همایونی: خاطرات شفاهی محمدعلی داوری»

محمدعلی داوری سال‌هاست عکاسی می‌­کند و یکی از عکاسان شناخته شده، زبده و ماهر شهر اراک است. او که از نوجوانی به این هنر علاقه‌­مند شد، با استعداد و ذهنی خلاق به ارتقای عکاسی در این شهر کمک مؤثری کرد.

گفت‌وگو با مهدی بشارت؛ کاردار پیشین ایران در بغداد

ناگفته‌های۴۰ ماه حصر در سفارت/بخش هفتم و پایانی

خروج از عراق، استقبال در تهران

روز ۱۸ شهریور ۱۳۶۲ از دوزخ عراق آزاد شدیم و قدم به خاک ترکیه گذاشتیم. دولت ترکیه در استقبال از ما سنگ تمام گذاشت و در طول مسیر با اتومبیل‌های پلیس اسکورت می‌شدیم.
...
37
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.