به زبان خودشان؛ تاریخ شفاهی کارگران مزرعه

لیزل شواب[1]
مترجم: سارا اشموئیل

28 شهریور 1396


عکس توسط جوزف فیلپسون[2] برای مجله ساحل لانگ بیچ[3] وابسته به دانشگاه ایالتی کالیفرنیا گرفته شده است.

 

گابریل تامپسون[4] روزنامه‌نگار، سرگذشت 17 تن از کارگران مزرعه را جمع‌آوری کرد که سختی‌های زندگی روزمره در مزارع را با دیگران در میان می‌گذارند. او برای کتاب سال 2011 خود با نام کار در سایه‌ها[5] یک سال را صرف انجام «کار‌هایی کرد که بیشتر آمریکایی‌ها آنها را انجام نمی‌دهند.» از جمله این کارها، دوره چندماهه برداشت کاهو بود که در کنار مهاجران لاتین‌تبار که اغلب بدون مدارک قانونی بودند انجام ‌شد. تامپسون در طول این دوره و در حالی ‌که شرح حال کارگران مزرعه و دیگر نیروی کار را گزارش می‌داد با مشاهده آنها در زمین‌ها تحت تأثیر انعطاف‌پذیری و مهارت آنها قرار گرفت.

حدود هشتصد هزار کارگر مزرعه در کالیفرنیا بیش از یک سوم از نیروی کار کشاورزی آمریکا را تشکیل می‌دهند. تامپسون در کتاب جدید خود، به نام «به دنبال خرمن: کارگران مهاجر در کشاورزی کالیفرنیا»[6] تاریخ شفاهی 17 تن از کارگران مزرعه را از زبان خودشان و از زمان تولد تا به ‌امروز روایت کرده است. این که آنها چگونه به ایالات متحده آمده‌اند و این که زندگی آنها از آن زمان تاکنون چگونه گذشته است. (بخشی از این کتاب را در این نشانی بخوانید.)

در حالی که هر یک از این تاریخ‌های شفاهی به‌طور کلی تصویری صمیمی ارائه می‌دهند، این سرگذشت‌ها بر اهمیت نشان دادن سختی‌های روزمره زندگی در مزارع نیز تأکید دارند. این امر به‌ویژه هنگامی درست است که چگونه شمار بسیاری از کارگران مزرعه وقتی شرایط کاری ناامن و یا ناعادلانه خود را گزارش می‌کنند، مورد حمایت قرار نمی‌گیرند. ما اخیراً با تامپسون در مورد کتاب جدیدش، ترسی که در میان کارگران مزرعه در دولت ترامپ[7] وجود دارد و آنچه او را امیدوار می‌سازد، صحبت کردیم.

امیدوار بودید این کتاب چه چیزی را روشن کند؟

از آنجا که ما اغلب عمیقاً از کارگران مزرعه جدا افتاده‌ایم، یعنی از زمین‌های کشاورزی دور هستیم و معمولاً شخصاً چیزی نمی‌دانیم، این کتاب راهی است برای دعوت این 17 نفر به خانه‌های خوانندگان و گوش سپردن به آنچه آنها از زندگی خود می‌گویند. به عنوان یک روزنامه‌نگار معمولاً باید روی هر موضوعی که به من محول شده است تمرکز کنم و معمولاً این موضوعات بسیار منفی هستند، مانند مسمومیت با آفت‌کش‌‌ها یا سرقت یا عدم پرداخت دستمزدها. همه این موارد، مسائل واقعی هستند، اما در طی ده سال گذشته، من نیز متوجه شده‌ام که اکثر مردم چیزهای بیشتری در مورد زندگی خود برای روایت دارند تا این که بخواهند فقط درباره تجارب‌شان در ارتباط با موضوع مورد نظر من صحبت کنند. قالب تاریخ شفاهی این کتاب واقعاً به درد خورد، زیرا به روایت‌کنندگان این امکان را ‌داد تا گفت‌وشنودها را به سمت و سویی که تمایل دارند ببرند. من لذت بردم از این که یک گام به عقب برداشتم.

چه چیزی شما را در ارتباط با این مصاحبه‌ها شگفت‌زده کرده است؟

موضوعی که مرا شگفت زده کرد این بود که چقدر سریع مردم سر صحبت را باز می‌کردند. اغلب در عرض یک ساعت یا بیشتر، جزئیاتی بسیار شخصی از زندگی خود را تعریف می‌کردند و در پایان بسیاری از این گفت‌وگوهای طولانی، چندین نفر نیز به من گفتند که آنها هرگز در مورد بسیاری از این مسائل پیش از این صحبتی نکرده بودند. این تکان‌دهنده بود. از لحاظ کار در مزرعه، من شگفت‌زده شدم که خشکسالی در ذهن بسیاری از مردم وجود نداشت. بویژه در کالیفرنیا، داستان‌های بسیاری درخصوص خشکسالی و شغل‌هایی که در مزارع از دست می‌رفته‌اند، وجود داشته است، اما مشخص شد که با تغییر گونه محصولاتی که برداشت می‌شده، واقعاً خشکسالی چندان مؤثر نبوده است. غیر از این، در حالی که مسائل بسیار زیادی وجود دارند که بر کارگران مزرعه فشار وارد ‌کنند، مانند این که آنها پیوسته در سفرند، فقیرند و در اغلب موارد آنها مدارک شناسایی ندارند، ولی آنها از حمایت کامل مردم محلی و خیریه‌‌ها برخوردارند. برای این کتاب، من با یک معلم ابتدایی مصاحبه کردم که به بچه‌های مهاجر درس می‌دهد و او کسی است که خودش با کارکردن در مزارع بزرگ شده است. همچنین من با کسی مصاحبه کردم که برنامه‌ای به نام هد استارت (شروع بزرگ)[8] را اداره می‌کند و من به این درک رسیدم که وجود این شبکه‌های پشتیبانی برای کارگران مزرعه حیاتی است و بدون اینها زندگی‌ آنها بسیار پرچالش‌تر خواهد بود.

شما نوشته‌اید که آموزش مداوم برای کودکان کارگران مزرعه به یک نیاز مبرم و حیاتی تبدیل شده، می‌توانید بیشتر توضیح دهید؟

حتی یک پدر و مادر هم نبودند که من با آنها صحبت کرده باشم و دغدغه آنها آموزش کودکان‌شان نباشد، این موضوع منحصر به کار در مزرعه نیست و برآمده از دلیل عمیق‌تر مهاجرت به آمریکاست، اما تا حد زیادی همه والدینی که در این کتاب از آنها یاد شده، در کنار این که دل‌شان می‌خواست فرزندان‌شان به کالج بروند، این را نیز می‌خواستند که بچه‌های‌شان اهمیت یک کارگر مزرعه بودن را درک کنند. یک خانواده در این کتاب - مادر، پدر و دختر – در یک تاریخ شفاهی مشترک شرکت دارند و دختر داشت کالج را به ‌پایان می‌رساند و این در حالی بود که پدرش بی‌سواد بود. زن جوانی به نام گوادولوپ[9] درباره نحوه کار در مزارع انگور گفت‌وگو کرد که یک تجربه یادگیری باور‌نکردنی برای او محسوب می‌شد. او بیشتر از چهار یا پنج تابستان پس از مدرسه روی زمین‌های کشاورزی کار می‌کرد و والدینش عقیده داشتند که این موضوع خیلی اهمیت دارد. این تمایل به بیان ماجرای درس خواندن به‌گونه‌ای است که گویی‌ جوانان می‌باید از زمین‌ها بیرون بروند و کارکردن در مزارع اتلاف وقت است، اما در حالی که تقریباً تمام کارگران مزرعه‌ای که با آنها صحبت می‌کردم تمایلی به حضور فرزندان‌شان در 30 سال آینده در این زمین‌های کشاورزی ندارند، اما در عین حال می‌خواستند فرزندان‌شان بدانند که کار در مزرعه چقدر ارزشمند است. آنها می‌خواستند که بچه‌های‌شان این موضوع را درک کنند که وقتی سالاد می‌خورند، فردی از کمر تا شده تا آن کاهو را برداشت کند.

در مقدمه، شما به تحریم انگور[10] (1965-1970) اشاره می‌کنید و این واقعیت که بیش از 17 میلیون آمریکایی برای حمایت از اتحادیه‌ کارگران مزرعه در آن شرکت کردند. دوست دارید که مصرف‌کنندگان آمریکایی امروز پای چه چیزی بایستند؟

این سخت است، زیرا شما نمی‌توانید به فروشگاه مواد غذایی بروید و بگویید: «من تولید اتحادیه را می‌خواهم.» اما کارزار‌هایی که از تمام کارگران کم‌درآمد حمایت می‌کنند، مانند افزایش حداقل دستمزد، قطعاً به شرایط بهتر در مزارع می‌انجامند. مواردی مانند برنامه غذایی مناسب ائتلاف کارگران ایموکالی[11] واقعاً در ایجاد آگاهی ملی حول این موضوع که غذا از کجا می‌آید و نیز این که در سطح محلی کشاورزان و کارگران مزرعه را درگیر خود کرده‌اند، کارهای موفقی بوده‌اند. چیزی که موجب شد تا تحریم انگور کارگران متحد مزارع[12] آن‌قدر با قدرت شکل بگیرد، این بود که شما در مزارع کارگرانی داشتید که به شهرها رفتند تا درباره کارهایی که انجام می‌دادند صحبت کنند، این کار فقط کار مصرف‌کننده‌ها نبود.

شما این مصاحبه‌ها را در سال 2016 قبل از انتخابات [آمریکا] انجام دادید، احساس‌تان درباره این که زندگی روزمره برای کارگران مزرعه در این دولت تا چه حد تغییر کرده، چیست؟

ترسی باورنکردنی وجود دارد. به عنوان مثال، یکی از راویان کتاب، یک برنامه مهاجرت هد استارت را در دره کواچلا[13] اجرا کرد. وقتی که من در ابتدا او را دیدم، برنامه با ظرفیت 200 خانواده در لیست انتظار، در حال اجرا شدن بود. مراقبت از کودکان همیشه یک مسئله بزرگ برای کارگران مزرعه است و این برنامه بسیار مورد نیاز بود، اما وقتی که او را بعد از انتخابات دیدم، همین برنامه به دلیل کمبود تعداد بچه‌های شرکت کننده، یکی از کلاس‌های خود را بسته بود و یک نفر هم تلاش می‌کرد خانه به خانه مراجعه و متقاضیان بیشتری را ترغیب کند. درسرتاسر دره کواچلا که حدوداً 99 درصد از ساکنان آن لاتین‌تبار هستند، مردم چندان کلیسا نمی‌روند، در واقع آنها اصلاً جایی نمی‌روند که قطعاً در نتیجه ترس آنهاست. تعدادی از افرادی که در این کتاب وجود دارند اسناد قانونی ندارند. وقتی که با آنها مصاحبه کردم، پرسیدم آیا می‌خواهند از یک نام مستعار استفاده کنند، اما همیشه به من می‌گفتند: «نه، همین‌جوری خوب است. می‌خواهم از نام واقعی‌ام استفاده کنم.» اما وقتی دوباره در اواخر نوامبر، درست قبل از این که کتاب به چاپ برسد، به سراغ آنها رفتم، همه تصمیم گرفتند از نام مستعار استفاده کنند. ناامنی همیشه وجود دارد، اما حالا مردم احساس می‌کنند که اتفاق بسیار بزرگ‌تری ممکن است بیفتد و آنها از این شبکه‌های پشتیبانی دوری می‌جویند.

با تکمیل این طرح، به چه چیزی حس امیدواری دارید؟

توجه به این مسئله حائز اهمیت است که مانند هر شغل دیگری، بسیاری از کارگران مزرعه از کار خود لذت می‌برند. بخش‌هایی وجود دارد که آنها تمایلی به انجام آن ندارند، ولی با این وجود کارگران در تمام مدت در مزارع خود احساس درماندگی و بیچارگی نمی‌کنند و اگر مردم این موضوع را درک نکنند، بخش بزرگی از داستان را از دست می‌دهند. علی‌رغم این که در برخی موارد به راحتی می‌توان از آنها سوءاستفاده کرد، کارگران مزرعه نیز از یکدیگر پشتیبانی می‌کنند. چیزی شبیه مقابله با سوءاستفاده یک سرپرست ممکن است یک مسئله نسبتاً کوچک به نظر برسد که هر روزه اتفاق می‌افتد، اما همبستگی واقعی میان کارگران در زمین‌ها وجود دارد. چند سال پیش، من دو ماه در زمین‌های کاهو در یومای آریزونا[14] مشغول به کار بودم و دیدم که وقتی یکی از خویشان کارگران مزرعه فوت ‌کرد و آنها می‌خواستند بدنش را به مکزیک بفرستند، مردم کیف پول خود را باز می‌کردند و هرچه را داشتند می‌‌دادند. من نمی‌خواهم بگویم کار در مزرعه بهترین کار جهان است، اما  می‌خواهم این موضوع را به صراحت بیان کنم که بسیاری از کارگران با کارهایی که انجام می‌دهند، توانمند می‌شوند و هوای یکدیگر را دارند. این موضوع خصوصاً در طول چند سال آینده اتفاق خواهد افتاد.

 


[1] Liesl Schwabe

[2] Joseph Philipson

[3] Long Beach

[4] Gabriel Thompson

[6]  Chasing the Harvest: Migrant Workers in California Agriculture

[7] Trump

[8] Head Start program

[9] Guadelupe

[10] grape boycott

اعتصاب انگور توسط کمیته سازمان کارگران کشاورزی و کمیته سازماندهی کارگران، علیه تولید کنندگان انگور در کالیفرنیا بود. اعتصاب در هشتم سپتامبر سال 1965 آغاز شد و بیش از پنج سال طول کشید.م

[11] Coalition of Immokalee Workers’ Fair Food Program

[12] the United Farm Workers grape boycott

 

[13] Coachella Valley

[14] Yuma, Arizona



 
تعداد بازدید: 5431


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.