بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران به روایت علی زیرک‌نژاد(4/ پایانی)

نمایندگی در بانک جهانی و تجربه‌های دیگر

مهدی امانی یمین

12 بهمن 1394


* کدام بانک‌های بین‌المللی، تسهیلات را در اختیار بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران قرار می‌دادند؟

 بانک‌های بین‌المللی مثل دویچه بانک[1]، سوسیال جنرال[2] ، بانک‌های ژاپنی، بانک‌های آمریکایی مثل بَنک آو إمریکا [3] . بانک‌ها مختلف بودند.

 

* یعنی بعد از آن افزایش قیمت نفت این امکان در تأمین منابع ارزی بانک توسعه‌ صنعتی به وجود آمد؟

بله؛ برای بعد از افزایش قیمت  نفت بود؛ چون ما دیگر نمی‌توانستیم از بانک‌های جهانی استفاده کنیم و روی این بانک‌ها و مؤسسات شروع به کار کردیم.

 

* گزارش‌های شفاهی وجود دارد که بعد از افزایش قیمت نفت، تأمین منابع ارزی بانک قطع شد.

 نه. قطع نشد. چون اداره‌ این بخش بر عهده‌ خودم بود. برای قراردادها دو قسمت وجود داشت. تلکس می‌زدیم و باید رمز هم می‌گذاشتیم؛ هر دو بخشِ رمز، دست خودم بود. من دوره‌ای، ‌رئیس خزانه‌داری، دوره‌ای هم مدیر مالی بانک بودم. بنابراین خودم به این امور رسیدگی می‌کردم. مثلاً کافی بود، خودم احساس کنم، ده میلیون دلار یک جایی لازم داریم و با کد به آن بانک تلکس می‌زدیم که ده میلیون دلار بفرستید و کار تمام می‌شد. آن بانک هم نرخ را اعلام می‌کرد و می‌فرستاد و اگر نرخ آن را می‌پذیرفتم،  بعد می‌گفتم که عمل کن؛ اینها به اعتبار بانک بود و بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران خیلی اعتبار داشت.

 

* می‌توان گفت، به اعتبار و نفوذ رئیس بانک هم بوده باشد؟

 ببینید! بانک جهانی و مجموعه گروه بانک جهانی یکی نیستند. این گروه شامل صندوق بین‌المللی ترمیم توسعه[4]، شرکت مالی بین‌المللی[5]، انجمن توسعه بین‌الملل[6] و مرکز بین‌المللی حل و فصل اختلافات سرمایه‌گذاری[7] است؛ و این گروه، برای پیشبرد امر توسعه است. حالا بعداً هم مواردی به این گروه اضافه شده است و در دنیا خیلی اعتبار دارد. وقتی که این گروه یک مؤسسه‌ای را تأیید کند، همه بانک‌ها و مؤسسات بین‌المللی به راحتی به آن تسهیلات می‌دهند. ضمن این که ارتباطات خود مرحوم خردجو هم خیلی مؤثر بود.

 

* درباره عمده بانک‌ها و مؤسسه‌های بین‌المللی که رقمی مثل عدد 960 میلیون دلار منابع ارزی بانک شمار را تأمین می‌کردند، حضور ذهن دارید؟

دویچه بانک آلمان، سوسیال جنرال پاریس، بانک آو توکیو[8] ، بانک صنعتی ژاپن[9]، بارکلیز بانک (که سهام دار ما هم بود)، بانک مکزیک[10]، بانک آو آمریکا، چیس منهتن بانک[11] و بانک‌های دیگر که همه آنها درجه یک بودند. بانک‌های کوچک هم بودند مثل بانک بروکسل لمبرت[12] که بلژیکی بود و یونایتد بنک[13] در نیویورک. اینها نه تنها تسهیلات می‌دادند بلکه به ما می‌گفتند که کارآموز بفرستید اینجا که مجانی دوره‌های آموزشی را ببینند و حتی هزینه آن را خودشان می‌دادند. اما اینها اعتبارات کوتاه مدت بود؛ پروژه‌های ما بلند مدت بودند.

در بانک‌های توسعه‌ای، یک اصل وجود دارد، اینکه با پول کوتاه مدت، نمی شود پروژه بلند مدت را فاینانس[14] کرد؛ چرا که من امروز می‌گیرم و می‌خواهم شش ماهه و یا یک ساله این پول را برگردانم و پروژه ای که صنعتی است، حداقل سه سال دوره اجرای طرح، طول می‌کشد؛ این را نمی‌تواند برگرداند.  بنابراین ما به فکر یک سری منابع بلند مدت بودیم. به این صورت که در آلمان دو تا اوراق قرضه عمومی منتشر کردیم.

 

* حدوداً چه سالی؟ آیا بعد از افزایش قیمت نفت شما این اوراق قرضه را منتشر کردید؟

 فکر کنم باید حدود 54 ، 55 باشد و بعد افزایش قیمت نفت است. یک اوراق قرضه با نرخ شناور در لندن منتشر کردیم، Private Placement می‌گویند و من دقیق فارسی آن را نمی‌دانم  چه می‌شود، تقریباً یعنی سفته در جریان، یک چیزی شبیه اوراق قرضه است و ما آن اوراق قرضه را به عموم مردم فروختیم. این خیلی مهم است که یک شهروند آلمانی، اوراق قرضه یک بانک ایرانی را بخرد؛ یعنی اعتمادی که در دنیا نسبت به این بانک به وجود آمده بود، زبان‌زد بود. در واقع این اوراق قرضه و آن دو اوراق قرضه‌ای که در لندن و جای دیگر فروختیم، عام و شناور بودند. ولی آنچه در ژاپن منتشر شد، اوراق قرضه خاص بود و فقط بانک‌ها گرفته بودند. مثلا فرض کنید اگر صد میلیون دلار اوراق قرضه بود، این صد میلیون دلار را10 تا 15 بانک خریده بودند و دیگر دست مردم عادی نبود.  البته اروپا را نمی‌توانم بگویم ولی ژاپن را می‌دانم؛ چون خودم برای انجام کارهایش آنجا رفته بودم.  ما اولین بانک خارجی بودیم که در ژاپن اوراق قرضه Private Placement منتشر کردیم و مدت این اوراق ده ساله بود. انتشار اوراق قرضه ژاپن در سال 1976 بود؛ این تاریخ‌ها را دارم، چون خودم آنجا رفتم و یک مقدار مذاکرات و قیمت گذاری[15] آن را من انجام دادم. سال 1986 هم به صورت یک قسط (یکجا) زمان بازپرداخت آن بود، بنابراین این وام ده ساله بلند مدت بود و معمولاً از این محل، آن وام‌های کوتاه مدت‌ را که خرد، خرد گرفته بودیم،  پرداخت می‌کردیم. ما دو تا خط اعتباری خیلی خوب داشتیم که از نظر نرخ ارزی از همه اینها بهتر بود، «سوسیال ژنرال» و «دویچه بانک». اینها نرخ‌هایشان از همه بهتر بود و رقم هر کدام هم 60 میلیون دلار بود؛ ما معمولاً از این خط اعتباری استفاده می‌کردیم، تا این 60 میلیون دلار پر شود. ولی ماهیت آن کوتاه مدت بود و وقتی پر می‌شد، مثلاً این را با Private Placement تسویه می‌کردیم و به ترتیب انجام می‌شد، یا از اوراق قرضه قبلی، آن را تسویه می‌کردیم که جایگزین شود.

حالا چرا این کار را می‌کردیم؟ اگر ما صد میلیون دلار اوراق قرضه منتشر می‌کردیم تا پول بگیریم، دلار را  هر کجا می‌گذاشتیم، سود آن اوراق بیشتر از سودی بود که از دلار به ما می‌دادند. ما که نمی توانستیم سریع، صد میلیون دلار را جذب کنیم. پروژه‌ها تدریج و نظارت شده،  انجام می‌شد. بنابراین ما خرد، خرد آن حساب‌ها را پر می‌کردیم و وقتی که نزدیک پر شدن بود یک وام بلند مدت با یک مبلغ کلی می‌گرفتیم و آن‌ها را تسویه می‌کردیم. بنابراین، این مکانیزم مالی و منابع ارزی بود.

●‌ وقتی نماینده ایران در بانک جهانی بودم، همیشه روی یقه‌ام آرم جمهوری اسلامی بود که بدانند ما از جمهوری اسلامی هستیم. خیلی ایرانی‌هایی بودند که می‌آمدند و آنجا ارتباط داشتیم و آنها در سطوح مختلف مدیریت بودند

منابع ریالی هم، همیشه مازاد داشتیم؛ با وجود این که ما حساب سپرده و حساب پس‌انداز و شعبه نداشتیم، یعنی سالن معاملات نداشتیم و اینها همه برای بعد از انقلاب بود و بیشتر هم بانک اعتبار صنعتی سالن معاملات داشت که آن را به بانک صنعت ومعدن آوردند، ولی ما نداشتیم. ما از بانک ملی و بانک مرکزی اعتبار ریالی داشتیم وهمیشه هم مازاد داشتیم؛ از نظر ریالی کمبود نداشتیم و منابع ریالی ما هم تأمین می‌شد. علاوه بر این سازمان برنامه و وزارت صنایع از طریق بودجه، منابعی در اختیار ما می‌گذاشتند که وکالت داشتیم این منابع را از طرف آنها تسهیلات بدهیم و در واقع، اینها تأمین کننده منابع ریالی ما بودند. یعنی بانک از نظر منابع، هیچ وقت به مشکل بر نمی‌خورد و اعتبار بین‌المللی سر جایش بود. بعد از انقلاب منابع بودجه‌ای از طریق وزارت صنایع و سازمان برنامه در اختیار ما قرار نگرفت و بانک از نظر ریالی واقعاً دچار مضیقه شده بود؛ ارزی هم که جای خود دارد. ما وام‌های سِندیکایی گرفته بودیم؛ چند بانک با همدیگر تشکیل سندیکا می‌دادند و مثلاً برای ما 50 میلیون دلار تصویب می‌کردند که 5 یا3 ساله بود؛ در وام‌های سندیکایی، بانک‌های آمریکایی هم بودند. بعد از اشغال سفارت آمریکا مجبور شدیم همه را پیش‌پرداخت کنیم.

 

* با صدور بیانیه الجزایر این وام‌های سندیکایی را بازپرداخت کردید؟

بله. بیانیه الجزایر که امضا شد، یکی از بندهای بیانیه این بود که هر کجا بانک‌های آمریکایی در وام‌های سندیکایی بودند، ایران می‌بایست آن وام را بازپرداخت کند.

 

* روند تأمین منابع ارزی بانک، پس از پیروزی انقلاب به چه صورت بود؟ با توجه به اینکه بانک‌های توسعه‌ای صنعتی ادغام شدند.

 بله. بعد از آن دیگر هیچ نگرفتیم، یعنی دیگر به ما وام نمی‌دادند و اصلا امکان پرداخت آن به ما نبود که بدهند. ولی کماکان از بانک‌های اروپایی می‌گرفتیم و حتی بعد از سال 57  هم  با بانک‌های اروپایی فعال بودیم، حتی با مدیو بانکا ایتالیایی، دویچه بانک و سوسیال ژنرال. با اینها کارهای خود را انجام می‌دادیم و مشکلی نبود. ما بعد از سال 57 با اینها ارتباط داشتیم ولی به آن صورت تسهیلات نمی دادند. ولی ارتباط کارگزاری که منابع بدهیم و یا بگیریم و روابط حفظ شده بود و دیگر منابع جدید تزریق نمی‌کردند، ولی تحریم هم نبودیم؛ یک ارتباط دو تا بانک و بین بانکی بود ولی دیگر تأمین منابع نبود.

از نوآوری‌هایی برای بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی عرض کنم؛ یکی کاری است که در انگلیسی «هجینگ»[16] گفته می‌شود؛ هج کردن یعنی من یک وام ارزی از یک بانک می‌گیرم ولی ممکن است نرخ برابری را دلاری، وام گرفته باشم و فکر کنم که دلار سه سال دیگر از هزار تومان به سه هزار تومان افزایش می‌یابد، نوسان می‌کند و این که می‌آیم خودم را از ابتدا با یک  نفر، هج می‌کنم؛ یعنی یک قرارداد پیش‌خرید ارز با یک بانک ایرانی در داخل می‌بندم، الان این در ایران عمل نمی‌شود و در خارج عمل می‌شود. فکر کنم که ما اولین و تنها بانکی بودیم که برای بدهی‌های ارزی که بعدا گرفته بودیم با بانک ملی ایران قرارداد پیش‌خرید ارز بستیم، که مثلاً امروز نرخ ارز ما شش تومان و نه هزار بود، شصت و نه ریال بود و مثلاً سه سال دیگر که بازپرداخت آن قسط می‌رسد، در قبال یک کارمزدی که ما به بانک ملی می‌دادیم، آن هم تا سه سال دیگر با این قیمت شصت و نه ریال به ما ارز بدهد. شاید آن موقع کسی در ایران اصلا خبر نداشت که چنین فرمول‌هایی هست. امروز در خارج امکان‌پذیر است ولی در ایران نمی‌شود.

از نوآوری‌های دیگری که بود این که، تفکرات و کارهای مرحوم خرد جو شاید چند گام از بقیه مؤسسات ایرانی جلوتر بود. چیزی می‌خواهم بگویم که شما حتماً تعجب می‌کنید، خردجو برنامه داشت که سهم بانک توسعه‌ صنعتی را در بورس نیویورک عرضه کند و بفروشد. مؤسسه‌ای به نام واشنگتن سکیوریرتیز[17] و آقای روزن نامی که مدیرش بود با ما کار می‌کرد. او ایران آمد و قرارداد بست که ما نحوه ارائه صورت‌های مالی را با چه معیارهایی طراحی کنیم تا بتوانیم آنجا کوتیشن یا نرخ بندی از بورس نیویورک بگیریم و سهم بانک هم در بورس نیویورک معامله شود. این ایده خردجو، تقریباً برای سال 55،56  بود و گفتم که این ایده‌های خردجو، چند قدم از بقیه جلوتر بود. چون افراد دیگری نبودند، البته تحقق پیدا نکرد. البته مقدماتش انجام شد. من آن موقع مدیر مالی بودم. آقای روزن می‌آمد؛ درباره نحوه ارائه صورتحساب‌های مالی،گزارش‌ها و حسابرسی صحبت می‌کرد؛ حسابرس ما شرکت کوپرز اند لای براند[18] در تهران بود که از نظر بین‌المللی ، شناخته شده بود.

می‌خواهم بگویم به معنای واقعی یک بانک پیشرو بود و آرام آرام، چراغ‌ خاموش، تمام کارهایش را انجام می‌داد و جلومی رفت. اینها شاخص‌هایی بود که علاقه‌مندان به کار بانکی دوست داشتند در چنین بانکی کار کنند که با روش‌های نو کارهای بانکی را پیش می‌برد.

 سال 56،57 بنده در بخش مالی بودم، حتی در سایر بخش‌ها، چیزی نبود که ندانم و یک بانک انگلیسی و یا آمریکایی بداند. باتمام این ابزارها آشنا بودیم، ولی الان آنقدر در دنیا تحولات به وجود آمده است که هیچ کدام ما آنها را نمی‌دانیم. من وقتی که از طرف وزارت دارایی به بانک جهانی رفته بودم و نماینده ایران در بانک جهانی بودم، می‌دیدم آنجا معاملات ارزی پیچیده‌ای می‌کنند و سوآپ[19] نرخ ارز، ارز به ارز و اینها را محاسبه و قرارداد می‌بستند. منتهی یک آقایی به نام اردلان در قسمت مالی بانک جهانی بود که این کار را انجام می‌داد و ازآن آدم‌های ضد انقلاب بود. من دلم می‌خواست اگر او یک ذره ملایم بود، با او صحبت کنم که این کارهایی که می‌کند را یاد بگیرم چون پیچیدگی خاصی دارد. با این حال نمی‌توانستم صحبت کنم و می‌دانستم که ضد انقلاب است.

البته برای اینکه آنجا تکلیفم روشن شود همیشه روی یقه‌ام آرم جمهوری اسلامی بود که بدانند ما از جمهوری اسلامی هستیم. خیلی ایرانی‌هایی بودند که می‌آمدند و آنجا ارتباط داشتیم و آنها در سطوح مختلف مدیریت بودند. ولی این آدم خاص متأسفانه آدمی بود که با جمهوری اسلامی ضدیت داشت و نمی‌توانستم نزدیکش بشوم. نمی‌خواستم طوری باشم که کسی بخواهد به خودش اجازه دهد به جمهوری اسلامی توهین کند، چون آن وقت بحث مان می‌شد، بنابراین نتوانستم چیزی از او یاد بگیرم.

آن موقع خردجو، تنها، در همه اجلاس‌های سالیانه بانک جهانی و آی اف ام و صندوق بین‌المللی پول شرکت می‌کرد، یک جایی که همه بانک‌داران دنیا می‌آیند و به هر حال با بانک‌های بین‌المللی ارتباط خوبی داشت و از این ارتباطات برای پیشرفت بانک توسعه‌ صنعتی استفاده می‌کرد.

 

* آن اوراق قرضه‌ای که در اروپا و ژاپن فروختید، بعد از انقلاب چگونه جمع‌آوری کردید؟ آیا با مشکل خاصی روبه‌رو نشدید؟

سر رسیدها را بردیم و ارز را تأمین کردیم. با مشکلی برخورد نکردیم. چون اینها همه با مجوز بانک مرکزی بود. مجوز گرفته بودیم. چون وقتی استقراض خارجی می‌خواهد بشود یکی از سند‌هایی که آن طرف از آدم می‌خواهد، مصوبه هیئت مدیره و ترجمه‌هاست. مدارک زیادی می‌خواهند که یکی از آنها مجوز بانک مرکزی است. ما چون مجوز بانک مرکزی را داشتیم، بانک مرکزی متعهد بود که ارز دراختیار ما بگذارد؛ بنابراین خوب جمعش کردیم. ما عاملی[20] آنجا پیدا کرده بودیم که با نرخ‌های زیر قیمت اسمی، اوراق را جمع کردیم.  مثلاً اگر صد تومان، اسمی اوراق بود که باید صد تومان را در سررسید می‌دادیم، ولی ما با 80،85 تومان توانستیم اینها را بخریم که جمعش کردیم. ولی برای ژاپن را نه، چون بانک‌ها بودند، مبلغ اسمی را کامل به آنها پرداخت کردیم و این مطالب مربوط به بخش مالی بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی بود که فکر کنم 80،90  درصد مطالب، درباره وضع مالی بانک در قبل از انقلاب بود. لازم است منعکس شود که بانک توسعه‌ صنعتی چقدر پیشرو بود؛ ارتباطات بین‌المللی خوبی داشت و چه استفاده ای از اینها کرد؛ مواردی بود که گفتم.

 در بخش ایجاد صنایع (البته من آنجا دخالت نداشتم، فقط در جریان قرار می‌گرفتم و پرداخت‌ها را انجام می‌دادیم) آنچه در ایران به عنوان پایه‌ صنعت مدرن گذاشته شد، مرهون تلاش بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران و بعد هم بانک اعتبار صنعتی و بانک توسعه و سرمایه‌گذاری بود که همه اینها بعد از انقلاب بانک صنعت و معدن شدند. بانک توسعه سرمایه‌گذاری دیرتر از این بانک‌های دیگر به وجود آمد. اولین بانک به اصطلاح صنعتی، بانک اعتبار صنعتی بود. اما آنها پروژه‌های بزرگ نداشتند و کوچک داشتند و بانک توسعه‌ صنعتی به علت گستردگی ارتباطات بین‌المللی و شیوه نگرش مدیریت آن، بعضا پروژه‌های کوچک هم داشت. بیشتر تمرکز آن روی پروژه‌های بزرگ بود. گاهی اوقات به دلیل محدودیت‌هایی که از نظر سقف اعتبار داشتیم، مثلاً پروژه‌هایی بود که ما از بانک‌های دیگر هم دعوت می‌کردیم و سندیکا می‌کردیم و آنها هم مشترکاً وارد کار می‌شدند. وقتی ما طرح را در بانک توسعه صنعتی بررسی می‌کردیم آنها قبول می‌کردند و تصویب می‌شد و بانک توسعه صنعتی را قبول داشتند و آنها هم می‌آمدند مشارکت می‌کردند. به هر حال من فکر می‌کنم یکی از پایه گذاران در توسعه صنعت، بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران بود و نقش بانک فوق‌العاده برجسته بود.

 

* منابع ریالی بانک توسعه‌ صنعتی در دوران اواخر عمر آن چقدر بود؟

رقم نمی‌توانم بگویم. وقتی بانک توسعه‌ صنعتی درست شد، بانک مرکزی جواهرات سلطنتی وپشتوانه‌هایی را تجدید ارزیابی کرده بود. سال 1338 با نرخ شش درصد برای ایجاد آن یک منابعی ایجاد شد که 60 میلیون تومان بود و آن را در اختیار بانک توسعه‌ صنعتی گذاشتند، این یک منبع بود. و منبع دوم سرمایه بانک بود، که مرتب افزایش می‌یافت و من الان ارقام آن یادم نیست که سرمایه بانک از چه شروع شد و به کجا رسید. ولی ترکیب منابع را هم من خودم می‌توانم بگویم که 60 میلیون تومان بود، آن موقع خیلی پول بود؛ بانک مرکزی در اختیار بانک گذاشت که بعداً هم بازپرداخت شد.

 

*‌ بدون بهره بود؟

 فکر کنم بدون بهره نبود، به نظرم بهره 6 درصد داشت؛ این را مطمئن نیستم؛ شاید هم بدون بهره بوده است. به هر حال برای آن بود که بانک، یک مقداری جان بگیرد. بعد بانک ملی و بانک اعتبار صنعتی برای این که حجم فعالیتی هم برای بانک ایجاد شود، یک سری از پرتفوی[21] تسهیلاتی را به بانک توسعه‌ صنعتی واگذار کردند که این وجوه را بانک توسعه‌ صنعتی اداره کرد و هر چقدر هم بازپرداخت می‌شد، نگه می‌داشت و از طرف آنها وام‌هایی به اسم وام‌های مشترک می‌داد. شاید جمعاً،70 یا80 درصد؛ بستگی به این داشت که موجودی منابع‌شان چقدر بود،80 یا 85 درصد با پول‌های خود بانک بود، 15 درصد بقیه بین دوتا بانک به نسبت موجودی که دراختیار داشتند از طرف آنها وام می‌دادیم و مرتب 6 ماه یک بار صورت حساب وصولی‌ها را می‌فرستادیم و کارمزد خودمان را می‌گرفتیم و فقط بقیه سود را به آنها می‌دادیم و این هم منبع دیگر بانک بود،که در اختیار بانک توسعه‌ صنعتی قرار گرفت. بعد از آن با منابعی به فرم مختلف، چه به صورت وام و چه وجوه اداره شده بود که از طریق وزارت صنایع و سازمان برنامه در اختیار بانک قرار می‌گرفت؛ این منابع را بانک می‌گرفت و از محل آنها تسهیلات می‌داد. اینها برای بانک، ریال بود ولی این تسهیلات را از طرف آنها می‌داد و پول و سود هم برای آنها بود. بانک فقط یک کارمزد مدیریت می‌گرفت و این هم منابع دیگری بود به اضافه اینکه ما از بانک ملی و بانک مرکزی خط اعتباری داشتیم. گاهی اوقات از بانک صادرات هم خط اعتباری داشتیم. مثلاً 50 میلیون تومان در بانک ملی داشتیم، مثل خط اعتباری که در حساب جاری بانک‌ها دارند است و با نرخ مثلا 7 یا 6 و نیم درصد، بستگی به نوعش دارد. من می‌گویم که از نظر ریالی مشکل نداشتیم. الان بین بانک‌ها یک سیستمی به نام اینتربانک است؛ امروز من مازاد منابع دارم، برای این که از منابع حداکثر استفاده را کنم، مازاد منابع را به شما که بانک کنار دستی من هستید می‌دهم و شما کسری منابع دارید. مثلا به من می‌گویید و من نزد شما سپرده می‌گذارم، مثلا فرض کنید، یک هفته‌ای، دو روزه، سه روزه، چهار روزه و آن را می‌نوشتیم و ثبت می‌کردیم. آن موقع اینتربنک نمی‌گفتند، ولی اسمش«بازار پول کوتاه ‌مدت» بود که بین بانک‌ها بود. عمدتاً ما و بانک صادرات و بانک تجارت خارجی در این زمینه فعال بودند. چون کمبود منابع داشتند، به من زنگ می‌زدند می‌گفتند که مثلاً دو روزه بیست میلیون تومان می‌خواهیم. من می‌گفتم که نرخ سود چطور؛ مثلا پیشنهاد می‌دادند هفت و نیم درصد، در حالی که من اعتبار 6 ونیم درصدی از بانک داشتم، می‌گفتم هفت ونیم درصد قبول است . چک می‌کشیدم و پرداخت می‌کردم. سر دو روز هم پول را به حساب می‌ریخت. معمولاً هم از طریق حساب‌شان نزد بانک مرکزی انجام می‌دادیم که هیچ نوع ریسکی هم نداشت و به موقع پرداخت می‌کردند. ما همیشه در این بازار از نظر تسهیلات دادن به بقیه فعال بودیم که هیچ وقت نمی‌گرفتیم. ما چون همیشه مازاد منابع داشتیم. در دنیا این طوری است کسانی که این معاملات را می‌بندند، افراد شناخته شده‌اند و روی حرفشان حساب می‌شود، مثلاً یک آقایی در بانک تجارت خارجی بود، آقای نراقی و یک نوع خاصی هم احوالپرسی می‌کرد. مثلاً به من می‌گفت که من این مقدار می‌خواهم که من می‌گفتم نرخ و بهره هفت ونیم درصد و بازپرداخت 5 روزه. ایشان هم قبول می‌کرد. من هم قبول می‌کردم وکاغذ می‌نوشتم و به قسمت مربوطه می‌دادم، می‌گفتم که نزد بانک مرکزی به حساب‌شان واریز کن، برای حساب ما و او هم سر روز نرخ و سودش را حساب می‌کرد و پرداخت می‌کرد. یعنی اعتماد بود. «دیلرها» در دنیا همین طوری هستند، یعنی وقتی شما با یک دیلر ارز مبادله می‌کنید و می‌خرید و می‌فروشید، همه این کارها تلفنی انجام می‌شود. ما به هر حال تأمین‌کننده و تسهیل کننده این منابع در بازار بودیم و آن موقع از نظر ریالی هیچ مشکلی نداشتیم.

 

* تأمین منابع ریالی بانک (صنعت و معدن) بعد از انقلاب چگونه بود؟

 بعد از انقلاب تقریباً مسیرهای تأمین منابع ارزی بسته شده بود. منابعی که ما در اختیار داشتیم، یکی بازپرداخت وام‌ها بود که آن را بازپرداخت می‌کردند، ولی به دلیل دوران اعتصابات شرکت‌ها در شرایط خوبی نبودند و بعد قانون «حفاظت توسعه صنایع» بود که سازمان صنایع ملی ایجاد و مجری آن شد و آنها یک مقدار شرکت‌ها را گرفتند که سازمان صنایع هم عملا پولی به ما نمی‌داد و می‌گفت به میزان وام‌های معوق در سرمایه آن شرکت‌ها شریک شویم، ولی هنوز یک مقداری وصولی از شرکت‌ها داشتیم. تنها جایی که ما می‌توانستیم منابع بگیریم، بانک مرکزی، بانک ملی و بعضا بانک‌های تجاری بود. مثلاً از بانک ملت در این سال‌های آخر تسهیلات می‌گرفتیم و بانک ملی هم می‌داد . از نظر تأمین ریالی خیلی در مضیقه بودیم چون درهای اصلی تأمین منابع ما بسته شده بود و کانال اصلی ما منابع بودجه‌ای بود. ولی دیگر اصلا گوش شنوایی برای تأمین مالی از طریق منابع بودجه‌ای وجود نداشت و این است که ما عمدتا از بانک مرکزی و بعضا از بانک‌های تجاری منابع می‌گرفتیم که مهم‌ترین آن بانک مرکزی و بانک ملی بود.

 

* وصولی‌هایی که از شرکت‌ها قرار بود بگیرید و داشتید، مبلغ قابل توجهی بود که از آن محل به طرح‌های جدید تسهیلات پرداخت کنید؟

نه. چشمگیر نبود؛ بیشتر این صنایع، مشمول قانون حفظ و توسعه شدند و به سازمان صنایع ملی رفتند و مشمول همان بندهای الف، ب و ج بودند. آنجا هم سازمان صنایع ملی به این واحدها پول نمی‌داد، یعنی قرار هم نبود که بدهد و می‌گفتند که اگر جمع بدهی سیستم بانکی آن واحد صنعتی بیش از دو نیم برابر حقوق صاحبان سهام شود، این مثلا مشمول بند ب می‌شد و بانک‌ها معادل و مطابق طلبشان در شرکت‌ها سهام دار می‌شدند. بعداً تحت یک شرایطی شرکت‌ها را واگذار کردند که من هم خیلی در جزییات آن نبودم و خیلی اطلاعات دقیق ندارم.

شاکله اصلی سازمان صنایع باز هم از کارشناسان ما تشکیل شد که نحوه بررسی شرکت‌ها و نظارت کردن بر آنها را در آنجا پایه‌گذاری کردند. از بیرون البته خود آقای افخمی[22] آمد و یک دوره‌ای هم عضو هیات مدیره آنجا بود و خیلی از بچه‌های بانک، حتی از کارشناسان حقوقی و بررسی طرح‌ها و نظارت ما آنجا رفتند و تیم درست کردند.

●‌ بیانیه الجزایر که امضا شد، یکی از بندهای بیانیه این بود که هر کجا بانک‌های آمریکایی در وام‌های سندیکایی بودند، ایران می‌بایست آن وام را بازپرداخت کند

*گفتن توانمندی‌های بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی از روی تعصب نیست؟

 حرف‌های من راجع به بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی تعصب نیست. بلکه واقعیت است و باید گفته شود برای این که این برای آینده نمونه است، حالا از ما که گذشت و کار ما تمام شد، اما حداقل می‌شود گفت که این مملکت این توانمندی‌ها را دارد و می‌تواند داشته باشد. من یک وقتی به بانک جهانی رفتم؛ بانک جهانی یک تسهیلاتی به یک کشور می‌دهد، شما فرض کنید،50 میلیون یا 100 میلیون دلار به بانک توسعه‌ای وام می‌دهد و آن بانک توسعه‌ای این وام را در 10 تا 15 تا پروژه استفاده می‌کند. بعد از این که این تسهیلات را داد، یک قسمت کنترل داخلی و حسابرسی دارد و آنها رسیدگی می‌کنند اهداف این تسهیلات را که روز اول دادند. معمولاً در این گزارش‌ها می‌آید که این تسهیلات را داریم می‌دهیم و این وام برای این اهدافی که تعیین شده پرداخت می‌شود. گروه حسابرس و بازرسان بانک جهانی بعدا که این وام استفاده شد و بازپرداخت شروع شد، می‌آیند ارزیابی می‌کنند که چقدر از این اهداف تسهیل شده است. من چون فهمیدم که آنجا یک چنین چیزی هست و در واقع برای آن علاقه‌مندی که نسبت به بانک توسعه‌ صنعتی داشتم، رفتم سراغ گزارش‌های تسهیلاتی که به بانک توسعه صنعتی داده بودند و همه اینها هم میکروفیش شده بود. گفتم که اینها را پرینت بگیرند و همه این پرینت‌ها را مطالعه کردم و با پست برای بانک صنعت و معدن فرستادم. در بانک همه گزارش‌ها را خواندند. چقدر از بانک توسعه صنعتی، تعریف و تمجید بود که بهترین بانک توسعه صنعتی در تمام دنیا است و اهداف، مثلا 98 درصد تحصیل شده است و من همه اینها را برای ایران فرستادم؛ در واقع برای بانک صنعت ومعدن بعد از انقلاب خودمان فرستادم. این نشان می‌دهد آن مؤسسه‌ای که تسهیلات داده و ارزیابی کرده، ارزیابی‌اش از بانک توسعه‌ صنعتی چه بوده است. باید برای آن تیم، مدیریت مرحوم خردجو و بقیه کار کسانی که می‌کردند درود فرستاد. آنجا واقعاً کارشناسان تاپ داشت.

 از آقای آرامی[23] در یکی از جلسات شورای بانک‌ها یک نقل قولی می‌کنم که فرض کنید برای 3،2 تا بانک دنبال مدیر عامل و عضو هیئت مدیره و این چیزها بحث داشته‌اند، آقای آرامی به ما گفت که من گفتم بانک صنعت و معدن برای کل سیستم بانکی می‌تواند مدیر به شما بدهد. یعنی آن تیمی که آنجا بودند هرکدام در نوع و کارخود متخصص بودند. من فقط اینها را می‌گویم که می‌شود در مملکت این کارها را کرد و متأسفانه همه ضعف ما که البته خود من هم از همان دسته هستم ، ضعف مدیریتی است. چیزهای دیگر هم هست و مشکلات هم به جای خود است. اما اصل قضیه آن مدیریت است، مدیریت اگر درست و سالم باشد و به کار دانا باشد حتماً موفق خواهیم بود.

 

 

بانک توسعه‌ی صنعتی و معدنی ایران (1)

بانک توسعه‌ی صنعتی و معدنی ایران (2)

بانک توسعه‌ صنعتی و معدنی ایران به روایت علی زیرک‌نژاد(3)

 

 


1- Deutsche Bank

«دویچه بانک» در سال 1870 میلادی در فرانکفورت آلمان تأسیس و در بسیاری از شهرهای بزرگ کشورها شعبه دارد. ر.ک:

 https://www.db.com

2- Société Générale S.A

«سوسیال جنرال» امروزه یک بانک چند ملیتی است که در سال 1864 میلادی در فرانسه تأسیس گردیده است. ر.ک:

https://www.telegraph.co.uk  

3- Bank of America

«بانک آو امریکا» امروزه یکی از بزرگ ترین بانک‌های ایالات متحده آمریکاست که به سال 1904 در شهر سان فرانسیسکو تأسیس گردید. رک:

https://www.bankofamerica.com

4- IBRD

5- IFC

6- IDA

7- ICSID

8- Bank of Tokyo

9- Industrial Bank of Japan

10- Bank of Mexico

11- Chase Manhattan Bank

12- Bank Brussels Lambert

13- United Bank Limited

14- Finance : فاینانس به معنی تأمین منابع مالی طرح‌های تولیدی توسط مؤسسات مالی نظیر بانک‌هاست که علی‌الاصول بازپرداخت آن‌ها به اعتباردهنده توسط شرکت‌های بیمه اعتبار صادرات تضمین و تأمین‌شده است. این روش که نوعی اعتبار خرید محسوب می‌شود، در قالب اعتبارات میان‌ مدت است که بانک‌های اعتباردهنده به خریداران اعتبار اعطا می‌کنند.

 

15- Pricing

16- Hedging: ارزی که تاجر زودتر از زمان خرید کالای خود تهیه کند تا دستخوش نوسانات قیمت بازار نشود و در واقع به روش‌هایی اطلاق می‌شود که برای به حداقل رساندن ریسک ناشی از تغییر قیمت‌ها باشد.

17- Washington Securitize

18- Coopers & Lybrand

19- Swap: سوآپ در لغت به معنای معامله پایاپا (ارز) و در اصطلاح، توافقی برای معاوضه جریان نقدی در آینده است.

20- Agent

22- portfolio : واژه ای فرانسوی است که اصطلاحاً پرتفوی انواع دارایی‌هایی است که یک شخص در آن سرمایه‌گذاری کرده است.

23- علی اشرف افخمی مدتی مدیر عامل سازمان صنایع ملی بود و هم اکنون مدیر عامل بانک صنعت و معدن است.

24- مرتضی آرامی‌نیا از سال 1360 تا 1369 دومین مدیر عامل بانک صنعت ومعدن بود.



 
تعداد بازدید: 7151



http://oral-history.ir/?page=post&id=6149