تاریخ شفاهی چیست؟


مقاله‌ای که می‌خوانید بخشی از سلسله‌مقالاتِ نگارش‌یافته توسط لیندا شوپس تحت عنوان «فهم معنای مدارک» است که علاقمندان می‌توانند برای مطالعه آنها به سایت «History Matters» به نشانی historymatters.gmu.edu مراجعه نمایند. این قسمت تحت عنوان «فهم معنای تاریخ شفاهی» ارائه می‌شود تا دانشجویان و اساتید بتوانند از این موضع با عرصه تاریخ شفاهی آشنا شوند و از آن به عنوان مدارک تاریخی استفاده نمایند. اجمالی از تاریخ شفاهی و موارد استفادة مورخان از این تکنیک، نکاتی آموزنده درباره نوع سؤالاتی که هنگام خواندن مصاحبه‌های تاریخ شفاهی یا گوش دادن به آنها می‌توان پرسید، نمونه‌ای از تفسیر مصاحبه، معرفی کتاب‌های این حوزه، و همچنین نحوه جستجو و استفاده از سایت‌های تاریخ شفاهی در این مقاله بیان شده است. خانم لیندا شاپس از مورخان کمیسیون تاریخی و موزه پنسیلوانیاست. وی بیش از بیست و پنج سال در حوزه تاریخ شفاهی مشغول به فعالیت بوده و علاوه بر مطالب فراوانی که درباره پروژه‌های تاریخ شفاهی قلم زده، در این زمینه طرف مشورت مجریان و محققان این رشته نیز قرار گرفته است. وی همچنین از نویسندگان «کتاب بالتیمور: دیدگاه‌های نوین در تاریخ بومی»(1)  و رئیس سابق انجمن تاریخ شفاهی بوده است.

تاریخ شفاهی چیست؟
«تاریخ شفاهی» یک واژه یا عبارت بی‌نهایت نادقیق است: روایت‌ها و گزارش‌های رسمی و مکرر از گذشته که توسط حاملان سنت به ما می‌رسد با این نام معرفی می‌شوند. این افراد از نظر فرهنگی مورد وثوق می‌باشند؛ گفت‌وگوهای غیر رسمی اعضای خانواده، همسایگان یا همکاران درباره «ایام گذشته» را ذیل مدخل تاریخ شفاهی می‌نشانند؛ قصه‌های دوران‌های گذشته و ماجراهای امروز را که گردآوری و منتشر می‌شوند نیز از این تعریف مستثنی نیستند؛ همچنین است مصاحبه‌های ضبط‌شده با افرادی که، به زعم مورخ یا محقق، سرگذشتی مهم برای گفتن دارند.
هر یک از کاربردهای مذکور، عالَم مخصوص به خود را دارد. تردیدی نیست که اقوام گذشته در طول تاریخ از طریق کلام شفاهی با گذشته سرزمین خود آشنا می‌شدند. از آن گذشته، طی نسل‌های بشری همواره افرادی برخوردار از شعور تاریخی بوده‌اند که گزارش‌های دست اول دیگران از وقایع را برای ثبت در تاریخ و انتقال به آینده به نحوی محفوظ می‌داشتند. آنان این کار را غالباً درست در لحظاتی انجام می‌دادند که بازیگران تاریخی و خاطرات‌شان خود را برای ترک صحنه تاریخ آماده می‌کردند.
مثلاً کمی بعد از مرگ آبراهام لینکلن در سال 1865، منشی‌اش جان جی نیکولای(2)  و شریک حقوقی‌اش ویلیام هرندون،(3)  خاطرات مربوط به شانزدهمین رئیس‌جمهور آمریکا را به طرق مختلف از جمله مصاحبه با افرادی که لینکلن را می‌شناختند و با وی کار کرده بودند، جمع‌آوری کردند. محققان اجتماعی نیز در طول تاریخ به همین شیوه اطلاعات اساسی درباره شرایط زندگی و شغلی انسان‌ها را از طریق حرف زدن با کسانی که چنان شرایطی را تجربه کرده بودند، به دست می‌آوردند. از این رو، تحقیقات موسوم به Pittsburgh Survey در عصر ترقی(4)  درباره وضعیت اجتماعی شهر پیتزبورگ که برای آموزش و تشویق مردم به رفرم‌های مدنی طراحی شده بود، به میزان زیادی بر مدارک و اطلاعاتِ حاصل از منابع شفاهی تکیه داشت.
از میان شاخص‌ترین تلاش‌هایی که در ابتدای عصر تاریخ شفاهی برای گردآوری گزارش‌های شفاهی از گذشته صورت گرفته است می‌توان به هزاران چرخه زندگی اشاره کرد که توسط محققان پروژه نویسندگان فدرال(5)  در اواخر دهه 1930 و اوایل دهه 1940 ثبت و ضبط شده‌اند. این پروژه از مؤسسات توسعه مشاغل طرح نوین بود که اهداف و انگیزه‌های عمیقاً توده‌گرایانه‌ای را دنبال می‌کرد؛ چرخه‌های زندگی بدین منظور طراحی شده بودند تا تنوع تجارب آمریکائیان و نحوه مقابله مردم عادی با مشقت‌های کسادی بزرگ را در قالب اسناد و مدارک گردآوری و ثبت نمایند. قرار بود این اسناد منتشر شوند اما با نزدیک شدن سایه جنگ جهانی دوم بودجه این کار کاهش یافت و در اولویت‌های ملی تغییراتی داده شد؛ اکثر این اسناد همچنان به شکل دستنویس در کتابخانه کنگره و دیگر مخازن سراسر آمریکا باقی مانده‌اند. بهترین اسناد چرخه‌های زندگی پروژه نویسندگان فدرال مربوط به «روایات بردگان» می‌باشد که از بردگان سالخورده سابق ساکن در ایالت‌های جنوبی استخراج شده است؛ از گروه‌های منطقه‌ای، نژادی و حرفه‌ای متعددی نیز روایت‌های فراوانی گردآوری شده بودند.
تلاش‌های اولیه برای ثبت و ضبط گزارش‌های دست اول از وقایع گذشته را هر چند که بسیار ارزشمند محسوب می‌شدند اما تنها با سخاوتمندانه‌ترین تعاریف ممکن می‌توان «تاریخ شفاهی» نامید. در حالی که شیوه‌های استخراج اطلاعات از مصاحبه‌شوندگان و ثبت آنها کم و بیش دقیق بودند اما فقدان دستگاه‌های ضبط صوت و تصویر یا دیجیتال موجب شده بود تا اتکای زیادی به یادداشت‌برداری توسط عامل انسانی وجود داشته باشد که همین امر صحت کار و قابلیت اطمینان بدان را با تردید مواجه می‌ساخت. بسیاری از مصاحبه‌های اولیه صرفاً تلاش‌هایی بی‌مقدمه یا مبتنی بر سبک شخصی بودند که بدون انگیزه توسعة یک مجموعه آرشیوی دائمی صورت می‌گرفتند.
لذا، عموم مورخان بر این اعتقادند که تاریخ شفاهی با کارهای آلن نِوینز(6)  در دانشگاه کلمبیا در دهه 1940 پا به عرصه وجود گذاشت. وی نخستین کسی بود که تلاشی قاعده‌مند و اصولی را برای ضبط و نگهداری خاطراتی که از ارزش و اهمیت تاریخی برخوردار بودند و آماده کردن آنها برای پژوهش‌های آینده آغاز کرد. در زمانی که او روی زندگی‌نامه پرزیدنت گروور کلیولند کار می‌کرد متوجه شد که دستیاران کلیولند اسناد و مدارک شخصی مانند نامه‌ها، یاداشت‌های روزانه و خاطرات او را جمع‌آوری نکرده‌اند. اینها چیزهایی است که زندگی‌نامه‌نویسان برای کار خود عموماً بدان‌ها نیازمند می‌باشند. ضمن آنکه بوروکراتیک شدن امور دولت موجب افزایش کاغذبازی شده بود و تلفن جای نامه‌نگاری‌های شخصی را می‌گرفت. در آن زمان این طور به ذهن نوینز رسید که برای تکمیل اسناد مکتوب بهتر است با شرکت‌کنندگان یا بازیگران تاریخ معاصر مصاحبه‌هایی انجام دهد. وی نخستین مصاحبه‌اش را در سال 1948 با جرج مکاننی،(7)  رهبر مدنی نیویورک، انجام داد و بدین ترتیب دفتر پژوهشی تاریخ شفاهی کلمبیا-بزرگ‌ترین مجموعه آرشیوی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی دنیا- و جنبش تاریخ شفاهی معاصر زاده شدند.
نخستین مصاحبه‌ها در کلمبیا و دیگر نقاط به زندگی نخبگان-افراد شاخص در عرصه سیاست، تجارت، تخصص‌های مهم و اجتماع- معطوف بودند. اما در واکنش به جنبش‌های اجتماعی دهه 1960 و 1970 و علاقة روزافزون مورخان به تجارب و زندگی «غیر نخبگان»، دامنه تاریخ شفاهی گسترش یافت که در پیامد آن، مصاحبه‌هایی با کارگران یقه‌آبی، اقلیت‌های قومی و نژادی، زنان، فعالان سیاسی و کارگری و افرادی که زندگی‌شان معرف یک تجربه اجتماعی خاص است به طور روزافزون انجام گرفت. صداهایی که نه از نظر تاریخی بلکه به لحاظ تاریخ‌نگاری تا مدت‌ها خاموش بودند به کمک این نوع مصاحبه‌ها که انگیزه‌ای مشابه با مصاحبه‌های سازمان توسعه مشاغل در نسل قبل داشتند، ضبط و ماندگار شدند زیرا توان و استعداد تاریخ شفاهی برای نگهداری چنان صداهایی در قالب اسناد و مدارک را از قوه به فعل درآوردند. مانند قضیه دستیاران پرزیدنت کلیولند، کمتر کسی پیدا می‌شود که از روی آگاهی و آینده‌نگری اسنادی از زندگی خود را برای بهره‌برداری مورخان آینده کنار بگذارد. برخی‌ها بی‌سوادند؛ دیگران وقت چنین کاری را ندارند. بعضی‌ها اصلاً به چنین قضیه‌ای فکر نمی‌کنند، و بعضی نیز راه و روش آن را بلد نیستند. و خیلی‌ها نیز به اشتباه گمان می‌کنند که حرف تاریخی ارزشمندی برای گفتن ندارند. تاریخ شفاهی با ضبط گزارش‌های دست اول از راویان متنوع و متعدد در نیم قرن گذشته ابعادی مردمی به اسناد تاریخی بخشیده است.
به طور خلاصه می‌توان گفت که تاریخ شفاهی درواقع گفت‌وگویی قاعده‌مند و آگاهانه بین دو نفر درباره ابعادی از وقایع گذشته است که از نظر هر دوی آنها دارای اهمیت تاریخی است و برای تبدیل شدن به سند و ماندگاری آن ضبط و ثبت می‌شود. هر چند مکالمه در قالب مصاحبه اتفاق می‌افتد یعنی یک طرف-مصاحبه‌گر- سؤالاتی را از طرف دیگر-موسوم به مصاحبه‌شونده یا راوی- می‌پرسد، اما تاریخ شفاهی اصولاً یک دیالوگ یا گفت‌وگوست. سؤالات مصاحبه‌گر که از علاقه تاریخی یا چارچوب ذهنی خاص او تراوش می‌شود موجب ارائة پاسخ‌‌های معینی از راوی می‌شود که از چارچوب ذهنی و حس او نسبت به اهمیت یک موضوع یا چیزی که فکر می‌کند گفتنش برای مصاحبه‌گر مهم است، می‌تراود. پاسخ‌های راوی متقابلاً سؤالات بعدی مصاحبه‌گر را شکل می‌دهد و مصاحبه به همین شیوه تا پایان ادامه می‌یابد. به قول آلِساندرو پورتِلی، یکی از اندیشمندترین مورخان شفاهی عصر حاضر، «کنش و واکنشی را که منبع[یعنی راوی] و مورخ[یعنی مصاحبه‌گرد] در حین مواجهه با یکدیگر در جلسه مصاحبه از خود بروز می‌دهند به تاریخ شفاهی موسوم است.»(8)
بهترین مصاحبه‌ها همواره با کیفیتی سنجیده و مدبرانه انجام می‌گیرند، زیرا سؤالات تیزبینانه به حلاجی و گره‌گشایی یک موضوع خاص کمک نموده و راوی را تشویق می‌کند تا جزئیات را به یاد بیاورد، وقایعی را که آشفته و مبهم هستند روشن می‌سازد، بین خاطرات ظاهراً بی‌ربط پیوند برقرار می‌کند، تناقضات را به چالش می‌کشد، معنای وقایع در زمان وقوع خود و معنای کنونی آنها را در معرض قضاوت و ارزیابی قرار می‌دهد. بهترین مصاحبه‌گران به دقت حرف‌های راوی را گوش می‌دهند و منظورش را از لابه‌لای حرف‌هایش بیرون می‌کشند و سپس با حضور ذهن فعالی که دارند شجاعانه سؤالات سخت را می‌پرسند. با این وجود، همه مصاحبه‌ها در متنی که اجرا می‌شوند [یعنی هدف مصاحبه، میزان آمادگی مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده، وضعیت روحی و شرایط فیزیکی آنها] و همچنین تکاپوی بین‌فردیِ راوی و مصاحبه‌گر شکل می‌گیرند: مصاحبه می‌تواند به یک کلاس تاریخ، جلسه اعتراف، مسابقه مجادلات کلامی، سیر و سفر نوستالژیک به گذشته، یا هر شیوه‌ای که مردم از تجارب‌شان حرف می‌زنند تبدیل شود. مثلاً چند سال پیش با تعدادی از زنان مسن لهستانی که در زمان کودکی در کارخانه‌های کنسروسازی بالتیمورکار کرده بودند مصاحبه کردم. من نیز اصالتاً لهستانی هستم و سن و سال و جایگاه اجتماعی این زنان شباهت‌هایی با وضعیت خواهران بزرگ مادرم داشت. در تمام مصاحبه‌ها به موضوع مهاجرت راوی در سنین کودکی و ازدواج آنها با کارگرانی از طبقه خودشان می‌پرداختم و هر گاه صحبت‌مان به خاطرات کارهای فصلی و موقتی در صنعتی که دستمزد کم و شرایط شغلی نامناسبی داشت می‌رسیدم، راوی به شدت انگشتش را روی میز می‌کوبید و می‌گفت:«تو که نمی‌دونی ما چه سختی‌هایی کشیدیم!» من نماینده نسل فرزندان راوی شده بودم؛ نسلی که اصلاً نمی‌دانست پدران و مادران و پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌های‌شان چه زندگی سخت و پرمشقتی را تجربه کرده‌اند؛ جلسه‌ای که قرار بود مصاحبه باشد به مکالمه‌ای پرشور بین نمایندگان دو نسل تبدیل می‌شد.

نحوه استفاده مورخان از تاریخ شفاهی
از آنجایی که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، سرچشمة دانش و اطلاعات جدیدی از گذشته هستند و دیدگاه‌های تفسیری تازه‌ای نیز در پیش روی مورخ می‌گذارند برای او بسیار ارزشمند هستند. مصاحبه‌ها با ارائة اطلاعاتی درباره زندگی روزمره و ذهنیت قشری موسوم به «مردم عادی» که غالباً در منابع سنتی‌تر نمی‌توان آنها را یافت، نقش خاصی در غنا بخشیدن به کارهای نسلی از مورخان اجتماعی داشته‌اند. همچنین تاریخ شفاهی نقش فعال افرادی را که زندگی‌شان در شرایط شدیداً سخت و رقت‌باری سپری شده است به اثبات می‌رساند.
فکر می‌کنم ذکر تنها یک مثال کافی باشد: دو مورخ به نام والتر لیخت(9)  و توماس دابلین(10)  برای بررسی صنعت‌زدایی در منطقه ذغال‌سنگ آنتراسیت شمال ایالت پنسیلوانیا تقریباً با نود مرد و زنی که در اواسط قرن بیستم و در زمان تعطیلی معادن منطقه زندگی مشقت‌باری را پشت سر گذاشته بودند مصاحبه کردند. افت اقتصادی طولانی باعث تحمیل شرایط رقت‌باری بر آنها شده بود. این مصاحبه‌ها با رفتن به زیر پوست خلاصه‌های آماری و پاسخ‌هایی که گزارش‌های دولتی، و اسناد و سوابق اتحادیه‌ها و کمپانی‌ها در قالب اطلاعات حاصل از سرشماری می‌دادند آکنده از اطلاعات مفید درباره راه‌کارهای متنوع و عمیقاً اختصاصی و جنسیت‌محوری بودند که افراد برای تحمل این فاجعه به‌کار می‌بستند: مردان برای اشتغال به کار در کارخانه‌های خارج از منطقة خود مسافت‌های درازی را طی می‌کردند و غالباً نیز در طول هفته در پانسیون‌های شبانه‌روزی اقامت می‌کردند و تنها آخر هفته‌ها نزد زن و فرزندان‌شان بازمی‌گشتند؛ زنان مراقبت از خانواده را برعهده داشتند و همزمان نیز به صف نیروی کار حقوق‌بگیر می‌پیوستند؛ خانواده‌ها به هر جان‌کندنی بود با کمترین توقعات روزگار می‌گذراندند؛ برخی که علقه چندانی به منطقه نداشتند بار و بنه خود را بستند و در جای دیگری رحل اقامت افکندند. از این مصاحبه‌ها معلوم می‌شود که با بیکاری مردان و کاهش اقتدار آنان و اشتغال زنان که جایگاه آنان را تقویت نمود دینامیک قدرت نیز در خانواده دستخوش تغییراتی شد و انتظارات پدر و مادرها از فرزندان را نیز به گونه‌ای شکل داد که مجبور بودند در شرایط اقتصادی جدید برای خود به فکر زندگی و درآمدی باشند. لیخت و دابلین با جمع‌بندی چیزهایی که از مصاحبه‌های‌شان آموخته‌اند چنین می‌نویسند:

«تاریخ شفاهی مردان و زنان منطقه ذغال‌سنگ آنتراسیت عموماً تصویر پیچیده و تفسیرناپذیری از بحران اقتصادی را در پیش روی ما می‌گذارند. فاجعه و بازسازی کامل خانواده‌ها هیچیک فروپاشی اقتصاد منطقه را به طور شاخص نشان نمی‌داد بلکه نابرابری در همه جا به چشم می‌آمد—عواقب این نابرابری‌ها برای جوامع، افراد و خانواده‌های مختلف و واکنش آنها به چنین تجربه دردناکی تفاوت می‌کرد....  چنانچه مورخان حوزه کار و تجارت اخیراً تأکید کرده‌اند نابرابری توسعه اقتصادی کاپیتالیستی—مثلاً گسترش صنعتی‌شدن به شیوه‌های مختلف و با عواقب و عوارض مختلف در جوامع و حرفه‌های مختلف—و مصاحبه با کسانی که با بحران‌های بلندمدت اقتصادی در عصر مدرن مواجه شده‌اند حاکی از این هستند که مفهوم نابرابری برای درک تجربه این زنان و مردان در دوران معاصر مفهوم بسیار ارزشمندی است.»(11)

در تک‌تک مصاحبه‌ها می‌توان متوجه شد که تاریخ شفاهی چگونه دیدگاه‌های تازه‌ای از گذشته را به روی ما می‌گشاید. زیرا صدای راوی در مصاحبه به معنای واقعی کلمه برای تسلط بر روایت ماجرا با صدای مورخ کلنجار می‌رود. راویان با شرح تجارب روزمره‌شان و فهماندن معنای آن تجربه درواقع تاریخ را عریان می‌کنند و انتظار دارند تا بدانیم که آنها در گذشته بازیگران هدفمندی بوده‌اند. حرف زدن درباره زندگی آنها به سادگی در مقوله‌های پیش‌ساختة تحلیلی نمی‌گنجد.
البته تاریخ شفاهی به طور کامل در مقوله تاریخ اجتماعی نمی‌نشیند. مصاحبه‌های فراوانی با سیاستمداران و هم‌پالکی‌های‌شان، رهبران عرصه تجارت و نخبگان فرهنگی موجود است. این مصاحبه‌ها علاوه بر ثبت دیدگاه‌های صاحبان قدرت، نوعاً به «کاسة زیر نیم‌کاسة ماجرا»، ظرایف تصمیم‌گیری، رقابت‌ها و اتحادهای شخصی و زیربنای انگیزه‌های گوناگون اقدامات عمومی که غالباً از اسناد عمومی غایب هستند، می‌رسند.
برخی از پروژه‌های مصاحبه به جای تمرکز بر روایت‌های فراگیرتری که شاخص مورخان اجتماعی است بر موضوعات معینی متمرکز می‌شوند- مانند خاطرات مردم از سیل، شرکت در جنگ، یا دوران حرفه‌ای یک شخصیت مطرح و مشهور. هر چند این مصاحبه‌ها قطعاً بر دامنه دانش ما می‌افزایند، علی‌الخصوص که رابطة فرد با وقایع مهم اجتماعی را روشن می‌سازند، اما نقطة کانونی کوچک آن غالباً برای مورخان و بایگان‌ها ناامیدکننده است.
تاریخ شفاهی علاوه بر دانش و چشم‌اندازهایی که به مورخ می‌دهد از نقطه نظر دیگری نیز برای او ارزشمند است. همان‌طور که دیوید تِلِن(12)  و روی روزنزوئیگ(13)  در کتاب «حضور گذشته»(14)  به اثبات رسانده‌اند اکثر مردم با ذهنیتی فوق‌العاده شخصی به گذشته خود وارد می‌شوند و آن را همچون ثروت و سرمایه‌ای برای تحکیم هویت و شرح تجارب‌شان به‌کار می‌گیرند. اما در عین حال می‌بینیم که از عنایت به فهم و درک چیزی غیر از تجارب شخصی خود طفره می‌روند و مدعی‌اند که مطالعه رسمی تاریخ امر «ملال‌آوری» است.(15) تاریخ شفاهی به مورخ راهی را نشان می‌دهد تا این تناقض را حل کند و حتی ممکن است به جهیدن از روی مانعی که آثار تحلیلی مورخ حرفه‌ای را از تلاش‌های عادی و محدود تاریخ‌سازی جدا می‌سازد کمک نماید. زیرا مصاحبه‌های تاریخ شفاهی غالباً داستان‌های خیلی خوبی هستند و ویژگی خاص، گزارش‌های عمیقاً شخصی و غالباً شورانگیز و تکان‌دهندة آنها از تجارب فردی موجب جذب شنونده و خواننده می‌شود و علاقه و همدردی آنها را برمی‌انگیزد. چنانچه با دقت ویرایش و آماده شوند شنونده را به شکلی بی‌خطر و جذاب با بعُد متفاوتی از زندگی آشنا می‌کنند و در صورتی که تیزبینانه و عالمانه در قالب متن ریخته شوند می‌توانند به خواننده کمک کنند تا تجربه شخصی را نیز به مثابه امری عمیقاً اجتماعی قلمداد نموده و آن را بفهمد.
با این وجود، برخی، البته نه بدون سبب، استدلال آورده‌اند که چشم‌انداز شدیداً فردی و شخصی مصاحبه در تلفیق با تمرکز شاخص مورخ اجتماعی بر زندگی روزمره عموماً به مبالغه در مورد مدخلیت فردی منجر می‌شود و ساز و کارهای قدرت سیاسی و فرهنگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در واقع، عجیب نیست که بسیاری از راویان، خاطرات خود از نحوة مقابله با مشقت‌های زندگی از طریق تلاش‌های فردی و سخت‌کوشی را با غرور و سربلندی به یاد می‌آورند و نمی‌شنویم که مستقیماً با آن شرایط سخت روبه‌رو شده باشند. و باید متذکر شویم که راویان به طور معمول یک گروه خودانگیخته هستند؛ گویاترین و خوداتکاترین اعضای هر گروهی-یعنی بازماندگان واقعی و خوش‌ذهن- دقیقاً کسانی هستند که به مصاحبه تن می‌دهند و تلویحاً موجب پیشداوری می‌شوند. با این وصف، آنگاه که افراد از قدرت مانور خود با شدت و ضعف در حوزة استقلال عمل یا انطباق، ریسک، محاسبه یا ترس در بستر شرایط زندگی خود سخن می‌گویند، تاریخ شفاهی به پیچیده شدن تصورات ساده‌انگارانه درباره هژمونی یعنی قدرت نیروهای مسلط سیاسی یا فرهنگی برای کنترل اندیشه و عمل منجر می‌شود.

تفسیر تاریخ شفاهی
مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، به رغم ارزش بی‌نهایت‌شان، از دردسر هم خالی نیستند. هر چند راویان از جانب خود سخن می‌گویند اما گفته‌‌های آنان چنین خصوصیتی ندارد. طُرفه اینجاست که تاریخ شفاهی به خاطر ملموسیت و بی‌واسطگی‌اش ما را دچار اشتباه می‌کند، رویکردی که مورخی به نام مایکل فریش(16)  از آن به «ضد تاریخ» یاد کرده است. یعنی توجه به تاریخ شفاهی به خاطر بی‌واسطگی و القائات هیجانی‌اش، به مثابه چیزی فراتر از تفسیر یا پاسخگویی، همچون پنجره‌ای که مستقیماً رو به احساسات و ... رو به معنای تجارب گذشته باز می‌شود.»(17)  مورخان باید در حین استفاده از مصاحبه‌ها مانند هر منبع دیگری با نگاه نقادی به آنها نزدیک شوند-به صرف اینکه کسی مطلبی را با آب و تاب و در ظاهری قانع‌کننده بیان کرده و مدعی صحت آن بشود، نباید دربست آن را پذیرفت. به صرف اینکه کسی در صحنه وقوع واقعه‌ای «حاضر» بوده نباید چنین تعبیر شود که «اصل واقعه» را کاملاً فهمیده است.
بررسی قابلیت اطمینان راوی و اثبات‌پذیری گزارش او نخستین گام در سنجش یک مصاحبه است. در سنجش راوی به عنوان منبع تاریخی باید به مواردی از این دست توجه نمود:‌ نسبت او با وقایع مورد نظر، سهم شخصی‌اش در بیان روایت خاصی از وقایع، سلامت یا عدم سلامت جسمی و روحی او در هنگام وقوع روایت و در حین مصاحبه، همچنین توجه کامل و دقتی که به مصاحبه می‌کند و انسجام درونی گزارش او. می‌توان گفته‌های راوی در یک مصاحبه را با مصاحبه‌های دیگری که به همین موضوع پرداخته‌اند و مدارک مستند مرتبط با آن موضوع مقایسه نمود و بدین ترتیب صحت گفته‌های او را سنجید. چنانچه مصاحبه با سایر مدارک چفت و بست می‌شود و به نحوی منطقی و معقول به اعتبار آن مدارک می‌افزاید یا آنها را تکمیل می‌نماید می‌توان صحت گزارش را پذیرفت. اما در صورتی که با مدارک و شواهد دیگر تناقض داشته یا چفت و بست نمی‌شود، مورخ باید علت پراکنده‌گویی‌ها را پیدا کند: آیا مصاحبه‌شوندگان مختلف در هنگام وقوع رویدادهای مورد بحث در موقعیت‌های مختلفی قرار داشته‌اند؟ آیا علل خاصی وجود دارد که باعث شده است آنها روایت‌های متفاوتی از یک واقعه نقل کنند؟ آیا احتمال دارد که منابع مکتوب با غرض‌ورزی نوشته شده یا به نحوی با محدودیت مواجه بوده باشند. آیا ممکن است وقایع میانجی مانند تغییرات ایدئولوژیکی در فاصله زمانیِ وقوع رویدادها تا زمان مصاحبه یا گزارش‌های فرهنگی مردمی از وقایع مورد بحث بر خاطرات مصاحبه‌شوندگان تأثیر گذاشته باشند؟ روزنامه‌نگاری به نام کالوین تریلین که در سال 1977 درباره تأیید صلاحیت گریفین بِل برای تصدی منصب دادستانی کل آمریکا تحلیل می‌نوشت کنایة یک وکیل سیاه‌پوست را نقل کرد که گفته بود اگر همه سیاستمداران سفیدپوستی که می‌گویند در پشت صحنه مشغول تلاش برای اجرای عدالت نژادی هستند واقعاً در کلام و عمل‌شان صداقت داشتند، «پشت صحنه خیلی شلوغ می‌شد». به همین شکل، ترور جان اِف کِنِدی نه تنها دیدگاه‌های بعدی آمریکائیان درباره او را متحول ساخت بلکه حتی بر یادآوری تصورات قبلی آنها نیز تأثیر گذاشت و خاطرات‌شان را دچار تغییراتی کرد. با وجودی که کِنِدی با حدود 7/49 آراء در پاییز سال 1960 به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شد تقریباً دوسوم آمریکائیان بعد از ترور او وقتی از رأی به نامزد مورد نظرشان سؤال می‌شد می‌گفتند که به کندی رأی داده بودند.(18)
درواقع، تناقضات و عدم انسجام میان مصاحبه با افراد و همین اشکالات بین مصاحبه‌ها و دیگر شواهد و مدارک همگی حاکی از ماهیت ذاتاً ذهنی تاریخ شفاهی هستند. تاریخ شفاهی صرفاً منبع دیگری نیست که مانند دیگر منابع تاریخی بتوان آن را بدون دردسر و مشکل مورد ارزیابی قرار داد زیرا در این صورت دومین مغالطه‌ای که فریش موفق به کشف آن شده است اثبات می‌شود، یعنی رویکرد «تاریخ بیشتر» به تاریخ شفاهی که مصاحبه را «مواد خام» تلقی می‌کند و «آن را تا سطح شواهد و مدارک دیگری که باید درون آسیاب نظارتی مورخ انداخته شود، پایین می‌آورد.»(19) مصاحبه بی‌شک یک فعل یادآوری است، و در حالی که خاطرات فردی ممکن است کم و بیش دقیق، کامل یا صحیح باشند، اما مصاحبه‌ها اگر نگوییم آغشته به دروغ محض هستند اما می‌توان اطلاعات غیر دقیق و غلطی را در آنها پیدا کرد. راویان غالباً در یادآوری اسامی و تاریخ‌ها اشتباه می‌کنند، وقایع پراکنده را در قالب یک واقعه واحد می‌ریزند و داستان‌هایی را که حقیقت‌شان مورد تردید است نقل می‌کنند. هر چند مورخان شفاهی می‌کوشند تا با مطالعه دقیق پیشینه و طرح سؤالات آگاهانه از راوی، داستان را بی‌نقص دریافت کنند، اما نهایتاً آنقدر که به بستر اصلی و بزرگ فعل یادآوری افراد یا چیزی که بدان می‌توان خاطره اجتماعی گفت توجه دارند به نوسان‌های خاطرات فردی توجه نمی‌کنند. آلساندرو پورتلی در مقاله‌ای که شاید بیش از دیگر مقالات تاریخ شفاهی بدان استناد کرده‌اند در تحلیلی هوشمندانه و حیرت‌انگیز چراییِ تناقض در ذکر تاریخ، مکان و علت مرگ لوئیجی تراستولی، کارگر یکی از کارخانه‌های فولاد ایتالیا را بیان می‌کند. در گزارش‌های شفاهی متعدد از مرگ این مرد ایتالیایی که در سال 1949 و در خلال اعتراضات کارگری به ناتو به قتل رسید تاریخ، مکان و علل متفاوتی بیان شده است. واقعیات مرگ تراستولی در روایات راویان دستکاری و تحریف شد تا به زعم آنها برای‌شان قابل درک و قابل هضم بشود؛ یا به قول پورتلی، «اشتباهات، چیزهای من درآوری، افسانه‌بافی و از این قبیل به ما کمک می‌کنند تا از پوسته ظاهری حقایق عبور نموده و معانی آنها دست یابیم.»(20)
پس لازم است به این درک برسیم که تاریخ شفاهی صرفاً تمرینی برای کشف حقیقت نیست بلکه یک واقعة تفسیری است زیرا راوی خاطرات چند سال و دهه را در چند ساعت فشرده می‌کند و آگاهانه و ناآگاهانه آنچه را که باید بگوید و نحوه بیان آن را انتخاب می‌نماید. تعداد منابع و آثاری که درباره پیچیدگی‌های تفسیری مصاحبه‌های تاریخ شفاهی تولید شده‌اند رو به افزایش است که در بخش کتابشناسی این مقاله به برخی از آنها اشاره شده است. در این آثار راه‌کارهای کشف معنای تاریخ شفاهی به وفور بیان شده‌اند. در اکثر این آثار گزاره‌ای بدین مضمون تکرار شده که مصاحبه درواقع گزارش داستان‌گونه‌ای از گذشته‌ای است که در زمان حال بازگو می‌شود، به عبارتی فعل یادآوری که تاریخ مورد روایت و مقطع زمانی یا لحظه راویت در شکل‌گیری آن مؤثرند. هر مصاحبه واکنشی است به یک شخص و مجموعه سؤالات خاص و همچنین به نیاز درونی راوی به درک معنای تجربه‌اش. چیزی که بیان می‌شود منبعث از عادات زبان‌شناختی و مفروضات فرهنگی راوی است و از این رو تبلور هویت، خودآگاهی و فرهنگ است. به زبان ساده باید بپرسیم که چه کسی چه چیزی را به چه منظوری و تحت چه شرایطی به چه کسی می‌گوید. هر چند نمی‌توان این سؤالات را هنگامی که در مصاحبه‌ای معین به کار می‌روند به طور مجزا بررسی نمود اما در اینجا آنها را تک‌تک مورد بررسی قرار می‌دهیم تا نمایی کلی از موضوعات و سؤالات مطروحه در مصاحبه به شما ارائه داده باشیم.

چه کسی حرف می‌زند؟
کلام راوی و نحوه بیان او ارتباط تنگاتنگی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. مورخان فمینیست با تشخیص تفاوت‌های تجارب اجتماعی مردان و زنان بدین نکته اشاره کرده‌اند که زنان بیش از مردان در شرح زندگی‌نامه‌های‌شان به وقایع مهم و برجسته دوران زندگی اهمیت می‌دهند مثلاً بین واقعه دیدارهای قبل از ازدواج با همسران‌شان و زمان تولد فرزندان‌شان رابطه برقرار می‌کنند. از طرف دیگر، مردان عموماً مایلند وقایع‌نگاری‌های شخصی خود را به وقایع عمومی مانند جنگ، انتخابات و اعتصابات پیوند بزنند. چنانچه گوین اِتِر لوئیس گفته است، روایات زنان آکنده از احساس «شکسته‌نفسی، اجتناب از منظر اول شخص مفرد، ذکر موفقیت‌های شخصی در حد کم، و اشارات پنهان و زیرکانه به قدرت شخصی است.»(21) هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. اسکات الزورث در مطلبی که درباره شورش‌های نژادی سال 1921 در تولسا نوشته بود عبارت «تبعیض نژادی خاطره» را وضع می‌کند تا تفاوت نحوه یادآوری این واقعه دهشتناک در بیان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان را به شکل مشخص توصیف نماید.(22) این یک الگوی شاخص است که از اختلافات نژادی عمیق در آمریکا حکایت می‌کند. سفیدپوستان در مصاحبه‌ها یا اصلاً چیزی درباره اعضای گروه‌های اقلیت به یاد نمی‌آوردند و یا می‌گفتند که ما با هم کنار می‌آمدیم، اما اقلیت‌ها دیدگاه‌های متنوع‌تر و غیرخوش‌بینانه‌تری درباره سفیدپوستان ابراز می‌کردند. مصاحبه با سیاستمداران و شخصیت‌های سرشناس مشکلات خاصی دارد. هر چند نگرانی آنها درباره حیثیت و آبروی‌شان از دیگران بیشتر نیست، اما تسلط آنان بر سخن و توانایی منحرف کردن سؤالات غالباً منجر به ارائه روایت‌هایی سطحی و نچسب می‌شود. قاعده عمومی این است که هر چقدر مدت طولانی‌تری از فاصله گرفتن شخصیت مورد نظر از انظار عمومی گذشته باشد پاسخ‌های صادقانه‌تر و خردمندانه‌تری به سؤالات مصاحبه‌گر خواهد داد.
از شیوه‌هایی که «افراد» مختلف برای نقل روایت خود در عرصه تاریخ شفاهی استفاده می‌کنند فهرست بلندبالایی می‌توان تهیه کرد. با این وجود، هویت‌ها به هیچ وجه واحد و ثابت نیستند. این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع مورد بحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان و یا ثبت کنند، اما اعضای یک اتحادیه کارگری نیز بسته به سود و زیان‌شان بعد از اعتصاب، تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و احترام‌شان به مرجع قدرت، یا تفاوت سطح تحمل‌شان در برابر بی‌نظمی‌های ناشی از اعتصاب می‌توانند با یکدیگر متفاوت باشند. با انبساط یا انقباض دورنمای فکری، کسب تجربه‌های جدید که انسان را وادار به تجدید نظر در دیدگاه‌هایش می‌کند، و بسترهای کنونی که درک انسان از وقایع گذشته را شکل می‌دهد دیدگاه‌های آنان نیز در طول زمان دستخوش تغییر می‌شود.همه اینها اجزاء «چه کسی حرف می‌زند» است.

مصاحبه‌گر کیست؟
شکی نیست که تنها عامل مهم در ساخت مصاحبه، سؤالاتی است که مصاحبه‌گر می‌پرسد. وی درباره واقعه‌ای که از اهمیت تاریخی برخوردار است مفروضاتی را در ذهن خود دارد و سؤالاتش را بر همین اساس مطرح می‌کند که چارچوب فکری مصاحبه را شکل می‌دهد و جهت آن را مشخص می‌سازد. سؤالات مصاحبه‌گر برای راویان خوش‌سخن همچون میدانی است که می‌توانند تجارب خود را در آن محک بزنند. مصاحبه‌گر زرنگ و ماهر گوش شنوایی دارد و سعی می‌کند تا سؤالاتش را با نکاتی که بیان آنها از نظر راوی مهم است، هماهنگ نماید. با این وصف، تجربه توماس دابلین پس از مرور ذهنی مصاحبه‌هایش با خانواده‌های کارگران ذغال‌سنگ تقریباً برای همه مصاحبه‌گران اتفاق افتاده است. وی می‌نویسد:«روزی داشتم عکس‌های ایلا و تام استرول را که قبلاً با آنها مصاحبه کرده بودم نگاه می‌کردم. از اینکه عکس‌های زیادی از صحنه‌های شکار او و رفقایش در آلبوم بود ابراز تعجب کردم. به تام گفتم که چرا متوجه نشدم شکار تا این حد در زندگی تو اهمیت داشته است؟ وی با خوش‌رویی جواب داد: «آخه هیچ‌وقت نپرسیدی.»(23)
البته صرفاً سؤالات نیستند که مصاحبه‌گر با پرسیدن آنها می‌تواند بر چیستی گفته‌های راوی تأثیر بگذارد. مصاحبه‌گر نیز مانند راوی دارای هویت اجتماعی است که در داد و ستد مصاحبه به میدان می‌آید و نقش ایفا می‌کند. راویان نیز مصاحبه‌گران را محک می‌زنند و در این ارزیابی ذهنی تعیین می‌کنند که پاسخ مناسب به چنین شخصی چه چیزی می‌باشد، چه باید و چه نباید بگویند. بنابراین، پدربزرگی که نوه‌اش با او برای تهیه تاریخچه خانوادگی مصاحبه می‌کند طبیعتاً ابعاد و زوایای ناخوشایند گذشته را پنهان می‌کند تا نوه‌اش آسیب نبیند، الگوی خوب و مسئولیت‌پذیری از خود به نمایش بگذارد و اسطوره‌های خانوادگی را حفظ نماید. قبلاً نیز گفتم که هویت اجتماعی من به عنوان نوه تازه‌به‌دوران‌رسیده و کلاس‌بالای مهاجران لهستانی باعث می‌شد تا مصاحبه‌هایم با کارگران لهستانیِ صنایع کنسروسازی آمریکا احساس خاصی را دامن بزند که به زبان نمی‌آمد اما بر فضای مصاحبه تأثیر می‌گذاشت.

درباره چه چیزی حرف می‌زنند؟
دامنه موضوعات و عناوین مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بسیار گسترده است و شامل هر چیزی می‌شود، از معروف‌ترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصی‌ترین جزئیات زندگی راوی. البته نکته‌ای که به لحاظ تحلیلی اهمیت دارد شیوه شکل دادن راویان به روایت‌ها و نحوه انتخاب و چینش اجزاء مطالبی است که بیان می‌کنند. مصاحبه‌ها غالباً روایت‌های مبتنی بر نقشه و پیرنگ هستند به طوری که می‌بینیم راوی/قهرمان داستان بر موانع چیره می‌شود، بر مشکلات فائق می‌آید، از پلکان ترقی در اجتماع بالا می‌رود یا به رضایت درونی می‌رسد. البته استثنائاتی هم وجود دارند، اما این عرف که شاخصه بخش اعظم ادبیات غربی است، از گرایش‌های یک فرهنگ فردگرا، هدف‌محور، موفقیت‌خواه و حق‌به‌جانب و زیربنای مفروضاتی حکایت می‌کند که مردم برای درک و فهم تجارب‌شان بدان متکی هستند. همچنین شاید منعکس کننده تمایلات خودمحورانه و تشجیع‌کننده مصاحبه باشد یعنی فضایی که یک مصاحبه‌گر مؤدب و تحسین‌برانگیز از شخص دیگری می‌خواهد تا درباره زندگی خود سخن بگوید. در اینجا مقایسه چنین مصاحبه‌هایی با مصاحبه‌های راویانی در بیرون از جریان اصلی فرهنگ غربی می‌تواند آموزنده باشد. مردم‌شناسی به نام جولی کروک‌شانک در مصاحبه با زنان سرخپوست منطقه یوکان کانادا متوجه شد که آنان سؤالات او درباره موضوعات متداول تاریخی مانند تأثیر هجوم جویندگان طلا به منطقه کلوندایک یا احداث بزرگراه آلاسکا را با داستان‌هایی فوق‌العاده استعاری و سنتی پاسخ می‌دهند و قسم می‌خورند که اینها ماجراهای زندگی خودشان است. لذا عبور از تفاوت‌های فرهنگی و توافق درباره آنچه که تاریخچه یک زندگی را می‌ساخت به چالش سختی برای خانم کروک‌شانک تبدیل شده بود.(24)
راویان معمولاً تجربیاتی را که من نام «داستان‌های تمثال‌گونه»(25)  را بر آنها می‌گذارم در میان روایت‌های خود می‌گنجانند. اینها روایت‌های ملموس و خاصی هستند که راوی از نظر خودش آنها را مهم تلقی می‌نماید و غالباً نیز در قالب وقایعی منحصربه‌فرد و مقدس معرفی و با احساسات و عواطف شدیدی بیان می‌کند. از این رو مثلاً داستان زیر را یکی از زنان از دوران کودکی‌اش تعریف کرد تا نشان بدهد که ازخودگذشتگی و خیرخواهی برای او تا چه اندازه ارزشمند است:

«یه ماجرا هم از مادربزرگم بگم که عادت نداشت احساسش رو راحت نشون بده، اما یه روز شنید که خونواده‌ای که سه تا دختر داشتن حسابی توی تنگنا زندگی می‌کنن. دخترای اون خونواده همسن و سال دخترای خودش بودن. مادربزرگم تازه سه تا لباس قشنگ برای سه تا دخترای خودش دوخته بود. می‌دونین که اون‌وقتا دوختن لباس چقدر آدم رو خسته می‌کرد... حالا فکر می‌کنین مادربزرگم چیکار کرد؟ لباسای کهنه دختراش رو به اون خونواده داد؟ نخیر. همون لباسای نویی رو که با هزار مشقت دوخته بود داد به دخترای اون خونوادة تنگدست. من که هر موقع این خاطره به یادم میاد چشمام پر از اشک می‌شه.»(26)

یک کارشناس فرهنگ عامیانه به نام باربارا آلن معتقد است که عنصر داستانگونة تاریخ شفاهی از ماهیت اجتماعی مصاحبه حکایت می‌کند زیرا این عناصر در انتقال معنا به دیگران غالباً یک آگاهی جمعی نسبت به مسئله یا واقعه مهم به وجود می‌آورند. آلن با به‌کارگیری این مفهوم در تعدادی از مصاحبه‌هایی که با اهالی مناطق کوهستانی میانه انجام داده بود موفق به شناسایی داستان‌هایی از چند مقوله مشخص شد. مقوله‌هایی مانند نحوه مهاجرت مردم به غرب، مشکلات‌شان با وضعیت زمین و ‌آب و هوای منطقه، «استقامتی» که برای ادامه بقای خود نیاز داشتند همگی بر این امر دلالت می‌کنند که چنین مضامینی در شعور جمعی بخش وسیعی از انسان‌های منطقه رسوب کرده است. مسئله این نیست که داستان روایت‌شده اساساً مبنای حقیقی داشته باشد یا نداشته باشد؛ حقیقت چنین ماجراهایی یک حقیقت تفسیری است، یعنی معنای آن و اینکه مظهر چه چیزی می‌باشند برای ما مهم است.(27)

چیزی که گفته نمی‌شود به اندازه چیزی که گفته می‌شود اهمیت دارد، یعنی نکته یا مطلبی که راوی بد تعبیر می‌نماید، آن را نادیده می‌گیرد یا از بیانش طفره می‌رود. سکوت بر معانی متعددی دلالت دارد مانند یک سوءتفاهم ساده؛ ناراحتی از یک موضوع دشوار یا حساسیت‌برانگیز؛ عدم اعتماد به مصاحبه‌گر؛ یا قطع ارتباط معرفتیِ مصاحبه‌گر و راوی. با دختر مهاجری درباره زندگی‌اش در اواسط قرن بیستم در شهر بالتیمور مصاحبه می‌کردم. از او پرسیدم که آیا بعد از ازدواجش به شغلی بیرون از خانه هم مشغول بوده است. پاسخ منفی داد و به بحثی درباره زندگی زناشویی‌اش وارد شد. اما کمی بعد در همین مصاحبه تصادفاً به زبان آورد که چند سال بعد از ازدواجش شب‌ها به رستورانی می‌رفته و کار پیشخدمتی را انجام می‌داده است. وقتی از او علت این تناقض در روایتش را جویا شدم، گفت که هیچ وقت به این قضیه نیندیشیده بود که پیشخدمتی در رستوران دوستش عملاً «شغل» به حساب آید چون هلن صاحب رستوران، دوست و همسایه‌اش بود و او نیز «کمک می‌کرد تا باری از دوشش برداشته شود».
سکوت همچنین معانی فرهنگی گسترده‌ای می‌تواند داشته باشد. لوئیزا پاسرینی، مورخ ایتالیایی، دریافته بود که اعضای طبقه کارگری شهر تورین غالباً از فاشیسم که حکومتی سرکوبگر تشکیل داده و بر زندگی این مردم به هر حال تأثیرات عمیقی گذاشته بود، سخنی نمی‌گویند. وی تاریخچه زندگی عده‌ای از این مردم را ضبط نموده بود. حتی وقتی که مستقیماً از آنان می‌پرسید، از مراحل ظهور فاشیسم در دهه 1920 سریع عبور کرده و مستقیماً به افول آن در جنگ دوم جهانی می‌پریدند و از هر گونه بحثی درباره سال‌های سلطة سیاسی فاشیسم پرهیز می‌کردند. پاسرینی از یک سو چنین سکوت یا اجتنابی را شاهدی بر یک «زخم کهنه، فنا شدن ناگهانی و دردناک چندین سال از زندگی انسان، دملی چرکین در تجربه روزمره» بخش وسیعی از مردم و از سوی دیگر، اشتغالات مردم به فراز و فرودهای زندگی عادی خود-یعنی «شغل، ازدواج، فرزندان»- حتی در دشوارترین و پریشان‌ترین شرایط زمانه تعبیر می‌نماید.(28)

چرا حرف می‌زنند؟
هدف صریح و ضمنی، آگاهانه و ناآگاهانه مصاحبه نیز بر روایت مؤثر است و شکل آن را تعیین می‌نماید. نسلی از مورخان اجتماعی می‌کوشیدند تا محور کنکاش‌های تاریخی را از سیاست‌های حزبی و تمرکز بر شخصیت‌های معروف دور نموده و به سمت درک زندگی روزمرة مردم عادی سوق دهند. در نتیجه، مصاحبه‌های‌شان غالباً مملو از جزئیات فعالیت‌های شغلی، زندگی خانوادگی، مردم محله و رفت و آمد به کلیساست اما از فعالیت‌های مسئولان محلی سخن چندانی در آنها پیدا نمی‌شود. مصاحبه‌ها همچنین غالباً تمرینی برای احیای تاریخی است، تلاش‌هایی برای تلنگر زدن به حافظه جمعی و تجدید حیات یک موضوع یا واقعه دقیقاً در برهه‌ای که در حال محو شدن از ذهن مردم است-مانند مصاحبه‌های متعدد و مفصلی که در دهه 1960 و دهه 1970 با مهاجران قبل از جنگ جهانی اول صورت می‌گرفت. و از جمله سیل مصاحبه‌هایی که به تازگی درباره جنگ جهانی دوم، هولوکاست و جنبش‌های حقوق مدنی انجام شده‌اند. این مصاحبه‌ها معمولاً راوی را به نشاط می‌آورند. شور و شوق یادآوری و لذت حاصل از این عمل همچون پالایه‌ای احساسات احیاناً تلخ را می‌زدایند حتی اگر راوی خود با فقدان و ناکامی، یأس و آرزوهای تحقق‌نیافته مواجه شود. پروژه‌های جامعه‌محور تاریخ شفاهی که غالباً سعی دارند احساس هویت و غرور بومی را استحکام ببخشند، با تبانی و توافق راوی و مصاحبه‌گر برای ارائه بهترین و خوشایندترین چهره آن جامعه، از زوایا و جنبه‌های دشوارتر و جنجالی‌تر تاریخ جامعه مورد نظر عبور می‌کنند. از این جدی‌تر زمانی است که مصاحبه‌‌های راویان قرار است روی سایت‌های اینترنتی گذاشته شود و میلیون‌ها مخاطب به آن دسترسی داشته باشند. در چنین مواقعی احتمال خودسانسوری راویان به مراتب بیشتر از راویانی است که مصاحبه‌های‌شان به بایگانی اسناد سپرده می‌شود و صرفاً در اختیار محققان قرار می‌گیرند. انگیزه‌های شخصی می‌توانند بر مصاحبه سایه بیفکنند. مصاحبه‌گری که مصاحبه‌شونده‌اش را دوست دارد و یا تحسینش می‌کند به احترام او ممکن است از پرسیدن سؤالات چالشی اجتناب کند؛ راوی یا مصاحبه‌شونده‌ای که به شأن و حیثیت اجتماعی‌اش خیلی اهمیت می‌دهد ممکن است از پاسخ دادن به سؤالاتی که وجهه مردمی‌اش را لکه‌دار می‌کند طفره برود.

چه شرایطی برای مصاحبه باید رعایت شود؟
شرایط مصاحبه نیز در یادآوری خاطرات راوی مؤثر است. عموماً مصاحبه‌هایی که با آمادگی قبلی مصاحبه‌گر و راوی صورت می‌گیرند به احتمال زیاد حاوی گزارش‌های کامل‌تر و مشروح‌تری خواهند بود تا مبادلات کلامی برنامه‌ریزی‌نشده و بی‌مقدمه. به همیم ترتیب است آسایش روحی و جسمی و برخورداری از زمان کافی که ذهن راوی را باز نموده و بدون دستپاچگی به یادآوری او کمک می‌کند. یادم می‌آید دو ساعت از یک روز پرمشغله کاری را به مصاحبه با یکی از فعالان حقوق مدنی اختصاص دادم. از قضا راوی‌ام نیز استثنائاً از فهم و درایت تاریخی بسیار بالایی برخوردار بود و سؤالاتم را نه تنها با دقت خاص بلکه با تعمق قابل توجهی درباره اهمیت بالای فعالیت‌هایش پاسخ می‌داد. دو ساعت از مصاحبه که گذشت کم‌کم داشتم نگران کارهای دیگرم در آن روز می‌شدم؛ ضمن آنکه از ظهر گذشته بود و دلم از گرسنگی مالش می‌رفت. لذا بخش آخر مصاحبه تقریباً سرسری صورت گرفته است. بهتر بود مصاحبه را بیشتر از یک ساعت و نیم ادامه نمی‌دادم و دنباله آن را به روز دیگری موکول می‌کردیم.
شرایط بیرونی دیگری نیز می‌توانند مصاحبه را تحت تأثیر قرار بدهند. برخی از مورخان شفاهی معتقدند که مکان مصاحبه به طور ناملموسی بر نوع مطالب راوی و نحوه بیان آنها تأثیر می‌گذارد. مثلاً مصاحبه در دفتر کار راوی حالتی رسمی و غیر صمیمی به خود می‌گیرد و مصاحبه‌شونده به جای پرداختن به زندگی خصوصی‌اش وارد فعالیت‌های عمومی می‌شود. همین گونه است مصاحبة همزمان با بیش از یک نفر یا وقتی که نفر سومی در جلسه مصاحبه حضور دارد. راوی در چنین شرایطی احساس محدودیت و تنگنا می‌کند و گفت‌وگویی صمیمانه در محیطی اختصاصی تبدیل به یک ملاقات عمومی می‌شود. اغلب فکر می‌کنم مصاحبه همزمان با چند عضو یک خانواده بیش آنکه بر اصل موضوعِ مورد نظر مصاحبه‌گر متمرکز شود روابط اعضای خانواده را ثبت می‌کند.

خلاصه‌ای از سؤالاتی که می‌توان پرسید
برای ارزیابی مصاحبه تاریخ شفاهی به سؤالات زیر توجه کنید:
1-راوی کیست؟
راوی با وقایع مورد نظر مصاحبه‌گر چه نسبتی دارد؟
راوی با بیان روایت خاص خود از وقایع چه سودی می‌برد؟
هویت و جایگاه اجتماعی راوی چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه بگذارد؟
راوی چگونه خود را در مصاحبه معرفی می‌نماید؟
شخصیت راوی در طول مصاحبه دچار چه تغییراتی می‌شود؟
چه نوع تأثیرات شخصی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند نحوة بیان راوی را شکل بدهد؟
خاصه توجه کنید که وقایع مورد بحث، در دیدگاه عموم مردم چه جایگاهی دارند و فرهنگ عمومی چگونه ممکن است روایت راوی را شکل دهد.
2-مصاحبه‌گر کیست؟
مصاحبه‌گر با چه پیشینه و علایقی به موضوع مصاحبه وارد می‌شود؟
پیشینه و علایق مصاحبه‌گر چگونه ممکن است بر مصاحبه تأثیر بگذارد؟
سؤالات مصاحبه‌گر چگونه ممکن است شکل روایت ماجرا را تعیین نموده و بر آن تأثیر بگذارد؟
آیا مصاحبه‌گر آمادگی‌های لازم را برای مصاحبه کسب کرده است؟
مهارت و زیرکی مصاحبه‌گر برای هدایت راوی به سمتی که داستانش را طبق شیوه و نظر او بیان کند تا چه حد است؟
هویت و جایگاه اجتماعی مصاحبه‌گر چه تأثیری می‌تواند بر مصاحبه‌شونده، و روند مصاحبه داشته باشد؟
تعامل راوی و مصاحبه‌شونده چگونه ممکن است مطالبی را که در مصاحبه بیان می‌شود تحت تأثیر قرار دهد؟
آیا مصاحبه‌گر از قبل با مصاحبه‌شونده ارتباطی داشته است؟
این ارتباط قبلی چگونه ممکن است مصاحبه را تحت تأثیر قرار دهد؟
3-چه مطالبی در مصاحبه گفته شده است؟
راوی چگونه مصاحبه را شکل داده است؟
طرح یا پیرنگ داستان راوی چیست؟
از این پیرنگ چه چیزهایی درباره نوع نگرش راوی به تجربه‌اش دستگیرمان می‌شود؟
راوی برای سهل‌الهضم کردن تجربه‌اش از چه حکایات، آرایه‌های ادبی و مضامینی استفاده می‌کند؟
کاربرد چنین ابزارهایی چه چیزی درباره نوع نگرش راوی به تجربه‌اش به ما می‌فهماند؟
راوی از بیان چه چیزهایی اجتناب نمود یا طفره می‌رود؟
راوی درباره چه چیزهایی با علاقه، اشتیاق یا قطعیت سخن می‌گوید؟
از حالات مختلف روحی و روانی راوی چه چیزی دستگیرمان می‌شود؟
آیا پیش آمده است که راوی به سؤالی پاسخ نداده باشد؟
علت این کار چه می‌تواند باشد؟
آیا خطاهای به لحاظ حقایق مطروحه در روایت وجود دارد؟
آیا از انسجام درونی برخوردار است؟
سهم شما در بروز این خطاها و آشفتگی‌ها چقدر است؟
روایت راوی چگونه با دیگر منابع و مصاحبه‌ها چفت و بست می‌شود؟
تفاوت‌های فاحش را چگونه می‌توانید توجیه یا تبیین کنید؟
4-این مصاحبه با چه هدفی صورت گرفته است؟
هدف مصاحبه چه نقشی در شکل‌گیری محتوا، منظر و لحن مصاحبه ایفا نموده است؟
5-مصاحبه در چه شرایطی انجام شده است؟
مکان مصاحبه چه تأثیری بر نوع مطالب بیان‌شده در مصاحبه داشته است؟
در صورتی که شخص سومی در جلسه مصاحبه حضور داشته است،‌ این حضور چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه گذاشته باشد؟
آیا از سلامت روحی و جسمی راوی و مصاحبه‌شونده مطلع بوده‌اید؟
این عامل چه تأثیری ممکن است بر مصاحبه گذاشته باشد؟

نمونه تفسیر
ابتدا مصاحبه
در دهه 1990 یک مربی بهداشت به نام پاتریشیا فابیانو(29)  به عنوان بخشی از تحقیقاتش درباره باشگاه دختران «پنج‌شنبه اول»(30)  با فردی به نام خانم دُلارس بورداس کازکو از اهالی شهر مکیس‌راکس در ایالت پنسیلوانیا مصاحبه کرد. این باشگاه متعلق به زنانی از طبقه کارگر است که ظرف چهار دهه گذشته تا امروز در نخستین پنج‌شنبه هر ماه گرد هم می‌آیند. فابیانو برای بررسی رابطه بین نظام‌های غیر رسمی حمایتی و بهداشت که معرف حس اتحاد و رفاه بین مردم است با هفت تن از اعضای باشگاه مذکور مصاحبه‌هایی انجام داد که مصاحبه با خانم کازکو نیز از این جمله محسوب می‌شود. او در این مصاحبه از خاطرات و تجربیات دوران شغلی‌اش در کمپانی دراوو(31)  که یک کارخانه صنعتی در نزدیکی مکیس‌راکس بود سخن می‌گوید.
«ژوئن 1972 بود که برای کار به کمپانی دراوو رفتم، دنبال پیشرفت نبودم، فقط می‌خواستم کمک‌خرج شوهرم باشم، چون خیلی داشت بهمون فشار می‌اومد. اصلاً نمی‌شد با یه حقوق زندگی کرد. هیچی برامون باقی نمی‌موند. از اول ماه تا آخر ماه تنها با همون چندغاز می‌گذروندیم. درآمد دیگه‌ای نداشتیم و باور کنین حتی نمی‌تونستیم به تعطیلات بریم... . والری دوازده سال داشت و دیانا هم نه ساله بود که یه کار نیمه‌وقت را قبول کردم. برای من خوب بود. اولش سه روز توی هفته کار می‌کردم. بعد می‌دونین چی شد؟ ازم خواستن چهار روز در هفته بمونم. همینجور پیش می‌ره تا اینکه بهت می‌گن پنج روز در هفته براشون کار کنی بی اونکه مزایایی بهت بدن. از مرخصی باحقوق که خبری نبود. آخرش بهم پیشنهاد کار تموم‌وقت دادن که پیش خودم گفتم من همین الآن هم دارم پنج روز در هفته کار می‌کنم و باهاش کنار اومدم. من تموم زندگیم اونجا می‌گذشت... خیلی هم راحت بودم به همین خاطر تبدیل شدم به کارمند تموم‌وقت.»
دوران شغلی او ظرف چند سال دستخوش تغییراتی شد:
«این وضع سه سال ادامه داشت تا اینکه بهم پیشنهاد دادن مدیر بشم. من که از مدیریت چیزی نمی‌دونستم. قبول کردم ولی به خودم می‌گم چجوری از پسش براومدم؟ آموزش رسمی که ندیده بودم. مدرک دانشگاهی که نداشتم، اونا به من گفتن مدیر خدمات ماشین‌نویسی بشم. ده تا دختر زیر دستم کار می‌کردن. مسئولیت برنامه کارآموزی دانشجوهایی که به آموزشگاه حرفه‌ای می‌رفتن و توی دراوو کار می‌کردن هم جزوش بود. سازمان‌دهی این برنامه. مصاحبه. قبلاً برای مصاحبه‌ها آموزش رسمی ندیده بودم اما با مردم مصاحبه می‌کردم. باید بر عملکرد کارمندان نظارت می‌کردم. راهنمای شغلی می‌نوشتم. شاید یه بخشی از اون به خاطر اینه که ذاتاً استعداد سازمان‌دهی دارم. استعداد سازمان‌دهی و مدیریت یا اکتسابیه و یا با شخصیت شما عجین شده. شما کدومش رو دارین؟
الآن که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که هر چهار سال تغییراتی تو زندگیم به‌وجود می‌اومد. به قسمت سیستم‌های اتوماسیون منتقل شدم که مسئولیت اتوماسیون دفاتر، آزمایش نرم‌افزار و مشاوره داشتم. خیلی شوق داشتم به دانشگاه برم و مدرک بگیرم. تصور نمی‌کردم بتونم دانشگاه رو چهار ساله تموم کنم، اما دلم می‌خواست بالاخره یه فوق‌دیپلم بگیرم. دراوو به بعضی‌ها کمک‌هزینه تحصیلی می‌داد. اول باید خودمون هزینه‌های تحصیلمون رو می‌پرداختیم و بعد اونا جبران می‌کردن. کلاس‌هام رو شروع کردم. دوازده سال طول کشید اما بالاخره فوق‌دیپلم مدیریت بازرگانی گرفتم. خودستایی نمی‌کنم اما از اینکه تونستم از پسش بربیام احساس غرور می‌کنم، آخه تموم‌وقت کار می‌کردم، خونواده هم که بود، هر وقت که احتیاج داشتن باید اضافه‌کاری هم می‌کردم... .»
سپس در سال 1988 وی را اخراج کردند. بحران بیکاری باعث شد برنامه‌های زندگی او دچار بی‌نظمی شود و او را وادار کرد تا در گزینه‌هایش تجدید نظر کند:

«بعد از شونزده سال کار در دراوو، واحد شغلی من رو حذف کردن چون کارخونه می‌خواست تعدیل نیرو بکنه. همیشه پسِ ذهنتون می‌گین کاش اخراجم می‌کردن تا می‌رفتم خونه و استراحت می‌کردم. اما کسی به این فکر نمی‌کنه که اگه راستی‌راستی اخراج بشه بعدش باید چیکار بکنه. به هر حال واحد اداری من رو حذف کردن و اخراج شدم. دو هفته بهم مهلت دادن. خیلی‌های دیگه که حکم اخراجشون رو گرفته بودن با عصبانیت لوازمشون رو برداشتن و محل کارشون رو ترک کردن. من هم اولش از کارخونه اومدم بیرون اما دوباره برگشتم به دفترم. همکارام از کنارم می‌گذشتن و داشتن دودوتا چهارتا می‌کردن. می‌دونستن من هم اخراج شدم اما سر درنمی‌آوردن چرا هنوز داشتم کار می‌کردم. راستش راه حل دیگه‌ای به ذهنم نمی‌رسید. خب یه پروژه‌ای دستم بود که باید تمومش می‌کردم. ظرف دو هفته باقیمونده هم تمومش کردم و بعد لوازمم رو برداشتم و رفتم. چرا؟ چون دراوو به من استفاده رسونده بود. تحصیل کردم. حقوق گرفتم. ضمن اینکه قرارداد باهاشون داشتم که پروژه آخر رو تموم کنم و همین کار رو هم کردم. طور دیگه‌ای نمی‌تونستم عمل کنم.
ولی روزی که باید از کارخونه می‌رفتم بدترین روز زندگیم بود. انگار تو یه برزخ گیر افتاده بودم. همه جا بودم و هیچ جا نبودم. به خودم می‌گفتم از این مرخصی لذت ببر. از مزایای «مهلت کاریابی» می‌تونستم استفاده کنم. یه مدتی باهاش کلنجار رفتم و صبح‌ها به جای ساعت هشت، ساعت هشت و نیم می‌اومدم تا توی آسانسورها میون مردم گیر نیفتم. به همین دلیل دیر می‌اومدم و ساعت چهار عصر می‌رفتم چون باید کار پیدا می‌کردم. خودم رو توی برزخ می‌دیدم. انگار هویتم رو از دست دادم. اما اینجور هم نبود. من دُلارس کازکو بودم، اما بعدش قاطی می‌کردم و می‌گفتم نه! من زن استیو نیستم، من مادر والری نیستم، من مادر دیانا نیستم، من دختر جولیا بورداس نیستم. توی بد برزخی دست و پا می‌زدم، احساس بی‌هویتی می‌کردم. فقط با همین الفاظ می‌تونم اون روزا رو توصیف کنم. من حقوق بیکاری می‌گرفتم. استیو داشت کار می‌کرد و حق سنوات خدمت هم تا پایان سال بهم داده بودن. چی باعث می‌شد دنبال یه کار دیگه بگردم؟ خودم هم نمی‌دونم. دوستم جوانا می‌گفت پاک خل شدی. بتمرگ خونه‌ات. اما سر درنمی‌آرم. هنوز هم سر درنمی‌آرم.
ذهنم همش درگیر بود. «برم سراغ یه شغل دیگه؟» مثلاً فروشندگی. آخه من که فروشندگی بلد نیستم، چون نمی‌تونم جنسی رو بفروشم، اصلاً تو خونم نیست. نمی‌تونم به کسی دروغ بگم. خوب حساب کردم و دیدم فروشندگی به درد من نمی‌خوره. بهترین پستی که در کارخونه داشتم مسئولیت اتوماسیون دفاتر بود و بعدش مسئولیت قسمت پست صوتی و جلسات آموزشی. کم‌کم فهمیدم که وظیفه‌م رو تو زندگی درست انجام ندادم. باید معلم می‌شدم. افسوس می‌خورم که چرا به دانشگاه نرفتم. اما اون وقتا عقل امروز رو نداشتم یا نمی‌دونستم از زندگی چی می‌خوام. پدر و مادرم دوست داشتن من رو به دانشگاه بفرستن، ولی من دوست نداشتم اونها تو تنگنا قرار بگیرن چون از پسِ هزینه‌هاش برنمی‌اومدن. به همین خاطر فقط شش ماه به آموزشگاه حرفه‌ای رابرت موریس رفتم. تازه بعد از اخراجم بود که فهمیدم وظیفه زندگیم رو درست انجام ندادم. اما اون موقع که هجده سالم بود اینا رو نمی‌فهمیدم.»(32)  

و اکنون تحلیل مصاحبه
یادآوری می‌کنم که کازکو تاریخچه زندگی خانوادگی و شغلی‌اش را برای پاتریشیا فابیانو تعریف کرده است. موضوع تحقیقات او به گروهی از زنان که چهل سال به طور غیر رسمی در پنج‌شنبه‌های اول هر ماه گرد هم می‌آمدند اختصاص داشت. فابیانو مصاحبه‌گر خوبی است. او خود را برای مصاحبه آماده کرده بود و هدف تحقیقاتش را برای خانم کازکو هم تشریح کرده بود تا برای مصاحبه آمادگی داشته باشد. فابیانو آشنایی طولانی‌مدتی با کازکو دارد و خود نیز فرد مطلعی است اما به دنیای کازکو تعلق ندارد. با این وجود، احترام عمیقی به او می‌گذارد و به باشگاه‌شان به دیده تحسین می‌نگرد بدین معنا که بر ارزش این محفل واقف است و قصد دارد نحوه فعالیت‌ها آنها برای ارتقاء سطح بهداشت را بشناسد. فابیانو می‌کوشد تا سیر شکل‌گیری و ماجراهای این باشگاه را در یک قاب فراگیر و جامع بیوگرافیک، اجتماعی و به عبارتی تاریخی قرار دهد. همین ملزومات در مصاحبه است که بین او و راوی علقه ایجاد می‌کند و صحنه را برای یک کنکاش خلاقانه مهیا می‌سازد. کازکو تلاش می‌کند به سؤالات فابیانو پاسخ‌های عاقلانه، عمیق و صادقانه بدهد و همین خصوصیت نیز بر وزانت و غنای روایت او می‌افزاید که متأسفانه در متن ویراستة مصاحبه انعکاس نیافته است.
نوع سؤالات فابیانو در تحقیقش از جنسی است که کازکو را بر سر شوق می‌آورد تا در بیان زندگی‌اش از گنجینه استدلالات شخصی و اجتماعی استفاده کند و منظورش را به مصاحبه‌گر بفهماند. کازکو نیز همانند اکثر افرادی که در چارچوب متفرد مصاحبه سخن می‌گویند، خودش را در کسوت یک قهرمان معرفی می‌کند. او بازمانده قوی‌بنیه و انسان اخلاقگرایی است که کارش را حتی بعد از اخراج ادامه می‌دهد و به شغلی مانند فروشندگی که آلوده به دروغ و فریب است وارد نمی‌شود. این تحقیق بر مفروضاتی استوار شده است که یک روایت مترقی حول محور رشد اعتماد به نفس و استقلال را در ذهن مخاطب شکل بدهند. از قضا، موضوع تحقیق قرابت عجیبی با اندیشه فمینیستی معاصر که دم از آرمان‌های زنانه و حق اشتغال زنان متأهل می‌زند، دارد. البته کازکو خودش را فمینیست معرفی نمی‌کند، اما در روایات او مفروضات و ادبیات فمینیستی موج می‌زند و آنگاه که هویت او با از دست دادن شغلش با چالش روبه‌رو می‌شود از گزینه‌های محدود و فرصت‌های از دست‌رفته زندگی که به خاطر محدودیت‌های شخصی(اون وقتا عقل امروز رو نداشتم[که در سن هجده سالگی به دانشگاه برم]) و تنگناهای منبعث از طبقه اجتماعی خانواده‌اش(از پس هزینه‌هاش برنمی‌اومدن) بر او تحمیل شده است سخن می‌گوید. هر چند این مصاحبه بدون حضور اغیار و در خانه کازکو انجام شده است اما شباهت فراوانی با محتوا، لحن و چشم‌انداز مصاحبه‌های فابیانو با شش عضو دیگر باشگاه دارد زیرا زندگی این زنان شبیه به هم بوده است. اما قابل استنباط است که روایت‌های فردی آنها از مکالمات و گفت‌وگوهای چهل ساله‌ای که درباره شکل و معنای زندگی‌شان داشته‌اند تأثیر پذیرفته است. مصاحبه‌های فابیانو این درک و تفاهم را آشکار کرد و در پیشانی ذهن آنان آورد.
ارزیابی مصاحبه بدین شیوه به هیچ وجه آن را در حد و اندازه‌های لذت بردن از یک احساس خوشایند یا گفتن چیزهایی که مصاحبه‌گر مایل به شنیدن آنهاست پایین نمی‌آورد. همچنین دال بر این نیستند که تهی از حقیقت می‌باشند و یا همه ارزش یکسانی با هم دارند-بعضی از آنها پرمایه‌تر، عالمانه‌تر، و عمیق‌تر از دیگر مصاحبه‌هاست و اطلاعات بیشتری برای تحلیل‌های تاریخی در اختیار مورخ و مصاحبه‌گر یا مخاطب قرار می‌دهد. ضمن آنکه به ما کمک می‌کند تا ماهیت ریشه‌دار، مشروط و ذهنی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی را درک کنیم.

تاریخ شفاهی در اینترنت
فناوری‌های الکترونیکی زمینه و امکاناتی را فراهم ساخته است تا مجموعه‌های موجود تاریخ شفاهی به واسطه انتشار صوت و تصویر مصاحبه‌های واقعی و متن پیاده‌شدة آنها در اینترنت برای جمعیت بسیار عظیمی قابل دسترسی باشد. در حالی که عمومِ مورخان شفاهی، فرصت‌های انتشار جهانی آثارشان از طریق اینترنت را مغتنم شمرده‌‌اند، بسیاری از آنها نسبت به سهولت دسترسی به این آثار در وب‌سایت‌ها که احتمال سوءاستفاده از مصاحبه‌های موجود را افزایش داده است، نظر خوشی ندارند. انتشار مصاحبه‌های انجام‌شده در دوران قبل از فراگیری فناوری اینترنت بدون اجازه صریح راوی موجب دردسرهای ویژه‌ای می‌شود؛ بسیاری از مورخان معتقدند که انتشار اینترنتی این مصاحبه‌ها ناقض حقوق راوی در تعیین میزان و سطح دسترسی به مصاحبه‌های‌شان است. مشکل دیگر این است که هر کسی می‌تواند در فضای اینترنت هر مطلبی را با هر کیفیتی منتشر کند.
صرفنظر از این نگرانی‌ها باید بگوییم که انتشار مصاحبه‌ها از طریق اینترنت دارای مزیت‌های متعددی فراتر از صرفِ دسترسی است. موتورهای جست‌وجوی الکترونیکی به کاربران امکان می‌دهد تا به سهولت و به سرعت و بدون نیاز به گوش دادن به ساعت‌ها نوار یا ورق زدن صدها یا هزاران صفحه متن پیاده‌شدة مصاحبه‌ها مطالب منطبق با علایق خود را شناسایی و پیدا کنند. لینک‌های فوق‌‌متنی(Hypertext) منتخب یا پانویس‌های مصاحبه‌ها که با کلیک کردن روی آنها می‌توان به متن کامل دسترسی یافت به خواننده امکان می‌دهد تا یک نظریه یا نقل قول را در متن کاملش بخواند؛ میزان دقت نویسنده یا مؤلف در حفظ انطباق صدای راوی با متن پیاده‌شده مصاحبه‌اش را بسنجد؛ و ارزیابی کامل‌تری از نوع تفسیر نویسنده یا مؤلف از روایت راوی به دست بیاورد. انتشار اینترنتی روایت‌ها امکانی است که بدان وسیله می‌توان شفاهیت تاریخ شفاهی را استمرار بخشید و این جالب‌ترین مزیت اینترنت است. تقریباً بیست سال پیش، آلساندرو پورتلی به درستی گفته بود که تاریخ شفاهی در وهله اول یک پدیده شفاهی است بدین معنا که «لحن و بلندی و کوتاهی صدا و ضرباهنگ کلام مردم حاوی معانی تلویحی و اشاراتی است که در نوشتار قابل تفهیم نیستند... . ممکن است در عبارات راوی، بسته به آهنگ کلامش، معانی ضد و نقیضی برداشت شود که امکان تفهیم آن به شکل عینی در متن وجود ندارد، اما پیاده‌کننده نوار مصاحبه تا حدودی شاید با کلمات خودش آنها را روشن ساخته باشد.»(33) مثلاً می‌توان به کنایه اشاره کرد که با لحن صدا می‌توان به آن پی برد نه با کلمات. بنابراین اگر جمله‌ای کنایه‌دار نوشته شود نمی‌توان کنایه را فهمید. به همین گونه است شنیدن گزارش‌های راوی به جای خواندن متن مکتوب روایت‌های‌شان که باعث می‌شود تأثیر عمیق‌تر، انسانی‌تر و سه‌بعدی‌تری از سخنان آنها بگیریم. پس نیازی به توضیح ندارد که انتشار اینترنتی مصاحبه‌های تاریخ شفاهی به احتمال زیاد مفیدتر از انتشار مکتوب آنهاست.

معرفی چند سایت تاریخ شفاهی
تاریخچه زندگی آمریکائیان، دستنوشته‌هایی از پروژه نویسندگان فدرال، 1940-1936
Library of Congress, American Memory
http://memory.loc.gov/ammen/wpaintro//wpahome.html
تصاویر و متن پیاده‌شدة نزدیک به 2900 تاریخچه زندگی که از سال 1936 تا 1940 گردآوری شده‌اند در این سایت قابل دسترسی و استفاده است. این اسناد محصول تلاش بیش از 300 نویسنده است که با حمایت پروژه نویسندگان فدرال متعلق به سازمان توسعه مشاغل چنین دستاوردی را به ظهور رسانده‌اند. پیش‌نویس و متن نهایی هر یک از تاریخچه‌ها را در قالب‌های مختلفی روی سایت گذاشته‌اند که شامل روایت، گفت‌وگو، گزارش و تاریخ‌های شفاهی نمونه می‌باشد. در هر از این عناوین مواردی مانند خانواده، میزان تحصیلات و درآمد، شغل، گرایش‌های سیاسی، مذهب، آداب و رسوم، وضعیت سلامت روحی و جسمی و همچنین ملاحظاتی درباره فرهنگ و جامعه راوی قید شده‌اند.

آرشیوهای مجموعه‌های تاریخ شفاهی و هنر آمریکا
Smithsonian Institution, Archives of American Art
http://www.archivesofamericanart.si.edu/oralhist/oralhist.html
متن مصاحبه با بیش از 180 تن از هنرمندان رشته‌های مختلف در این سایت قابل دسترسی است که از آن جمله می‌توان به متن مصاحبه با لوئیس نِوِلسون، ریچارد دیبِنکورن و روب گولدبرگ اشاره نمود. در این پروژه کوشش شده است تا مصاحبه‌هایی با هنرمندان تگزاس و ایالت‌های جنوب غربی، شمال غربی، لاتین‌تبارها، سیاه‌پوستان، آسیایی‌تبارها و زنان هنرمند کالیفرنیای جنوبی انجام و روی سایت گذاشته شود. در دهه 1960 در قالب اجرای «طرح نوین و برنامه تاریخ شفاهی هنر» با 400 هنرمند مصاحبه شد که متن بیش از 50 مصاحبه نیز در این سایت قابل دسترسی و بهره‌برداری است.

برده‌زادگان: روایت‌های بردگان به کوشش نویسندگان پروژه نویسندگان فدرال، 1938-1936
Library of Congress, American Memory
http://Icweb2.loc.gov/ammem/snhtml/snhome.html
این سایت که محصول تلاش جمعی «واحد دستنوشته‌ها، متون چاپی و تصاویر» کتابخانة کنگرة‌ آمریکاست بیش از 2300 روایت اول شخص درباره اوضاع و شرایط زندگی بردگان را در خود جای داده است. این کار با حمایت پروژه نویسندگان فدرال متعلق به سازمان توسعه مشاغل در دهه 1930 انجام شد و در سال 1941 نیز از آنها میکروفیلم تهیه کردند که در 17 جلد به نام «روایت‌های بردگان: تاریخ عامیانة بردگی در ایالات متحدة آمریکا از زبان بردگان سابق» در آرشیو نگهداری می‌شوند. متن دیجیتالی هر یک از روایت‌ها حاوی نکاتی مانند نام راوی، مکان و زمان مصاحبه، نام مصاحبه‌گر، اطلاعات فهرست‌بندی و طول متن پیاده‌شده می‌باشد.

بایگانی دیجیتالی حقوق مدنی در میسی‌سیپی
McCain Library and Archive, University of Southern Mississippi
http://www.lib.usm.edu/~spcol/crda/index.html
در این سایت، 125 تاریخ شفاهی مربوط به جنبش حقوق مدنی قابل دستیابی است که اطلاعات آنها از مرکز مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه میسی‌سیپی اخذ شده است. از برجسته‌ترین مصاحبه‌های موجود در این مجموعه می‌توان به مصاحبه با رهبران حقوق مدنی نظیر چارلز کاب، چارلز اِوِرز و آرون هِنری اشاره کرد. شخصیت‌های موافق و مخالف جنبش مدنی نیز از دیدگان نافذ تاریخ شفاهی پنهان نمانده و اطلاعاتی درباره برخی از آنان مانند راس بارِنت، فرماندار نژادپرست، شخصی به نام ویلیام جِی سیمونز، رهبر شورای ملی شهروندان سفیدپوست، و همچنین اِرل جانستون، رهبر تشکیلات همبستگی کشوری، برای بهره‌برداری علاقمندان درج شده‌ است. قطعات صوتی کوتاهی از 25 مصاحبه روی سایت قرار دارد. هر مصاحبه مشتمل بر یک بیوگرافی مفصل، فهرست عناوین مورد بحث، متن مصاحبه و اطلاعاتی مشروح درباره مصاحبه، مصاحبه‌گر، مصاحبه‌شونده، عناوین، مقطع زمانی و مناطق مورد نظر برای مصاحبه می‌باشد.

مجموعه تاریخ شفاهی مرکز تاریخ IEEE
Institute of Electrical and Electronics Engineers, Inc.
http://www.ieee.org/organizations/history_center/oral_histories_menu.html
این مجموعه مشتمل بر مصاحبه با «180 تن از متخصصانی است که دنیا را در قرن بیستم متحول کردند.» مقولاتی که در مصاحبه‌های مذکور بدانها پرداخته شده عبارتند از تاریخ ادغام مؤسسه مهندسان برق آمریکا با مؤسسه مهندسان رادیویی برای تشکیل مؤسسه مهندسان برق و الکترونیک(IEEE)؛ مصاحبه با مهندسان و مدیران شاخص و سرشناس برق ژاپن؛ پنجاهمین سالگرد آزمایشگاه تشعشعات MIT؛ تواریخ شفاهی آزمایشگاه‌های RCA در اواسط دهه 1970؛ و مجموعه شرکای فردریک ایی تیرمان.

مانند یک خانواده: شکل‌گیری دنیای یک کارخانه پنبه‌پاک‌کنی در ایالت‌های جنوبی
James Leloudis and Kathryn Walbert, University of North Carolina, Chapel Hill
http://www.ibiblio.org/sohp/overview.html
در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 به همت «پروژه صنعتی‌شدن پیدمونِ برنامه تاریخ شفاهی جنوب» صدها مصاحبه با کارگران ایالت‌های جنوبی آمریکا صورت گرفت که متن آنها هم‌اکنون روی این سایت قرار دارد. مقولات گوناگونی در این سایت اضافه شده است که برخی از آنها عبارتند از مقالات مطبوعات تجاری و همچنین نامه‌هایی که کارگران کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی برای بیان نحوه زندگی خود و مشکلات‌شان به فرانکلین روزولت می‌نوشتند. نزدیک به 70 کلیپ صوتی 15 ثانیه‌ای تا هشت دقیقه ای از مصاحبه با کارگران در این سایت قرار داده شده است.

مجموعة چهارم ماه می
Kent State University
http://www.library.kent.edu/exhibits/4may95/
وقایع روز چهارم ماه می سال 1970 که منجر به کشته شدن 13 دانشجو و مجروحیت عده‌ای دیگر در محوطه دانشگاه ایالت کِنت شد محور اصلی این سایت را تشکیل می‌دهد. در این کار تلاش شده است تا برای علت وقوع درگیری‌ها، درس‌هایی که می‌توان از این واقعه آموخت، و تدابیری که می‌توان برای «جلوگیری از درگیری میان مردم، گروه‌ها و کشورها» اتخاذ نمود پاسخی داده شود. از میان 132 مصاحبه‌ای که در روز چهارم می سال 1990، 1995 و 2000 انجام شده است متن 93 مصاحبه روی سایت قرار دارد.


تاریخ شفاهی در اینترنت! دفتر منطقه‌ای تاریخ شفاهی(ROHO)
Bancroft Library, University of California, Berkeley
http://www.lib.berkeley.edu/BANC/ROHO/ohonline/
متن کامل بیش از 55 مصاحبة قابل جستجو و همچنین برنامه‌هایی برای افزودن تاریخ شفاهی فارغ‌التحصیلان سیاه‌پوست دانشگاه کالیفرنیا در این سایت قابل دستیابی است. برنامه‌های پیشنهادی کنونی دربرگیرندة این موارد است:«مجموعه تاریخ دانشگاه» با محوریت جنبش آزادی بیان؛ «پروژه تاریخ شفاهی طرفداران حق رأی» مشتمل بر جملات و دیدگاه‌های دوازده تن از زنان فعال در این جنبش»؛ و مصاحبه‌هایی درباره اقدامات و تدابیر درمانی شهر سانفرانسیسکو از سال 1981 تا 1984 برای مبارزه با ایدز.

آرشیوهای تاریخ شفاهی جنگ جهانی دوم متعلق به دانشگاه راتگرز
Sandra Stewart Holyoak, Rutgers History Department
http://www.fas-history.rutgers.edu/oralhistory/orlhom.htm
خاطرات مردان و زنانی که در سال‌های جنگ جهانی دوم چه در داخل و چه در خارج از آمریکا خدمت کردند در این مصاحبه‌ها روایت شده‌اند. این آرشیو از متن کامل بیش از 160 مصاحبه با فارغ‌التحصیلان دانشگاه راتگرز و فارغ‌التحصیلان دانشگاه داگلاس(سابقاً موسوم به دانشگاه زنان نیوجرسی) تشکیل یافته است. بخش عمدة مصاحبه‌ها را دانشجویان دانشگاه راتگرز انجام داده‌اند. فهرستی الفبایی از مصاحبه‌ها حاوی نام مصاحبه‌گران، تاریخ و مکان مصاحبه، دانشگاه مربوطه و سال تحصیلی، منطقه جنگیِ محل خدمت و یگان مربوطه در سایت قرار دارد. همچنین کدهایی «توصیفی» در این فهرست وجود دارد که محتوای مصاحبه‌ شامل مشاغل نظامی(مانند پیاده‌نظام و توپخانه، پرستار، دریانورد و مهندس) و مشاغل غیر نظامی(مانند هشداردهنده حملات هوایی، دانشجو، کارمند و روزنامه‌نگار) را مشخص می‌کنند.


زنان روزنامه‌نگار
Washington Press Club Foundation
http://npc.press.org/wpforal/ohhome.htm
57 مصاحبه‌شونده به نمایندگی از سه نسل زنان روزنامه‌نگار آمریکا در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی این سایت شرکت نموده‌اند که متن کامل زندگی 41 تن از آنان قابل دستیابی است. این سه نسل عبارتند از: نسل پیش از سال 1942؛ نسل جنگ جهانی دوم تا سال 1964 و نسل پس از سال 1964. زنانی که در دهه 1920 وارد حرفه روزنامه‌نگاری شدند تا نسل امروزین زنان روزنامه‌نگار در این مجموعه مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند. همچنین افرادی که در مطبوعات، رادیو و تلویزیون به شغل خبرنگاری اشتغال داشته‌اند نیز از این قاعده مستنثنی نشده‌اند. موضوع مصاحبه‌ها حول محور مشکلات زنان در این حرفه و نحوة تأثیرگذاری آنها بر این حوزه می‌باشد. مصاحبه‌ها از یک تا دوازده جلسه و هر جلسه حدود 20 صفحه را شامل می‌شود.

راهنمای تاریخ شفاهی
برنامه تاریخ شفاهی ایالت‌های جنوبی
University of North Carolina, Chapel Hill, Southern Historical Collection
http://www.unc.edu/depts/sohp/sohpnew/
«طرز کار: منابعی برای برنامه‌ریزی و اجرای مصاحبه‌های تاریخ شفاهی» شامل کتابچة راهنمای برنامه تاریخ شفاهی ایالت‌های جنوبی، قالب‌های مصاحبه این برنامه و کتابشناسی حاوی معرفی بیش از 50 منبع تاریخ شفاهی است. قالب‌های مصاحبه مشتمل بر یک برگه روی جلد، توافقنامه مصاحبه، توافقنامه مصاحبة مشروط، فرم تاریخچة زندگی و فرم کلمات مناسب است. در کتابچة راهنمای این برنامه، توصیه‌هایی درباره طراحی یک پروژة تاریخ شفاهی، نحوة اجرای مصاحبه، فهرست‌بندی، پیاده کردن نوار مصاحبه، یادداشت‌هایی درباره هزینه و امکانات مورد نیاز و ده نکته ویژه در مصاحبه ارائه شده است.

 

راهنمای گام به گام تاریخ شفاهی
Judith Moyer
 http://www.dohistory.org/on_your_own/toolkit/oralHistory.html
مورخ و مدرسی به نام جودیت مایر اقدام به طراحی و تهیه این راهنمای دقیق و آموزندة تاریخ شفاهی کرده است که شامل پیشنهادات و راهکارهایی برای گردآوری و نگهداری تاریخ شفاهی می‌باشد. عناوین این راهنما عبارتند از: توضیح علت و نحوة گردآوری تاریخ شفاهی، راهنمایی‌هایی برای برنامه‌ریزی و اجرای مصاحبه شامل تحقیقات مقدماتی، پیدا کردن مصاحبه‌شوندگان، انتخاب امکانات و پرسیدن سؤالات مفید. وی همچنین به چند موضوع اخلاقی و مفهومی بسیار مهم در حوزة اجرای مصاحبه تاریخ شفاهی و استفاده از آنها می‌پردازد. مانند سؤالاتی درباره صحت مطالب و گفته‌ها، حدود و ثغور تاریخ شفاهی، راهکارهایی برای غلبه بر مشکلات خاص مصاحبه و بیست سؤال برای هموار نمودن راه یادگیری مصاحبه‌گران از تجربه‌های‌شان.
  
توصیه‌هایی برای ارزیابی سایت‌های تاریخ شفاهی
هدف و منشأ: آیا هدف سایت به روشنی بیان شده است؟ کجا؟ چگونه؟ این سایت چه هدفی را دنبال می‌کند-آرشیوی است یا آموزشی یا موارد دیگر؟ آیا هدف قابل اعتماد و مفیدی است؟ آیا اطلاعات کافی در اختیار شما می‌گذارد تا بستر بزرگ‌تری را که سایت مورد نظر در چارچوب آن طراحی و راه‌اندازی شده و همچنین منطق آن را بفهمید؟ چه علتی برای استفاده از این سایت می‌توان بیان کرد؟
اعتبار: بانی و سازمان‌دهندة این سایت چه فرد یا تشکیلاتی است؟ چگونه متوجه آن شده‌اید؟ آیا طراحان و سازمان‌دهندگان این سایت افراد قابل اعتماد و معتبری هستند؟ آیا امکان تماس با مسئولان سایت برای طرح سؤال یا موارد دیگر وجود دارد؟
مشخصات سایت: آیا طراحی خوبی در سایت به کار رفته است؟ آیا می‌توانید به راحتی از ساختار آن استفاده نمایید؟ آیا به طور منظم اطلاعات تازه‌ای روی سایت گذاشته می‌شود؟ آیا گرافیک‌هایش کمکی به کاربر می‌کند یا مزاحم تمرکز او می‌شود؟ آیا لینک‌هایی به سایت‌های دیگر گذاشته است؟ آیا این لینک‌ها مفید و قابل اعتماد و متداولند؟
مطالب تاریخ شفاهی در سایت: آیا در این سایت گزیده مصاحبه‌ها قرار داده شده یا خلاصه آنها و یا صوت و متن کامل آنها؟ چگونه متوجه این موضوع می‌شوید؟ آیا علت ارائة خلاصه، گزیده یا صوت و متن کامل مصاحبه‌ها در سایت بیان شده است؟ چنانچه مصاحبه‌‌های واقعی در سایت قابل دریافت می‌باشد آیا متن پیاده‌شده آنها، صوت یا هر دو مقوله قابل دستیابی است؟ آیا مشخص شده است که متن یا صدای مطالب سایت تا چه میزان اصلاح یا دستکاری شده‌اند؟
طراحی و کیفیت فنی: مصاحبه‌ها به چه شکلی در سایت قرار داده شده‌اند؟ آیا به راحتی قابل دستیابی هستند؟ در صورت ارائه صدای مصاحبه، آیا با کیفیت قابل قبولی دریافت یا پخش می‌شود؟ صدا را با چه کیفیتی می‌شنوید؟ کیفیت صدا خوب است یا مشکل دارد و یا اصلاً مفهوم نیست؟ چنانچه سایت از کاربران می‌خواهد تا خاطرات‌شان را ارسال نمایند، چه راهنمایی‌هایی به کاربران می‌دهد؟ آیا ارسال پاسخ به راحتی صورت می‌گیرد یا با مشکلاتی همراه است؟ پاسخ‌ها با چه کیفیتی به کاربران ارائه می‌شوند؟
زمینه‌ای برای مصاحبه: آیا مصاحبه‌ها-چه انفرادی یا یکجا- دارای زمینه مناسبی هستند؟ آیا سابقه‌ای از عناوین و موضوعات مصاحبه‌ها یا راویان ارائه شده است؟ آیا درباره هدف مصاحبه‌ها، متدولوژی پروژه و مصاحبه، سوابق مصاحبه‌گران و سایر موارد اطلاعاتی به کاربران ارائه شده است؟ به عبارت دیگر، چه ابزارهایی برای ارزیابی هر مصاحبه در اختیار کاربر گذاشته است؟
جستجوی سایت و کیفیت ارزیابی: آیا فهرست یا راهنمای جستجو و پیدا کردن مصاحبه‌هایی که حامی و بنیانگذار آن مد نظر داشته‌اند در این سایت پیدا می‌شود؟ این راهنما یا فهرست تا چه حد کامل یا مفید می‌باشند؟ آیا قابلیت جستجوی مصاحبه‌ها برای کسب اطلاعات درباره یک موضوع ویژه یا معین وجود دارد؟ آیا در جستجوها به استنادات مفیدی می‌توان دست یافت؟ آیا در سایت مشخص شده است که مصاحبه‌ها در کدام قسمت آرشیو شده‌اند و آیا برای کاربران قابل دسترسی هستند؟ مفیدیت مصاحبه‌ها چقدر است؟ آیا جالب، پرمحتوا، کامل، قابل توجه، واقعی و غیره هستند؟ آیا اطلاعات منحصربه‌فردی که در جای دیگری پیدا نمی‌شود دارند؟ در مجموع، از این مصاحبه‌ها چه آموختید؟ آیا چیزهایی هستند که موجود نباشند و آروز داشتید در سایت پیدا می‌شد یا نسبت به انجام آنها تدبیری اندیشیده بود؟

 

منتخب کتابشناسی
Coles, Robert, Doing Documentary Work. New York: Oxford University Press, 1997.
مقالاتی عالمانه و عمیق درباره اخلاقیات و معضلات مستندسازی زندگی مردم.

Dunaway, David K. and Willa K. Baum, eds. Oral History: An Interdisciplinary Reader, 2nd ed. Thousand Oaks, Calf.: Sage Publishers, 1996.
گلچینی از مقالات مهمی که در نخستین سال‌های آغاز به کار پروژه‌های تاریخ شفاهی می‌کوشیدند فهم و درک مخاطب از متدولوژی مصاحبه و پیچیدگی تفسیری روایت‌های شفاهی را تعمیق ببخشند.

Frisch, Michael. A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History. Albany: SUNY Press, 1991.
مجموعه‌ای از مقالات انتشاریافتة مایکل فریش؛ تلاشی اندیشمندانه و قابل تحسین برای درک ارتباط بین رویة عملی تاریخ شفاهی و سیاست‌های خاطرات همگانی.

Gluck, Sherna and Daphne Patai, eds. Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History. New York: Praeger. 1991.
تلاش‌هایی هر چند پراکنده و نامتوازن اما مهم برای پیوند دادن تاریخ شفاهی به نظریه و عملِ اندیشه و مطالعات فمینیستی.

Grele, Ronald. Envelopes of Sound: The Art of Oral History, 2nd ed. New York: Praeger, 1991.
مقالاتی مملو از نظریه‌پردازی درباره مصاحبه‌های تاریخ شفاهی و نقش آنها در تبیین ایدئولوژی و خودآگاهی انسان‌ها.

--------------. “On Using Oral History Collections: An Introduction.” Journal of American History 74:2 (September 1987): 570-578.
بحث سازنده و مفیدی درباره نقاط قوت و ضعف و محدودیت‌های کاربرد تاریخ شفاهی به عنوان منابع تاریخی.

Hardy III, Charles and Alessandro Portelli. “I Can Almost See the Lights of Home-A Field Trip to Harlan County, Kentucky.” The Journal of Multimedia History 2 (1999).
تلاش موفق نویسندگان و مؤلفان برای کاربرد «تاریخ شنیداری» و تلفیق آن با مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، متن‌های پیاده‌شده، تفاسیر شفاهی و مکتوب و ارائه آنها در قالب مقالاتی منسجم که در سایت زیر قابل دسترسی هستند
www.albany.edu/history_journals/jmmh.

 Jackson, Bruce. Fieldwork. Urbana: University of Illinois Press, 1987.
متدولوژی مصاحبه از منظر فولکلور؛ این سایت به طور ویژه موضوعات تکنیکی مفیدی در اختیار کاربران قرار می‌دهد.

Jeffrey, Jaclyn and Glenace Edwall, eds. Memory and History: Essays on Recalling and Interpreting Experience. Lanham, Md.: University Press of America, 1991.
گزارش روند همایش سال 1988 که با حمایت مؤسسة تاریخ شفاهی دانشگاه بایلور برگزار شد. مورخان شفاهی و روان‌شناسان شناختی در این همایش گردهم آمده بودند تا موضوع خاطره فردی و جمعی را مورد بررسی قرار دهند.

Journal of American History.
این مجله از سال 1987، شماره سپتامبر خود را به بخشی از مقالات نوشته‌شده درباره تاریخ شفاهی اختصاص داده است؛ هر یک از این مقالات می‌کوشد تا شیوه‌هایی را که مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بدان وسیله می‌توانند تحقیقات و مطالعات تاریخی درباره یک موضوع معین (مانند جنبش حقوق مدنی، تعلیم و تربیت، زنان کشاورز، و غیره) را غنا ببخشند و همچنین مجموعه‌های موجود و مهم که با موضوعاتش مرتبط می‌باشند را معرفی نماید.

Oral History Review.
مجله انجمن تاریخ شفاهی که از سال 1973 تا 1987 به شکل سالانه و از آن پس به شکل دوسالانه منتشر می‌شود و مشتمل بر مقالات، مصاحبه‌ها، مقالات انتقادی و نقادانه، نقد رسانه و کتاب مرتبط با رویه عملی تاریخ شفاهی در شرایط و بسترهای گوناگون به علاوة کاربرد و تفسیر مصاحبه‌ها با اهداف و اغراض گوناگون علمی و همگانی می‌باشد.

Perks, Robert, and Alistair Thompson. The Oral History Reader. New York: Routledge, 1988.
بهترین و تنها گلچین آثار انتشاریافته در گذشته درباره ابعاد و جنبه‌های نظری‌تر تاریخ شفاهی؛ حاوی مقالات و مقولاتی با برد بین‌المللی می‌باشد.

Portelli, Alessandro. The Battle of Valle Giulia: Oral History and the Art of Dialogue. Madison: University of Wisconsin Press, 1997.
مقالاتی درخشان و جذاب درباره مبادله مصاحبه‌ای یا دیالوگ همراه با مطالعات موردی با محوریت مصاحبه‌هایی درباره جنگ و جنبش‌های سیاسی.

--------------. The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: From and Meaning In Oral History. Albany: SUNY Press, 1991.
تحلیل‌های عمیق و بینش‌افزا از روایت‌های شفاهی که توسط یک محقق ادبی با نگاه و درکی عمیق از سیاست تاریخ و رویه‌های تاریخی نوشته شده‌اند؛ «مرگ لوئیجی تراستولی» به طرز عجیبی پراستنادترین مقاله‌ای است که درباره روایت‌های تاریخ شفاهی نوشته شده است.

Ritchie, Donald A. Doing Oral History. New York: Twayne Publishers, 1995.
راهنمای عملی برای ورود به عرصه تاریخ شفاهی مشتمل بر موضوعات و عناوین مختلف در قالب پرسش و پاسخ.

Thompson, Paul. The Voice of the Past: Oral History, 2nd ed. New York: Oxford Press, 1988.
دستورالعملی درباره برنامه‌نویسی و متدولوژی مصاحبه و مباحثی هوشمندانه و زیرکانه درباره سیاست تحقیقات تاریخی و ماهیت مدارک و شواهد تاریخی.

Yow, Valerie Raleigh. Recording Oral History: A Practical Guide for Social Scientists. Thousand Oaks, Calf.: Sage Publications, 1994.
مباحث منسجمی درباره طراحی پروژه، متدولوژی مصاحبه، و کاربرد و تفسیر مطالب تاریخ شفاهی.


1 -The Baltimore Book: New Views of Local History
2-John G. Nicolay
3-William Herndon
4-Progressive Era- به دوره‌ای از فعالیت‌های اجتماعی و اصلاحات سیاسی آمریکا از دهه 1890 تا 1920 اطلاق می‌شود.
5-Federal Writers Project
6-Allan Nevins
7- George McAneny
8-The Battle of Valle Guilia: Oral History and the Art of Dialogue (Madison: The University of Wisconsin Press, 1997), 3.
9-Walter Licht
10-Thomas Dublin
11-Thomas Dublin and Walter Licht, “Gender and Economic Decline: The Pennsylvania Anthracite Region, 1920-1970,” Oral History Review 27 (Winter/Spring 2000): 97.
12-David Thelen
13-Roy Rosenzwieg
14-The Presence of the Past
15-Roy Rosenzweig and David Thelen, The Presence of the Past: Popular Uses of History in American Life (New York: Columbia University Press, 1988)
16-Michael Frisch
17 -Michael Frisch, A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History (Albany: State University of New York Press, 1990), 159-160
18 -Calvin Trillin, “Remembrance of Moderates Past,” New Yorker (March 21, 1977): 85; quoted in Cliff Kuhn, “’There’s a Footnote to History!’ Memory and the History of Martin Luther King’s October 1960 Arrest and Its Aftermath,” Journal of American History 84:2 (September 1997): 594; Godfrey Hodgson, America In Our Time (New York: Random House, 1976): 5.
19 -Frisch, 159-160.
20 -Alessandro Portelli, “The Death of Luigi Trastulli: Memory and the Event,” in The Death of Luigi Trastulli, pp. 1-26; quoted material is from p. 2.
21 -Gwen Etter-Lewis, “Black Women’s Life Stories: Reclaiming Self in Narrative Texts,” in Sherna Berger Gluck and Daphne Patai, eds., Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (New York: Routledge, Chapman & Hall, 1991), 48; quoted in Joan Sangster, “Telling Our Stories: Feminist Debates and the Use of Oral History,” in The Oral History Reader, Robert Perks and Alistair Thomson, eds. (London: Routledge, 1988), 89.
 22-Scott Ellsworth, Death in a Promised Land: The Tulsa Race Riot of 1921 (Baton Rouge: Louisiana State University Press, 1982.
23 -Thomas Dublin, with photographs by George Harvan, When the Mines Closed: Stories of Struggles in Hard Times (Ithaca: Cornell University Press, 1998), 21.
 24-Julie Cruikshank, in collaboration with Angela Sidney, Kitty Smith, and Annie Ned, Life Lived Like a Story: Life Stories of Three Yukon Native Elders (Lincoln: University of Nebraska Press, 1990.
 25-iconic stories
 26-Louise Rhodes Dewees, interview by Nicolette Murray, March 29, 1979, transcript, pp. 7-8; Oral History among Friends in Chester Count[Pennsylvania] Library.
 27-Barbara Allen, “Story in Oral History: Clues to Historical Consciousness,” Journal of American History 79:2 (September 1992): 606-611.
 28-Luisa Passerini, “Work ideology and consensus under Italian fascism,” in The Oral History Reader, 58-60.
29-Patricia Fabiano
30-First Thursday Girls’ Club
31-Dravo
32-Patricia Maria Fabiano, “The First Thursday Girls’ Club: A Narrative Study of Health and Social Support in a Working-Class Community,” (Ph.D. diss., The Graduate School of the Union Institute, 1999), 211-215.
33-Alessandro Portelli, The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: Form and Meaning in Oral History (Albany: State University of New York Press, 1991), 47.

نویسنده: لیندا شوپس
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی



 
تعداد بازدید: 24876


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.