گفت و گو با محمد نظرزاده در حاشیه دومین همایش تاریخ شفاهی

سازمان اسناد ملی در مهرماه سال جاری، دومین همایش تاریخ شفاهی را برگزار کرد؛ در این همایش، کارشناسان تاریخ شفاهی مراکز و سازمان های پژوهشی و مطالعاتی تهران، مشهد، اصفهان و... حضور داشتند. محمد نظرزاده، کارشناس تاریخ شفاهی و مصاحبه سازمان کتابخانه ها، موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی است که در حاشیه همایش، با او گفتگوی کوتاهی صورت دادیم.

همسفر خاطره‌ها

خاطره‌ها، حقیقتی‌اند که در بین همه انسان‌ها جایگاه خود را یافته و آدمی از ابتدای زندگی آن را به خوبی و شایستگی حفظ کرده است. در سطر سطر دفتر زندگی بشر، خاطره‌ها، اساس و چارچوب هر روابط و از همه مهم‌تر روابط انسانی بوده‌اند. خاطره اگرچه مثل شهاب می‌آید و با شتاب می‌گذرد، اما تا آخرین نفس‌های آدمی و حتی سال‌ها پس از او، می‌ماند و ادامه حیات می‌دهد. خاطره، بخشی از وجود آدمی است، چه آن خاطره‌هایی که خاص اوست و چه آن‌هایی که مالکان دیگری دارد. خاطره و انسان، دو چشم همیشه بیدارند برای نگریستن به آنچه بوده و گذشته، خوب یا بد.

پژوهش تاریخی، بحران روش

برای روشن شدن مقوله روش­شناسی ابتدا باید به تعریف مفاهیم پرداخت. خلط مفهومی نابجایی میان روش­شناسی و روش تحقیق صورت گرفته است، که بهتر است ابتدا این مفاهیم را روشن کنیم. برای این امر باید روش­شناسی را در علوم انسانی به صورت عام و در علم تاریخ به صورت خاص تعریف کنیم.

توجه به مسائل علمی در فرهنگ مردم

«طایفه سرلک شاخه‌ای کهن از ایل بختیاری» کتابی در زمینه قوم‌پژوهی به قلم رضا سرلک است که به تازگی از سوی انتشارات طهوری در قطع رحلی منتشر شده است. سرلک، متولد سال 1313 الیگودرز، لیسانس زبان انگلیسی و فوق‌لیسانس کتابداری و مدیریت دارد و از سال 1338 در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به عنوان کتابدار مشغول فعالیت بوده و چند سال قبل از بازنشستگی مدیریت این کتابخانه را به عهده گرفته است.

عینیت؛ گزاره­های مقبول اهل تاریخ

موضوع این گفتگو شاید یکی از سهل­ترین و در عین حال صعب­ترین موضوع پژوهش­های تاریخی است. موضوعی بسیار بااهمیت که از روزی که ارسطو تاریخ را فضل دانست، تا امروز معضل اهل تاریخ بوده است. عینیت در پژوهش­های تاریخی یا عینیت در تاریخ موضوع این گفتگو است.

تاریخ و روایت

مبحث تاریخ و روایت و نسبت بین این دو از مباحثی است که به رغم سابقه نسبتاً طولانی در خارج از ایران، چند سالی است در حوزه­های تاریخ­نگاری کشور و در محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی مطرح شده است. البته متأسفانه این موضوع به طور کامل طرح و پردازش نشده و جسته و گریخته، گاه کسانی به ذوق از آن سخن گفته­اند.

پرهیز از شعار دادن

اکبرصحرایی، روانی قلم و نوشته‌‌هایش را در پیچ و تاب‌‌های فراوان زندگی‌‌اش یافته است. از دوران نوجوانی و جوانی و علاقه‌‌اش به فوتبال و خواندن و داستان‌‌های کلاسیک. با فرمان حضرت امام خمینی دربارة غائلة کردستان از اردوی تیم فوتبال به اردوی جنگ نقل‌‌مکان می‌‌کند و پس از آن وارد سپاه می‌‌شود. در همان روزگار است که در دهلاویه شهادت شهید چمران را به چشم می‌‌بیند. سی وپنج ماه حضور در جبهه‌‌های نبرد و حضور در شش عملیات جنگی را از افتخارات خود می‌‌داند و به آن می‌‌بالد

جلال را همه‌جانبه ببینیم

چهل سال از درگذشت جلال آل احمد گذشته است. او که 18 شهریور سال 1348 در اسالم گیلان بدرود حیات گفت، چه در زمانی که زنده بود و چه در سال‌های پس از درگذشتش، موافقان و مخالفانی داشت. به این ترتیب که گاه او را مقاله‌نویس دانسته‌اند و گاه نویسنده‌ای خلاق که سبکی متفاوت را در ادبیات ایران پایه گذاشته است. در این میان آنچه دارای اهمیت است، نام «آل احمد» است که چهل سال پس از مرگش نیز هنوز بر سر زبان‌هاست. دراین باره با کامران پارسی‌نژاد به گفت‌وگو نشسته‌آیم.

تراژدی صنعتگران بدفرجام

از مجموعه کتاب‌های «موقعیت تجار وصاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی» تاکنون سه کتاب منتشر شده است. کتاب‌هایی که در رده‌بندی تاریخ شفافی اقتصاد دسته‌بندی می‌شوند و نگاهی تازه به زندگی صنعتگران نسل اول ایران می‌اندازند. در گفت وگوی پیش رو هر دو نویسنده از شکل‌گیری ایده‌ی نگارش کتاب می‌گویند و مشکلاتی که در فرآیند کار با آن مواجه شدند.

مصاحبه با دبیر اجرایی دومین همایش تاریخ شفاهی ایران

همزمان با سی امین سالگرد دفاع مقدس، پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، دومین همایش تخصصی تاریخ شفاهی را با محوریت تاریخ شفاهی دفاع مقدس، در روزهای هفتم و هشتم مهر ماه سال 1389 برگزارمی کند. به همین مناسبت با غلامرضا عزیزی، دبیر اجرایی این همایش، مصاحبه ای به شرح ذیل انجام دادیم
...
44
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.