روایتی از عامه خاموش

تصویر شاه در ذهن عامه مردم ایران

فروریختن جایگاه محمدرضا پهلوی در مقام شاه ایران در ذهن مردم و تغییر عمیق نگاه مردم نسبت به آن، از جمله عواملی است بسیاری از انقلاب‌پژوهان و جامعه‌شناسان ایران عصر پهلوی به خصوص ایام منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، آن را در سرنگونی رژیم مؤثر می‌شمارند.

سیصدونهمین شب خاطره – 3

نقش پررنگ منافقین در لو رفتن عملیات کربلای4

مهم‌ترین عملیات ما که فتح‌المبین بود، شش روز طول کشید؛ از دوم فرودین تا هشتم فرودین. جلسات گلف تشکیل شد و یگان‌ها و وضعیت بررسی شد، آقای هاشمی رفسنجانی گفت دو هفته فرصت دارید که منطقه را آماده کنید و وارد عمل شوید. یگان‌ها آماده کار بودند، اما ما باید یک شبیه‌سازی می‌کردیم.

سیصدونهمین شب خاطره – 2

عملیات کربلای5 برای عراقی‌ها غیرقابل‌تصور بود

در جاده خرمشهر به شلمچه به بصره، پلی بتونی بود که فرماندهان برای ادامه عملیات زیرش جمع شده بودند و قرار شد که من هم بروم و با آنها صحبت کنم. من یک نفربرِ زرهی داشتم. همین که خواستم با نفربر حرکت کنم، آتش توپخانه‌ای شروع شد که مجبور شدم درهای نفربر را ببندم و این نفربری که حداقل چهل‌تُن وزن داشت، با این آتش کاتیوشا و توپخانه‌ای که ریخته می‌شد، مانند گهواره تکان می‌خورد.

سیصدونهمین شب خاطره - 1

خاطرات اردوگاه موصل

اردوگاه‌ها مانند قلعه بود و ما به جز آسمان، جای دیگری را نمی‌دیدیم. حیاط اردوگاه مانند چهارراه بود و چهارطرفش علف‌های زیادی سبز شده بود. خلاصه حسن محمدی گفت در حیاط، کنار علف‌ها، اردو بزنیم. فکر کنم روز جمعه بود. پتوهای‌مان را برداشتیم و برای اولین بار اردوهای اردوگاهی را تجربه کردیم.

عکسی از آلبوم سال‌های دور

روایتِ دو دوست از شخصیت «بی‌درخواست» پایداری

نشریه راه افتاد. یادم هست احد برای نخستین شماره آن کاری کرد کارستان. آقای سرهنگی زحمت کشیده بود و زمینه گفت‌وگو با همسر سردار شهید محمدابراهیم همت را فراهم کرده بود. سرکار خانم ژیلا بدیهیان پذیرفتند با نشریه‌ای که تا به حال یک شماره آن هم منتشر نشده بود، گفت‌وگو کنند. احد برای انجام این گفت‌وگو به اصفهان رفت.

سیصدوهشتمین شب خاطره

گره‌خوردگی نام نیروی دریایی با نام شهید همتی

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، سیصدوهشتمین برنامه شب خاطره دفاع مقدس، عصر پنجشنبه هفتم آذر 1398 در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه عبدالله معنوی، اصغر رضایی و میرمنصور سیدقریشی به بیان خاطرات خود از دلاوری‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پرداختند.

با خاطرات امیر ثامری-2

روزهای مقاومت خرمشهر

یکی از شگردهای‌ بعثی‌ها این بود که نیروهای مردمی را اسیر می‌کردند، بعد لباس آنها را می‌پوشیدند و به خاطر این که ما را بگیرند کنار مردم می‌ایستادند. خیلی دوست داشتند ما را زنده بگیرند...

با خاطرات امیر ثامری-1

نقش گروه ابوذر خرمشهر در شهر و در مرز

نیروهای پاسگاه در طول روز نگهبانی می‌دادند و ما شب‌ها. نیروها را طوری می‌چیدیم که کسی وارد خاک ما نشود. این‌طوری موفق شدیم جلو بمب‌گذاری در شهر را بگیریم. واقعاً بچه‌های خرمشهر خیلی سختی کشیدند تا شهر را حفظ کنند.

سیصدوهفتمین شب خاطره-4

خاطرات خلبان یکی از آن 42 فروند

روز دوشنبه بود و من در پایگاه تبریز خدمت می‌کردم. حدود ساعت دو بعدازظهر 31 شهریور 1359 بود که سروصدای هواپیماها آمد. از پنجره محل گردان دو هواپیمای سوخو 22 دیدم. بمباران شروع شد و ما به سمت پست فرماندهی رفتیم...

سیصدوهفتمین شب خاطره-3

مأموریت ما در سال 1362

چتر خیلی آرام از بالای ارتفاعات رد شد. هیچ کنترلی روی آن نداشتم. وقتی به داخل دره رفت، چون جریان هوا در آنجا بالا و پایین می‌شد، یک‌دفعه جمع شد و مرا محکم به کوه‌ها کوبید...
...
29
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.