مصاحبه به عنوان ابزار اصلی تدوین آثار تاریخ شفاهی، نه یک گفتار یکسویه، بلکه فرآیندی مبتنی بر «گفتوگوی دوجانبه» است. این تفاوت بنیادین، مرز میان ثبت خاطرات ساده و تولید محتوای تاریخ شفاهی را مشخص میکند. در تاریخ شفاهی، مصاحبهکننده تنها به ضبط روایتها اکتفا نمیکند؛ بلکه با تحلیل، راستیآزمایی و پرسشگری فعال، به خلق روایتی دقیق و مستند میپردازد.
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از فروردین 1404 را میخوانید.
بهرام زمانی، رزمنده دوران دفاع مقدس و برادر شهید شهرام زمانی، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره عملیات کربلای 5 خاطره گفت. او گفت: «بیشتر افراد با هم به جبهه میرفتند. دایی و خواهرزاده، پدر و پسر و ... من همراه برادرم شهرام که 9 ماه کوچکتر بود، در گردان امام سجاد (ع) حضور داشتیم.
کتاب «هنر خاطرهسازی» نوشته مایک وایکینگ، پژوهشگر دانمارکی و مدیر مؤسسه پژوهشهای شادی در کپنهاگ است. این اثر در نگاه نخست شاید در حوزه روانشناسی مثبتنگر یا مطالعات کیفیت زندگی جای گیرد؛ اما با نگاهی ژرفتر، میتوان آن را اثری دانست که درک ما از «حافظه»، «زمان» و «روایت شخصی» را به شیوهای بنیادین دگرگون میکند. این دقیقاً همان جایی است که کتاب، برای فعالان و علاقهمندان به تاریخ شفاهی نیز خواندنی و ارزشمند میشود.
دوستی داشتم بنام سرباز عبدالباسط عبدلالنصره او برایم تعریف کرد که در یکی از اتاقهای یکی از خانههای خرمشهر جنازه زن و مردی را دیده بود که هر دو کشته شده بودند. بوی عفونت تمام خانه را فرا گرفته بود. وقتی این حرف را شنیدم به او اصرار کردم برویم و آن دو جنازه را دفن کنیم. ولی او گفت: «من دیگر نمیتوانم آن منظره را ببینم.
تاریخِ اندیشه سعی در آشنایی با روند شکلگیری اندیشه و ترویج و تحول آن دارد. در این مسیر، صاحبان اندیشه یا موافقان و منتقدانِ آن که از نزدیک، شاهد شکلگیری و رشد و گسترش و تحول همان اندیشه بودهاند، سوژهای جذاب برای محققان تاریخ شفاهی به شمار میآیند تا پاسخگوی سؤالهایی باشند که در این بخش مطرح است.
روزهای آخر اسفند، از طرف ستاد کربلا خبر رسید که هرچه سریعتر همه امکانات را جمعآوری کرده و بهسمت منطقه غرب حرکت کنیم. خبر غیرمنتظرهای بود. مسیر اول اهواز بود و ما میباید از آنجا آدرس میگرفتیم. در انجام این مأموریت کاروان اول به مسئولیت برادر «جوکار» و بقیه را هم، بنده باید قبول میکردم. سرانجام پس از انجام مقدمات کار، از منطقه جنوب به غرب حرکت کردیم...
دکتر غلامرضا ذکیانی، نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان دویستوچهلمین برنامه شب خاطره (آبان 1392) بود. او درباره دکتر محمود رفیعی صحبت کرد. او گفت: «در بین شهدا کسی را نمیشناسم که ذوالشهادتین باشد. یعنی دوبار شهید شده باشد. دکتر رفیعی یک بار، سال 1362 شهید شد اما بعد از ساعتها احیا شد.
کتاب «تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت محمدرضا عیدی عطارزاده» به قلم محمدرضا مشفقی خامنه و تدوین عباس عبدالملکی، توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال 1403منتشر شده است. جلسات گفتوگوی این کتاب از اردیبهشت 1399 آغاز شده و تا اسفند همان سال ادامه یافت.
یک نکته جالب برایتان بگویم و آن این است که عده زیادی از مردم بصره از خریدن لوازم مردم خرمشهر اکراه داشتند و خرید و فروش آن را حرام میدانستند و بسیاری از مغازههای بصره و کنار خیابانها و پیادهروها پر بود از لوازم مردم خرمشهر به فروش میرفت. عدهای از مؤمنین عراقی حتی از فروشگاههای دولتی خرید نمیکردند...
دوستی داشتم بنام سرباز عبدالباسط عبدلالنصره او برایم تعریف کرد که در یکی از اتاقهای یکی از خانههای خرمشهر جنازه زن و مردی را دیده بود که هر دو کشته شده بودند. بوی عفونت تمام خانه را فرا گرفته بود. وقتی این حرف را شنیدم به او اصرار کردم برویم و آن دو جنازه را دفن کنیم. ولی او گفت: «من دیگر نمیتوانم آن منظره را ببینم.