حاصل 160 ساعت مصاحبه

محمدعلی فاطمی

03 شهریور 1398


«برای زِین أب: روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی» نام کتابی 390 صفحه‌‌ای است که در سال 1398 با حمایت لشکر ویژه 25 کربلا، توسط نشر شهید کاظمی در قم منتشر شده است. نویسندگان کتاب سمیه اسلامی و فاطمه قنبری و گروه پژوهشی آن علاوه بر یکی از نویسندگان، مرضیه پادیاب، مهدی شیرزاد، الهه حسین‌زاده و مریم شهبازی هستند.

کتاب با یادداشتی از حمیدرضا رستمیان، فرمانده اسبق لشکر 25 کربلا شروع شده؛ او از شهید محمد بلباسی یاد کرده که هفدهم اردیبهشت 1395 در جبهه خان‌طومان در سوریه به شهادت رسیده است. سمیه اسلامی نیز در «کلام اول» کتاب نوشته که قریب 160 ساعت مصاحبه با 84 نفر انجام شده است و «به علت تشابه خاطرات، فقط روایت 71 راوی در کتاب ذکر شده است. همزمان مصاحبه همسر شهید هم انجام شد که به خاطر حجم بالای خاطرات، تصمیم گرفتیم در کتابی جداگانه به آن بپردازیم. اما جهت کامل کردن مسیر زندگی حاج‌محمد، بخش‌هایی از خاطرات همسرش را در این کتاب هم آوردیم.» او افزوده است: «خاطرات را در چهار فصل دسته بندی کردم؛ فصل اول مربوط به زندگی شخصی و خانوادگی شهید است. فصل دوم به اتفاقات مربوط به بسیج دانشجویی و کارهای جهادی حاجی می‌پردازد. فصل سوم دریچه‌ای رو به فعالیت‌های راهیان نور حاج‌محمد برای خواننده می‌گشاید و در نهایت فصل چهارم در مورد سفر به سوریه و شهادت محمد بلباسی است. در تمام فصل‌ها، خاطرات بر مبنای محتوا دسته بندی شدند؛ اگرچه نیم‌نگاهی هم به سیر زمانی مطالب داشتم. در واقع تلاش کردم تا روایت‌های راویان در هر موضوع، مکمل یکدیگر باشند تا سندیت خاطرات برای خواننده ملموس‌تر شود.»

آنچه اضافه بر این توضیح در متن کتاب دیده می‌شود اینها هستند که مطابق روندی که شرح داده شده بود، هر جا که راوی عوض می‌شود، نام و نسبت او با شهید، در حاشیه روایتش آمده است و هر نقطه‌ای از روایت که عکس مناسب و مرتبطی داشته، همان‌جا آمده است. خاطرات راویان هم کوتاه کوتاه، اما در طول یکدیگر آورده شده‌اند.

به روایت کتاب، پدر بلباسی «شناسنامه محمد را اول فروردین 1358 گرفت، ولی در واقع او... [کمی] پس از پیروزی انقلاب به دنیا آمده بود؛ یعنی نهم اسفند 1357.» این ویژگی که محمد بلباسی متولد سال 1357 است به علاوه این که فضای خاطراتی که درباره او بیان می‌شود مربوط به سال‌های اخیر و یکی از جوانان انقلابی و پاسدار این سال‌هاست، به‌خصوص برای خوانندگان جوان توجه‌برانگیز است؛ همچنین برای اهل پژوهش در حوزه‌های جامعه و مردم‌شناسی که فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی منجر به تربیت چگونه افرادی شده است؟

افرادی مانند محمد بلباسی که اگرچه متعلق به خطه مازندران در شمال ایران است، اما دامنه فعالیت‌های انقلابی او برای تمام سرزمینش شناسا و گویاست. گویی مأموریت خود را حفظ روحیات دوران دفاع مقدس می‌داند و این کار را در دایره وسیعی از ارتباط با جوانان و خانواده شهیدان انجام می‌دهد و با تجربه‌ای که در این مسیر اندوخته، راهی جبهه‌های اکنون دفاع مقدس در سوریه می‌شود: «وقتی محمد رسید به او گفتم که چند متر جلوتر به علیرضا دست بدهد (یعنی ملحق شود) و با هم شهدا و مجروحین را سوار ماشین کنند و برگرداند. هنوز چند لحظه‌ای از رفتن محمد نگذشته بود که دوباره صدای تیراندازی شنیده شد. نگران شدم. از طریق بی‌سیم با بچه‌ها تماس گرفتم. جوابی نیامد. رفتم روی کانال سعید. او گفت: «ما این‌جا تیر خوردیم. توی موقعیت دژبانی هستیم.»



 
تعداد بازدید: 3754


نظر شما


06 شهريور 1398   21:57:18
سمیه اسلامی
سلام. وقت بخیر. اسلامی هستم؛ نویسنده کتاب برای زین اب. خواستم تشکر کنم بخاطر معرفی این کتاب. حقیقتا شهید بلباسی شخصیتی هست که باید به جوانان این عصر معرفی بشه. برای همه شما بویژه جناب فاطمی توفیق روزافزون خواستارم و امید که با شهدا محشور باشید. یاعلی
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.